بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّ السَّاعَةَ ءَاتِیَةٌ أَکاَدُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَى‏ کلُ‏ نَفْسِ  بِمَا تَسْعَى‏(طه/15)

ترجمه آیه: در حقیقت، قیامت فرارسنده است. مى‏خواهم آن را پوشیده دارم، تا هر کسى به [موجب‏] آنچه مى‏کوشد جزا یابد.

1.       اکاد به معنی "نزدیک است" می باشد و در این آیه نشان دهنده مبالغه در معنی آیه می باشد. پس مفهوم آیه این می شود که تاریخ شروع قیامت بسیار پنهان است آن قدر مخفى و پنهان است که حتى نزدیک است من زمان قیامت را از خودم نیز پنهان دارم. همین معنی در روایتی از امام صادق (ع) نیز آمده است.  

2.     هدف از ندانستن زمان وقوع قیامت این است که باعث می شود انسان در عمل آزاد بوده و متاثر از دانش خود نسبت به قیامت نشود. از سوى دیگر چون وقت آن دقیقا معلوم نیست و در هر زمانى محتمل است نتیجه‏اش حالت آماده باش دائمى و یا پذیرش سریع برنامه‏هاى تربیتى است. مردم هر گاه ندانند چه وقت قیامت شود، در هر لحظه ای حالت ترس را دارند و به فکر توبه و تدارک خواهند بود، همانگونه که در باره فلسفه اخفاء" شب قدر" گفته‏اند منظور این است که مردم همه شبهاى سال، یا همه شبهاى ماه مبارک رمضان را گرامى دارند و به درگاه خدا بروند. کسى که ساعت آمدن میهمان را نمى‏داند، دائماً آمادگى خود را حفظ مى‏کند. و اثر دیگر آن این است که با پنهان بودن زمان قیامت است که پاداش مردم بر اساس واقعیّات و میزان ایمان خالصانه آنها و به اندازه تلاش و کوشش بدون توقع ثواب ویا ترس از عقاب خواهد بود.

3.     بعضى از مفسران" اکاد" را به معنى" ارید" (مى‏خواهم) تفسیر کرده‏اند و آنگاه مبالغه ای در معنی آیه نخواهد بود و آیه دلالت بر این دارد که به غیر از خداوند هیچکس از روز قیامت مطلع نیست.

4.     ایمان به قیامت نقش بسیار زیادی در ایجاد انگیزه انجام عبادات دارد. هر چند وجوب عبادت خدا ذاتا متفرع بر یکتایى او است، یعنی دلیل عبادت جز توحید نیست ولی یکتایى او به تنهایى و بدون وجود روز جزا که همه پاداش داده می شوند، و نیک و بد از هم جدا می شوند و مؤمن و غیر مؤمن از هم جدا می شوند، اثرى نخواهد داشت.

5.     لازم است در اینجا یک بحث کلی تر مطرح شود و آن نقش تربیتی جهل انسان است. جهل اساسا خوب نیست ولی در برخی جزئیات اعمال جهل باعث نجات از عذاب است و همچنین شرایط بهره مندی از ثواب بیشتر را فراهم می کند. در بالا دو مثال جهل نسبت به روز رستاخیز و شب قدر گفته شد ولی در امور مربوط به احکام شرعی نیز چنین است. ما نمی دانیم چه عملی موجب رضایت خداوند و چه عمل خاصی موجب سخط اوست لذا تمام نهی شده ها را ترک می کنیم و تمام امر شده ها را عمل می کنیم.  اگر کسی بداند که با انجام عمل خاصی بهشت خواهد رفت و آن را انجام دهد دیگر تقوا از ترک واجب نخواهد داشت.