رَبُّنا الرّحمن المُستَعان

تفسیر آیاتی از قرآن با رویکرد تربیتی

هر انسانی مسئول کار خویش است

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُورا  (إسراء/13)

ترجمه: و کارنامه هر انسانى را به گردن او بسته‏ایم، و روز قیامت براى او نامه‏اى که آن را گشاده مى‏بیند بیرون مى‏آوریم.

  1. همه انسانها اعم از زن و مرد، پیر و جوان، مؤمن و کافر در روز قیامت کارنامه اعمالشان را بر گردن خویش آویزان خواهند دید. الزام بر گردن آویزان نمودن به معنی عدم امکان انفکاک و در نتیجه به معنی عدم امکان نسبت دادن عمل خویش به دیگران است. یعنی هر کس مسئول کار خویش است.
  2. در روز قیامت نامه اعمال انسان به صورت باز و به شکل طومار برای او ارائه می شود. باز بودن نامه اعمال به معنی قابل رؤیت بودن آن توسط دیگران نیست بلکه به معنی مستور نبودن و روشن بودن کامل تکلیف انسان است. علامه طباطبایی طائر به معنی اعمال و کتاب به معنی نامه اعمال را یکی می داند و معتقد است نامه اعمال انسان بر گردنش آویزان خواهد بود. ولی برخی دیگر از مفسرین این دو را متفاوت می دانند و معتقدند ابتدا در روز محشر بصورت کلی تکلیف انسان معین می شود و سرنوشت کلی او اعم از سعید یا شقی بودن به صورت یک گردنبند بر گردن هر انسانی آویزان خواهد بود؛ ولی نامه اعمال انسان در مرحله ای دیگر به او عرضه می گردد. به نظر می رسد دیدگاه دوم به ظاهر قرآن نزدیک تر باشد.
  3. طائر به معنی پرنده است ولی در زبان عرب به فال هم گفته می شود. در زمان قدیم که شکار کردن یکی از وظایف مردان بود؛ شکارچیان، پرنده ای را که از سمت راستشان به سمت چپ پرواز می کرد براحتی می زدند ولی پرنده ای که از چپ به سمت راست آنها پرواز می کرد نشانه رفتنش سخت بود و اکثرا قادر به شکارش نمی شدند لذا هرگاه پرنده ای از سمت چپ آنها در می آمد به فال بد می گرفتند و اگر مثلا هنگام خروج از منزل پرنده ای از سمت راست آنها در می آمد آن را به فال نیک می گرفتند. کم کم پرنده خود جانشین واژه تفأل شد.
  4. تفأل امری کاملا خرافی است و در سرنوشت هیچ کاری نقش ندارد. چه به خیر و چه به بد تفأل زده شود در خود کار اثری ندارد. ولی در روحیه انجام دهنده کار مؤثر است و تفأل خوب عموما باعث امیدواری و بالا رفتن انگیزه می شود و تفأل بد انسان را مأیوس از نتیجه می کند لذا در روایات ائمه اطهار علیهم السلام تفأل بد نکوهیده شده و نسبت به فال نیک زدن سکوت شده است.
  5. دین اسلام به دلیل اینکه امر تفأل در بین مردم زیاد است تلاش کرده است از این فرهنگ غلط استفاده کند و بر موج این فرهنگ غلط سوار شود و ضمن اصلاح آن بهره مثبتی هم بگیرد. لذا مثلا شوم بودن افراد را در امور زشت قرار داده است و فرموده زن شوم کسی است که مهریه اش زیاد باشد و یا هزینه اش بالا باشد. و یا در آیات متعدد می فرماید فال بد شما، اعمالتان است که گرفتارتان کرده است و یا می فرماید فال بد شما نزد خداوند است نه پیامبران؛ چون پیامبران قصد هدایت شما را دارند که به نفع شماست ولی وقتی به حرف پیامبران گوش ندادید این خداوند است که شما را عذاب خواهد کرد.
  6. البته بحث مهمی در موضوع تفأل وجود دارد و آن اینکه اساسا چرا انسانها به چنین خرافاتی تن می دهند. اینکه مثلا چون عطسه کردی کارم سرانجام خوبی نخواهد داشت و یا چون عدد کار 13 شد به خیر نخواهد انجامید و یا پای فلان شخص سنگین است و چون بالای سر این کار آمد پس از آن کار خیر نخواهیم دید میخ و یا نعل اسب و جارو و یا فلان شیئ دیگر بد یمن هست و .... به نظر می رسد دلیل اصلی تنبلی و یا عدم توان و یا عدم اهتمام بر رساندن کار به نتیجه مطلوب باعث می شود که انسانها در صدد توجیه تنبلی و یا عدم توان خود باشند و یکی از راه های توجیه، نسبت دادن شکست خود در کارها به عواملی خرافی (تفأل) و یا حداقل معرفی شریک در تقصیر است.   
  7. در راستای فرهنگ سازی مثبت، قرآن در این آیه از واژه فال برای اعمال انسان استفاده کرده است. تا به انسانها بفهماند که سرنوشت هیچ انسانی توسط هیچ کس و یا هیچ امری غیر از اعمال خودش مشخص نمی شود. و این پیام مضمون این آیه است که: لیس للانسان الا ما سعی.
  8. همیشه و در همه کارها سهم خود از به نتیجه رسیدن و یا به شکست انجامیدن را شناسایی کنیم و اگر حتی سهم ناچیزی در شکست ها و یا اتفاقات نامطلوب داریم فرافکنی نکنیم و بدانیم که همان سهم کوچک اگر نبود آن کار بد اتفاق نمی افتاد پس سهم ما ناچیز نیست و باید در صدد اصلاح بود و تنها این روحیه است که انسان را به سمت کمال هدایت می کند.
موافقین ۰ مخالفین ۰

انسان بدون لطف الهی و کمک گرفتن از وحی توان رسیدن به سعادت را ندارد

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ یَدْعُ الْانسَانُ بالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالخَیرِ  وَ کاَنَ الْانسَانُ عجَولًا(إسراء/11)

ترجمه: و انسان [همان گونه که‏] خیر را فرا مى‏خواند، [پیشامد] بد را مى‏خواند و انسان همواره شتابزده است.

  1. این آیه ادامه آیات قبل است و لذا در سیاق آن آیات باید معنی شود. همانطوری که در آیات قبل بیان گردید خداوند قرآن را برترین کتاب آسمانی و دین اسلام را برترین دین معرفی می کند و دلیل خود را چنین اظهار می دارد که قرآن به محکمترین امر هدایتگر است. حال در این آیه می فرماید: ولی انسان عموما پیروی از قرآن نمی کند و لذا هر چند می خواهد که به خیر و نیکی برسد ولی نتیجه تلاشش لزوما خیر نیست و چه بسا نتیجه تمام تلاشهایش شر و ضرر و بدبختی برای او داشته باشد. شاید بگوییم: خداوند قرآن و دین اسلام و پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد ص و حتی سایر ادیان را از باب لطف فرستاده است و چنین نیست که انسان بدون انبیاء محال باشد که به سعادت برسد بلکه عقل انسان برای نیل به سعادت کافی است( انسان/2و3) و این مطلب کاملا صحیح است لذا خداوند علت این قضاوت خود را بیان می دارد که انسان صبر و مقاومت لازم برای رسیدن به حقایقی که او را به سعادت برساند ندارد. لذا می توان نتیجه گرفت که این آیه انسان را به پیروی بی چون و چرا از قرآن، پیامبر ص و ائمه اطهار ع دعوت می کند و در صورت عدم پیروی از دین حق، تنها راه، عجله نکردن و صبر و مقاومت در تلاش برای یافتن راه سعادت است که بی شک مسیر دوم بسیار سخت تر و طولانی تر از راه اول خواهد بود. (فی ظلال القرآن، ج‏4، ص: 2216؛ الکاشف، ج5 ص 26؛ تفسیر من وحی القرآن، ج‏14، ص: 49؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج‏17، ص: 85)
  2. ظاهر آیه دلالت بر معنی دعا و درخواست از خداوند دارد و اکثر تفاسیر قدمای از مفسرین همان معنای ظاهر را اراده کرده اند. که در این صورت معنای آیه چنین خواهد بود که: انسان گاهی عجولانه ازخداوند بجای خیر، درخواست شر می کند. دلیل این درخواست و دعا به درگاه الهی یا غضب و عصبانیت است که از خداوند مرگ، ویرانی، بدبختی و امثال آن را برای خود و یا نزدیکان درخواست می کند و یا جهل و نادانی نسبت به عواقب آن که چیزی از خدا می خواهد که چه بسا به ضررش باشد. صادق ع می فرمایند: راه نجات و هلاک را بشناس تا از خداوند چیزی نخواهی که چه بسا هلاک تو در آن باشد در حالی که تو گمان می کردی که راه نجاتت در آن است و سپس این آیه را تلاوت فرمودند. البته لازم به ذکر است که خداوند نفرین و یا دعای شر انسان ها را به دلیل فضل و رحمت خود اجابت نمی کند هرچند انسانها از این امر ناراحت شوند. وَ لَوْ یُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَیْرِ لَقُضِیَ إِلَیْهِمْ أَجَلُهُم‏

