رَبُّنا الرّحمن المُستَعان

تفسیر آیاتی از قرآن با رویکرد تربیتی

۱۹۱ مطلب با موضوع «تفسیر قرآن» ثبت شده است

تربیت انسان ویژه

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسىِ(طه/41)

ترجمه آیه: و تو را براى خود پَروردم.

1. کلمه اصطناع از صنع به معناى طلب ساختن چیزی است ولی معانی دیگری هم دارد از آن جمله می باشد: احسان و نیکویی کردن، تربیت کردن و پروردن کسی یا چیزی، برگزیدن برآوردن کاری از خود و خالص نمودن کسی یا چیزی برای خود.

   با توجه به تعدد معنی لغوی، معنی آیه می تواند موارد زیر باشد: 1- آن قدر به وى احسان کرد که وى را به او نسبت مى‏دهند، و مى‏گویند: این صنیع فلانى است و این نمک‏پرورده او است. 2- من تو را خالص براى خودم قرار دادم، و همه نعمتهایى که در اختیار تو است همه اینها از من و احسان من است، و در آن غیر من کسى شرکت ندارد، پس تو خالص براى منى. 3- ترا براى وحى و رسالت خویش برگزیدم و ترا آن چنان خالص گردانیدم که به اراده و محبت من حرکت کنى. بدیهى است که تبلیغ رسالت، باید به اراده و محبت خدا باشد. 4- ترا برگزیدم که میان من و مردم واسطه باشى، بطورى که در تبلیغ رسالت از جانب من بمنزله این باشى که گویا خودم با مردم سخن مى‏گویم. 5- برگزیدم و خاص ساختم تو را براى محبت خود، یعنى تو را دوست خود گرفتم و به الطاف خود مخصوص گردانیدم. 6- اى موسى تو را اختیار فرمودم براى اقامه حجت خود و گردانیدم تو را میان خود و بندگان تا آنکه تو در تبلیغ رسالت و مخاطبه با بندگان و احتجاج بر ایشان، قائم مقام من باشى بر وحى، که گویا من ایشان را مخاطب و احتجاج فرمایم. 7- تو را در این مراحل براى خودم تربیت کردم، یعنی موسى خالص شده براى خدا بود، غیر خدا را در او راهى و بهره‏اى نبود 8- وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی  لا یدرک و لا یوصف است، خوشا به حال موسى، یک بشر خاکى به مرحله‏اى از تکامل مى‏رسد که چنین خطابى از طرف خدا مى‏شنود. من تو را براى خودم پرورش دادم و ساختم 9- براى وظیفه سنگین دریافت وحى، براى قبول رسالت، براى هدایت و رهبرى بندگانم، تو را پرورش دادم و در کورانهاى حوادث آزمودم و نیرو و توان بخشیدم و اکنون که این ماموریت بزرگ بر دوش تو گذارده مى‏شود از هر نظر ساخته شده‏اى 10- " اصطناع" از ماده" صنع" به معنى اصرار و اقدام مؤکد براى اصلاح چیزى است یعنى تو را از هر نظر اصلاح کردم گویى براى خودم مى‏خواهم. 11- بعد از آزمون های زیاد چون دیدم ویژگی ها و اخلاق شریفی داری و لیاقت جانشینی مرا داری تو را از خواص خودم قرار دادم و تو را فقط برای خودم برگزیدم.

  2. به نظر می رسد تنوع معانی این آیه بیشتر به دلیل بیان هدف و انگیزه است که به وسیله مفسرین به خداوند نسبت داده شده است. لذا آیه بیش از دو معنی ندارد: الف- برگزیدن موسی به دلیل شایستگی ها 2- تربیت موسی به دلیل سختی ماموریت پیش رو. در معنی اول بیان نعمت های الهی مقدمه این کلام می شود که چون تو لیاقت نعمت ها را نشان دادی تو را برگزیدم و این معنی با سیاق آیه مناسب تر است و اکثر مفسرین با این معنی آیه همراه هستند.

3. چگونه خداوند یک انسان ویژه تربیت کرده است؟ آیا می شود از آن الگو برای تربیت انسان های خاص استفاده نمود؟ آیات قبلی نحوه تربیت یک انسان ویژه را بیان می کند. و چون قرآن کتاب هدایت است می توان از آن در تربیت سایرین هم الگوبرداری نمود. فقط کافی است فهم تاریخی و خصوصیات مربی و متربی را حذف و ویژگی ها و محدودیت های خود را به آن اضافه نمود.

4.  هیچ انسانی اهداف بزرگ را نمی تواند محقق سازد مگر اینکه خود را برای تحقق آنها تربیت کند یعنی ابتدا خود را بسازد بعد وارد گود مسئولیت اجتماعی گردد.

5.   این محبت‏ آمیزترین سخنى است که خداوند در حق این پیامبر بزرگ فرمود، و به گفته بعضى شبیه سخنى است که حکماء گفته‏اند ان اللَّه تعالى اذا احب عبدا تفقده کما یتفقد الصدیق صدیقه:  خداوند هنگامى که بنده‏اى را دوست دارد آن چنان از او تفقد مى ‏کند که دوست مهربان نسبت به دوستش.                     افرادی که قرار است ماموریتی بزرگ انجام دهند نیازمند روحیه هستند هر چند انسان تربیت شده ای مثل حضرت موسی باشد. اگر به عنوان مدیر، کسى را براى کارى اعزام مى‏کنیم، بکوشیم که روحیه او مالامال از عشق و احساس غرور و دلگرمى نسبت به ما، سازمان ما و اهدافی که برایش ترسیم کرده ایم  باشد. 

