رَبُّنا الرّحمن المُستَعان

تفسیر آیاتی از قرآن با رویکرد تربیتی

کسی که نگران هدایت فرزند و یا دانش آموز خود نیست مربی نیست

بسم الله الرحمن الرحیم

قَالَ لَا تخَافَا إِنَّنىِ مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَ أَرَى‏(طه/46)

ترجمه آیه: فرمود: «مترسید، من همراه شمایم، مى‏شنوم و مى‏بینم.»

1.       موسى و برادرش هنگام رفتن به سوی فرعون از دو چیز بیم داشتند، نخست آنکه فرعون قبل از آنکه سخنانشان را بشنود شدت عمل به خرج دهد و آنها را بکشد و یا بعد از شنیدن بلافاصله و بدون مطالعه دست به چنین اقدامى بزند و یا عذاب قوم بنی اسرائیل را زیاد کند و حرفی بزند و بی ادبی نسبت به خداوند نماید که سزاوار نیست. خلاصه آنها از جان خود نمی ترسیدند و ترسشان از نا تمام ماندن ماموریتی بود که خداوند بر عهده آنان گذاشته بود. على (ع) در این باره می فرماید: «روى رستگارى نبیند آن که راهى جز راه من رود. از آن روز که حق را شناخته‏ام در آن شک نکرده‏ام. موسى نیز بر جان خود نمى‏ترسید ترس او از غلبه نادانان و فرمانروایى گمراهان بود».

2.     ترس از ویژگی های انسان است و پیامبران هم از این امر مستثنی نیستند و ترس نقیصه نیست. علم انبیا محدود است و در حدی است که خداوند مصلحت می داند که داشته باشند و همین امر باعث می شود که نسبت به عاقبت کار نگران باشند و بترسند. آنچه عیب است خشیت از غیر خداوند است. و انبیاء (ع) فقط در مقابل خداوند خاشعند و از خشیت در مقابل غیر خداوند منزهند. خشیت رفتاری است که انسان ها به دلیل ترس درونی از خود نشان می دهند. مثلا در مقابل صاحب قدرت متواضع می شوند از گفتن حق پرهیز می کنند.

3.     وقتی ما یقین کنیم که خداوند سمیع و بصیر است و به اعمال ما و همه آگاه است، این باعث می شود اولا عالم را محضر خدا بدانیم و در محضر خداوند گناه نکنیم و ثانیا طبق این آیه روح امید در دل انسان زنده می شود. ایمان به حضور در پیشگاه خداوند و یقین به امدادهاى الهى، عامل شجاعت و روحیه یافتن مؤمنان است.

4.     حضرت موسی ماموریت داشت فرعون را هدایت کند و او را با خداوند خالق آشنا سازد. خداوندی که زنده می کند و میمیراند و سپس در قیامت محشور می سازد. در حقیقت با امر خداوند حضرت موسی معلم و مربی فرعون شده بود. ترس مربى از آینده کسی که تربیتش می کند طبیعى است. اگر کسی مسئول تربیت انسانی شد چه به عنوان پدر و مادر و چه به عنوان معلم و دبیر و استاد دانشگاه و در دلش نسبت به مسئولیت خود نگران نبود مربی نیست.

موافقین ۰ مخالفین ۰

صلابت در مواضع همراه با رعایت ادب، نرمی و مدارا در برخورد

بسم الله الرحمن الرحیم

فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یخَشىَ‏(طه/44)

ترجمه آیه: و با او سخنى نرم گویید، شاید که پند پذیرد یا بترسد.

1.       کلمه" تذکر" به معناى قبول یادآورى و ایمان آوردن است و کلمه خشیت به معناى مقدمه آن قبول و ایمان است، وبه دلیل ترس از مجازات الهی عدم مخالفت با دعوت پیامبر است. پس معنی آیه این می شود که:  شاید او ایمان بیاورد و یا نزدیک به ایمان آوردن شود و حد اقل بعضى از خواسته‏هاى شما را اجابت کند. (ترجمه المیزان ج 14، ص 213)

2.     در کتاب علل به سند خود از ابن ابى عمیر روایت کرده که گفت: به موسى بن جعفر (ع) عرض کردم: از معناى آیه" اذْهَبا إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏ فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى‏" برایم بفرما، فرمود: اما جمله" فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً" معنایش این است که او را به اسم صریح نخوانید، بلکه به کنیه بخوانید و بگویید" یا ابا مصعب" چون کنیه فرعون ابو مصعب و نامش ولید بن مصعب بود، و اما جمله" لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى‏" را براى این فرمود تا موسى به رفتن حریص‏تر شود، و گر نه خداى تعالى مى‏دانست که فرعون نه متذکر مى‏شود و نه مى‏ترسد، مگر وقتى که عذاب را ببیند، هم چنان که خود خداى تعالى فرمود: "آن گاه که دچار غرق شد، گفت: ایمان آوردم که معبودى نیست جز همان خدایى که بنى اسرائیل به وى ایمان آوردند، حالا دیگر تسلیمم" و خداى تعالى هم ایمانش را قبول نکرد، و فرمود: حالا؟ بعد از آن عصیانها که قبل از این کردى و از مفسدین بودى؟

