رَبُّنا الرّحمن المُستَعان

تفسیر آیاتی از قرآن با رویکرد تربیتی

ألَم نشرح لک صَدْرَک (انشراح /1) آیا ما برای تو شرح صدر ندادیم؟

1.       در این آیه شرح صدر به عنوان یک نعمت ارزشمند که خداوند به پیامبرش حضرت محمد (ص) اعطاء فرموده است به خود آن حضرت یاد آوری می‌شود.

2.       شرح صدر و گشاده بودن سینه که محل قرار گرفتن قلب است به معنی: 1. آرامش خاطر 2. اطمینان قلبی 3. وسعت نظر 4. حوصله 5. قدرت تحمل مشکلات 6. تاب تحمل ناملایمات جامعه می‌باشد.

3.    نعمت سعه صدر حاصل موارد زیر است:

1. معرفت به حقیقت دنیا و فانی بودن آن

2. معرفت به خداوند و توکل و اُنس با خداوند

3. وجود یک حامی خوب (مانند حضرت علی(ع) برای شخص نبی‌اکرم(ص))

     4.   بی حوصلگی و یأس و احساس دلتنگی حاصل نافرجامی آرزوهای بلند و شهوات نفسانی بی‌حد و حصر  است که اینها خود حاصل عدم ایمان به خداوند و پرستش هوای نفس است.

     5.   بی‌تابی انسانهای امروز که رفتار عجولانه و نیز بعضا رفتار پرخاشگرانه آنها در خانه و کوچه و خیابان نمود دارد حاصل تحریک و تقویت شهوات توسط هنرهای مبتذل، بالا رفتن انتظارات بشری در برآورده شدن آرزوها توسط ابزارها و تکنولوژی‌ها و در نتیجه غفلت از خدا و آخرت و هدف زندگی می‌باشد       

         6.    ابتدا جامعه امروزی را با شرح صدر و آرامش و اطمینان قلبی آشنا کنیم که بشر امروز شدیداً نیاز به آرامش دارد و بهترین راه این آشنایی معرفی علما و انسانهای دارای شرح صدر است و سپس راهکارهای ایجاد شرح صدر را ارائه دهیم.

موافقین ۱ مخالفین ۰

مَا وَدَّعکَ رَبُّـک وَ مَا قَلی و لَلآخرهُ خیرٌ لک مِنَ الْأ ُولی (ضحی /3 و 4)

همه انسان ها نیازمند احساس حمایت هستند این احساس را از همسر، فرزندان و زیردستان خود دریغ نکنیم


ترجمه: پروردگارت تو را ترک نکرده است و رابطه‌اش را از تو نبریده است و بدون شک فرجام کار برای تو بهتر از آغاز آن است.

1.       وَدَّع از مصدر تودیع به معنی «ترک کرد» است و قَلی از مصدر قِلیه به معنی «بُغض کرد» است که با حرف «ما» که در اول آمده معنی جمله منفی شده است. قالی یعنی بغض کننده. حضرت علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: «هلک فیّ رجلان رَجُلٌ غالٍ و رَجُلٌ قالٍ» دو گروه به خاطر من هلاک می‌شوند گروهی که در حق من غلوّ می کنند و گروهی که نسبت به من بغض و کینه‌ می‌ورزند.

2.       این آیات برای دلداری دادن به پیامبر اکرم(ص) نازل شده است. بعد از سورة فجر مدتی هیچ آیه‌ای از سوی خداوند بر پیامبر نازل نشد (بیش از 40 روز آیه نازل نشد که به آن دوران فطرت می‌گویند) و این امر باعث دلتنگی پیامبر و سرزنش و شماتت کفار نسبت به ایشان شد.

3.       همة انسانها در مسیر زندگی نیازمند دلگرمی و حمایت می‌باشند  به طوری که احساس حمایت بکنند هر چند همچون پیامبر اسلام (ص) انسان کامل باشند. در بعضی از روایات تفسیری حضور حضرت علی (ع) در کنار پیامبر اسلام به عنوان عامل دلگرمی خوانده شده است که نشان می دهد حمایت یک نفر و احساس دلگرمی به یک نفر نیز می تواند در انجام کارهای بسیار بزرگ مؤثر باشد مانند دلگرمی حضرت موسی به برادرش هارون. پس از کارهای خوب و مسئولین درستکار باید حمایت کرد تا جرات انجام کارهای بزرگ را داشته باشند.