موافقین ۰ مخالفین ۰

مبارزه با طاغوت و طاغوتیان مصداق تسبیح آشکار خداوند است.

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ اجْعَل لىّ‏ وَزِیرًا مِّنْ أَهْلىِ هَارُونَ أَخِى اشْدُدْ بِهِ أَزْرِى وَ أَشْرِکْهُ فىِ أَمْرِى کىَ‏ نُسَبِّحَکَ کَثِیرًا وَ نَذْکُرَکَ کَثِیرًا(29-34)

ترجمه آیات: و براى من دستیارى از کسانم قرار ده، هارون برادرم را، پشتم را به او استوار کن، و او را شریک کارم گردان، تا تو را فراوان تسبیح گوییم، و بسیار به یاد تو باشیم.

1.       کلمه وزیر از «وزر» به معناى بار سنگین، به کسى گفته مى‏شود که بار مسئولیت دیگرى را بر دوش مى‏کشد. کلمه‏ى «أَزْر»، به معناى «پُشت» و کنایه از حامی بودن می باشد.

2.     ماموریت حضرت موسی سنگین و انجامش از عهده یک نفر خارج بود لذا از خداوند درخواست نمود که برادرش هارون را وزیر و پشتیبان او قرار دهد. هارون برادر تنی موسی هم از طرف پدر و هم مادر و سه سال از او بزرگتر بود. زبانی فصیح تر و جسمی قویتر و اندامی درشتر از موسی داشت.  هارون هم در دعوت طاغوت و طاغوتیان به بندگی پروردگار با موسی شریک بود و هم مؤید و حامی او در این مسیر و هم در نبود موسی جانشین ایشان در قوم بنی اسرائیل بود.

3.     در تفسیر المیزان آمده است که از اینکه حضرت موسی، وزیر قرار دادن هارون را وسیله و مقدمه تسبیح خداوند دانسته است فهمیده می شود که ذکر و تسبیحى که با وزارت هارون ارتباط داشته باشد ذکر و تسبیح علنى و در بین مردم است نه در خلوت و نه در دل، زیرا ذکر و تسبیح در خلوت و در قلب، هیچ ارتباطى با وزارت هارون ندارد، پس مراد این است که آن دو در بین مردم و مجامع عمومى و مجالس آنان، هر وقت که شرکت کنند، ذکر خداى را بگویند، یعنى مردم را به سوى ایمان به وى دعوت نموده، و نیز او را تسبیح گویند، یعنى خداى را از شرکاء منزه بدارند. این مبارزه هم بعد تبلیغی وسیعی دارد که باید فرهنگ بنی اسرائیل و باورهایشان عوض شود و هم بعد سیاسی دارد که بتوان بر دشمن غالب شد.

4.     شرایط حضرت موسی با زمان ما خیلی وجه اشتراک دارد. امام خمینی با آمریکا مبارزه کرد و هدفش آزادی مردم ایران و سپس آزادی تمام مردم مستضعف جهان از زیر استعمار و استبداد بود. ولی در این راه دو مشکل داشت یکی مقابله با قدرت ابرقدرتی چون آمریکا و دیگر اصلاح باور مردمی که مستضعف نگهداشته شده بودند و مرعوب آمریکا بودند نمی توانستند دنیای بدون آمریکا را تصور کنند.

5.     بدون شک دگرگونى بنیادى در نظام جوامع بشرى و تغییر ارزشهاى مادى و شرک‏آلوده به ارزشهاى معنوى و انسانى، مخصوصا در آنجا که راه آن از میان قلمرو فراعنه و خودکامگان مى‏گذرد، کار ساده‏اى نیست، نیاز به آمادگى روحى و جسمى، قدرت تفکر و نیروى بیان، روشنى راه امدادهاى الهى، و داشتن یار و یاور مورد اطمینان و قدرتمند دارد و نیز زمان زیادی می خواهد تا فرهنگی تغییر یابد.

6.     در حدیث حضرت رسول اکرم که هم در کتب اهل سنت نقل شده است و هم در کتب شیعه آمده است: اللهم انى أسألک بما سألک اخى موسى أن تشرح لى صدرى، و أن تیسّر لى أمرى، و أن تحلّ عقدة من لسانى، یفقهوا قولى و اجعل لى وزیرا من أهلى، علیّا أخى، اشدد به أزرى، و أشرکه فى أمرى، کى نسبحک کثیرا نذکرک کثیرا، انک کنت بنا بصیرا:

 پروردگارا! من از تو همان تقاضا مى‏کنم که برادرم موسى تقاضا کرد از تو مى‏خواهم سینه‏ام را گشاده دارى، و کارها را بر من آسان کنى، گره از زبانم بگشایى، تا سخنانم را درک کنند، براى من وزیرى از خاندانم قرار دهى، برادرم على ع را خداوندا پشتم را با او محکم کن، و او را در کار من شریک گردان تا تو را بسیار تسبیح گوئیم و تو را بسیار یاد کنیم که تو به حال ما بصیر و بینایى. 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