3.     از این آیه فهمیده می شود که اولین مرحله نصیحت و یا امر به معروف و نهی از منکر، برخورد ملایم و توأم با مهر و عواطف انسانى است، و توسل به خشونت مربوط به مراحل بعد است. از نظر آقای قرائتی در تفسیر نور شروع تربیت و ارشاد باید از طریق گفتگوى صمیمانه باشد. حتّى با سرکش‏ترین افراد نیز باید ابتدا با نرمى و لطافت سخن گفت. امیدها در نرمى است، و انتظارى از خشونت نمى‏رود.

4.     هر چند اکثر مفسرین این آیه را به معنی مدارا و رفق با طغیانگران معنی کرده اند و گفته اند اولین قدم در برخورد حتی با طاغی ترین و یاغی ترین انسان ها برخورد صمیمی است ولی به نظر بنده این آیه آنگونه که مفسرین تعمیم داده اند قابل تعمیم نیست و با توجه به اینکه خداوند این نحوه برخورد را فقط در قبال فرعون خواسته و در باره قبطیان و آل فرعون چنین چیزی نگفته است نتیجه می گیریم که تغییر و اصلاح نظر ائمه کفر و افراد مؤثر بسیار مهم است زیرا ایمان آوردن او اسباب هدایت خیلی ها را فراهم می آورد.

5.     یحیى بن معاذ بدرگاه خدا عرض مى‏کرد: این است مدارایى تو با کسى که ادعاى خدایى مى‏کند. چگونه است مدارایى تو با کسى که ادعاى بندگى مى‏کند؟

6.     مذاکره حضرت موسی با فرعون، ابر قدرت طغیانگر زمان که ادعای خدایی می کرد همراه با رعایت ادب و احترام بوده است. رعایت ادب خواسته خداوند از حضرت موسی بود. رعایت ادب به معنی کوتاه آمدن از مواضع نیست و خوشرویی و صمیمیت می تواند همراه با صلابت در مواضع باشد. در صورت عدم تاثیر برخورد نرم، باید با استفاده از ابزارهای دیگر طغیانگران را مهار نمود.


موافقین ۰ مخالفین ۰

یاد خدا رکن اصلی مبارزه با طاغوت و تبلیغ دین

بسم الله الرحمن الرحیم

 وَ لَا تَنِیَا فىِ ذِکْرِى(طه/42)

ترجمه آیه: و در یادکردنِ من سستى مکنید.

1.       کلمه" تنیا" از" ونى" به معناى فتور و سستى است و از لوازم آن تنبلی، نرمی، ناتوانی و سهل انگاری است. سستی مانع هرگونه برنامه ریزی، تصمیم و عمل است و نمی گذارد شخص به هیچ هدف و مقصودی برسد در  حالی که هرکس سعادت و برتری بخواهد باید تلاش کند و خود را به زحمت بیاندازد.

2.      منظور از ذکر و یاد خدا دو امر می تواند باشد یکی تبلیغ دین و رساندن پیام خداوند به مخاطبان و گاه منظور همان ذکر خداست که باعث تربیت نفس انسان مى‏شود تا بتواند سختیهاى رسالت را تحمل کند، زیرا اجراى امر نبوت با مشکلات بسیار توأم است و گذشتن از این مشکلات جز با یاد و ذکر خدا میسر نیست، زیرا یاد خدا سبب آرامش دل مى‏شود و اراده را استوار مى‏نماید.

3.     از نظر علامه طباطبایی مناسب‏تر به سیاق آیه معنی اول ذکر است یعنی دعوت به ایمان به خداى تعالى و سستى نکردن و کوتاهى ننمودن در رسانیدن پیغام خدا و امر و نهی خدا به مردم و دعوت مردمان به پرستش و ستایش او. صاحب مجمع البیان به استناد کلام ابن عباس و سدی و محمد بن کعب همین معنی را برای ذکر انتخاب کرده است. و ابن کثیر از مفسران اهل سنت به استناد کلام ابن عباس معنی دوم را پسندیده است. البته در جمله نقل شده از ابن عباس واژه رسالت وجود ندارد و بعدا به نقل از علی بن ابی طلحه به آن اضافه شده است."ابن عباس گوید: یعنى در اداى رسالتم سستى نکنید. سدى گوید: یعنى در فرمان من سستى نکنید. محمد بن کعب گوید: یعنى ترس از فرعون باعث نشود که در انجام دستورات من کوتاهى کنید."