و اگر خدا براى مردم به همان شتاب که آنان در کار خیر مى‏طلبند، در رساندن بلا به آنها شتاب مى‏نمود، قطعاً اجلشان فرا مى‏رسید(یونس/11)

  1. عجله صفت زشتی است ولی سرعت یک ویژگی مطلوب است. منظور از عجله اقدام به امری قبل از رسیدن زمان آن می باشد در اموری که انجام آن کار در آن زمان خاص، ضروری و یا شایسته است در حالی که سرعت به معنی انجام کار در اول وقت است در کاری که انجام آن در اول وقت شایسته است. بی شک کارهایی که نیاز به تأمل بیشتر دارد سرعت نیز در آنها پسندیده نخواهد بود. در روایاتی که گفته شده عجله در انجام کار نیک پسندیده است منظور سرعت می باشد. (التبیان، ج 6 ص 454)  قال الصّادق علیه السّلام: "مع التّثبّت تکون السّلامة و مع العجلة تکون النّدامة و من ابتدأ بعمل فى غیر وقته کان بلوغه فى غیر حینه" فرمود حضرت صادق علیه السّلام: با درنگ و تأنى، سلامتى و با شتاب‏ کردن پشیمانى است و هر که کارى را در غیر وقتش شروع کند، بی موقع نتیجه اش را می بیند. (خصال، باب الثلاثه، حدیث 52)
  2. علامه طباطبایی از سیاق برای تفسیر این آیه استفاده کرده است ولی آن را در ادامه آیات سابق معنی ننموده و مستقل از آنها مراد از دعا در آیه را مطلق طلب معنی نموده و اعم از دعای لفظی و طلب به معنی سعی و عمل گرفته است. و می فرماید: همه اینها دعا و درخواست از خداست، حتى اگر این درخواست از کسى صادر شود که به خدا معتقد نبوده و توجهى به درخواست از خدا ندارد، چون در عالم حقیقت غیر از خدا معطى و مانعى وجود ندارد. بنا بر این مقصود از اینکه فرمود:" انسان عجول است" این خواهد بود که او وقتى چیزى را طلب مى‏کند صبر و حوصله به خرج نمى‏دهد، در جهات صلاح و فساد خود نمى‏اندیشد تا در آنچه طلب مى‏کند راه خیر برایش مشخص گردد، و از آن راه به طلبش اقدام کند بلکه به محض اینکه چیزى را برایش تعریف کردند و مطابق میلش دید با عجله و شتابزدگى به سویش مى‏رود و در نتیجه گاهى آن امر، شرى از آب در مى‏آید که مایه خسارت و زحمتش مى‏شود، و گاهى هم خیرى بوده که از آن نفع مى‏برد.(ترجمه تفسیر المیزان، ج 13 ص 66) لذا ایشان این آیه را توبیخ انسان به دلیل عدم توجه به منبع معتبر وحی الهی می داند.
  3. معنی چهارمی هم در تفسیر مجمع البیان برای این آیه نقل شده است که منبع آن یافت نشد: انسان به دلیل اینکه برای رسیدن به منافع مادی عجله دارد به شر و اقدامات زشت دچار می شود همانند افرادی که امروزه شاهدیم دوست دارند که یک شبه میلیاردها تومان را مالک شوند و لذا به هر کاری و هر روشی دست می زنند اعم از دزدی، اختلاس، قاچاق مواد مخدر و .... (مجمع البیان، ج 14 ص 97)
موافقین ۰ مخالفین ۰

محتوای ارائه شده توسط اسلام قوی ترین و با اصالت ترین محتوای همه ادیان است

بسم الله الرحمن الرحیم

 إِنَّ هَذَا الْقُرْءَانَ یَهْدِى لِلَّتىِ هِىَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا (اسراء/9)

ترجمه آیه: قطعاً این قرآن به [آیینى‏] که خود پایدارتر است راه مى‏نماید، و به آن مؤمنانى که کارهاى شایسته مى‏کنند، مژده مى‏دهد که پاداشى بزرگ برایشان خواهد بود.

1. در آیات قبل خداوند از قوم بنی اسرائیل صحبت می کند و بیان می دارد که آنها دو بار فساد کردند و ما به آنها را تهدید به خواری و مذلت کردیم و منظور از این تهدید، اعلان این سرنوشت شوم در تورات است. حال در این آیه خداوند می فرماید مسلمانان که مخاطب قرآنند، مثل بنی اسرائیل نیستند؛ و قرآن این امت را به چیزی اقوم هدایت می کند و لذا دو بشارت به مسلمانان داده است: یکى مژده ثواب و پاداش بهشت و دوم عقاب و کیفر دشمنانشان. یعنی برخورداری مسلمانان از آن امر اقوم آنها را شایسته این دو مژده و بشارت کرده است. پس این آیه در مقام مذمت بنی اسرائیل و تایید اسلام و مسلمانان می باشد. و چون دین یهود آخرین دین است (حضرت عیسی مسیح برای اصلاح دین یهود مبعوث شده بود و دین مستقلی نیاورده است) لذا این آیه با تأیید اسلام و مذمت یهودیان به نوعی دلالت بر خاتمیت هم دارد.

2. اقوم صیغه افعل تفضیل است به معنى صافتر، مستقیم‏تر و پابرجاتر می باشد و چون متعلق تفضیل ذکر نشده دلالت بر صفت برترین دارد و لذا مفهوم آیه چنین است که" قرآن به چیزی که مستقیم‏ترین و صافترین و پابرجاترین است دعوت مى‏کند. برخی تفاسیر اقوم را پرفایده ترین و شایسته ترین نیز معنی کرده اند(تفسیر الکاشف) که به نظر می رسد در انتخاب این معنی بجای مطابقت لفظ و معنی اقوم ویژگی های حقیقی دین اسلام مورد توجه قرار گرفته است.