همه انسان ها در انجام وظایف خود به ابزار و برنامه نیازمند هستند هر چند پیامبر دارای معجزه باشند

بسم الله الرحمن الرحیم

قَالَ رَبّ‏ اشْرَحْ لىِ صَدْرِى وَ یَسِّرْ لىِ أَمْرِى وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانىِ یَفْقَهُواْ قَوْلىِ(25-28)

ترجمه آیات: گفت: «پروردگارا، سینه‏ام را گشاده گردان، و کارم را براى من آسان ساز، و از زبانم گره بگشاى، [تا] سخنم را بفهمند،

1.       در سوره طه یازده آیه است که متن درخواست حضرت موسى از پروردگارش را نقل مى‏کند. بعد از مسجل شدن ماموریتی که خداوند به او می سپارد حضرت موسی از پروردگارش هفت درخواست می نماید ، و از ظاهر آن پیدا است که آنچه درخواست کرده وسائلى بوده که در انجام رسالتش بدان محتاج بوده است و بدون آنها نمی توانسته به آن رسالت سخت و خطیر عمل کند.

2.     رسالت حضرت موسی در ابلاغ پیام خداوند به فرعون و دعوتش به یگانه پرستی و دست کشیدن از ظلم و نجات قوم بنی اسرائیل از دست قبطیان را چند چیز سخت نموده است: اول طغیان و استکبار فرعون و ادعای ربوبیت و حمایت بی چون و چرای قبطیان از فرعون و دوم ضعف و زبونی بنى اسرائیل و سوم بی طاقتی خود او در برابر ظلم و نداشتن شرح صدر در این راه.

3.     این آیات نیاز رهبران مبارز و مصلح را بیان می کند که قبل از مبارزه یک رهبر باید از درون چه ویژگی هایی را داشته باشد، سعه صدر و سینه ای فراخ داشتن اولین نیاز است. در قرآن صبر و حوصله بسیار توصیه شده است. بی تابی باعث رنجش یاران و گستاخی دشمنان می شود و گاه برای رسیدن به هدف ایجاد موانعی می کند که می توانست نباشد مثل ابتلا به قتل یک قبطی به دلیل غیرت دینی در جایی که می توانست آن اتفاق رخ ندهد. هر کاری علاوه بر فراهم بودن شرایط و اراده لازم فاعل نیازمند توفیق الهی نیز است. انسان نباید به آنچه فکر می کند که بر انجامش قادر است بیشتر از آنچه که می داند قادر به انجامش نیست امید داشته باشد. با توکل بر خداوند هر دو امر برای انسان باید یکی باشد.

و سومین ابزار انجام ماموریت بیان است. عدم توان بیان حق، انسان را از انجام رسالتش باز می دارد. بیان خوب، خود مستقلا در نفوذ و تاثیر کلام موثر است و نطق و بیان خوب از نعمت های خوب الهی است.   

موافقین ۰ مخالفین ۰

مخفی کردن بعضی از اطلاعات آثار تربیتی دارد

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّ السَّاعَةَ ءَاتِیَةٌ أَکاَدُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَى‏ کلُ‏ نَفْسِ  بِمَا تَسْعَى‏(طه/15)

ترجمه آیه: در حقیقت، قیامت فرارسنده است. مى‏خواهم آن را پوشیده دارم، تا هر کسى به [موجب‏] آنچه مى‏کوشد جزا یابد.

1.       اکاد به معنی "نزدیک است" می باشد و در این آیه نشان دهنده مبالغه در معنی آیه می باشد. پس مفهوم آیه این می شود که تاریخ شروع قیامت بسیار پنهان است آن قدر مخفى و پنهان است که حتى نزدیک است من زمان قیامت را از خودم نیز پنهان دارم. همین معنی در روایتی از امام صادق (ع) نیز آمده است.  

2.     هدف از ندانستن زمان وقوع قیامت این است که باعث می شود انسان در عمل آزاد بوده و متاثر از دانش خود نسبت به قیامت نشود. از سوى دیگر چون وقت آن دقیقا معلوم نیست و در هر زمانى محتمل است نتیجه‏اش حالت آماده باش دائمى و یا پذیرش سریع برنامه‏هاى تربیتى است. مردم هر گاه ندانند چه وقت قیامت شود، در هر لحظه ای حالت ترس را دارند و به فکر توبه و تدارک خواهند بود، همانگونه که در باره فلسفه اخفاء" شب قدر" گفته‏اند منظور این است که مردم همه شبهاى سال، یا همه شبهاى ماه مبارک رمضان را گرامى دارند و به درگاه خدا بروند. کسى که ساعت آمدن میهمان را نمى‏داند، دائماً آمادگى خود را حفظ مى‏کند. و اثر دیگر آن این است که با پنهان بودن زمان قیامت است که پاداش مردم بر اساس واقعیّات و میزان ایمان خالصانه آنها و به اندازه تلاش و کوشش بدون توقع ثواب ویا ترس از عقاب خواهد بود.

3.     بعضى از مفسران" اکاد" را به معنى" ارید" (مى‏خواهم) تفسیر کرده‏اند و آنگاه مبالغه ای در معنی آیه نخواهد بود و آیه دلالت بر این دارد که به غیر از خداوند هیچکس از روز قیامت مطلع نیست.