4.     مفسرین معنی دوم ذکر را نیز در این آیه محتمل دانسته اند. یعنی خداوند به حضرت موسی فرموده است: در یاد من سستی نکنید یعنى‏ هر جا که می روید مرا فراموش نکنید و در اطاعت و عبادت من ثابت قدم باشید. چرا که سستى و ترک قاطعیت، تمام زحمات شما را بر باد خواهد داد، محکم بایستید و از هیچ حادثه‏اى نهراسید، و در برابر هیچ قدرتى، سست نشوید.

5.     پس مبلغ دین باید مصمم و نفوذناپذیر باشد و این با یاد خدا و مداومت بر آن حاصل می شود. دوری از یاد خدا یعنی توجه به دنیا و شهوات و وسوسه های نفسانی و شیطانی و آن باعث می شود انسان مرعوب کاخ و قدرت و هیبت طاغوت شود.

موافقین ۰ مخالفین ۰

تربیت انسان ویژه

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسىِ(طه/41)

ترجمه آیه: و تو را براى خود پَروردم.

1. کلمه اصطناع از صنع به معناى طلب ساختن چیزی است ولی معانی دیگری هم دارد از آن جمله می باشد: احسان و نیکویی کردن، تربیت کردن و پروردن کسی یا چیزی، برگزیدن برآوردن کاری از خود و خالص نمودن کسی یا چیزی برای خود.

   با توجه به تعدد معنی لغوی، معنی آیه می تواند موارد زیر باشد: 1- آن قدر به وى احسان کرد که وى را به او نسبت مى‏دهند، و مى‏گویند: این صنیع فلانى است و این نمک‏پرورده او است. 2- من تو را خالص براى خودم قرار دادم، و همه نعمتهایى که در اختیار تو است همه اینها از من و احسان من است، و در آن غیر من کسى شرکت ندارد، پس تو خالص براى منى. 3- ترا براى وحى و رسالت خویش برگزیدم و ترا آن چنان خالص گردانیدم که به اراده و محبت من حرکت کنى. بدیهى است که تبلیغ رسالت، باید به اراده و محبت خدا باشد. 4- ترا برگزیدم که میان من و مردم واسطه باشى، بطورى که در تبلیغ رسالت از جانب من بمنزله این باشى که گویا خودم با مردم سخن مى‏گویم. 5- برگزیدم و خاص ساختم تو را براى محبت خود، یعنى تو را دوست خود گرفتم و به الطاف خود مخصوص گردانیدم. 6- اى موسى تو را اختیار فرمودم براى اقامه حجت خود و گردانیدم تو را میان خود و بندگان تا آنکه تو در تبلیغ رسالت و مخاطبه با بندگان و احتجاج بر ایشان، قائم مقام من باشى بر وحى، که گویا من ایشان را مخاطب و احتجاج فرمایم. 7- تو را در این مراحل براى خودم تربیت کردم، یعنی موسى خالص شده براى خدا بود، غیر خدا را در او راهى و بهره‏اى نبود 8- وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی  لا یدرک و لا یوصف است، خوشا به حال موسى، یک بشر خاکى به مرحله‏اى از تکامل مى‏رسد که چنین خطابى از طرف خدا مى‏شنود. من تو را براى خودم پرورش دادم و ساختم 9- براى وظیفه سنگین دریافت وحى، براى قبول رسالت، براى هدایت و رهبرى بندگانم، تو را پرورش دادم و در کورانهاى حوادث آزمودم و نیرو و توان بخشیدم و اکنون که این ماموریت بزرگ بر دوش تو گذارده مى‏شود از هر نظر ساخته شده‏اى 10- " اصطناع" از ماده" صنع" به معنى اصرار و اقدام مؤکد براى اصلاح چیزى است یعنى تو را از هر نظر اصلاح کردم گویى براى خودم مى‏خواهم. 11- بعد از آزمون های زیاد چون دیدم ویژگی ها و اخلاق شریفی داری و لیاقت جانشینی مرا داری تو را از خواص خودم قرار دادم و تو را فقط برای خودم برگزیدم.

  2. به نظر می رسد تنوع معانی این آیه بیشتر به دلیل بیان هدف و انگیزه است که به وسیله مفسرین به خداوند نسبت داده شده است. لذا آیه بیش از دو معنی ندارد: الف- برگزیدن موسی به دلیل شایستگی ها 2- تربیت موسی به دلیل سختی ماموریت پیش رو. در معنی اول بیان نعمت های الهی مقدمه این کلام می شود که چون تو لیاقت نعمت ها را نشان دادی تو را برگزیدم و این معنی با سیاق آیه مناسب تر است و اکثر مفسرین با این معنی آیه همراه هستند.

