رَبُّنا الرّحمن المُستَعان

تفسیر آیاتی از قرآن با رویکرد تربیتی

۱۹۱ مطلب با موضوع «تفسیر قرآن» ثبت شده است

جانشینان بد

بسم الله الرحمن الرحیم

فخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُواْ الصَّلَوةَ وَ اتَّبَعُواْ الشهَّوَاتِ  فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا(مریم/59)

ترجمه آیه: آن گاه، پس از آنان جانشینانى به جاى ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروى کردند، و به زودى [سزاى‏] گمراهىِ [خود] را خواهند دید.

1.       کلمه" خلف" در صورتى که با سکون لام خوانده شود به معناى جانشین بد است، و در صورتى که با فتحه لام خوانده شود ضد آن است، یعنى به معناى جانشین خوب است، گاهى هم مى‏شود که بعکس استعمال شود. ضایع کردن چیزی یعنی به دلیل سوء تدبیر آن چیز را محافظت نکردن و از دست دادن  و یا در جایى مصرف کردن که نباید مى‏کرد. غی به معنی گمراهی و ضلالت و از مسیر حق منحرف شدن و به خطا رفتن است

2.     در این آیه خداوند می فرماید بعد از آن پیامبران بزرگ با آن صفات اخلاقی بزرگ و اعتقادات راسخ که از همه چیزشان در راه خداوند می گذشتند عده ای جانشین آنها شدند که جانشین بدی بودند، خلف با سکون لام بودن، نه خلف با فتحه لام. چرا باید جانشینان انسان های بزرگی چون انبیا چنین بد باشند؟ در تاریخ اسلام ماجرای کربلا دقیقا مصداق این آیه است که پس از پیامبر اسلام خلیفه پیامبر یزید فرزند پیامبر را می کشد و خانواده اش را کت بسته به شام می آورد. ابو سعید خدرى از پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله نقل نموده که این جماعت ضایع کنندگان نماز بعد از شصت سال از هجرت من پیدا شوند.در زمان ما هم شاهد جانشینان افراد انقلابی و متدین هستیم. چون هر زمان این مسئله تکرار می شود به نظرم خیلی باید بر این مسئله دقت کرد؟

3.     مرحوم علامه آیه را چنین تفسیر می کند: پس معناى جمله" فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ ..." این است که به جاى آنان که خدا انعامشان کرده بود و طریقه‏شان خضوع و خشوع براى خداى تعالى بوده همواره با عبادت متوجه او مى‏شدند، قومى آمدند و قائم مقام ایشان شدند که آنچه را از آنان گرفتند یعنى نماز و توجه عبادى به سوى خداى سبحان را ضایع کرده و در آن سهل‏انگارى نمودند، بلکه به کلى از آن اعراض نمودند، و در عوض شهوات را پیروى کردند، و در نتیجه همان شهوات، ایشان را از مجاهده در راه خدا و توجه به او مانع گردید(و از راه راست منحرف شدند).

4.     به نظر می رسد با توجه به تاکید آیات قبل بر امر به نماز در بین اعضای خانواده و یا نزدیکان و سپس اشاره به نقاط ضعف جانشینان در نماز و به تبع آن پیروی از شهوات می شود فهمید که با دور شدن از سلف نیکی چون انبیا، نماز حقیقت اصلی خود را از دست می داد و به شکل آن اکتفا می شد که شاید بهترین مصداق اضاعه نماز باشد. نمازی ظاهری که قادر به رفع حداقل هایی از معایب جامعه نیست. آنچه که ما امروز در عربستان سعودی شاهدش هستیم. تفسیر نمونه با این برداشت همراهی کرده است و می گوید: در اینکه منظور از" اضاعه صلاة" در اینجا ترک نماز است و یا تاخیر از وقت آن، و یا انجام دادن اعمالى که نماز را در جامعه ضایع کند؟ مفسران احتمالهاى مختلفى داده‏اند، ولى معنى اخیر، صحیحتر به نظر مى‏رسد... چرا از میان تمام عبادات، روى نماز در اینجا انگشت گذارده شده؟ شاید دلیل آن این باشد که" نماز" چنان که مى‏دانیم سدى است در میان انسان و گناهان، هنگامى که این سد شکسته شد، غوطه‏ور شدن در شهوات، نتیجه قطعى آنست‏