4.     ایمان به قیامت نقش بسیار زیادی در ایجاد انگیزه انجام عبادات دارد. هر چند وجوب عبادت خدا ذاتا متفرع بر یکتایى او است، یعنی دلیل عبادت جز توحید نیست ولی یکتایى او به تنهایى و بدون وجود روز جزا که همه پاداش داده می شوند، و نیک و بد از هم جدا می شوند و مؤمن و غیر مؤمن از هم جدا می شوند، اثرى نخواهد داشت.

5.     لازم است در اینجا یک بحث کلی تر مطرح شود و آن نقش تربیتی جهل انسان است. جهل اساسا خوب نیست ولی در برخی جزئیات اعمال جهل باعث نجات از عذاب است و همچنین شرایط بهره مندی از ثواب بیشتر را فراهم می کند. در بالا دو مثال جهل نسبت به روز رستاخیز و شب قدر گفته شد ولی در امور مربوط به احکام شرعی نیز چنین است. ما نمی دانیم چه عملی موجب رضایت خداوند و چه عمل خاصی موجب سخط اوست لذا تمام نهی شده ها را ترک می کنیم و تمام امر شده ها را عمل می کنیم.  اگر کسی بداند که با انجام عمل خاصی بهشت خواهد رفت و آن را انجام دهد دیگر تقوا از ترک واجب نخواهد داشت.

موافقین ۰ مخالفین ۰

خداوند زیباترین نام ها را دارد

بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ  لَهُ الْأَسْمَاءُ الحُسنَی(طه/8)

ترجمه آیه: خداست که معبودی شایسته پرستش جز او نیست، [زیرا] نامهاى نیکو به او اختصاص دارد.

1.       کلمه جلاله الله مبتدا، و جمله" لا إِلهَ إِلَّا هُوَ" خبرش ، و جمله" لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏" خبر بعد از خبر است. کلمه "اسماء" جمع است و هم با الف و لام آورده شده، و به طور کلى جمع با الف و لام عمومیت را مى‏رساند، علاوه بر این مقدم شدن خبر "له" بر مبتدا انحصار را مى‏رساند، پس تمامى اسماء حسنى منحصرا براى خدا است.

2.     اسماء حسنى همان صفات خداوند است و توقیفى است یعنى باید در قرآن و سنت پیغمبر خاتم صلى اللّه علیه و آله، وارد شده باشد. بنابراین گرچه بعضى اسماء به اعتبار معانى آن اطلاقش نسبت به ذات الهى تصور دارد مانند «یا عارف» «یا واقف» «یا معلم»، اما چون بالخصوص نصوص صحیحه شرعیه وارد نشده در آن، پس اطلاق آن جایز نیست بلکه بدعت خواهد بود و به استحسانات عقلیه نتوان رفتار نمود

3.     در بسیارى از روایات که از پیامبر (ص) و ائمه (ع) به ما رسیده مى‏خوانیم خداوند داراى 99 اسم است، هر کس او را به این نامها بخواند دعایش مستجاب مى‏شود و هر کس آنها را احصا کند یعنی اسماء الهی را در زبان جاری کند اهل بهشت است، این مضمون در منابع معروف حدیث اهل تسنن نیز دیده مى‏شود. به نظر مى‏رسد که منظور از احصاء و شماره کردن این نامها تنها ذکر الفاظ نباشد بلکه منظور " تخلّق" به این صفات است، بدون شک اگر کسى به صفت عالم و قادر یا رحیم و غفور و امثال اینها، تخلق پیدا کند یعنی خودش علم کسب کند قدرت بدست آورد با مردم به رحمت رفتار کند و بطور کلی اشعه‏اى از این صفات بزرگ الهى در وجود او بتابد هم بهشتى است و هم دعایش مستجاب‏ خواهد بود. مرحوم شیخ صدوق (رحمه اللّه) نیز در توحید خود فرموده: مراد از احصاء احاطه و اطلاع بر معانى آنهاست. یکی از معانی تقرب به خداوند همین است.

4.     نام نیکو و زیبا چه در لفظ و چه در معنا، یک ارزش است و خداوند، هم خود جمیل است و هم بهترین و نیکوترین نام‏ها را دارد. و توصیه شده است که نام بچه های خود را از نام های نیک و پسندیده انتخاب کنیم.

5.     اسماء و صفات الهی بهترین و شفاف ترین افق و هدف بلند مدت برای انسان در زندگی است. بهترین پاسخ برای این سؤال است که ما باید چگونه باشیم و در زندگی دنبال چه برویم؟ 

موافقین ۰ مخالفین ۰

کسی شایسته تربیت کردن است که دلش مملو از عشق به مردم باشد

بسم الله الرحمن الرحیم

الرَّحْمَانُ عَلىَ الْعَرْشِ اسْتَوَى‏(طه/5)

ترجمه آیه: خداوند رحمان بر عرش مسلط است.

1.       استواء بر عرش کنایه از این است که ملک او همه عالم را فرا گرفته، و زمام تدبیر امور همه عالم به دست او است، و این معنا در باره خداى تعالى- آن طور که شایسته ساحت کبریایى و قدس او باشد عبارت است از ظهور سلطنتش بر عالم، و استقرار ملکش بر اشیاء، به تدبیر امور و اصلاح شؤون آنها. پس معنی استواء بر عرش این است که ملک او بر همه اشیاء احاطه داشته و تدبیرش بر اشیاء چه آسمانى و چه زمینى، چه خرد و چه کلان، چه مهم و چه ناچیز گسترده باشد، در نتیجه خداى تعالى رب هر چیز، و یگانه در ربوبیت است، چون مقصود از رب جز مالک و مدبر چیز دیگرى نیست.