3. چگونه خداوند یک انسان ویژه تربیت کرده است؟ آیا می شود از آن الگو برای تربیت انسان های خاص استفاده نمود؟ آیات قبلی نحوه تربیت یک انسان ویژه را بیان می کند. و چون قرآن کتاب هدایت است می توان از آن در تربیت سایرین هم الگوبرداری نمود. فقط کافی است فهم تاریخی و خصوصیات مربی و متربی را حذف و ویژگی ها و محدودیت های خود را به آن اضافه نمود.

4.  هیچ انسانی اهداف بزرگ را نمی تواند محقق سازد مگر اینکه خود را برای تحقق آنها تربیت کند یعنی ابتدا خود را بسازد بعد وارد گود مسئولیت اجتماعی گردد.

5.   این محبت‏ آمیزترین سخنى است که خداوند در حق این پیامبر بزرگ فرمود، و به گفته بعضى شبیه سخنى است که حکماء گفته‏اند ان اللَّه تعالى اذا احب عبدا تفقده کما یتفقد الصدیق صدیقه:  خداوند هنگامى که بنده‏اى را دوست دارد آن چنان از او تفقد مى ‏کند که دوست مهربان نسبت به دوستش.                     افرادی که قرار است ماموریتی بزرگ انجام دهند نیازمند روحیه هستند هر چند انسان تربیت شده ای مثل حضرت موسی باشد. اگر به عنوان مدیر، کسى را براى کارى اعزام مى‏کنیم، بکوشیم که روحیه او مالامال از عشق و احساس غرور و دلگرمى نسبت به ما، سازمان ما و اهدافی که برایش ترسیم کرده ایم  باشد. 

موافقین ۰ مخالفین ۰

مبارزه با طاغوت و طاغوتیان مصداق تسبیح آشکار خداوند است.

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ اجْعَل لىّ‏ وَزِیرًا مِّنْ أَهْلىِ هَارُونَ أَخِى اشْدُدْ بِهِ أَزْرِى وَ أَشْرِکْهُ فىِ أَمْرِى کىَ‏ نُسَبِّحَکَ کَثِیرًا وَ نَذْکُرَکَ کَثِیرًا(29-34)

ترجمه آیات: و براى من دستیارى از کسانم قرار ده، هارون برادرم را، پشتم را به او استوار کن، و او را شریک کارم گردان، تا تو را فراوان تسبیح گوییم، و بسیار به یاد تو باشیم.

1.       کلمه وزیر از «وزر» به معناى بار سنگین، به کسى گفته مى‏شود که بار مسئولیت دیگرى را بر دوش مى‏کشد. کلمه‏ى «أَزْر»، به معناى «پُشت» و کنایه از حامی بودن می باشد.

2.     ماموریت حضرت موسی سنگین و انجامش از عهده یک نفر خارج بود لذا از خداوند درخواست نمود که برادرش هارون را وزیر و پشتیبان او قرار دهد. هارون برادر تنی موسی هم از طرف پدر و هم مادر و سه سال از او بزرگتر بود. زبانی فصیح تر و جسمی قویتر و اندامی درشتر از موسی داشت.  هارون هم در دعوت طاغوت و طاغوتیان به بندگی پروردگار با موسی شریک بود و هم مؤید و حامی او در این مسیر و هم در نبود موسی جانشین ایشان در قوم بنی اسرائیل بود.

3.     در تفسیر المیزان آمده است که از اینکه حضرت موسی، وزیر قرار دادن هارون را وسیله و مقدمه تسبیح خداوند دانسته است فهمیده می شود که ذکر و تسبیحى که با وزارت هارون ارتباط داشته باشد ذکر و تسبیح علنى و در بین مردم است نه در خلوت و نه در دل، زیرا ذکر و تسبیح در خلوت و در قلب، هیچ ارتباطى با وزارت هارون ندارد، پس مراد این است که آن دو در بین مردم و مجامع عمومى و مجالس آنان، هر وقت که شرکت کنند، ذکر خداى را بگویند، یعنى مردم را به سوى ایمان به وى دعوت نموده، و نیز او را تسبیح گویند، یعنى خداى را از شرکاء منزه بدارند. این مبارزه هم بعد تبلیغی وسیعی دارد که باید فرهنگ بنی اسرائیل و باورهایشان عوض شود و هم بعد سیاسی دارد که بتوان بر دشمن غالب شد.

4.     شرایط حضرت موسی با زمان ما خیلی وجه اشتراک دارد. امام خمینی با آمریکا مبارزه کرد و هدفش آزادی مردم ایران و سپس آزادی تمام مردم مستضعف جهان از زیر استعمار و استبداد بود. ولی در این راه دو مشکل داشت یکی مقابله با قدرت ابرقدرتی چون آمریکا و دیگر اصلاح باور مردمی که مستضعف نگهداشته شده بودند و مرعوب آمریکا بودند نمی توانستند دنیای بدون آمریکا را تصور کنند.