5.     از حضرت صادق علیه السلام مروى است که مراد «اضاعوا» تأخیر نماز است از وقت، نه ترک آن. در جوامع (منظور جوامع الجامع از تفاسیر معتبر شیعی می باشد) از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام مروى است که این «اضاعوا» آن زمان باشد که بناهاى بلند و سخت کنند، و بر اسبان منظور نشینند و جامه‏هاى مشهور پوشند.

6.     در پایان نظر رهبر فرزانه حضرت آیت الله خامنه ای را در باره این آیه عینا نقل می گردد: به نظر من این پیام عاشورا، از درسها و پیامهای دیگر عاشورا برای ما امروز فوری‌تر است. ما باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمد که حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، آقازاده‌ی اول دنیای اسلام و پسر خلیفه‌ی مسلمین، پسر علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌الصّلاةوالسّلام، در همان شهری که پدر بزرگوارش بر مسند خلافت می‌نشست، سر بریده‌اش گردانده شد و آب از آب تکان نخورد! از همان شهر آدمهایی به کربلا آمدند، او و اصحاب او را با لب تشنه به شهادت رسانند و حرم امیرالمؤمنین علیه‌السّلام را به اسارت گرفتند. حرف در این زمینه، زیاد است. من یک آیه از قرآن را در پاسخ به این سؤال مطرح می‌کنم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن، آن درد را به مسلمین معرفی می‌کند. آن آیه این است که می‌فرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلاة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا» (۱)دو عامل، عامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است: یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویت؛ حساب معنویت را از زندگی جدا کردن و توجه و ذکر و دعا و توسل و طلب از خدای متعال و توکل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنار گذاشتن. دوم «و اتبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوترانیها رفتن؛ دنبال هوسها رفتن و در یک جمله: دنیاطلبی. به فکر جمع‌آوری ثروت، جمع‌آوری مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن. این، درد اساسی و بزرگ است. ما هم ممکن است به این درد دچار شویم. اگر در جامعه اسلامی، آن حالت آرمانخواهی از بین برود یا ضعیف شود؛ هر کس به فکر این باشد که کلاهش را از معرکه در ببرد و از دیگران در دنیا عقب نیفتد؛ این‌که «دیگری جمع کرده است، ما هم برویم جمع کنیم و خلاصه خود و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجیح دهیم»، معلوم است که به این درد دچار خواهیم شد. ۱۳۷۱/۰۴/۲۲

موافقین ۰ مخالفین ۰

ما مسؤول نماز خواندن زن و فرزند خودمان نیز هستیم

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ کاَنَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَوةِ وَ الزَّکَوةِ وَ کاَنَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا(مریم/55)

ترجمه آیه: و همواره خاندان خود را به نماز و زکات فرمان مى‏داد و همواره نزد پروردگارش پسندیده  بود.

1.       از دیگر صفات پسندیده حضرت اسماعیل این بود که همواره خانواده خود را به نماز و روزه دعوت می کرد و چون اهل و خانواده‏اش را امر به نماز و زکات می کرد پروردگارش از او راضی بود.