2.     شخصى از امام ابى الحسن موسى (ع) از معناى آیه" الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏" سؤال کرد، فرمود: یعنى بر ریز و درشت و بزرگ و کوچک مسلط است. شخصى از امام صادق (ع) از معناى آیه" الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏" پرسید، حضرتش فرمود: یعنى همه چیز از نظر دورى و نزدیکى براى او یکسان است، چنین نیست که چیزى به او نزدیکتر از چیزى دیگر باشد. حضرت على (ع) در ضمن حدیثى فرمود: معناى" الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏" این است که تدبیر او بر همه چیز گسترده است و امر او بلند است. امام صادق (ع)  فرمود: هر کس گمان کند که خدا از چیزى یا در چیزى یا بر چیزى است، به خدا شرک ورزیده ... و هر کس خیال کند که خدا از چیزى است او را حادث و پدیده دانسته، و هر کس بپندارد که او در چیزى است او را محصور کرده، و هر کس بپندارد که او بر چیزى است او را محمول چیزى قرار داده .

3.     در این آیه به دو صفت خداوند اشاره شده است: نخستین صفت، صفت «الرحمن» است که مبالغه در رحمت است و معناى آن این است که خداوند در این جهان بر همه موجودات و حتى بر کافران رحمت خود را شامل کرده است و همه از خوان گسترده رحمت الهى برخوردارند. دومین صفت، استوارى و تسلّط خداوند بر عرش است که منظور از آن عمومیّت قدرت خداوند در تدبیر جهان آفرینش است.

4.     این آیه هم بسیار امید بخش است و می فرماید: یک رحمن عالم را اداره می کند پس نباید نگران بود. خطاکار ها هم نا امید نشوند چرا که قاضی بخشنده است. و نیز این آیه الهام بخش است و با بهره گرفتن از صفت مبالغه رحمن برای رب العالمین می فهماند که: ربوبیت و تربیت باید در اختیار کسی باشد که از نهایت رحمت برخوردار است. اساسا انسانی که بغض نسبت به زیر دستش دارد قادر به تربیت او نخواهد بود.

بعد از پیروزی انقلاب ما هنوز نتوانستیم ویژگی رحمت و مهربانی نظام را به ذائقه جامعه بچشانیم. از مردم و خیانتشان به انقلاب و آرمان شهدا می ترسیم و همیشه به چشم متهم به مردم نگاه می کنیم که باید خودش با رفتارش دفع اتهام نماید. مردم از مسئولین خود همیشه هراسان هستند که هر آن ممکن است به خطا آنها را ضد انقلاب بنامند و از امکانات مملکت محرومش کنند و این ترس و دلهره به مرور زمان تبدیل به نفرت می شود و مهمترین سرمایه جامعه که اعتماد اجتماعی است را از بین می برد. 

موافقین ۰ مخالفین ۰

قرآن کتاب سعادت است

بسم الله الرحمن الرحیم

مَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْءَانَ لِتَشْقَى(طه/2)

ترجمه آیه: قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به رنج افتى.

1.       راغب اصفهانی در کتاب مفردات الفاظ قرآن مى‏گوید: «شقاوت و سعادت از نظر نسبت مثل همند، هم چنان که سعادت دو نوع است: یکى سعادت دنیوى، و یکى سعادت اخروى، و سعادت دنیوى هم سه قسم است، سعادت نفسى و بدنى و خارجى، همچنین شقاوت، دنیوى و اخروى است، و دنیوى آن نفسى و بدنى و خارجى است». اگر سعادت بدنی در دنیا آسایش و راحتی آن باشد شقاوت بدنی در دنیا به سختی افتادن آن خواهد بود و در این آیه منظور از شقاوت همین معنی می باشد. بنا بر این معناى آیه مورد بحث این مى‏شود که ما قرآن را نازل نکردیم براى اینکه تو خود را به تعب و سختی اندازى.

2.     روایات زیادی در توضیح این آیه وجود دارد که همه بیانگر این است که پیامبر اسلام خود را به سختی می انداخت هم در عبادت شخصی و هم در تبلیغ دین مبین اسلام. مثلا  در روایتی آمده است که پیامبر اسلام در تمام شب نماز میگزارد و اگر خوابش می گرفت برای غلبه بر خواب سرش را به ستونی  می بست. و یا نقل شده است که پیامبر اکرم بر روی انگشتان پا نماز می گذارد و لذا پاهایش ورم می کرد و یا در کتاب کافی از امام باقر و امام صادق نقل شده است که پیامبر اسلام تمام شب را بر روی انگشتان پا نماز گذارد و عایشه اعتراض کرد که چرا اینقدر خود را اذیت می کنی در کتاب احتجاج طبرسی نیز از زبان امام کاظم چنین نقل شده است و امام اضافه کرده اند که این نوع عبادت از پیامبر اسلام ده سال طول کشید و رنگ پیامبر به دلیل کم خوابیدن و کم خوردن ها و ریاضت ها زرد شده بود که این آیه نازل شد و خداوند به او دستور فرمود که بر خود آسان گیرد و خاطر نشان کرد که وحى نفرستاده است که تا این اندازه خود را رنجور سازد.