5.     بدون شک دگرگونى بنیادى در نظام جوامع بشرى و تغییر ارزشهاى مادى و شرک‏آلوده به ارزشهاى معنوى و انسانى، مخصوصا در آنجا که راه آن از میان قلمرو فراعنه و خودکامگان مى‏گذرد، کار ساده‏اى نیست، نیاز به آمادگى روحى و جسمى، قدرت تفکر و نیروى بیان، روشنى راه امدادهاى الهى، و داشتن یار و یاور مورد اطمینان و قدرتمند دارد و نیز زمان زیادی می خواهد تا فرهنگی تغییر یابد.

6.     در حدیث حضرت رسول اکرم که هم در کتب اهل سنت نقل شده است و هم در کتب شیعه آمده است: اللهم انى أسألک بما سألک اخى موسى أن تشرح لى صدرى، و أن تیسّر لى أمرى، و أن تحلّ عقدة من لسانى، یفقهوا قولى و اجعل لى وزیرا من أهلى، علیّا أخى، اشدد به أزرى، و أشرکه فى أمرى، کى نسبحک کثیرا نذکرک کثیرا، انک کنت بنا بصیرا:

 پروردگارا! من از تو همان تقاضا مى‏کنم که برادرم موسى تقاضا کرد از تو مى‏خواهم سینه‏ام را گشاده دارى، و کارها را بر من آسان کنى، گره از زبانم بگشایى، تا سخنانم را درک کنند، براى من وزیرى از خاندانم قرار دهى، برادرم على ع را خداوندا پشتم را با او محکم کن، و او را در کار من شریک گردان تا تو را بسیار تسبیح گوئیم و تو را بسیار یاد کنیم که تو به حال ما بصیر و بینایى. 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

همه انسان ها در انجام وظایف خود به ابزار و برنامه نیازمند هستند هر چند پیامبر دارای معجزه باشند

بسم الله الرحمن الرحیم

قَالَ رَبّ‏ اشْرَحْ لىِ صَدْرِى وَ یَسِّرْ لىِ أَمْرِى وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانىِ یَفْقَهُواْ قَوْلىِ(25-28)

ترجمه آیات: گفت: «پروردگارا، سینه‏ام را گشاده گردان، و کارم را براى من آسان ساز، و از زبانم گره بگشاى، [تا] سخنم را بفهمند،

1.       در سوره طه یازده آیه است که متن درخواست حضرت موسى از پروردگارش را نقل مى‏کند. بعد از مسجل شدن ماموریتی که خداوند به او می سپارد حضرت موسی از پروردگارش هفت درخواست می نماید ، و از ظاهر آن پیدا است که آنچه درخواست کرده وسائلى بوده که در انجام رسالتش بدان محتاج بوده است و بدون آنها نمی توانسته به آن رسالت سخت و خطیر عمل کند.

2.     رسالت حضرت موسی در ابلاغ پیام خداوند به فرعون و دعوتش به یگانه پرستی و دست کشیدن از ظلم و نجات قوم بنی اسرائیل از دست قبطیان را چند چیز سخت نموده است: اول طغیان و استکبار فرعون و ادعای ربوبیت و حمایت بی چون و چرای قبطیان از فرعون و دوم ضعف و زبونی بنى اسرائیل و سوم بی طاقتی خود او در برابر ظلم و نداشتن شرح صدر در این راه.

3.     این آیات نیاز رهبران مبارز و مصلح را بیان می کند که قبل از مبارزه یک رهبر باید از درون چه ویژگی هایی را داشته باشد، سعه صدر و سینه ای فراخ داشتن اولین نیاز است. در قرآن صبر و حوصله بسیار توصیه شده است. بی تابی باعث رنجش یاران و گستاخی دشمنان می شود و گاه برای رسیدن به هدف ایجاد موانعی می کند که می توانست نباشد مثل ابتلا به قتل یک قبطی به دلیل غیرت دینی در جایی که می توانست آن اتفاق رخ ندهد. هر کاری علاوه بر فراهم بودن شرایط و اراده لازم فاعل نیازمند توفیق الهی نیز است. انسان نباید به آنچه فکر می کند که بر انجامش قادر است بیشتر از آنچه که می داند قادر به انجامش نیست امید داشته باشد. با توکل بر خداوند هر دو امر برای انسان باید یکی باشد.

و سومین ابزار انجام ماموریت بیان است. عدم توان بیان حق، انسان را از انجام رسالتش باز می دارد. بیان خوب، خود مستقلا در نفوذ و تاثیر کلام موثر است و نطق و بیان خوب از نعمت های خوب الهی است.   

موافقین ۰ مخالفین ۰

مخفی کردن بعضی از اطلاعات آثار تربیتی دارد

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّ السَّاعَةَ ءَاتِیَةٌ أَکاَدُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَى‏ کلُ‏ نَفْسِ  بِمَا تَسْعَى‏(طه/15)

ترجمه آیه: در حقیقت، قیامت فرارسنده است. مى‏خواهم آن را پوشیده دارم، تا هر کسى به [موجب‏] آنچه مى‏کوشد جزا یابد.