3. از نظر روایات منظور از اقوم امام معصوم می باشد. شیخ صدوق این حدیث را از امام زین العابدین علی بن الحسین علیهما السلام در ذیل این آیه نقل کرده است: الإمام منّا لا یکون إلا معصوما، و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة فیعرف بها، فلذلک لا یکون إلا منصوصا فقیل له: یابن رسول الله، فما معنى المعصوم؟ فقال: هو المعتصم بحبل الله، و حبل الله هو القرآن لا یفترقان إلى یوم القیامة، فالإمام یهدی إلى القرآن، و القرآن یهدی إلى الإمام، و ذلک قول الله عزوجل: إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ (معانى الاخبار، صفحه 132، حدیث اوّل) یعنی: امامان از ما معصوم هستند و عصمت نشانه ظاهری ندارد تا شناخته شود لذا باید منصوص (با کلام معصوم پیشین معرفی شدن) باشد. گفته شد منظور از معصوم چیست؟ پاسخ فرمودند: کسی که به حبل الله چنگ می زند و حبل الله همان قرآن است که امام و قرآن تا روز قیامت از هم جداشدنی نیستند(یعنی نباید مسلمانان بین قرآن و اهل بیت پیامبر یعنی امامان معصوم ع جدایی افکنند). پس امام به سوی قرآن هدایت می کند و قرآن به سوی امام هدایت می کند و این معنی کلام خدای عز و جل است که می فرماید: إنّ هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم.  در کتاب کافی مرحوم کلینی نیز حدیثی از امام صادق نقل می کند که: "یهدی للتی هی اقوم" إی یهدی إلى الإِمام یعنی قرآن مخاطب خود را به سوی امام دعوت می کند(کافی ج 1 ص 216) و از امام باقر نقل شده است که: "یهدی إلى الولایه" یعنی قرآن مخاطب خود را به ولایت ائمه ع هدایت می کند. این روایات دلالت بر این دارند که آیه بیانگر این است که قرآن مسلمانان را به محکمترین و صاف ترین و مستقیم ترین امر یعنی امامت دعوت می کند.  

4. برخی تفاسیر گفته اند منظور از اقوم دین اسلام و یا امت اسلامی است و برای این گفته خود دلایلی را ذکر کرده اند که در اینجا بطور خلاصه ذکر می گردد: "در این آیه بدون اینکه دلیلی ذکر شود ادعا شده است که اسلام دین برتر است و امت اسلام امت اقوم می باشد و ما با استفاده از محتوای قرآن و سیره پیامبر اسلام و ائمه اطهار تلاش می کنیم دلایل برتری دین اسلام را ذکر می کنیم: الف. اسلام دینی فطری و با سرشت انسانها سازگار می باشد و لذا دینی جهانشمول است... ب. اسلام بدون هیچ قید و شرطی عقل را می پذیرد و آن را به تأمل تفکر و بررسی طبیعت و جستجوی اسرار و فواید آن و رابطه ای که با خالق و انسان دارد دعوت می کند و در این راستا استفاده از دین، فلسفه و علم تجربی برای شناخت حسی جهان را پیشنهاد می دهد؛ همانطوری که قبل از اروپاییان دانشمندان مسلمان این مسیر را عملا رفته اند. ج. اسلام به علم اطمینان دارد و یافته های آن را در ابعاد مختلف حیات بشری برای توسعه و پیشرفت می پذیرد. د. در دین اسلام آزادی فکر و بیان وجود دارد به حدی که حتی فرشتگان که به ظاهر بندگان مطلق خدایند آزاد هستند که خداوند را مورد سوال و مؤاخذه قرار دهند که چرا چنین مخلوقی را می آفریند . خداوند نیز خود را پاسخگوی این سوال می داند و آنها را بخاطر این سوال تنبیه نمی نماید.(اشاره به آیات 30-33 سوره بقره) پس معلوم می شود که به طریق اولی همه انسانها در این جهان از آزادی بیان و فکر برخوردارند. ه. قوانین اسلام مختص فرد، گروه و یا چیز خاصی نیست و تمام انسانها در نزد اسلام و در قبال قوانین الهیف اولاد آدم و با هم برابرند.  و. در اسلام بر هر مسلمان توانمندی قیام و جهاد با جان و مال بر علیه ظلم و فساد واجب است ز. از دیدگاه اسلام مالک تمام مال دنیا خداوند است و انسانها وکیل و امانتداری بیش نیستند و لذا بدون اذن خدا حتی حق تصرف در مال خود را نیز ندارند. ح. اسلام می خواهد که انسان خود را با نظام عالم هماهنگ کند و توازن و نظام طبیعت را به هم نزند آنگاه که خداوند می فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُم ترجمه آیه: اى کسانى که ایمان آورده‏اید، چون خدا و پیامبر، شما را به چیزى فرا خواندند که به شما حیات مى‏بخشد، آنان را اجابت کنید.(انفال/24)" (تفسیر الکاشف، ج‏5، ص: 24 تا 26) ط. التقوی: در اسلام نسب، تعصبات قومی، زبان و یا حتی زمین انسانها را از هم تمیز نمی دهد و برتری نمی بخشد و تنها چیزی که در نزد خداوند ارزشمند است تقوی و خداترسی و در نتیجه آن تقید به ارزشهای انسانی می باشد. و تقوی باعث رعایت انضباط در چارچوب عقیده و شریعت الهی می شود. ظ. در اسلام حریت و عزت، منجر به آزادی سیاسی می شود و بر اساس اسلام، هیچ مسلمانی نباید ظلم، استعمار و استکبار هیچ حاکم ظالمی را بپذیرد. امام صادق ع می فرمایند: إن اللَّه عز و جل فوّض إلى المؤمن أموره کلها و لم یفوّض إلیه أن یکون ذلیلا یعنی: خداوند امور مومنین را به خودشان تفویض کرده است ولی اجازه نداده است که ذلت را بپذیرند(الکلینی، الکافی، ج: 5، ص: 63، روایة: 1). (تفسیر من وحی القرآن، ج‏14، ص: 42)

5. طبق این آیه مومنین به شرط انجام عمل صالح شایسته گرفتن پاداش از خداوند خواهند شد و این مطابق قانون الهی است که ایمان بدون عمل و عمل بدون ایمان هیچ ارزشی نزد خداوند ندارد.

6. در این آیه خداوند به سرنوشت مؤمنین و در آیه بعدی به سرنوشت کافران اشاره کرده است ولی تکلیف مؤمنینی که عمل صالح انجام نمی دهند را مشخص نکرده است و اساسا تکلیف آنها منجز و دقیقا معین شده نیست. در دو آیه زیر هم چنین بلا تکلیفی نیز فهمیده می شود. عَسَى اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ (التوبه/102)إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ(التوبه/106).

7. موصوف اقوم از نگاه تفاسیر مختلف بیان شد ولی تفسیر اقوم و یا تعیین مصداق برای اقوم از دیدگاه روایات صحیحتر  به نظر می رسد زیرا وقتی هدایت قرآن به اسلام را بررسی کنیم اگر منظور از اسلام متون اسلامی باشد بی شک اقوم یعنی محکمترین و با ثبات ترین متن اسلامی، قرآن است که هدایت قرآن به قرآن وجیه نمی باشد. یعنی قرآن بگوید که "همانا این قرآن هدایت می کند به قرآن". ولی اگر منظور از اسلام مسلمانان اعم از امام و امت باشد آنگاه می توان گفت که قرآن همه را به سوی امت مسلمان دعوت می کند.و مسلمانان معتدلترین و لذا محکمترین انسان های با ایمان روی زمین هستند و در این صورت برترین اعضای جامعه اسلامی یعنی معصومین ع همه بطور اولی مصداق اقوم خواهند بود. از سوی دیگر متن حتی اگر قرآن هم باشد عموما قابل تفسیر است و ممکن است تحریف معنوی در آن صورت بگیرد همانطوری که در طول تاریخ تحریف معنوی احادیث و آیات بسیار اتفاق افتاده است و آیات قرآن را بر خلاف دلالت خود و به نفع نظر خود معنی کرده اند. ولی تحریف سیره و شخص امام و منش او ممکن نیست. لذا پیامبر اکرم ص فرمود من در بین شما قرآن و عترت خود را به ارث می گذارم و این امر تنها راه صیانت قران از تحریف و فهم های افراطی و تفریطی است. و در پایان باید گفت وقتی از امام صحبت می شود پیامبران اولوالعزم و در راس همه آنها شخص پیامبر گرامی اسلام می باشد.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

هیچ شخص و یا قبیله و قومی نزد خداوند از امتیاز و رانت خاص برخوردار نیست

بسم الله الرحمن الرحیم

عَسىَ‏ رَبُّکُم أَن یَرْحَمَکم وَ إِنْ عُدتُم عُدْنَا  وَ جَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیرًا(إسراء/8)

ترجمه آیه: امید است که پروردگارتان شما را رحمت کند، و [لى‏] اگر [به گناه‏] بازگردید [ما نیز به کیفر شما] بازمى‏گردیم، و دوزخ را براى کافران زندان قرار دادیم.