4.       دو امر باعث دلگرمی و آرامش انسان است اول اینکه بدانیم خداوند با ماست و ما را به حال خودمان رها نکرده است.

خوشا بحال گیاهان که عاشق نورند                     و دست منبسط نور روی شانه آنهاست

 دوم اینکه بدانیم سرانجام کار بهتر و خیر خواهد بود. البته ممکن است در همین دنیا شاهد نیک فرجامی کار باشیم و ممکن است در آخرت فرجام نیک کارمان را ببینیم. (و للآخره خیرٌ‌ و أبقی) که چنین نیک فرجامی عالی‌ترین و بهترین نتیجه است.

5.       در دلجویی از همسر، فرزندان و دوستان و جوانان که مشکلی دارند و اظهار دلتنگی می‌کنند بهترین دلجویی همین دو جمله خداوند است که آرامشی واقعی در دل مؤمن ایجاد می‌کند اینکه خداوند با ما است و ما را تنها نگذاشته است و عاقبت کار خوب است هرچند در دنیا شاهد آن نباشیم.  

موافقین ۱ مخالفین ۰

فَأ َمّا الانسانُ اذا ما ابتلاه رَبُّه فَأ َکْرَمَه و نَعَّمه فیقولُ ربّی أ کرَمَنِ (فجر /15)

محرومیت و برخورداری در این دنیا مهم نیست،  پاسخگویی در قبال داشته ها در قیامت سخت و مهم است

  

ترجمه آیه:و اما انسان چون پروردگارش او را امتحان کند و اکرام نماید و نعمتش دهد گوید پروردگار من را اکرام کرده است.

1.       ابتلا از بلا می‌باشد و مردم بلا را بد می‌دانند و عموماً برای محروم شدن از یک نعمت اطلاق می‌کنند ولی بلا یعنی آزمایش و در قرآن هم بهره‌مندی از نعمت بلا و آزمایش الهی است و هم محرومیت از آن آزمایش می‌باشد.

2.       اکرام در این آیه دو بار استفاده شده است و منظور از اکرام اول، اکرام صوری است که مردم برخورداری از نعمت فانی را اکرام می‌دانند و منظور از اکرام دوم اکرام واقعی است یعنی برخورداری از نعمت باقی که تقرّب به خدا است.

3.       خداوند در این آیه به یکی از معایب اصلی انسان اشاره می‌فرماید اینکه اکثر انسانها همه چیز را با مقیاس خود و عموماً مادی ارزیابی می‌کنند.

4.       یکی از امتحان‌های الهی که با هدف رشد و تعالی و یا تعیین درجه بندگی انسانها انجام می‌گیرد، بخشیدن و یا محروم کردن انسان از پول، مقام و موقعیت اجتماعی و امثال آن است. انسانها اغلب در این امتحان وقتی برخوردار از نعمت می‌شوند طغیان می‌کنند و وقتی محروم از نعمت می‌شوند بی‌تابی می‌کنند و کفر می‌ورزند و هردو گروه در این امتحان رفوزه محسوب می شوند.

5.       این آیه بیانگر آن است که انسان موجودی کم ظرفیت است و لذا باید تلاش نمود و نیز در دعاها از خداوند خداست که ابتدا ظرفیت برخورداری از نعمت را عنایت فرماید بعد ما را متنعّم سازد.

6.       مشی خداوند، امتحان با تحقیر نیست آزمایش با اکرام است. سقوط و یا احساس تحقیر و یا حتی احساس اهانت، نتیجه خطاهای خود انسان است مثلا انسان فقیر انسان تحقیر شده نیست اکثر علما و دانشمندان فقیر بودند ولی در چشم عموم مردم بسیار بزرگ جلوه می کردند. اگر فردی داشتن و نداشتن را امتحان بداند و یقین داشته باشد که امتحان داراها سنگین تر و سخت تر از ندارها است رفتاری متفاوت از خود نشان می دهد. 


7.  ادامه آیات با اشاره به وظایف اجتماعی چون اکرام ایتام و سیر نمودن گرسنگان می خواهد بفرماید که داشتن و نداشتن مال در دنیا اهمیت ندارد مهم این است که بتوانیم در روز قیامت نسبت به انجام وظایف اجتماعی پاسخگو باشیم و شرمنده خداوند به خاطر همین داشته ها نشویم.
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

اِنَّ سَعْیَکُم لَشَتّی (لیل /4 ) همانا تلاش شما پراکنده است.

