بسم الله الرحمن الرحیم 

وَ إِذَا تُتْلىَ‏ عَلَیْهِمْ ءَایَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ أَىُّ الْفَرِیقَینْ‏ خَیرٌ مَّقَامًا وَ أَحْسَنُ نَدِیًّا وَ کمَ‏ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَ رِءْیًا (مریم/ 73 و 74)

ترجمه آیات: و چون آیات روشن ما بر آنان خوانده شود، کسانى که کفر ورزیده‏اند به آنان که ایمان آورده‏اند مى‏گویند: «کدام یک از [ما] دو گروه جایگاهش بهتر و محفلش آراسته‏ تر است؟» و چه بسیار نسلها را پیش از آنان نابود کردیم، که اثاثى بهتر و ظاهرى فریباتر داشتند.

1.       ندیّ از ندو به معنی مجتمع و باشگاه یعنی محلی که در آن مردم دور هم می نشینند، کلمه‏ ى «اثاث» به معناى امکانات زندگى و رفاهى است. «رِءیاً» منظره‏ هاى دیدنى را گویند. «قَرنٍ» به مردمى گفته می ‏شود که در یک زمان با هم زندگى می ‏کنند.

2.     در این آیه کفار خود را با مؤمنین مقایسه کرده و به دو دلیل خود را برتر معرفی کرده اند: یکی جایگاه دنیوی که نشان دهنده برخورداریشان از مقام و مال و منال است و دیگری آراستگی محافل که نشان دهنده کثرت نفرات آنها است. غافل از اینکه هر دو دلیل آنها تنها ناظر بر امور دنیوی و لذات زودگذر آن است. یعنی وقتی کفار آیات و دلایل واضح خدا را شنیدند و از پاسخ به آن عاجز ماندند افتخارات دنیوی خود را به رخ مؤمنین کشیدند و از این که غیر از حیات دنیا حیاتى جاودان و ابدى دارند که نهایت و آخر ندارد، و اینکه سعادت آدمى در سعادت زندگى ابدی است غافل شدند.

3.     در پاسخ به این سخن کفار، خداوند به مرگ انسان های گذشته اشاره می کند تا کافران را بفهماند که تمتعات و لذتهاى دنیا هم همیشه به سعادت آدمى تمام نمى‏شود، و آدمى را از غضب خدا که ممکن است روزى متوجه او شود حفظ نمى‏کند، و چنان روزى هم از ستمگران دور نیست، پس دارنده دنیا از خشم خدا ایمن نیست و چون ایمن نیست زندگیش گوارا نیست، چون مرگ و عذاب الهی زندگیش را هر لحظه تهدید مى‏کند.

4.     پس پیامبران و اصحاب آنها با منطق عقل و فطرت استدلال می کنند و مشرکین و کفار با منطق معده و لذات دنیا با آنها مقابله می کنند. مرحوم مغنیه در تفسیر کاشف ذیل این آیه این نحوه استدلال را فلسفه معده می خواند و با استناد به اپیکور از فلاسفه یونان قدیم که معتقد به اصالت لذت بود و خیر عالی را لذت و نهایت شر را رنج می دانست می گوید: کفار قریش و حتی خیلی از انسان های معاصر همان حرف اپیکور را می گویند با این فرق که او به لذت معنوی معتقد بود ولی اینها جز لذت مادی دنیوی و معدوی چیز دیگری را قبول ندارند.

5.     نقل شده است که نضر بن حرث و اصحاب او موهاى خود را شانه مى‏کردند و صورتهاى خود را به روغن صفا مى‏دادند و جامه فاخر می ‏پوشیدند و بر اسبان دونده و جهنده سوار مى‏شدند و به شکل زیبا و حسن صورت و جمعیت و رفاه خود بر اصحاب پیغمبر افتخار مى‏کردند، خداوند در باره آنها این آیه را نازل و آنها را به عذاب تهدید نمود و چون آیات قرآنى جاوید و عام است نسبت به تمام مکلفین، پس تهدید آیه شامل همه کسانی است که مثل کفار قریش و یا مثل فرعون در هر عصرى به جاه و جلال خود افتخار کند و بر مؤمنین فخر فروشی کند و با این کار خود به مقدسات دین اهانت کنند.

6.     به نظر من این آیات و آیات قبلی یعنی از آیه 58 به بعد یک سیر تاریخی را به انسان ها گوشزد می کند که در زمان انبیا تکرار می شده است به این صورت که 1. ابتدا پیامبری مبعوث می شده و مردم را به حق دعوت می کرده و نیز ظالمان را نسبت که اعمال ظالمانه شان انذار می داده است. پیامبران به مردم می گفتند که یاد خداوند نمایند و از محبت و عشق به دنیا و لذات آن دوری کنند. 2. در اکثر موارد مظلومین و مستضعفین به پیامبران ایمان می آوردند و در نتیجه رهبری پیامبران و ایمان راسخشان نسبت به خداوند پیروز و قدرتمند می شدند. 3. جانشین های پیامبران و اصحاب آنها یاد خدا را فراموش می کردند و لذات دنیا آنها را می فریفت و در نتیجه شهوت و دنیاپرستی حق دیگران را می خوردند و جامعه مجددا به دو دسته ظالم و مستضعف تقسیم می شد. 4. خداوند پیامبرانی مبعوث می کرد تا مظلومان و مستضعفان را از دست این ظالم ها نجات دهند.