  1. این آیه در ادامه آیات قبل و مربوط به یهودیان و قوم بنی اسرائیل است با این تفاوت که با استفاده از صنعت التفات از مخاطب قرار دادن مستقیم قوم بنی اسرائیل به مخاطب قرار دادن پیامبر اسلام ص تغییر دیده شده و در نتیجه معنی آیه اینطور می شود: ای پیامبر به یهودیان ساکن در مدینه و اطراف آن بگو امید است که ... صنعت التفات در این آیه مفید تهدید است. هرچند ظاهر ابتدای آیه دلالت بر عدم تهدید دارد و در ادامه لحن آیه به تهدید تبدیل می شود ولی خود التفات را می توان دلیل خوبی بر تهدیدآمیز بودن کل آیه دانست. شیخ طوسی مخاطب این آیه و دو آیه بعدی را بی تردید شخص پیامبر اسلام دانسته است. (شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج‏6، ص: 452) و تفسیر انوار درخشان نیز مؤید این استنباط است. (حسینی همدانی، انوار درخشان، ج‏10، ص: 25)
  2. این آیه بیانگر قاعده و سنت دیگری از سوی خداوند است و آن اینکه عزت و ذلت در دست خداوند است و او بر اساس یک اصل ثابت و قابل پیش بینی، جمعی را عزیز و یا ذلیل و خوار می کند. جوامع اگر مسیر عدالت، رحم و اخلاق حسنه را انتخاب کنند عزت می یابند و اگر مسیر ظلم، بی رحمی و بد اخلاقی را برگزینند ذلت و خواری سرنوشت آنها را رقم خواهد زد. "مَن لا یَرحم لا یُرحَم" یعنی کسی که رحم نکند مورد رحمت قرار نخواهد گرفت.  
  3. نکته سوم در این آیه این است که امکان تحقق رحم از سوی خداوند منوط به توبه است. یعنی خداوند به دلیل فساد بزرگ اول توسط قوم بنی اسرائیل، خواری و ذلت اول را بر آنها حاکم می سازد ولی به دلیل اصلاح عزت را به آنها برمی گرداند ولی با فاصله دویست سال و اندی مجددا ظلم و فساد و بی رحمی آنچنان بر قوم بنی اسرائیل حاکم می شود که خداوند بار دوم آنها را به خاک مذلت می نشاند. حال در این آیه به صراحت می فرماید شما توبه کنید و ترحم کنید چه بسا خداوند هم بر شما رحم کند ولی اگر به فساد و بی رحمی برگردید خداوند نیز همچنان ذلت را برای شما برمی گرداند.
  4. این قانون بر همه جوامع در تمام زمانها دلالت دارد ولی دلالت آن بر یهودیان بی تردید است و طبق روایات معصومین در آخرالزمان نیز این قانون حکومت خواهد کرد و امام زمان حکومت های ظالم و فاسد را که گرایش به سفیانی خواهند داشت ذلیل خواهد کرد. همچنین دلالت این قانون بر اسرائیل امروز که بسیار ظالمتر، بی رحمتر و فاسدتر از قوم بنی اسرائیل می باشد بی تردید است و معتقدیم که این کشور غاصب به زودی ذلت و خواری را به دست مسلمانان خواهد چشید.
  5. در زمان پیامبر اسلام این آیه محقق شد و یهودیان برای بار سوم ظلم و فساد کردند وحتی تصمیم به قتل پیامبر خدا گرفتند و برای بار سوم و اینبار توسط مسلمانان به خاک مذلت نشستند. مردان قبیله بنی قریظه کشته شدند و بنی نظیر از خانه و کاشانه خود تبعید شدند و مقرر گردید که بقیه یهودیان برای مسلمانان جزیه بپردازند. یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ (توبه/ 29) این آیه هم بر پرداخت جزیه و هم بر ذلیل شدن یهودیان مدینه دلالت دارد.
  6. طبق این آیه و دلالت صفت حصیر در باره جهنم که به معنی محاصره شدن است معلوم می شود که آثار فساد و ظلم در جامعه، مختص دنیا نیست بلکه ظالم و فاسد در آخرت گرفتار جهنم خواهد بود و از آتش دوزخ هیچ خلاصی هم نخواهد داشت.  
  7. با مطالعه تاریخ یهود گاهی ممکن است به ذهن فردی خطور کند که با توجه به اتفاقات عجیب و غریبی که برای این قوم افتاده است و حتی برخی از آنها معجزه از سوی پیامبر خدا حضرت موسی و با حضرت داود و سلیمان و غیره بوده است خطاها و تنبیه های مربوط به این قوم استثنائات هستند و تاریخ یهود قابل عبرت گرفتن نیست و باید آن تاریخ را به عنوان یک اتفاق استثنائی و خارج از روال عادی بررسی کرد ولی این آیه و آیات بسیار دیگر دلالت بر این دارند که خداوند با همه انسانها و جوامع بر اساس قواعد و سنن الهی برخورد نموده است و می تواند تاریخ همیشه و در باره همه عبرت آموز باشد. در حدیثی از پیامبر عظیم الشان اسلام ص نقل شده است که هر آنچه بر قوم بنی اسرائیل رخ داده است تابع النعل بالنعل در باره امت ایشان نیز رخ خواهد دارد.  
موافقین ۰ مخالفین ۰

هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکمُ‏  وَ إِنْ أَسَأْتمُ‏ فَلَهَا  فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الاْخِرَةِ لِیَسوئواْ وُجُوهَکُمْ وَ لِیَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِیُتَبِّرواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِیرًا (إسراء/7)

ترجمه آیه: اگر نیکى کنید، به خود نیکى کرده‏اید، و اگر بدى کنید، به خود [بد نموده‏اید]. و چون تهدید آخر فرا رسد [بیایند] تا شما را اندوهگین کنند و در معبد [تان‏] چنان که بار اول داخل شدند [به زور] درآیند و بر هر چه دست یافتند یکسره [آن را] نابود کنند.