چه کاری انجام دهیم؟ چرا کار را انجام دهیم؟ چگونه و با چه شرایطی کار را انجام دهیم؟


1.       این آیه با بیان این واقعیت که تنوع در تلاش و افعال انسانها بسیار زیاد است به حدی که شاید بتوان ادعا نمود که هیچ فعلی از انسان شبیه فعل انسان دیگر نیست، همه را به توجه به ماهیت و چگونگی افعال دعوت می‌نماید.

2.       تنوع در افعال و تلاش‌ها یا حاصل تنوع در ماهیت کارهاست (چه کاری انجام می‌دهیم؟) یا حاصل نیت کارهاست (برای چه انجام می‌دهیم؟) یا حاصل حواشی و محیط انجام کار است و یا حاصل کیفیت و کمیت کار است مثل پایداری و یا عدم پایداری.

3.       نتیجه توجه به انواع تلاش‌هایی که در اطراف ما انجام می‌گیرد و خود ما هم انجام می‌دهیم آماده شدن برای پاسخ به این سؤالهاست؟

الف) کاری که می‌کنیم کاری عبث است یا مضر است یا مفید؟

ب ) این کار گناهی و وزری بر گناهان ما می‌افزاید یا وزری از ما برمی‌دارد؟

ج ) کار برای بهشت است یا آتش دوزخ به همراه دارد؟

د ) رضای خداوند در آن وجود دارد یا صرفاً برای دنیا می‌باشد؟

هـ) آثاری پایدار دارد و باقیات الصالحات است یا کاری با آثار ناپایدار و یا سنتی زشت است که سالها آثار سوء خواهد داشت؟

و) آیا من شایسته انجام آن کار هستم ؟

4.       در تفکر مادی تنوع در کار ها حاصل یک عامل است و آن سود مادی و میزان درآمد می‌باشد و این آیه به صراحت چنین تفکر را مردود دانسته و برای افعال تنوع بسیار زیادی را قائل شده است.

     در حدیثی حضرت رسول اکرم(ص) می‌فرمایند: «الناس رجلان مُبتاعٌ‌ نَفْسَه فَمُعتِقُها وَ بایعٌ ‌نَفسَه فَموبِقُها» انسانها دو نوعند یکی آنکه (در این دنیا با عملکرد خود) خود را بخرد و آزاد کند و دیگری آنکه (با کسب گناه و به بطالت گذراندن عمر خود) خود را بفروشد و هلاک کند.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

بل تُؤثِرُونَ الحیَاۀَ الدُّنیا ( اعلی / 17) ولی شما زندگی دنیا را ترجیح می‌دهید.

پرداخت زکاۀ مستحب و واجب وهرگونه پرداخت مالی در راه دین حب دنیا را در دل کم می کند


1.       تؤثرون از واژه ایثار گرفته شده و به معنای ترجیح یکی بر دیگری می‌باشد. خداوند در این آیه به صراحت خطاب به همة انسانها (که دلالت بر غالب دارد) می‌فرماید که شما زندگی دنیا را بر زندگی آخرت ترجیح می‌دهید.

2.       هر چند این آیه گزاره‌ای اخباری است و به ظاهر توصیفی از واقع را ارائه می‌دهد ولی لحنی توبیخی دارد و خداوند کسانی را که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهند توبیخ می‌کند.

3.       عواملی که باعث می‌شود اکثر انسانها از آخرت غافل شوند و دنیا را بر آخرت ترجیح دهند عبارتند از:

الف) عدم اهتمام به تزکیه نفس و در نتیجه رسوب نمودن آلودگی‌ها و زنگارها بر آینه دل

ب ) عدم یاد خداوند و مداومت بر آن و در نتیجه دل بستن به غیر خداوند و سستی و بی‌رغبتی در انجام عبادات و کارهای خیری که نشانه ترجیح آخرت بر دنیا است.

ج ) نماز خاشعانه در مقابل خداوند باعث نشاط معنوی و میل به انجام کارهای خداپسندانه می‌شود و نبود چنین ارتباط عبادی با خداوند باعث تقدم امور محسوس و لذات دنیایی بر لذّات معنوی  مـیگردد.

د ) پرداخت زکات واجب و مستحب در راه خداوند و صرف مال برای رشد و پیشرفت امر دین و حل مشکل فقرا و نیازمندان باعث کنترل شهوات در انسان می‌شود و دل انسان را رقیق و برای پذیرش حق آماده می‌سازد و عدم پرداخت هرگونه مالی در راه خداوند برای نیازمندان و فقرا استعدادهای معنوی انسان را ضعیف می‌کند و حتی از بین می‌برد. تمرین گذشتن از مال بهترین تمرین تقدم آخرت بر دنیا می‌باشد.