2.      در این آیه سه مسئله مهم است: یکى آن که مهمترین ارکان تربیت جامعه، خانواده است و باید خانواده را نماز خوان تربیت کنیم. نماز پایه و اساس اعمال نیک است و نماز سبب تقرب انسان به خدا مى‏شود و باید تربیت را از نماز آغاز نمود. ضرورتى ندارد که کودک خود را به انجام همه واجبات و اخلاقیات از خرد و کلان آنها تلقین کنى. بلکه اگر میان او و خدا یک رابطه ایمانى ایجاد کنى بقیه کارها خود بخود به سامان خواهد آمد. نماز کارى است منظم و هر شبانه روز پنج بار به انجام آن پرداختن کارى دشوار است. اگر کسى از کودکى به نماز عادت کرده باشد نماز جزیى از زندگى‏اش خواهد بود، چنان که گویى هرگز از آن احساس بى‏نیازى نخواهد کرد. مطلب دوم زکات است. زکات به معنی انفاق و کمک به نیازمندان، تمرینی است براى این که انسان را بیاموزد که فقط به خود نپردازد بلکه به مردم دیگر نیز توجه کند. مطلب سوم که از سوره مریم حاصل مى‏شود این است که مسئله رضا و خشنودى بارها در آن تکرار شده و از زورگویى نهى گردیده است. از وظایف والدین است که فرزند خود را طورى تربیت کنند که در عین مقبولیت در نزد مردم در نزد خدا هم آبرومند و مقبول باشند. یعنى در محدوده پرهیزگارى، به راه و روش پیامبرش سیر کنند.

3.     شهید مطهری در باره آموزش نماز به فرزندان می گوید: خیلی دلم می خواهد ما به اهمیت نماز که عمود الدین است پی برده باشیم. هیچ می دانید که ما مسؤول نماز خواندن خاندان خودمان، یعنی زن و فرزند خودمان هستیم یا نه؟ هر فردی از ما هم مسئول نماز خودش است و هم مسؤول نماز اهلش یعنی زن وبچه اش. خطاب به پیامبر اکرم (ص) است که: «و امر اهلک بالصلوة و اصطبر علیها» (طه/آیه 132)؛ «ای پیامبر! خاندان خودت را به نماز امر کن و خودت هم بر نماز صابر باش». این اختصاص به پیامبر ندارد، همه ما به این امر موظف هستیم. بچه ها را چه باید کرد؟ بچه ها را از کوچکی باید به نماز تمرین داد. دستور رسیده است که به بچه از هفت سالگی نماز تمرینی یاد بدهید. البته بچه هفت ساله نمی تواند نماز صحیح بخواند ولی صورت نماز را می تواند بخواند. از هفت سالگی می تواند به نماز عادت کند، چه پسر و چه دختر. یعنی همان اولی که بچه به دبستان می رود، باید نماز را در دبستان به او یاد بدهند، در خانواده هم باید به او یاد بدهند ولی این را توجه داشته باشید که یاد دادن و وادار کردن با زور نتیجه ای ندارد، کوشش کنید که بچه تان از اول به نماز خواندن رغبت داشته باشد و به این کار تشویق بشود. به هر شکلی که می توانید موجبات تشویق بچه تان را فراهم کنید که با ذوق و شوق نماز بخواند، زیاد به او بارک الله بگوئید، جایزه بدهید، اظهار محبت کنید که بفهمد وقتی نماز می خواند، بر محبت شما نسبت به او افزوده می شود. دیگر اینکه بچه را باید در محیط مشوق نماز خواندن برد. به تجربه ثابت شده است که اگر بچه به مسجد نرود، اگر در جمع نباشد و نماز خواندن جمع را نبیند، به این کار تشویق نمی شود، چون اصلا حضور در جمع مشوق انسان است. آدم بزرگ هم وقتی خودش را در جمع اهل عبادت می بیند، روح عبادت بیشتری پیدا می کند، بچه که دیگر بیشتر تحت تأثیر است. متاسفانه کم رفتن ما به مسجد و معابد و مجالس دینی و اینکه بچه ها کمتر در مجالس مذهبی شرکت می کنند، سبب می شود که این ها از ابتدا رغبت به عبادت پیدا نکنند ولی این برای شما وظیفه است. اما اسلام که می گوید بچه ات را وادار به نماز خواندن کن، نمی گوید تشر بزن، دعوایش کن. نه، از هر وسیله ای که می دانید بهتر می شود برای تشویق او به عبادت و نماز خواندن استفاده کرد، شما باید استفاده بکنید. باید ما با بچه های خودمان برنامه مسجد رفتن داشته باشیم تا آنها با مساجد و معابد آشنا بشوند. ما خودمان که از بچگی با مساجد و معابد آشنا بودیم در این اوضاع و احوال امروز چقدر به مسجد می رویم که بچه های ما که هفت ساله شده اند به دبستان رفته اند و بعد به دبیرستان و بعد به دانشگاه ولی اصلا پایشان به مساجد نرسیده است، بروند. خوب، این ها قهرا از مساجد فراری می شوند.(مرتضی مطهری- آزادی معنوی- صفحه 151-150)