  1. این آیه یک قانون مسلم و تردید ناپذیر الهی را بیان می کند و آن اینکه هیچکسی نمی تواند به کسی سود و یا زیان برساند و هر یک از احسان و اسائه شما مختص به خود شما است، بدون این که به دیگران چیزى از آن بچسبد، و خداوند اثر و تبعه عمل هر کسى را- چه خوب و چه بد- به خود او برمى‏گرداند. لذا علیّ علیه السلام می فرمایند: ما أحسنت إلى أحد و لا أسأت إلیه و تلا الآیة یعنی من تابحال به کسی نیکی و یا بدی نکرده ام و بعد در توضیح این مطلب خود این آیه را تلاوت فرمودند.    (الجوامع الجامع ج 2 ص 318)
  2. هر چند این قانون تخلف ناپذیر الهی سنت جاریه الهی است ولی انسان ها درک صحیحی از آن ندارند و فکر می کنند احسان و نیکی شان یا به نفع دین است و یا به نفع جامعه و یا فرد دیگر و یا خودشان است و بدی شان نیز یا به ضرر دین خدا و یا دیگران و جامعه و یا خودشان است در حالی که تمام اعمال انسان ها یا خیرند و پاداشش را از خدا می گیرند و یا شرند و عذاب الهی شاملشان است.  هیچکس پاداش اعمال خیر کسی دیگر را دریافت نمی کند و به خاطر عمل شر کسی دیگر عذاب نخواهد چشید.
  3. پس منظور آیه آثار اخروی اعمال انسانهاست مضمون این آیات  نیز آن را تایید می کند: فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ترجمه: پس هرکس کوچکترین عمل خیر انجام دهد پاداش آن را و اگر کوچکترین عمل شر انجام دهد تنبیه آن را خود در روز قیامت خواهد دید (زلزال/8) مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها وَ ما رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ» ترجمه: هرکس عمل شایسته انجام دهد به نفع خود کرده است و هر کس کار زشتی انجام دهد به ضرر خود انجام داده است و خداوند به هیچ بنده ای زیان نمی رساند. (فصلت/46) لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ ترجمه: سرنوشت انسان بسته به کاری است که انجام می دهد کار نیک به نفع اوست و کار بد به ضرر اوست. (بقره/ 286)
  4. اما آثار دنیوی اعمال انسان تابع اراده الهی است ممکن است بر دیگران موثر باشد و ممکن است هیچ تاثیری بر دیگران نداشته باشد و تأثیر آن بر دیگری، ممکن است از نوع پاداش و یا تنبیه و یا امتحان الهی باشد؛ مثلا ما قصد آزار و اذیت فردی را داشته باشیم و خداوند همین فعل ما را ابزار امتحان قرار دهد و وسیله تعالی او گرداند و یا ما قصد ضرر زدن داشته باشیم ولی نتیجه به نفع دیگری تمام شود.
  5. " تتبیر" به معناى هلاک کردن و از ماده تبار به معنى هلاک و دمار است. کلمه:" لیسوؤا" از مسائه به معناى غصه‏دار کردن است. و لام در آن براى غایت است، و تقدیر آن چنین است:" بعثناهم لیسوؤا وجوهکم بظهور الحزن و الکابة فیها- ما آن بندگان خود را برانگیختیم براى اینکه نشانه‏هاى ناراحتى‏ و حزن و اندوه را در چهره‏هایتان آشکار سازند، بطورى که آثار ذلت و مسکنت و خوارى و بردگى از سر و رویتان ببارد، و همه اینها به وسیله قتل عام و غارت‏ها و اسیریها که در شما اعمال مى‏کنند صورت بگیرد".المیزان ج 13 ص 54
  6. این آیه ادامه آیات قبل است که به موضوع قوم بنی اسرائیل و وعیدی که خداوند به آنها داده است اشاره دارد. از ظاهر آیات چنین بر می آید که قوم بنی اسرائیل به دلیل اینکه دوبار طغیان کرده و فساد در روی زمین کرده است لذا دو بار گرفتار بلا شده است. در هر دو بار دشمنان با حمله به شهر آنها (اورشلیم) هیکل سلیمان (هیکل یعنی بنا و ساختمان) که مسجد یهودیان (مسجد الاقصی) و نماد اقتدار آنها بوده است را فتح کرده اند و با کشتن و غارت و اسیری و اخراج از دیار، آنها را به خاک مذلت نشانده اند. به دلیل تاریخ پر فراز و نشیب قوم بنی اسرائیل مطابقت تاریخ با این آیات آسان نیست. اینکه این آیات از تحقق این دو وعید خبر می دهد و قبل از ظهور اسلام رخ داده است؛ یا از وقوع یکی خبر می دهد و دومی را پیشگویی می کند و مثلا وعید دوم بعد از ظهور اسلام و با فتح اورشلیم توسط مسلمانان محقق شده است؛ یا وعده دوم هنوز محقق نشده است و یا هر دو وعید محقق نشده است اختلاف نظر وجود دارد. ولی به نظر می رسد مفسرین قرآن در تحقق وعده اول کمتر مردد شده اند و معتقدند قبل از اسلام و توسط بخت النصر محقق شده است. وعید دوم نیز از ظاهر آیه محقق شده به نظر می رسد.
  7. این آیه در ضمن نقل یک مصداق، قانونی کلی بیان کرده است که در ابتدا ما به آن پرداختیم. هر چند آن سنت و قانون الهی کاربرد تربیتی دارد ولی روایات ذیل آیه و مصداق بیان شده توسط قرآن نشان می دهد که این آیه در صدد بیان قانونی برای همه حکومت ها است و آن اینکه: الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم. و اگر در روایات این آیه به فساد بنی امیه و یا شهادت ائمه ع و یا ماجرای عاشورا و یا ظلم آخرالزمان تفسیر شده است بیانگر آن است که مصادیقی از آن قاعده کلی گفته شود.

     

  1. به هر حال آیات فوق اجمالا به ما مى‏گوید که بنى اسرائیل دو بار سخت به فساد دست زدند و استکبار ورزیدند و خدا از آنها انتقام سختى گرفت، و هدف از بیان این موضوع درس عبرتى براى آنها و ما و همه انسانها است تا بدانیم ستمگریها و فسادانگیزى‏ها در پیشگاه خدا بدون مجازات نمى‏ماند، هنگامى که قدرت یافتیم حوادث دردناکى را که در آینده در انتظار ما است فراموش نکنیم و از تاریخ گذشتگان این درس را بیاموزیم.(تفسیر نمونه، ج12، ص 32)

 

  1. حضرت امام خطاب به مسئولین نظام اسلامی می فرمود: باید به حسب واقع، به حسب انصاف، به حسب وجدان، این مردمى که شماها را روى کار آورده‏اند، این مردم زاغه‏نشین که شماها را روى مسند نشانده‏اند ملاحظه آنها را بکنید، و این جمهورى را تضعیفش نکنید. بترسید از آن روزى که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکى از «ایام‏ اللَّه‏»- خداى نخواسته- باز پیدا بشود. و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به 22 بهمن. قضیه [این‏] است که فاتحه همه ما را مى‏خوانند! من از خداى تبارک و تعالى امید این را دارم که به ما عنایت بفرماید و ما را هدایت کند به یک راهى که مرضى اوست؛ و قلمهاى ما را هدایت کند به یک نوشته‏هایى که مورد رضاى اوست. و بر زبانهاى ما جارى کند یک چیزهایى را که مورد رضاى اوست. صحیفه امام ؛ ج‏14 ؛ ص380

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

توحید محتوای اصلی همه کتب آسمانی است

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ ءَاتَیْنَا مُوسىَ الْکِتَابَ وَ جَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنىِ إِسْرَ ءِیلَ أَلَّا تَتَّخِذُواْ مِن دُونىِ وَکِیلًا (إسراء/2)

ترجمه آیه: ما به موسى کتاب آسمانى دادیم و آن را وسیله هدایت بنى اسرائیل ساختیم (و گفتیم:) غیر ما را تکیه‏ گاه خود قرار ندهید!

1.       خداوند در این آیه و آیات قبل و بعد آن معراج حضرت محمد ص و دادن کتاب تورات به حضرت موسی ع و دادن دستور ساخت کشتی به حضرت نوح ع برای نجات مؤمنین را در یک خط سیر واحد قرار داده است. این امر باعث شده است برخی از مفسرین ( تفسیر روان جاوید، ج‏3، ص: 342) معراج و الواح تورات و کشتی نوح را با هم مقایسه کنند و گفته اند وجه اشتراک همه اینها تعجب مخاطبان است که هم معراج حضرت رسول را و هم الواح حضرت موسی را و هم کشتی حضرت نوح را به سخره می گرفتند به دلیل عجیب و شگفت آور بودن.