4.       دو عامل آخر را در همین سوره به عنوان مهمترین عواملی که باعث غفلت انسان از آخرت شده است برشمرده است.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

سَبـِّح إسْمَ رَبِّکَ الاعلی ( اعلی / 1 )

بر هر عالم و تحصیل کرده ای واجب است  شبهات و هر عیبی که به خداوند نسبت داده می شود  را پاسخ دهد

ترجمه آیه: نام پروردگار بلند مرتبه‌ات را از عیب و نقص پاک بدان

1. سَبِّح فعل امر است و خداوند با این امر برعهده بندگان وظیفه نهاده است. تسبیح خداوند به این معانی می تواند ‌باشد: الف) خداوند را عاری از هر عیب و نقصی دانستن و در نتیجه برتر از سایر موجودات قرار دادن. خداوند قادر است اما مانند هیچ صاحب قدرتی نیست. خداوند عالم است ولی هیچ  صاحبان علمی مانند او نیست. خداوند رحمن و رحیم است ولی هیچ صاحب رحمتی شبیه و مانند او نیست و... ب) تسبیح خداوند یعنی پاک کردن دل خود از هر گناهی تا حدی که دل آینه شود و غیر خداوند را هم آنگونه که هستند ببیند و در نتیجه همة اشیا در این عالم نشانه‌ای از خداوند می‌شوند و هیچکدام شایسته دل بستن (استقلالی) نیستند. ج) امر به تسبیح در این آیه امر به ذکر زبانی است یعنی گفتن «سبحان ربی الاعلی» در زبان و خداوند را با این عبارت یاد کردن که از کارهای بسیار ارزشمند و در نزد خداوند دارای پاداش فراوان است. این ذکر در سجده‌های نماز بسیار مؤکد است. د) تسبیح خداوند یعنی پاک کردن نفس از حبّ دنیا و شهوات و آلودگی‌ها به حدّی که بنده خالص خداوند شوی و در جامعه حضور تو تردید دل شکاکان را از بین ببرد و آنها را به خداوند نزدیک کند. این نوع تسبیح عملی می‌باشد و همه انبیا و اولیا الهی از این ویژگی برخوردار بودند. هـ) تسبیح خداوند یعنی تحصیل علم و معرفت با هدف تنزیه ساحت خداوند از هر شبهه‌ای که مطرح می‌گردد و یا نقیصه و عیبی که به خداوند نسبت داده می‌شود. در این معنا این آیه تکلیفی برعهده علما و دانشمندان مسلمان و مؤمن است که ساحت بی‌نقص و عیب خداوند را محافظت کنند.

2. انسان گاهی آینه دنیاست و دل هر انسانی با دیدن او به سمت دنیا میل می‌کند و گاهی آینه خداوند است و انسانها با دیدن او و قرار گرفتن در کنار او به یاد خداوند می‌افتند و به سمت دین میل پیدا می‌کنند. باید تلاش نمود که آینه خداوند شد.

موافقین ۲ مخالفین ۰

فَأیْنَ تَذْهَبون ( تکویر / 26 )

چرا از ( هدف زندگی خود، قرآن، پیامبران، امام زمان، از وظایف و تکالیف و از عاقبت کار ) خود غافلیم؟

ترجمه آیه: پس شما به کجا می‌روید؟

1.       این آیه دربارة آنهایی است که غفلت وجودشان را گرفته است و خداوند با این سؤال در صدد زدودن غفلت است.

2.       روزی پیامبر اکرم(ص) تکه چوبی برداشت و بر روی زمین یک خط مستقیم کشید و خطوط زیادی در اطراف آن خط ترسیم نمود و سپس به خط مستقیم وسط اشاره کرد و فرمود این صراط مستقیم است. (خطوط دیگر انسان را به مقصد نمی‌رساند)

3.       منظور از راه رفتن در این آیه گذران عمر است و انسان با گذشت لحظات گو اینکه راهی را طی می‌کند. رونده این راه انسان است مبداء این راه خداوند است و مقصد آن نیز خداوند است و همة انسانها چه خوب و چه بد در مقابل خداوند توقف خواهند کرد تا پاسخگو باشند که عمرشان را چگونه صرف کرده‌اند. آنها که در صراط مستقیم گام نهاده‌اند و طبق خواسته خداوند زندگی کرده‌اند، به خداوند نزدیک خواهند بود و بقیه به تناسب خطاها و گناهان خود از رحمت الهی دور خواهند بود.