3.     در تفسیر شبّر که تفسیری بسیار مختصر است ولی در عین حال به مهمترین نکات تفسیری اشاره می کند آمده است که یکی از علل به سختی انداختن رسول اکرم، حزن و اندوهی بود که به سبب عدم هدایت قوم خود داشت. و ابن عربی می گوید خداوند به پیامبرش فرمود عدم هدایت کفار به دلیل کم کاری تو نیست بلکه تنها انسان هایی که در دل خشیت و ترسی دارند هدایت می شوند.

4.     هرچند این آیه شأن نزولش حضرت ختمی مرتبت است ولی پیامی عمومی دارد و آن اینکه: وحى الهى براى ایجاد رنج و زحمت نازل نشده است. دین اسلام دین رهبانیت نیست و نیز دین خود آزاری نیز نیست و درست نیست که بگوییم اگر بی دلیل خود را به رنج و زحمت انداختیم پس ثواب بیشتری عایدمان خواهد شد. بدون شک در بین دو کاری که وظیفه ما است و باید انجام دهیم و یا مستحب است که انجام دهیم کاری که زحمت زیاد دارد ثواب بیشتری دارد ولی اگر خداوند عملی را واجب و یا مستحب نکرده ولی ما را به سختی می اندازد دلیلی بر ثواب بیشتر آن عمل وجود ندارد. قمه زنی و یا با تیغ بدن را زخمی کردن و یا کارهایی شبیه اینها که ریشه در دستورات الهی ندارند از نظر اسلام بیهوده خود را به زحمت انداختن است و هیچ پاداشی متوجه این کارها نیست. 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ایمان و عمل صالح محبت همه را جلب می کند

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَاتِ سَیَجْعَلُ لهُمُ الرَّحْمَانُ وُدًّا(مریم/96)

ترجمه آیه: کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند، به زودى [خداى‏] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار می ‏دهد.

1.       کلمه" وُدّ" و" مودّت" به معناى محبت است.  پنج قول در تفسیر این آیه وجود دارد که همه مستند به روایات معصومین و یا آیات دیگر قرآن می باشند و همه این پنج دیدگاه را تفسیر مجمع البیان جمع کرده است: 1- این آیه مخصوص حضرت على (ع) است و در باره ایشان نازل شده است. على (ع) می فرماید: اگر با این شمشیرم بر بینى مؤمن فرود آورم که مرا دشمن شود، با من دشمن نخواهد شد و اگر همه دنیا را بمنافق دهم که مرا دوست بدارد، مرا دوست نخواهد داشت، زیرا بر زبان پیامبر امى گذشته است که:مؤمن ترا دشمن نمیدارد و منافق ترا دوست نمیدارد. 2- این آیه شامل تمام مؤمنین مى‏شود و منظور از آیه این است که خداوند محبت کسانی که اهل ایمان هستند و عمل صالح می کنند را در دل مردم صالح قرار مى‏دهد. 3- معنی آیه این است که خداوند، محبت مؤمنین را در دل مخالفانشان قرار مى‏دهد و این سبب می شود که مخالفان نیز ایمان بیاورند 4- معنی آیه این است که خداوند محبت مؤمنین را در دل یکدیگر قرار مى‏دهد تا یکدیگر را دوست بدارند و پشتیبان یکدیگر باشند و همچون دستى واحد، در مقابل دشمن، به نبرد خیزند. 5- معنی آیه این است که خداوند در آخرت، محبت مؤمنین را در دل یکدیگر قرار مى‏دهد تا همچون پدر و فرزند یکدیگر را دوست بدارند. این خود بالاترین شادى و بزرگترین نعمت است.

2.     نظرات بالا مخالف هم نیستند کاملا قابل جمعند و تفسیر نمونه همه را به این شکل جمع کرده است و معنی آیه را قول دوم دانسته و بقیه اقوال را مصادیق آن معرفی کرده است به این صورت که: " ایمان و عمل صالح" جاذبه و کشش فوق- العاده‏اى دارد، اعتقاد به یگانگى خدا و دعوت پیامبران که بازتابش در روح و فکر و گفتار و کردار انسان به صورت اخلاق عالیه انسانى، تقوا و پاکى و درستى و امانت و شجاعت و ایثار و گذشت، تجلى کند، همچون نیروهاى عظیم مغناطیس کشیده و رباینده است. حتى افراد ناپاک و آلوده از پاکان لذت مى‏برند، و از ناپاکانى همچون خود متنفرند، به همین دلیل هنگامى که فى المثل مى‏خواهند همسر یا شریکى انتخاب کنند تاکید دارند که طرف آنها پاک و نجیب و امین و درستکار باشد.

3.     از على (ع) روایت شده است که فرمود: از رسول خدا از معناى آیه" سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا" پرسیدم که چیست؟ فرمود: محبت در قلوب مؤمنین و ملائکه مقربین. یا على خداوند به مؤمنین سه چیز داده، اول مَقت، دوم حلاوت، سوم مهابت در قلوب صالحان. کلمه" مقت" به معناى محبت است.