1.       اکاد به معنی "نزدیک است" می باشد و در این آیه نشان دهنده مبالغه در معنی آیه می باشد. پس مفهوم آیه این می شود که تاریخ شروع قیامت بسیار پنهان است آن قدر مخفى و پنهان است که حتى نزدیک است من زمان قیامت را از خودم نیز پنهان دارم. همین معنی در روایتی از امام صادق (ع) نیز آمده است.  

2.     هدف از ندانستن زمان وقوع قیامت این است که باعث می شود انسان در عمل آزاد بوده و متاثر از دانش خود نسبت به قیامت نشود. از سوى دیگر چون وقت آن دقیقا معلوم نیست و در هر زمانى محتمل است نتیجه‏اش حالت آماده باش دائمى و یا پذیرش سریع برنامه‏هاى تربیتى است. مردم هر گاه ندانند چه وقت قیامت شود، در هر لحظه ای حالت ترس را دارند و به فکر توبه و تدارک خواهند بود، همانگونه که در باره فلسفه اخفاء" شب قدر" گفته‏اند منظور این است که مردم همه شبهاى سال، یا همه شبهاى ماه مبارک رمضان را گرامى دارند و به درگاه خدا بروند. کسى که ساعت آمدن میهمان را نمى‏داند، دائماً آمادگى خود را حفظ مى‏کند. و اثر دیگر آن این است که با پنهان بودن زمان قیامت است که پاداش مردم بر اساس واقعیّات و میزان ایمان خالصانه آنها و به اندازه تلاش و کوشش بدون توقع ثواب ویا ترس از عقاب خواهد بود.

3.     بعضى از مفسران" اکاد" را به معنى" ارید" (مى‏خواهم) تفسیر کرده‏اند و آنگاه مبالغه ای در معنی آیه نخواهد بود و آیه دلالت بر این دارد که به غیر از خداوند هیچکس از روز قیامت مطلع نیست.

4.     ایمان به قیامت نقش بسیار زیادی در ایجاد انگیزه انجام عبادات دارد. هر چند وجوب عبادت خدا ذاتا متفرع بر یکتایى او است، یعنی دلیل عبادت جز توحید نیست ولی یکتایى او به تنهایى و بدون وجود روز جزا که همه پاداش داده می شوند، و نیک و بد از هم جدا می شوند و مؤمن و غیر مؤمن از هم جدا می شوند، اثرى نخواهد داشت.

5.     لازم است در اینجا یک بحث کلی تر مطرح شود و آن نقش تربیتی جهل انسان است. جهل اساسا خوب نیست ولی در برخی جزئیات اعمال جهل باعث نجات از عذاب است و همچنین شرایط بهره مندی از ثواب بیشتر را فراهم می کند. در بالا دو مثال جهل نسبت به روز رستاخیز و شب قدر گفته شد ولی در امور مربوط به احکام شرعی نیز چنین است. ما نمی دانیم چه عملی موجب رضایت خداوند و چه عمل خاصی موجب سخط اوست لذا تمام نهی شده ها را ترک می کنیم و تمام امر شده ها را عمل می کنیم.  اگر کسی بداند که با انجام عمل خاصی بهشت خواهد رفت و آن را انجام دهد دیگر تقوا از ترک واجب نخواهد داشت.

موافقین ۰ مخالفین ۰

خداوند زیباترین نام ها را دارد

بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ  لَهُ الْأَسْمَاءُ الحُسنَی(طه/8)

ترجمه آیه: خداست که معبودی شایسته پرستش جز او نیست، [زیرا] نامهاى نیکو به او اختصاص دارد.

1.       کلمه جلاله الله مبتدا، و جمله" لا إِلهَ إِلَّا هُوَ" خبرش ، و جمله" لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏" خبر بعد از خبر است. کلمه "اسماء" جمع است و هم با الف و لام آورده شده، و به طور کلى جمع با الف و لام عمومیت را مى‏رساند، علاوه بر این مقدم شدن خبر "له" بر مبتدا انحصار را مى‏رساند، پس تمامى اسماء حسنى منحصرا براى خدا است.