          4. موارد ذیل از کارکردهای مهم خانواده برای دعوت فرزندان به نماز شناخته شده‏اند:تشویق و تحسین(کلامی و 

          مادی)،الگوآفرینی‏ مناسب،آرایش محیط مساجد،بیان آثار نماز،استفاده از قصه و شعر در مورد نماز و پرهیز از زیاده‏ روی و

          تحکم نابخردانه.

موافقین ۰ مخالفین ۰

وفا یکی از زیباترین کلمات زندگی است

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ اذْکُرْ فىِ الْکِتَابِ إِسمَاعِیلَ  إِنَّهُ کاَنَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَ کاَنَ رَسُولًا نَّبِیًّا(مریم/ 54(

ترجمه آیه: و در این کتاب از اسماعیل یاد کن، زیرا که او درست‏وعده و فرستاده‏اى پیامبر بود.

1.       یکى از واجبات شرعى عمل به وعده و وفای به آن است و خلف وعده یکى از گناهان بزرگ است، اسماعیل فرزند ارشد حضرت ابراهیم هم وفادار نسبت به خدا و هم نسبت به پدر و مادرش بود. در کتاب کافى از امام صادق علیه السّلام نقل شده که اسماعیل صادق الوعد خوانده شد براى آنکه به مردى وعده داد که در مکانى منتظر او باشد یک سال در آن مکان منتظر او بود تا آن مرد آمد و آن حضرت فرمود: اگر نیامده بودى همیشه منتظر تو بودم‏. برخی از مفسرین انتظار یک ساله را خلاف عقل دانسته و سعی در توجیه آن نموده اند ولی شیعه برای تحقق وعده ظهور حضرت مهدی دوازده قرن است انتظار می کشد و به نظر می رسد مفسرین تصور کرده اند ایشان بدون درآمد و خوردن آب و غذا قطعا می بایست می مرد در حالی که انتظار با انجام امور زندگی منافاتی ندارد و تنها سبک زندگی انسان را تغییر می دهد.

2.     یکی از زیباترین کلمات زندگی، وفا است؛ وفای به خدا، وفای به خانواده و همسر و فرزندان، وفای به دوستان، وفای به مشتری، وفای به وطن و وفای به انسانیت و جامعه.  شاید کمتر چیزى باشد که این قدر گسترش داشته باشد، زیرا بدون آن هرج و مرج می شود و بزرگترین سرمایه جامعه یعنی اعتماد و اطمینان آحاد مردم به یکدیگر سلب می شود که بزرگترین بلاى اجتماعى است. در نهج البلاغه در فرمان مالک اشتر چنین مى‏خوانیم: در میان واجبات الهى هیچ موضوعى همانند وفاى به عهد در میان مردم جهان- با تمام اختلافاتى که دارند- مورد اتفاق نیست به همین جهت بت پرستان زمان جاهلیت نیز پیمانها را در میان خود محترم مى‏شمردند زیرا عواقب دردناک پیمان شکنى را دریافته بودند.

3.     منظور از وفای عهد و وعده انسان با خداوند، شناخت معارف الهی و عمل به احکام و رعایت حلالها و حرامهاى دینى و اطاعت از خدا و رسول و امامان معصوم می باشد. و منظور از صدق وعده انسان با جامعه رعایت مقررات گوناگون آن جامعه به عنوان یک شهروند است.و نیز التزام به قراردادها یی که انسان با افراد دیگر دارد مانند: عقد معاملات و ازدواج و عقود دیگر که باید به آنها ملتزم شود.