2.     یکی از مهمترین رکن تربیت کریمانه بیان و تبلیغ راه هدایت است که از طریق تعلیم کتاب آسمانی حاصل می شود. "از ظاهر سیاق این آیات که در صدر سوره قرار دارند چنین برمى‏آید که در مقام بیان این معنا است که سنت الهى در امتها و اقوام مختلف انسانى همواره بر این بوده است که ایشان را به راه بندگى و توحید هدایت نموده و رسیدن به آن را برایشان ممکن ساخته و ایشان را در پذیرفتن و نپذیرفتن مخیر نموده است، نعمت‏هاى دنیا و آخرت را در اختیارشان قرار داد و ایشان را به همه رقم اسبابى که در اطاعت و معصیت بدان نیازمندند مسلح و مجهز ساخت تا اگر اطاعت و احسان کنند به سعادت دنیا و آخرت پاداششان دهد، و اگر گناه و عصیان ورزند به نکال و خوارى در دنیا و عذاب آخرت کیفرشان کند" (تفسیر المیزان، ج 13 ص 35)

3.     واژه کتاب در قرآن مشتمل بر وظایفى اعتقادى و عملى است که باید به آن معتقد شده و عمل کنند، و بعید نیست که به خاطر همین جهت فرموده:" ما کتاب را براى موسى فرستادیم" و نفرمود:" تورات را فرستادیم" تا بفهماند که کتاب نامبرده مشتمل بر شرایطى است که اخذ و عمل به آنها بر آنان فرض و واجب است و هدایت بودن آن، همین است که شرایع پروردگارشان را برایشان بیان مى‏کند، شرایعى که اگر به آنها معتقد شوند و عمل کنند به سوى حق راه مى‏یابند و به سعادت دو سرا نائل مى‏گردند.( تفسیر المیزان، ج 13 ص 36)

4.     وکیل کسی را گویند که کارها به او تفویض می شود. خداوند می فرماید کارهای خود را به غیر من تفویض نکنید. یعنی اولا در مقام نظر بدانید که دیگران یا ضعیفند یا خارج از هدایتند و ثانیا اگر به این موضوع یقین کردید پس در مقام عمل نیز کارهای خود را به دیگران نسپارید. به کارها، مطالبات، خواسته های دلتان اعتماد نکنید زیرا شما خودتان یا به دلیل وهم وسوسه یافته از شیطان و یا متاثر از عقل معاش به لذات جسمانی و بهبود زندگی دنیوی سوق می دهید. ولی اگر کارها به خدا سپرده شود همه ابعاد دنیوی و اخروی زندگی مورد توجه قرار می گیرد و همپنین اولویت به علوم و معارف و اخلاق و فضایل داده می شود و هم از امداد غیب و الهامات الهی در انتخاب و تصمیم بهره مند می شوید.                 ( تفسیر ابن عربی، ج‏1، ص: 375)

5.     محتوای اصلی و خلاصه همه شریعت ها و پیام اصلی ادیان آسمانی توحید است و توحید دو بعد دارد عملی و نظری که این ابعاد با هم رابطه طولی دارد و بدون توحید نظری نمی شود به توحید عملی دست یافت لذا خداوند در این آیه به توحید عملی اشاره کرده است تا بگوید برای ایمان هر دو بعد ضروری است.

6.     یکی از صنایع ادبی التفات است یعنی تغییر ضمیر از شخصی به شخص دیگر مثل تغییر سوم شخص غایب به مخاطب و یا تغییر متکم مع الغیر به متکلم وحده که در این آیه در ابتدای آیه ضمیر متکلم مع الغیر استفاده شده است برای حفظ سیاق و در پایان آیه که بحث توحید عملی است برای صیانت از مفهوم توحید و جلوگیری از هر سوء فهمی ضمیر متکلم وحده استفاده شده است. در ضمن در صنعت التفات نوعی تاکید نیز فهمیده می شود که در اینجا تاکید بر موضوع توحید و دوری از هر نوع شرک است.

7.      سؤال: حضرت موسی پیامبر اولوالعزم است چرا در این آیه خداوند هدایت او را منحصر به قوم بنی اسرائیل نموده است؟

پاسخ: اولوالعزم بودن حضرت موسی تردید پذیر نیست و در آیات متعدد دیگر خداوند او را پیامبرای برای همه انسانها خطاب کرده است ولی در اینجا به یک مسئله بسیار مهم تربیتی در سنت الهی اشاره شده است که نیاز به دقت دارد. سنت یا قاعده انطلاق در حرکت انبیاء بیان می کند که همه انبیاء مأمورند تا قوم خود را هدایت کنند و به سعادت برسانند. پیامبران اولوالعزم در قوم خود با مسائل عظیم و در عین حال اساسی روبرو بودند که حل آنها حل مسائل اصلی همه جوامع بشری است. مثلا حضور در صحرای عربستان و در خط استوا، ولی پرداختن به قطب و حل مشکلات آنها نه عاقلانه است و نه مؤثر؛ ولی پرداختن به مسائلی از مردم صحرا که همه مردم دنیا به آن مبتلا هستند مثل جهل و نفاق و شکر و لجاج و امثالهم حضرت محمد ص را یک پیامبر اولوالعزم و خاتم آنها نموده است. شاید از این بشود نسخه ای به همه سیاستمداران جهان پیچید که شما اهتمام به امور داخلی کشور خود بکنید اگر موفق بودید جهان از موفقیت شما بی اطلاع نخواهد بود و نا خواسته به همه جهان صادر خواهد شد (با الهام از تفسیر من وحی القرآن، ج‏14، ص: 29 ) 

 


موافقین ۰ مخالفین ۰

قبول ظلم و توجیه ظالمان خیانت به وطن و انسانیت و از مصادیق شرک است.

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ لَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهً ءَاخَرَ  لَا إِله إِلَّا هُوَ  کُلُّ شَىءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ  لَهُ الحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (قصص/88)

ترجمه آیه: و با خدا معبودى دیگر مخوان. خدایى جز او نیست. جز ذات او همه چیز نابودشونده است. فرمان از آنِ اوست. و به سوى او بازگردانیده می شوید.

1.       پایان این سوره به تأکید در باره توحید ختم می شود.  کلمه" حکم" به معناى قضاى نافذ و مؤثر خدا در موجودات است، که جهان با همین قضای الهی تدبیر می شود.

2.     خداوند شرک را موهوم می داند چون اله دیگری در عالم حقیقت وجود ندارد. اله باید سه ویژگی داشته باشد تا شایسته پرستش گردد اول ذاتی ابدی داشته باشد و از بین رفتنی نباشد. وجودی که قبل از مخلوقش از بین خواهد رفت شایسته پرستش نیست مانند پدر و مادر که قابل احترام هستند ولی شایسته پرستش نیستند. دوم قضاء یعنی اراده قطعی دست او باشد. هیچ عاملی نتواند برای عزم و اراده او خلل و محدودیت ایجاد کند. به غیر از انسان و جن هیچ موجود دیگری از خود اراده ندارد و تحقق اراده انسان و جن هم مطلق نیست و اختیاری محدود دارند. و سوم قادر به پاداش دادن و تنبیه کردن باشد. به غیر از خداوند هیچ موجودی در این عالم قادر به تنبیه و پاداش نیست. پادشاهان قادر به سلب آسایش و رفاه و مال و حتی جان هستند ولی قادر به تنبیه نیستند. ظاهر حبس تنبیه است ولی مؤمن در حبس خود را مقرب تر به خدا می یابد و یا کشته شده توسط یک ظالم خود را شهید و مرزوق در نزد خداوند می داند.