4.       در این راه جهل و غفلت مهلک است. غفلت و یا جهل از هدف زندگی، غفلت و یا جهل نسبت به حجت‌های تعیین شده از سوی خداوند برای یافتن راه مانند قرآن، پیامبران، امامان و عقل  و غفلت و یا جهل از وظایف و تکالیف و همچنین غفلت و یا جهل از عاقبت کار، همه این غفلت ها مهلک است.

5.       در این آیه خداوند به دلیل غفلت انسان از هدف زندگی، قرآن و پیامبران پرسیده است که «به کجا می‌روید؟»

6.  عالم راه را می یابد و از مسیر دور نمی شود گاهی اوقات هم علم حجاب می شود و مانع راه و گاهی هم عالم غافل می شود و در نتیجه خود را هلاک می کند. ولی دین اسلام هم دعوت به علم می‌کند و هم تلاش در زدودن غفلت دارد و هم برای انسان شور آفرین است که باعث می شود دیندار با نشاط طی طریق نماید و حتی اگر علم نیز باعث غفلت شود و دانش انسان مانع شناخت راه صحیح باشد دین حجاب علم را کنار زده راه را برای انسان می‌گشاید. 

موافقین ۱ مخالفین ۰

عَلِمَت نَفْسٌ ما أحْضَرَتْ ( تکویر / 14 )

چهره ملکوتی (آن جهانی) اعمال برای انسان پوشیده است.

ترجمه آیه: در آن موقع هر کس می‌داند چه چیزی را حاضر کرده است.

1.       منظور از دانستن در روز قیامت احتمالاً یکی از این موارد باشد: الف. انسان بعضی از اعمال خود را فراموش می‌کند و در روز قیامت همه اعمال به یاد خواهد آمد. ب. بعضی از اعمال بعد از مرگ به انسان می‌رسند و در حقیقت سهمی از پاداش اعمال دیگران است که انسان به دلیلی در آنها نقش داشته است مثل اعمال خیر یا شر فرزندان. ج. چهره ملکوتی اعمال برای انسان پوشیده است ما میدانیم نمازی خوانده ایم و یا مثلا غیبتی کرده ایم اما حقیقت این اعمال چیست هیچ نمی دانیم.

2.       منظور از «ما أحضرت» اعمال، افکار، اعتقادات، ویژگیهای اخلاقی و ... است که هر فردی در دنیا برای خود فراهم نموده است.

3.       اعمال، رفتار و حتی عقاید و اخلاقیات ما یک صورت فانی دنیایی و مُلکی دارد مثل توحید و یا شرک ورزیدن، غیبت کردن، تهمت زدن و مؤمنی را رنجاندن و یا مشکلی را از مؤمنی حل نمودن،‌ به فقیر و یتیمی کمک کردن،‌حسادت ورزیدن و یا مهر ورزیدن و یک صورت باقی و ملکوتی دارد مثل یک هم‌نشین و مصاحب خوب و یا مثل درخت، سایه و آب زمزم و یا مثل مصاحب بد، زقّوم و آتش و غیره. در حدیثی پیامبر اکرم(ص) اعمال انسان را هم نشینان دائمی انسان معرفی کرده اند.

4.       از این آیه فهمیده می‌شود که نعمت‌ها و لذات بهشتی و یا عذاب دوزخی، همه،‌ چیزهایی است که آدمی خودش آماده و حاضر کرده است و تجسم اعمال خود انسان است و مجازات و یا پاداش الهی مانند دنیا قراردادی نیست که مثلاً با جرم انسان دوگانگی داشته باشد و در نتیجه مجازات معین در کشوری و یا حکومتی متفاوت با مجازات معین در کشور و یا حکومت دیگری باشد. اگر پرده‌ها برداشته شود باید انسان تعفن غیبت را حس کند و اذیّت شود و یا گرمای آتش دروغ را حس کند و بسوزد.

  

موافقین ۱ مخالفین ۰

نجات انسان در گرو اعمال صالح است

کُلُّ نَفسٍ‌بما کَسَبَتْ رَهینةٌ  (مدثّر / 38)، هر کس در گرو اعمال خویش است.