2.     اسماء حسنى همان صفات خداوند است و توقیفى است یعنى باید در قرآن و سنت پیغمبر خاتم صلى اللّه علیه و آله، وارد شده باشد. بنابراین گرچه بعضى اسماء به اعتبار معانى آن اطلاقش نسبت به ذات الهى تصور دارد مانند «یا عارف» «یا واقف» «یا معلم»، اما چون بالخصوص نصوص صحیحه شرعیه وارد نشده در آن، پس اطلاق آن جایز نیست بلکه بدعت خواهد بود و به استحسانات عقلیه نتوان رفتار نمود

3.     در بسیارى از روایات که از پیامبر (ص) و ائمه (ع) به ما رسیده مى‏خوانیم خداوند داراى 99 اسم است، هر کس او را به این نامها بخواند دعایش مستجاب مى‏شود و هر کس آنها را احصا کند یعنی اسماء الهی را در زبان جاری کند اهل بهشت است، این مضمون در منابع معروف حدیث اهل تسنن نیز دیده مى‏شود. به نظر مى‏رسد که منظور از احصاء و شماره کردن این نامها تنها ذکر الفاظ نباشد بلکه منظور " تخلّق" به این صفات است، بدون شک اگر کسى به صفت عالم و قادر یا رحیم و غفور و امثال اینها، تخلق پیدا کند یعنی خودش علم کسب کند قدرت بدست آورد با مردم به رحمت رفتار کند و بطور کلی اشعه‏اى از این صفات بزرگ الهى در وجود او بتابد هم بهشتى است و هم دعایش مستجاب‏ خواهد بود. مرحوم شیخ صدوق (رحمه اللّه) نیز در توحید خود فرموده: مراد از احصاء احاطه و اطلاع بر معانى آنهاست. یکی از معانی تقرب به خداوند همین است.

4.     نام نیکو و زیبا چه در لفظ و چه در معنا، یک ارزش است و خداوند، هم خود جمیل است و هم بهترین و نیکوترین نام‏ها را دارد. و توصیه شده است که نام بچه های خود را از نام های نیک و پسندیده انتخاب کنیم.

5.     اسماء و صفات الهی بهترین و شفاف ترین افق و هدف بلند مدت برای انسان در زندگی است. بهترین پاسخ برای این سؤال است که ما باید چگونه باشیم و در زندگی دنبال چه برویم؟ 

موافقین ۰ مخالفین ۰

کسی شایسته تربیت کردن است که دلش مملو از عشق به مردم باشد

بسم الله الرحمن الرحیم

الرَّحْمَانُ عَلىَ الْعَرْشِ اسْتَوَى‏(طه/5)

ترجمه آیه: خداوند رحمان بر عرش مسلط است.

1.       استواء بر عرش کنایه از این است که ملک او همه عالم را فرا گرفته، و زمام تدبیر امور همه عالم به دست او است، و این معنا در باره خداى تعالى- آن طور که شایسته ساحت کبریایى و قدس او باشد عبارت است از ظهور سلطنتش بر عالم، و استقرار ملکش بر اشیاء، به تدبیر امور و اصلاح شؤون آنها. پس معنی استواء بر عرش این است که ملک او بر همه اشیاء احاطه داشته و تدبیرش بر اشیاء چه آسمانى و چه زمینى، چه خرد و چه کلان، چه مهم و چه ناچیز گسترده باشد، در نتیجه خداى تعالى رب هر چیز، و یگانه در ربوبیت است، چون مقصود از رب جز مالک و مدبر چیز دیگرى نیست.

2.     شخصى از امام ابى الحسن موسى (ع) از معناى آیه" الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏" سؤال کرد، فرمود: یعنى بر ریز و درشت و بزرگ و کوچک مسلط است. شخصى از امام صادق (ع) از معناى آیه" الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏" پرسید، حضرتش فرمود: یعنى همه چیز از نظر دورى و نزدیکى براى او یکسان است، چنین نیست که چیزى به او نزدیکتر از چیزى دیگر باشد. حضرت على (ع) در ضمن حدیثى فرمود: معناى" الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏" این است که تدبیر او بر همه چیز گسترده است و امر او بلند است. امام صادق (ع)  فرمود: هر کس گمان کند که خدا از چیزى یا در چیزى یا بر چیزى است، به خدا شرک ورزیده ... و هر کس خیال کند که خدا از چیزى است او را حادث و پدیده دانسته، و هر کس بپندارد که او در چیزى است او را محصور کرده، و هر کس بپندارد که او بر چیزى است او را محمول چیزى قرار داده .

3.     در این آیه به دو صفت خداوند اشاره شده است: نخستین صفت، صفت «الرحمن» است که مبالغه در رحمت است و معناى آن این است که خداوند در این جهان بر همه موجودات و حتى بر کافران رحمت خود را شامل کرده است و همه از خوان گسترده رحمت الهى برخوردارند. دومین صفت، استوارى و تسلّط خداوند بر عرش است که منظور از آن عمومیّت قدرت خداوند در تدبیر جهان آفرینش است.

4.     این آیه هم بسیار امید بخش است و می فرماید: یک رحمن عالم را اداره می کند پس نباید نگران بود. خطاکار ها هم نا امید نشوند چرا که قاضی بخشنده است. و نیز این آیه الهام بخش است و با بهره گرفتن از صفت مبالغه رحمن برای رب العالمین می فهماند که: ربوبیت و تربیت باید در اختیار کسی باشد که از نهایت رحمت برخوردار است. اساسا انسانی که بغض نسبت به زیر دستش دارد قادر به تربیت او نخواهد بود.