از پیامبر اکرم ص نقل شده که فرمود: لا دین لمن لا عهد له‏ یعنی آن کس که به پیمان خود وفادار نیست دین ندارد. نیز امام صادق (ع) می فرمایند: سه چیز است که خداوند به هیچ کس اجازه مخالفت با آن را نداده است: اداى امانت در مورد هر کس خواه نیکوکار باشد یا بدکار، و وفاى به عهد در باره هر کس خواه نیکوکار باشد یا بدکار، و نیکى به پدر و مادر خواه نیکوکار باشند یا بدکار. قرآن، وفاى به پیمان حتّى با مشرکان را لازم مى‏داند، فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى‏ مُدَّتِهِمْ (توبه/4) پس پیمان اینان را تا [پایان‏] مدّتشان تمام کنید.

موافقین ۰ مخالفین ۰

رابطه دوستى و محبت میان دو برادر مستحکم‌ترین رابطه است

بسم الله الرحمن الرحیم

و وَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِیًّا ( مریم/53)

ترجمه آیه: و ما به رحمت خویش برادرش هارون پیامبر را به او بخشیدیم.

1.       برادر نعمت الهی است و داشتن برادر ریشه در رحمت الهی دارد و نداشتن آن حرمان و محرومیت از یک نعمت الهی است. و از دیدگاه قرآن، ، به گونه‌اى که قرآن در آیه 12 سوره حجرات غیبت کردن را به مثابه خوردن گوشت برادر مرده دانسته و یا در آیه‌ 10 همان سوره رابطه برادری را الگویى براى ارتباط همه مؤمنان معرفى کرده است، قرآن در آیه 34 سوره عبس قیامت را روزى دانسته که انسانها از تمام خویشاوندان از جمله از برادر خویش مى‌گریزند و در آیات 11 و 12 سوره معارج قیامت را روزى دانسته است که مجرمان حاضر مى‌شوند همه خویشاوندان حتى برادرانشان را فدا کنند تا از عذاب دردناک آن روز رهایى یابند.

2.     برادر در قرآن بیش از 90‌بار با واژه «اخ» و دیگر مشتقات آن به کار رفته است که در بیشتر آیات مقصود از آن برادر نَسَبى است که به پسر یا مردى گفته مى‌شود که در پدر و مادر یا یکى از آن دو با شخص مشترک باشد. ؛  و گاه مقصود از این واژه، برادر رضاعى است یعنی کسی که در شیر با کسی مشترک است. هرچند قصه برادران در قرآن کریم بیشتر مایه عبرت است مثل قصه هابیل و قابیل و برادران یوسف، ولی قصه حضرت موسی داستان وفاداری است، وفاداری و همدلی دو خواهر و دو برادر یعنی قصه موسی و هارون و قصه مادر موسی و خواهرش که در رساندن موسی به آغوش مادرش نقش خطیری ایفا می کند.

3.     در سوره نور آیه 24 خداوند می فرماید که وارد شدن برادر و خواهر به خانه برادر و تناول کردن از غذاى موجود در آن جایز است یعنی باید برادر و خواهر چنان با هم صمیمی باشند که بین آنها تعارفات متداول در جامعه نباشد. البته باید بدانیم که صله رحم، محبت و صمیمیت میان برادران و خواهرانی است که مؤمن باشند و کفر تمام وظایف بین برادران و خواهران را ساقط می کند.

4.     هارون برادر حضرت موسی سه سال از او بزرگتر بود حضرت موسی از خداوند خواست تا برادرش را همراه او سازد تا در  مأموریت بزرگی که خداوند بر عهده اش گذاشته بود پشتیبان او باشد و خداوند این خواسته را اجابت نمود همچنین آنگاه که موسى قوم خود را براى رفتن به میقات ترک کرد برادرش هارون را به جانشینى خود در میان بنى اسرائیل برگزید و ازاین ‌رو در پى این ماجرا و به دلیل سختی هایی که برادرش متحمل شده بود آن حضرت دست به دعا برداشت و براى خود و برادرش هارون از خداوند رحمت طلبید.