4.     طبق روایتی از پیامبر اکرم ایمان و عمل صالح محبوبیتی ایجاد می کند به وسعت همه جهان خلقت به این صورت که: ذات پاک خداوند چنین کسانى را دوست دارد، نزد همه اهل آسمان ( ملائکه) محبوبند، و این محبت در قلوب انسانهایى که در زمین هستند به دلیل فطرت کمال جوی انسان ایجاد مى‏شود و در آخرت نیز اهل بهشت به هم محبت می ورزند.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

باقیات الصالحات بهتر است

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ یَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْاْ هُدًى  وَ الْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَ خَیرٌ مَّرَدًّا(مریم/76)

ترجمه آیه: و خداوند کسانى را که هدایت یافته‏ اند بر هدایتشان می ‏افزاید، و نیکیهاى ماندگار، نزد پروردگارت از حیث پاداش بهتر و خوش ‏فرجام‏تر است.

1.       کلمه «مردّ» به معناى عاقبت و منفعت است. و کلمه‏ى «ثواب» به معناى جزاى عمل است که به انسان بر می گردد، چه خیر باشد و چه شر لکن بیشتر در خیر استعمال می ‏شود.

2.     این آیه ادامه پاسخ سوال کافران است که پرسیدند وضعیت ما بهتر است یا وضعیت مومنین؟ و خداوند در این آیه به مؤمنین می پردازد که خداى تعالى راه یافتگان ایشان را مدد می ‏فرماید، و هدایتى بر هدایتشان مى‏افزاید، و هم موفق به انجام اعمال صالحی می کند که از نظر اجر بهتر است و هم از نظر فرجام و رسیدنشان به بهشت.

3.     منظور از افزودن هدایت مومنین چیست؟  در پاسخ باید گفت: بدیهى است هدایت درجاتى دارد هنگامى که درجات نخستین آن بوسیله انسان پیموده شود خداوند دست او را مى‏گیرد و بدرجات عالیتر مى‏برد، و همچون درخت بارورى که هر روز مرحله تازه‏ اى از رشد و تکامل را مى‏پیماید این هدایت یافتگان نیز در پرتو ایمان و اعمال صالحشان هر روز به مراحل بالاترى گام مى‏نهند. و خداوند از یکی از این راه ها دست مؤمن را می گیرد: اولا توفیق عمل از سوی خداوند است. خیلی اوقات اراده انجام عمل را ما داریم ولی توفیق انجامش نصیب ما نمی شود پس از راه توفیق بر اطاعت، خداوند شرایط تحصیل رضایت بیشتر خود را فراهم می کند. ثانیا هدایت شده ها بیشتر در معرض نورانیت قرآن قرار می گیرند و از مفاهیم نورانی آیات قرآن هدایت می شوند ثالثا بهرمندی هدایت شدگان از همنشینی با صالحان و انسان های هدایت شده کمک بزرگی در مسیر هدایت بیشتر است رابعا هدایت شده گان تحت ولایت خداوند و پیامبران و ائمه اطهار قرار می گیرند و بزرگترین لطف خداوند به بشریت ولایت است. در روایتی امام صادق (ع) به لطف ولایت اشاره می فرماید: مراد از افزایش هدایت مؤمنان، پیروی ایشان از حضرت قائم عجل اللّه فرجه است در زمان قیام جهانی اش  بعد از اعتقاد به آن و عدم انکار وجود مبارک آن حضرت است یعنى از نظر امام صادق اعتقاد به آن حضرت هدایت است و پیروى آن سرور افزایش هدایت است.

4.     کفار خود را با مومنین مقایسه کردند و مال و موقعیت خود را به رخ مومنین کشیدند و از این مسیر به مؤمنان فخرفروشی کردند خداوند اعمال مومنین را باقیات الصالحات می نامد و بر آن ارزش گذاری کرده می فرماید: مال و ثروت و موقعیت اجتماعی فانی است و نه تنها نمی تواند قسمتی از آرزوهایتان را برآورد بلکه  عاقبتش حسرت و عذاب دردناک قیامت است. ولی اعمال صالح، ماندگارند و خواسته دل مؤمنین هستند و نیز پاداش ابدى برای آنها دارند وبهشت را روزی مؤمن می کنند.

5.     پیامبر گرامی اسلام صلّى اللّه علیه و آله می فرماید: امّت من در دنیا سه طبقه‏اند: 1.جماعتى که در جمع مال رغبت نکنند و در ذخیره آن سعى ننمایند، به حداقل دنیا که توان فعالیت داشته باشند اکتفا می کنند و توانگر آخرتند، ایشانند که حق تعالى فرموده لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ‏ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ. 2.  گروهى که دنیا را دوست دارند و آن را از پاکترین وجهى جمع و در نیکوترین راهى صرف کنند، با فقرا مواسات، و رحم را صله کنند، و در اجتناب از حرام چنان باشند که سنگ خوردن را دوست‏تر دارند از حرام؛ ایشان نیز بعد از حساب به بهشت درآیند. 3.گروهی که جمع مال را دوست، و حلال و حرام را مخلوط، و در راه خیر صرف نکنند، ایشان کسانیند که دنیا زمام دلهاى آنها به دست گرفته تا به جهنم رساند.