3.     منظور از وجه خداوند صفات الهی است که در این عالم توسط مخلوقات قابل شناخت است و مخلوقات به وجود می آیند و ظاهر می شوند و بعد از مدتی از بین می روند ولی صفات الهی که توسط همین مخلوقات جلوه می کنند ثابتند مثل آب رودی که لحظه به لحظه جدید می شود و آبی که یک لحظه پیش دیده شد باقی نیست و آبی دیگر جایگزین آن شده است ولی رود همچنان باقی است.

4.     وجه کامل خدا که صفات الهی را بی کم و کاست منعکس می کنند و مردم بوسیله آنها خداوند را شناخت کامل می یابند حضرات معصومین ع می باشند. در کتاب شریف کافى به سند خود نقل می کند که از امام صادق (ع) معناى کلام خداى تعالى را پرسیدند که مى‏فرماید:" کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ". فرمود: مردم در باره آن چه مى‏گویند؟ من عرضه داشتم: مى‏گویند یعنى هر چیزى هلاک مى‏شود مگر وجه خدا، فرمود سبحان اللَّه، حرف بزرگى مى‏زنند، منظور از این وجه، آن وجه خداست که خلق از آن وجه به خدا راه مى‏یابند منظور ائمه هدى هستند. و در جای دیگر حضرت صادق علیه السّلام فرمود: مائیم وجه خدا آنچنان وجهى که هلاک نمى‏شود.

5.     مرحوم مغنیه با توجه به آیات قبل، این آیه را تهدید برای خائنین دانسته و می گوید: کسانی که به دین و وطن خود خیانت می کنند و به دشمنان خدا و انسانیت کمک می کنند مصداق مشرک هستند چون فرقی بین کسی که بتی را به ظاهر می پرستد با کسی که طاغیان و ظالمان را پیروی می کند یا از آنها دفاع می کند و یا جنایات آنها را توجیه کرده، آنها را تبرئه می سازد نیست.

6.     در این دو آیه چهار دستور به پیامبر ص داده شده و چهار توصیف از پروردگار به عمل آمده است. الف. تسلیم کارشکنی ها و توطئه های کفار نباشد و با قاطعیت حکم خداوند را ابلاغ و اجرا نماید. ب. مردم را به سوی پروردگارش دعوت کند. ج. شرک نورزد د. جز از خدا چیزی طلب نکند. و بعد به چهار صفت خود را توصیف می کند: الف. جز او پروردگاری نیست. ب. فنا پذیر نیست ج. فرمانروای مطلق است. د. فرجام و سرنوشت همه در دست اوست.

 


موافقین ۰ مخالفین ۰

دنیا و آنچه دارد به حسرت خوردنش نمی ارزد

بسم الله الرحمن الرحیم

فَخَرَجَ عَلىَ‏ قَوْمِهِ فىِ زِینَتِهِ  قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِىَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ (قصص/79)

ترجمه آیه: پس [قارون‏] با کوکبه خود بر قومش نمایان شد. کسانى که خواستار زندگى دنیا بودند گفتند: «اى کاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما [هم‏] داده مى‏شد واقعاً او بهره بزرگى [از ثروت‏] دارد.»

1.       قصه قارون برای جامعه امروز ما نکات آموزنده بسیار دارد. چرا که جامعه امروزی ما گرفتار اختلاف طبقاتی شدید است و عده ای دارایی خود را به رخ می کشند و عده ای در حسرت رسیدن به مال و منال هستند.

2.     قصه از این قرار است که شخصی بنام قارون که از قوم بنی اسرائیل و حتی بنا به برخی منابع از فامیل های حضرت موسی بوده با علم و مهارت اقتصادی که داشته است به ثروت بسیاری دست می یابد و در نتیجه رفتار و منشش عوض می شود به حدی که دیگر برای مردم و حتی حضرت موسی قابل تحمل نمی شود. قرآن از ویژگی هایی چون تفاخر، خود بزرگ بینی، تحقیر اطرافیان و حتی کفر او در اثر ثروت زیاد یاد می کند. مردم که از دست رفتار تحقیر آمیز او و بی ایمانی اش خسته شده اند پنج نصیحت برای او می کنند. در پاسخ قارون مدعی می شود که کسب مال حاصل تلاش و تیز هوشی او بوده است و خداوند نقشی در کسب مال او ندارد. این نصایح هیچ تاثیری در قارون نداشته و او به همان رفتار های خود ادامه می دهد. بلکه با کمک ثروت خود با تهمت می خواهد پیامبر خدا را از مقابل خود بردارد. در این میان کسانی که از ایمان کمتری برخوردار بودند دلشان لک می زد برای دارایی های او و آرزو داشتند که ایکاش آنها جای او بودند. و افراد دانا و با ایمان با دیدن این اموال می گفتند: پاداش خداوند برای مؤمنان بهتر است. این رفتار قارون خشم الهی را برانگیخت و قارون به عذاب الهی گرفتار شد و خودش و اموالش همه به زمین فرو رفت. کسانی که این صحنه را می دیدند و تا دیروز آرزو می کردند که جای قارون بودند، نه تنها دیگر چنین آرزویی را نداشتند که خدا را شاکر بودند که جای او نیستند و به عذاب خدا هم گرفتار نمی باشند.  

3.     مرحوم مغنیه در تفسیر الکاشف معتقد است ثروتمندان امروز در میزان دارایی با قارون قابل مقایسه نیستند و شاید چندین برابر او ثروت داشته باشند و با کاخ های بزرگ و ماشین های بسیار گران قیمت و املاک و غیره ثروت خود را به رخ مردم ندار و فقیر می کشند. متاسفانه مردم هم دنیا برایشان مهمتر از ثواب آخرت شده و در نتیجه در حسرت مال و منال هستند.

4.     ایمان به خدا محبت دنیا را از دل انسان در می آورد. خداوند در آیات 3 و 4 سوره احزاب می فرماید خداوند در درون هیچ انسانی دو دل قرار نداده است و در یک دل هم دو عشق جای نمی گیرد.

5.     ادعای قارون بر اینکه ثروت من حاصل تلاش خودم و دانشی که دارم می باشد ادعای کذبی است که انسان ها از سر تکبر و به دلیل ندیدن حقیقت ها مرتکب می شوند. انسان در برخورداری از استعدادی که دارد چه نقشی دارد؟ و یا انسان ها در ایجاد شرایط محیطی کسب و کار چه نقشی دارند؟ انسان ها در ایجاد امکانات مادی ثروت اندوزی مثل نعمت های الهی چه نقشی دارند؟ انسان و استعدادی که دارد و تمام آنچه را که کسب می کند همه از آن خداوند است. چه انسان های با استعدادی که ندارند و چه انسان های کم استعدادی که برخوردار از هر نعمتی هستند. و این نیست مگر برای اینکه همه بفهمیم که: اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ ( رعد/26) این خداوند است که اگر بخواهد به هر کسی رزق زیاد می دهد و به هر کسی که بخواهد رزقش را محدود می سازد.

6.     در حدیث قدسی نقل است که: ‏ إنّ من عبادى مَن لا یصلحه الاّ الفقر فإن اغنیته لأفسده ذلک و انّ من عبادى من لا یصلحه الا الغنى فإن افقرته لافسده ذلک‏ خداوند می فرماید برخی از بندگانم فقیر باشند بهتر است چون بی نیازی آنها را به تباهی می کشاند و برخی از بندگانم بی نیاز باشند بهتر است چون تحمل فقر را ندارند و اگر فقیر و نیازمند بشوند تباه می شوند.