موافقین ۰ مخالفین ۰

در راه خداوند کسی زیان نمی بیند

بسم الله الرحمن الرحیم

فَلَمَّا اعْتزَلهُمْ وَ مَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ  وَ کُلّاً جَعَلْنَا نَبِیًّ وَ وَهَبْنَا لهَم مِّن رَّحْمَتِنَا وَ جَعَلْنَا لهَمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا (مریم/49 و 50(

ترجمه آیات: و چون از آنها و [از] آنچه به جاى خدا مى‏پرستیدند کناره گرفت، اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم و همه را پیامبر گردانیدیم. و از رحمت خویش به آنان ارزانى داشتیم، و ذکر خیر بلندى برایشان قرار دادیم.

1. اعتزال از واژه عُزلت است به معنی "کناره گیری کردن" و در اینجا منظور کناره گیری حضرت ابراهیم از بت ها و بت پرستان می باشد. بعد از ماجرای به آتش انداختن، حضرت ابراهیم یقین کرد که امیدی به هدایت بت پرستان نیست و لذا از شهر بابل در عراق به شهر حرّان در شام هجرت نمود

2. در راه خداوند کسی زیان نمی بیند و خداوند اجر کسی را ضایع نمی کند و اگر کسی در راه خدا قدمی صادقانه بردارد خداوند چندین برابر به او پاداش می دهد. حضرت ابراهیم در راه خدا از خانواده خود گذشت و آنها را ترک کرد و خداوند به خاطر ایثارها و فداکاریها و استقامتش در اداى رسالتى که بر عهده داشت آن چنان ایشان را بلند آوازه ساخت که همواره بر زبانهاى مردم جهان قرار داشته و دارد، و به عنوان اسوه و الگویى از خداشناسى و جهاد و پاکى و تقوا و مبارزه و جهاد شناخته مى‏شود.

3. فرزند صالح و حتی نوه صالح از مواهب الهی است و پاداش استقامت و مجاهدت های پدر و مادر در راه خداوند، فرزند صالح و نسل مؤمن است. فرزندى همچون اسحاق و نوه‏اى همچون یعقوب که هر یک پیامبرى عالیمقام بودند، نتیجه آن استقامتى بود که ابراهیم ع در راه مبارزه با بتها و کناره‏گیرى از آن آئین باطل از خود نشان داد.

4. مراد از رحمت در آیه دوم، ممکن است امامت باشد، هم چنان که در آیه 72 و 73 سوره انبیاء موهوب از طرف خداوند صریحا نام برده شده است که آنها را ائمه‏اى صالح قرار می دهد و ممکن هم هست مراد از آن رحمت، تایید به روح القدس باشد ممکن هم هست معناى آن مطلق ولایت الهى باشد. یعنی خداوند به عنوان پاداش امامت را در نسل حضرت ابراهیم قرار داد.

5. " لسان" در اینجا به معنى یادى است که از انسان در میان مردم مى‏شود و لسان الصدق به معنى یاد خیر و نام نیک و خاطره خوب در میان مردم است، و هنگامى که با کلمه" علیا" که به معنى عالى و برجسته است ضمیمه شود مفهومش این خواهد بود که خاطره بسیار خوب از کسى در میان مردم بماند. نام خیر از نعمت های الهی می باشد و خداوند به بندگان خوب خود این نعمت را عطا می کند. نام نیک باعث می شود دشمنان نتوانند تاریخ زندگى شخصی چون ابراهیم را که فوق العاده انسانساز است به بوته فراموشى بسپارند، و او را که مى‏تواند الگویى براى مردم جهان باشد از خاطره‏ها محو کنند

در روایتى از امیر مؤمنان على ع مى‏خوانیم: لسان الصدق للمرء یجعله اللَّه فى الناس خیر من المال یاکله و یورثه؛ خاطره خوب و نام نیکى که خداوند براى کسى در میان مردم قرار دهد از ثروت فراوانى که هم خودش بهره مى‏گیرد و هم به ارث مى‏گذارد بهتر و برتر است.

