بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُواْ مَا تَرَکَ عَلىَ ظَهْرِهَا مِن دَابَّةٍ وَ لَاکِن یُؤَخِّرُهُمْ إِلىَ أَجَلٍ مُّسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ کاَنَ بِعِبَادِهِ بَصِیرَا (فاطر/45)
ترجمه آیه: و اگر خدا مردم را به [سزاى] آنچه انجام دادهاند مؤاخذه مىکرد، هیچ جنبندهاى را بر روی زمین باقى نمىگذاشت ولى تا مدّتى معیّن مهلتشان مىدهد، و چون اجلشان فرا رسد خدا به [کار] بندگانش بیناست.
1. مراد از" مؤاخذه" در این آیه، مؤاخذه دنیوى یعنی هلاکت و از بین بردن است و مراد از" دابة هر موجودى است که روى زمین حرکت می کند؛ و منظور از اجل مسمى نسبت به فرد فرد انسان همان مرگ اوست، و نسبت به امتها، انقراض ایشان، و نسبت به عموم بشر همان نفخ صور و آمدن قیامت است.
2. خداوند عبرت مردم قصه اقوامی را نقل می کند که به دلیل طغیان عذاب شده اند مانند قوم عاد، ثمود، نوح و لوط. به طور طبیعی بعد از شنیدن این قصص سوالی برای همه پیش می آید: اگر چنین است پس چرا سایر مردم را به حال خود واگذاشته، هر گناهى مىخواهند مرتکب مىشوند و چرا آنها را به جرم گناهانشان عذاب نمىکند؟ خصوصا این سوال زمانی تشدید می شود که مردم تحت ظلم حاکمی هم باشند چرا خداوند شر این حاکم ظالم را از سر ما کم نمی کند؟ در پاسخ این سؤال مىفرماید:" اگر خداوند همه مردم را به خاطر اعمالی که انجام دادهاند مجازات کند (و هیچ مهلتى براى اصلاح و تجدید نظر و خودسازى به آنان ندهد) جنبندهاى را بر روی زمین باقى نخواهد گذاشت. البته این حلم و فرصت الهى حسابى دارد، تا زمانى است که اجل آنها فرا نرسیده باشد،" اما هنگامى که اجل آنها فرا رسد هر کس را به مقتضاى عملش جزا مىدهد. در کار خداوند، امهال (یعنی مهلت دادن) هست، امّا اهمال نیست. کیفر الهى دیر و زود دارد، امّا سوخت و سوز ندارد.
3. اگر خداوند بخواهد مردم را بخاطر ظلمشان در این دنیا هلاک کند به روش هایی که پیشینیان را هلاک کرده است یعنی به قحطی و امساک از باران یا طوفان و سیل و یا زلزله و رعد و برق و امثال آنها دیگر هیچ انسانى روى زمین نمىماند، زیرا ستمکاران بخاطر ظلمشان هلاک مىشوند، و نیکان و انبیاء و اولیاى بى گناه هم بخاطر اینکه پدرانشان هلاک شدهاند، اصلا متولد نمىشوند، حیوانات هم با همین بلایا از بین می روند و با انقراض نسل بشر دلیلی برای بقای آنها نخواهد بود.
4. اکثر انسانها ظالمند و عاق بر خالق خود هستند و کمترین دلیل بر ظلمشان این است که رزق خالق را می خورند و بندگی غیر خدا می کنند. انسانها وقتی قدرت می یابند هم نوع خود را به بندگی تسخیر می کنند و روزی همنوع خود را می برند و به نفع خود مصادره می کنند یا حتی زندگی را از هم نوع خود سلب می کنند (قتل) و با تکبر و طغیان و غرور جایگاه اصلی خود را گم می کنند و بر خود ظلم می کنند و با همه این احوال خداوند مرگ آنها را عقب می اندازد. چرا عقب نیاندازد؟ آیا از خداوند حلیم و کریم بعید است که هر لحظه در انتظار توبه بنده خود باشد در حالی که خود امر بر آن نموده است؟
5. طبق این حدیث پیامبر ص مى فرمایند: خداوند عز و جل فرموده:" اى فرزند آدم به وسیله اراده و خواست من است که تو مختار آفریده شدهاى، و به اراده من تو صاحب اراده شدهاى که مىتوانى هر چه را بخواهى براى خویشتن اراده نمایى، با نعمتهایى که به تو دادم نیرو پیدا کردهاى و مرتکب معصیت من شدى، و با قدرت و عافیت من توانستى فرایض مرا انجام دهى، بنا بر این من نسبت به حسنات تو از خودت اولى هستم، و تو نسبت به گناهانت از من اولى هستى، پیوسته خیرات از سوى من به وسیله نعمتهایى که به تو دادهام واصل مىشود و همواره شر و بدى از سوى تو به خودت به خاطر جنایاتت مىرسد ... من هرگز از انذار و اندرز تو فروگذار نکردم، و به هنگام غرور و غفلت تو را فورا مورد مجازات قرار ندادم" (بلکه فرصت کافى براى توبه و اصلاح در اختیار تو گذاردم) سپس پیامبر ص فرمود این همانست که خدا مىفرماید وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما کَسَبُوا ما تَرَکَ عَلى ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ و امام سجّاد علیه السلام در مناجات خود مىگوید: خداوندا جزاى من در اولین گناهى که کردم آتش بود و هر چه زنده ماندهام لطف و مهلت تو نسبت به من است که شاید من توبه کنم.
6. پروردگارا! ما را از کسانى قرار ده که قبل از فوت فرصتها بیدار مىشوند و به سوى تو باز مىگردند، و گذشته تاریک خود را با نور حسنات و جلب رضاى تو روشن مىسازند.