7.      آنان که با دیدن زرق و برق دنیا زود دل می بازند و فریفته مال دنیا می شوند و آرزوی داشتن خانه آنچنانی و ماشین آنچنانی و زن و دارایی و حساب بانکی و ... می کنند، خود در رفتار ثروتمندان مؤثرند. اگر داشتن مال دنیا در چشم مردم بی ارزش بود و دنیا در حد رفع نیاز برای انسان ها ارزشمند بود اشخاصی مثل قارون پیدا نمی شدند و یا حد اقل بازار فخر فروشی با مال دنیا کساد می شد.


موافقین ۰ مخالفین ۰

پنج نصیحت کلیدی برای ثروتمندان و پولداران

بسم الله الرحمن الرحیم

 وَ ابْتَغِ فِیمَا ءَاتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الاَخِرَةَ  وَ لَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا  وَ أَحْسِن کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ  وَ لَا تَبْغِ الْفَسَادَ فىِ الْأَرْضِ  إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْمُفْسِدِینَ (قصص/77)

ترجمه آیه: و با آنچه خدایت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنیا فراموش مکن، و هم چنان که خدا به تو نیکى کرده نیکى کن و در زمین فساد مجوى که خدا فسادگران را دوست نمى‏دارد.

از آیات مربوط به قارون حرام بودن مال و ثروت او معلوم نیست و شاید خلاف آن نیز قابل استدلال باشد یعنی احتمالا قارون مال خود را از راه حرام کسب نکرده بود ولی اشکال قارون جمع کردن و انباشتن مال دنیا بر روی هم و دلباختن به مال و ثروت است که باعث انحراف و دوری از خدا شده است لذا توجه به این چهار نصیحت برای ثروتمندان می تواند آنها را از آسیب هایی که همه ثروتمندان را تهدید می کند مصون نماید:

1.       نباید به مال دنیا دل بست. پیامبر اکرم ص فرمود: حب دنیا رأس همه خطا ها و انحراف ها است.

2.     هر آنچه در این دنیا وجود دارد وسیله ای است که انسان می تواند به کمک آن آخرت خود را آباد کند. عده ای از مؤمنین فقیر نزد پیامبر اکرم ص شرفیاب شدند و گله مندانه گفتند: ثروتمندان مؤمن راحت حج می کنند و خمس و زکات می پردازند و مسجد بنا می کنند و ما فقرا از انجام این اعمال خیر محروم هستیم. پیامبر اکرم به آنها اذکار و عباداتی آموخت که ثواب بسیار داشت. بعد از مدتی مجددا گله مندانه نزد حضرت شرفیاب شدند که ثروتمندان مؤمن هم این اعمال و اذکار را یاد گرفته اند و انجام می دهند. پیامبر اکرم فرمود: این یک توفیق و فضل الهی است.    

3.     نصیحت سوم قرآن که فرموده است "سهم خود از دنیا را فراموش مکن" به سه صورت توضیح داده شده است: الف- سهم تو از دنیا اگر جوانی، سلامت جسم، نیروی جسمانی، فرصت ها و فراغت ها، نشاط و با انگیزه بودن و ... است تلاش کن آنها را قبل از از دست دادن در راه آخرت خود صرف کنی ب- از آنچه خداوند برای مؤمنین حلال کرده است در خوردن و آشامیدن و امثال آن لذت ببر و خود را از بهره مندی از دنیا محروم مکن. مؤمن هم از لذت دنیا برخوردار است و هم از لذت آخرت. ج- ای انسان فراموش نکن که بیشتر از آنچه که می خوری و می پوشی و استفاده می کنی از دنیا سهم نداری و اگر بیشتر از مصرف خودت ذخیره کنی تنها خزانه داری بیش نیستی.

4.     نیازمندان را فراموش نکن. اگر امروز از نعمتی برخورداری به لطف و کرم و احسان خداوند است؛ پس اولا شکر آن را بجا بیاور و ثانیا با مردم نیازمند همدردی کن و نیاز آنها را برآورده ساز.

5.     مال خود را در راه فساد و گناه صرف نکن. مال دنیا و توجه و محبت به آن باعث طمع و کبر و آرزوهای طولانی می شود و آنها باعث غفلت از یاد خدا می شود و فراموشی یاد خدا باعث فراموشی نیازمندان و فقرا و حتی انجام اعمال خیر و در نتیجه قساوت قلب نسبت به آنها می شود که همین امر ریشه تمام ظلم ها و فساد ها و ریخته شدن خون ها و ... می باشد.


موافقین ۰ مخالفین ۰

قارون مظهر ثروت آمیخته با کبر و غرور است و هرکسی می تواند قارون زمان خود باشد.

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِن قَوْمِ مُوسىَ‏ فَبَغَى‏ عَلَیْهِمْ  وَ ءَاتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُوْلىِ الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ  إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ (قصص/76)

ترجمه آیه: قارون از قوم موسى (بنی اسرائیل) بود و بر آنان ستم کرد، و از گنجینه‏ها آن قدر به او داده بودیم که کلیدهاى آنها بر گروه نیرومندى سنگین مى‏آمد، آن گاه که قوم وى بدو گفتند: « بر داشته هایت مناز که خدا کسانی را که به مال دنیا می نازند دوست نمى‏دارد.

1.        بغی به معنی طلب چیزی بیش از آنچه مستحق آن است و نیز به معنی ظلم و تجاوز به حدود دیگران می باشد و تنوأ از ریشه ناء یعنی بار او از شدت سنگینى کمرش را خوابانید و عُصبَه به گروهی کوچک و منسجم می گویند که بیشتر از ده نفر باشند.

2.     فرح و شادی امری خوب است و از ویژگی های اهل بهشت است ولی شادی از داشتن مال دنیا یعنی بالیدن و نازیدن به ثروت و مال دنیا که از صفات ناپسند می باشد و آثار بسیار بدی برای شخص ثروتمند و انسان هایی دارد که با او مرتبطند.

3.     فرح و شادی به مال و منال دنیوى موجب نخوت و غرور می گردد زیرا نشانه دلبستگی به مال دنیا است که باعث غفلت از خیر و انجام اعمال نیک و خداپسند است و اسراف و بی خیالی از گناه و ظلم را باعث می شود و در نهایت طبق این آیه که فرموده خداوند فرحین به مال را دوست ندارد باعث سلب الطاف الهى است.

4.     در کتاب الخصال شیخ صدوق از امام صادق نقل شده است که: خداوند بر حضرت موسی وحی فرمود که به زیادی مال دنیا خوشحال مباش و یاد مرا در همه حال فراموش مکن که اگر مرا زیاد یاد کنی گناه فراموشت می شود و ترک یاد من قلبت را قسی و سخت می کند.

5.     قارون مظهر ثروت آمیخته با کبر و غرور و طغیان است. حضرت موسى در طول دوران مبارزه‏اش با سه محور اصلى فساد و طغیان، درگیر بود: یکى محور قدرت و زور که فرعون، سردمدار آن بود. دیگرى ثروت و زَراندوزی که قارون، مظهر آن بشمار مى‏رفت، و سوّمى فریب و تزویر که سامرى رهبرى آن را به عهده داشت. به عبارت دیگر، حضرت موسى با مثلّث شومِ زور، زر و تزویر، دست به گریبان بود. علت بغى و ظلم قارون آن بود که ثروت سرشارى به دست آورده بود، و چون ظرفیت کافى و ایمان قوى نداشت، این ثروت فراوان او را فریب داد و به انحراف و استکبار کشانید. انسان از خداوند باید قبل از اینکه نعمتی را مطالبه کند باید ظرفیت برخورداری از آن را بخواهد.


موافقین ۰ مخالفین ۰