بعد از پیروزی انقلاب ما هنوز نتوانستیم ویژگی رحمت و مهربانی نظام را به ذائقه جامعه بچشانیم. از مردم و خیانتشان به انقلاب و آرمان شهدا می ترسیم و همیشه به چشم متهم به مردم نگاه می کنیم که باید خودش با رفتارش دفع اتهام نماید. مردم از مسئولین خود همیشه هراسان هستند که هر آن ممکن است به خطا آنها را ضد انقلاب بنامند و از امکانات مملکت محرومش کنند و این ترس و دلهره به مرور زمان تبدیل به نفرت می شود و مهمترین سرمایه جامعه که اعتماد اجتماعی است را از بین می برد. 

موافقین ۰ مخالفین ۰

قرآن کتاب سعادت است

بسم الله الرحمن الرحیم

مَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْءَانَ لِتَشْقَى(طه/2)

ترجمه آیه: قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به رنج افتى.

1.       راغب اصفهانی در کتاب مفردات الفاظ قرآن مى‏گوید: «شقاوت و سعادت از نظر نسبت مثل همند، هم چنان که سعادت دو نوع است: یکى سعادت دنیوى، و یکى سعادت اخروى، و سعادت دنیوى هم سه قسم است، سعادت نفسى و بدنى و خارجى، همچنین شقاوت، دنیوى و اخروى است، و دنیوى آن نفسى و بدنى و خارجى است». اگر سعادت بدنی در دنیا آسایش و راحتی آن باشد شقاوت بدنی در دنیا به سختی افتادن آن خواهد بود و در این آیه منظور از شقاوت همین معنی می باشد. بنا بر این معناى آیه مورد بحث این مى‏شود که ما قرآن را نازل نکردیم براى اینکه تو خود را به تعب و سختی اندازى.

2.     روایات زیادی در توضیح این آیه وجود دارد که همه بیانگر این است که پیامبر اسلام خود را به سختی می انداخت هم در عبادت شخصی و هم در تبلیغ دین مبین اسلام. مثلا  در روایتی آمده است که پیامبر اسلام در تمام شب نماز میگزارد و اگر خوابش می گرفت برای غلبه بر خواب سرش را به ستونی  می بست. و یا نقل شده است که پیامبر اکرم بر روی انگشتان پا نماز می گذارد و لذا پاهایش ورم می کرد و یا در کتاب کافی از امام باقر و امام صادق نقل شده است که پیامبر اسلام تمام شب را بر روی انگشتان پا نماز گذارد و عایشه اعتراض کرد که چرا اینقدر خود را اذیت می کنی در کتاب احتجاج طبرسی نیز از زبان امام کاظم چنین نقل شده است و امام اضافه کرده اند که این نوع عبادت از پیامبر اسلام ده سال طول کشید و رنگ پیامبر به دلیل کم خوابیدن و کم خوردن ها و ریاضت ها زرد شده بود که این آیه نازل شد و خداوند به او دستور فرمود که بر خود آسان گیرد و خاطر نشان کرد که وحى نفرستاده است که تا این اندازه خود را رنجور سازد.

3.     در تفسیر شبّر که تفسیری بسیار مختصر است ولی در عین حال به مهمترین نکات تفسیری اشاره می کند آمده است که یکی از علل به سختی انداختن رسول اکرم، حزن و اندوهی بود که به سبب عدم هدایت قوم خود داشت. و ابن عربی می گوید خداوند به پیامبرش فرمود عدم هدایت کفار به دلیل کم کاری تو نیست بلکه تنها انسان هایی که در دل خشیت و ترسی دارند هدایت می شوند.

4.     هرچند این آیه شأن نزولش حضرت ختمی مرتبت است ولی پیامی عمومی دارد و آن اینکه: وحى الهى براى ایجاد رنج و زحمت نازل نشده است. دین اسلام دین رهبانیت نیست و نیز دین خود آزاری نیز نیست و درست نیست که بگوییم اگر بی دلیل خود را به رنج و زحمت انداختیم پس ثواب بیشتری عایدمان خواهد شد. بدون شک در بین دو کاری که وظیفه ما است و باید انجام دهیم و یا مستحب است که انجام دهیم کاری که زحمت زیاد دارد ثواب بیشتری دارد ولی اگر خداوند عملی را واجب و یا مستحب نکرده ولی ما را به سختی می اندازد دلیلی بر ثواب بیشتر آن عمل وجود ندارد. قمه زنی و یا با تیغ بدن را زخمی کردن و یا کارهایی شبیه اینها که ریشه در دستورات الهی ندارند از نظر اسلام بیهوده خود را به زحمت انداختن است و هیچ پاداشی متوجه این کارها نیست. 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