1.       خداوند همة انسانها را به اعمال نیک و عبادات امر نموده و از انجام کارهای زشت و کفر ورزیدن نهی نموده است. همة انسانها در گرو انجام صحیح اوامر و ترک نواهی الهی هستند. اگر وظیفه خود را درست انجام دهند آزاد می‌شوند و الّا گرفتار خواهند بود. پس در حقیقت انسان در گرو اعمال صالحی است که انجام می‌دهد.

2.       اوامر و نواهی الهی تنها عبادات را شامل نمی‌شود بلکه با توجه به آیات و روایات می‌توان گفت که اوامر و نواهی الهی همه شئون زندگی بشر را شامل می‌شود. عقاید، افکار، گفتار، رفتار و اعمالی که انسان انجام می‌دهد باید مطابق خواست خداوند باشد تا انسان در روز قیامت از عذاب الهی نجات یابد.

3.       از این آیه به غیر از تهدید، یک بشارت هم می‌توان استفاده نمود و آن اینکه انسان مسئول کارهای خودش می‌باشد و بخاطر اعمال دیگران در صورتی که در آن مشارکت نداشته باشد مؤاخذه نخواهد شد. اعمال همسر، فرزندان، زیردستان و دوستان و آشنایان برعهده خود آنهاست و وزر دیگران بر دوش هیچ انسانی نخواهد بود.

4.       قانون دیگری که از آیه می‌توان استنباط نمود این است که بهره هر کس در آخرت به اندازه سعی و کوشش اوست و آرزوها و آمال و خیال و وهم منشأ هیچ خیری برای انسان نخواهد بود.

5.       آخرین اصل مستفاد از این آیه می‌تواند این باشد که خداوند به هر کس در برابر اعمالش جزای کامل خواهد داد و کمتر از تلاش و سعی انسان، پاداش داده نخواهد شد.

موافقین ۱ مخالفین ۰

مؤمنین از لغو و غیرمؤمنین از نصیحت گریزانند

فَما لَهُم عن التَّذکرةِ معرضین (مدثّر / 49)، پس چرا از نصیحت روگردانند؟

1.       در این آیه منظور از «تَذْکِره» قرآن است. خداوند قرآن را کتاب نصیحت معرفی می‌کند.

2.       طبق نظر قرآن شخص مؤمن از لغو و هر امر بیهوده و بی‌ثمر گریزان و روگردان است و شخص مجرم از نصیحت و موعظه گریزان است و اعراض می‌کند. انسانها فطرتاً از ارتکاب حرام و شکستن مرزهای تعیین شده توسط خداوند ناراحت و با انجام کار نیک و حلال مأنوس هستند ولی با انجام گناه و تکرار آن ذائقه فطری انسان تغییر می‌کند تا به حدی می‌رسد که حتی از شنیدن حرف خوب گریزان می‌شود.

3.       بر خلاف عده‌ای که از شنیدن نصیحت بسیار ناراحت می‌شوند سعی کنیم در زندگی زمانی را برای شنیدن مواعظ و نصایح اختصاص دهیم. در خانه‌مان مجلس وعظ برپا کنیم در اماکنی که مجلس وعظ برپاست شرکت کنیم. خداوند کتاب خود را کتاب علم و دانش نام نمی‌نهد که با ارزش‌تر و به تعبیر امروزی ها با کلاس تر جلوه کند؛ کتاب قرآن را کتاب وعظ می‌خواند زیرا جایگاه وعظ نزد خداوند رفیع است.

4.       قرآن علت اصلی گریزان بودن عده‌ای از نصایح و مواعظ قرآن را دو امر می‌داند: عدم ایمان به پیامبر اسلام و رسالت آن حضرت که در نتیجه آن از خداوند می‌خواستند که برای خود آنها کتابی نازل کند البته این علت را خداوند بهانه‌ای بیش نمی‌داند و می‌فرماید که حتی اگر به تک تک آنها قرآنی نازل می کردم باز ایمان نمی‌آورند. و علت دوم عدم ترس از آخرت است. که این نیز یا به دلیل غفلت از آخرت است و یا به دلیل عدم ایمان به آخرت.

     حضرت علی(علیه‌السلام) در فرازهایی از نهج‌البلاغه در مدح از قرآن می‌فرماید که قرآن نصیحت کننده‌ای است که فریب نمی‌دهد و .... و شفای بیماری‌های بزرگ انسان است؛ بیماری‌هایی چون گمراهی، کفر ،‌ نفاق و تباهی .

 

موافقین ۱ مخالفین ۰