موافقین ۰ مخالفین ۰

کدام گروه وضع خوبی دارد، مومنین یا کافرین؟

بسم الله الرحمن الرحیم 

وَ إِذَا تُتْلىَ‏ عَلَیْهِمْ ءَایَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ أَىُّ الْفَرِیقَینْ‏ خَیرٌ مَّقَامًا وَ أَحْسَنُ نَدِیًّا وَ کمَ‏ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَ رِءْیًا (مریم/ 73 و 74)

ترجمه آیات: و چون آیات روشن ما بر آنان خوانده شود، کسانى که کفر ورزیده‏اند به آنان که ایمان آورده‏اند مى‏گویند: «کدام یک از [ما] دو گروه جایگاهش بهتر و محفلش آراسته‏ تر است؟» و چه بسیار نسلها را پیش از آنان نابود کردیم، که اثاثى بهتر و ظاهرى فریباتر داشتند.

1.       ندیّ از ندو به معنی مجتمع و باشگاه یعنی محلی که در آن مردم دور هم می نشینند، کلمه‏ ى «اثاث» به معناى امکانات زندگى و رفاهى است. «رِءیاً» منظره‏ هاى دیدنى را گویند. «قَرنٍ» به مردمى گفته می ‏شود که در یک زمان با هم زندگى می ‏کنند.

2.     در این آیه کفار خود را با مؤمنین مقایسه کرده و به دو دلیل خود را برتر معرفی کرده اند: یکی جایگاه دنیوی که نشان دهنده برخورداریشان از مقام و مال و منال است و دیگری آراستگی محافل که نشان دهنده کثرت نفرات آنها است. غافل از اینکه هر دو دلیل آنها تنها ناظر بر امور دنیوی و لذات زودگذر آن است. یعنی وقتی کفار آیات و دلایل واضح خدا را شنیدند و از پاسخ به آن عاجز ماندند افتخارات دنیوی خود را به رخ مؤمنین کشیدند و از این که غیر از حیات دنیا حیاتى جاودان و ابدى دارند که نهایت و آخر ندارد، و اینکه سعادت آدمى در سعادت زندگى ابدی است غافل شدند.

3.     در پاسخ به این سخن کفار، خداوند به مرگ انسان های گذشته اشاره می کند تا کافران را بفهماند که تمتعات و لذتهاى دنیا هم همیشه به سعادت آدمى تمام نمى‏شود، و آدمى را از غضب خدا که ممکن است روزى متوجه او شود حفظ نمى‏کند، و چنان روزى هم از ستمگران دور نیست، پس دارنده دنیا از خشم خدا ایمن نیست و چون ایمن نیست زندگیش گوارا نیست، چون مرگ و عذاب الهی زندگیش را هر لحظه تهدید مى‏کند.

4.     پس پیامبران و اصحاب آنها با منطق عقل و فطرت استدلال می کنند و مشرکین و کفار با منطق معده و لذات دنیا با آنها مقابله می کنند. مرحوم مغنیه در تفسیر کاشف ذیل این آیه این نحوه استدلال را فلسفه معده می خواند و با استناد به اپیکور از فلاسفه یونان قدیم که معتقد به اصالت لذت بود و خیر عالی را لذت و نهایت شر را رنج می دانست می گوید: کفار قریش و حتی خیلی از انسان های معاصر همان حرف اپیکور را می گویند با این فرق که او به لذت معنوی معتقد بود ولی اینها جز لذت مادی دنیوی و معدوی چیز دیگری را قبول ندارند.

5.     نقل شده است که نضر بن حرث و اصحاب او موهاى خود را شانه مى‏کردند و صورتهاى خود را به روغن صفا مى‏دادند و جامه فاخر می ‏پوشیدند و بر اسبان دونده و جهنده سوار مى‏شدند و به شکل زیبا و حسن صورت و جمعیت و رفاه خود بر اصحاب پیغمبر افتخار مى‏کردند، خداوند در باره آنها این آیه را نازل و آنها را به عذاب تهدید نمود و چون آیات قرآنى جاوید و عام است نسبت به تمام مکلفین، پس تهدید آیه شامل همه کسانی است که مثل کفار قریش و یا مثل فرعون در هر عصرى به جاه و جلال خود افتخار کند و بر مؤمنین فخر فروشی کند و با این کار خود به مقدسات دین اهانت کنند.

6.     به نظر من این آیات و آیات قبلی یعنی از آیه 58 به بعد یک سیر تاریخی را به انسان ها گوشزد می کند که در زمان انبیا تکرار می شده است به این صورت که 1. ابتدا پیامبری مبعوث می شده و مردم را به حق دعوت می کرده و نیز ظالمان را نسبت که اعمال ظالمانه شان انذار می داده است. پیامبران به مردم می گفتند که یاد خداوند نمایند و از محبت و عشق به دنیا و لذات آن دوری کنند. 2. در اکثر موارد مظلومین و مستضعفین به پیامبران ایمان می آوردند و در نتیجه رهبری پیامبران و ایمان راسخشان نسبت به خداوند پیروز و قدرتمند می شدند. 3. جانشین های پیامبران و اصحاب آنها یاد خدا را فراموش می کردند و لذات دنیا آنها را می فریفت و در نتیجه شهوت و دنیاپرستی حق دیگران را می خوردند و جامعه مجددا به دو دسته ظالم و مستضعف تقسیم می شد. 4. خداوند پیامبرانی مبعوث می کرد تا مظلومان و مستضعفان را از دست این ظالم ها نجات دهند.  

موافقین ۰ مخالفین ۰