موافقین ۰ مخالفین ۰

وظیفه نسبت به پدر، مادر، عمو و بزرگتر خانواده

بسم الله الرحمن الرحیم

یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ  إِنَّ الشَّیْطَانَ کاَنَ لِلرَّحْمَانِ عَصِیًّا ؛ یَا أَبَتِ إِنِّى أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَانِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا( مریم/ 44 و 45)

ترجمه آیات: پدرجان، شیطان را مپرست، که شیطان [خداى‏] رحمان را عصیانگر است ؛ پدرجان، من مى‏ترسم از جانب [خداى‏] رحمان عذابى به تو رسد و تو یار شیطان باشى

مراد از عبادت، در جمله" لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ"، اطاعت است از پیامبر ص چنین نقل شده: کسى که به سخن سخنگویى گوش فرا دهد (گوش دادن از روى تسلیم و رضا) او را پرستش کرده، اگر این سخنگو از سوى خدا سخن مى‏گوید خدا را پرستیده است، و اگر از سوى ابلیس سخن مى‏گوید ابلیس را عبادت کرده است.

2. در این آیه حضرت ابراهیم علیه السلام در نهایت حسن و انتظام عموی خود را به مسیر درست راهنمایی کرده است زیرا اولا: عموی خود را آگاه فرمود به غلط بودن عبادت اصنام و اوثان و هر گونه بت (رفع موانع صراط مستقیم) و بعد او را امر نمود به پیروى خود به عنوان عالم و ترک تقلید ( راهنما شناسی) و بعد باز او آگاه نمود بر آنکه عقلا اطاعت شیطان جایز نیست ( شناخت رهزنان طریقت) و در مرحله چهارم بیان عواقب کار و اینکه اگر خطا کند و به راه اشتباه رود چه عاقبتی در پیش رو دارد.

3. تعبیر ابراهیم در برابر عمویش آزر در اینجا بسیار جالب است از یک سو مرتبا او را با خطاب یا ابت (پدرم) که نشانه ادب و احترام است مخاطب میسازد و از سوى دیگر جمله" ان یمسک" نشان مى‏دهد که ابراهیم از رسیدن کوچکترین ناراحتى به آزر ناراحت و نگران است ولی در عین حال بسیار قاطع سخن می گوید از نکات می شود فهمید که احترام پدر و مادر واجب است و رنجاندن آنها حرام است ولی اطاعت از آنها خصوصا در امر مهم دین واجب نیست. البته انجام چنین امری آسان نیست که طوری رفتار کنیم که دل بزرگترهای خود را از خود نرنجانیم.

4. مراد از عذاب در آیه دوم خذلان و یا به حال خود واگذاشتن و یا رها کردن است و تعبیر به" عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ" اشاره به این نکته مى‏کند که کار تو بواسطه این شرک و بت‏پرستى بجایى رسیده که خداوندى که رحمت عام او همگان را در برگرفته به تو خشم مى‏گیرد و مجازاتت مى‏کند و ممکن است سلب نعمت از تو بکند، پس کار تو گناه بسیار بزرگ و نابخشودنی است. باید قدرت این استدلال را خوب درک کنیم تا متوجه کوردلی آزر شویم هیچ عاقلی نسبت به منعم و مولاى حقیقى خود عاصی نمی شود چون می داند نانخور اوست و خشم او ممکن است از او سلب نعمت کند. ولی متاسفانه انسان به جایى مى‏رسد که سرچشمه‏ى رحمت را به غضب وامى‏دارد و خداى رحمان را خشمگین مى‏کند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

راستگویی از کاملترین و با فضیلت ترین صفات انسانی است


بسم الله الرحمن الرحیم

وَ اذْکُرْ فىِ الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ  إِنَّهُ کاَنَ صِدِّیقًا نَّبِیًّا (مریم/41)

ترجمه آیه: و در این کتاب (قرآن) به یاد ابراهیم پرداز، زیرا او پیامبرى بسیار راستگوى بود.

1.       ظاهرا کلمه" صدیق" صیغه مبالغه از صدق و به معنى کسى است که بسیار راستگو است، بعضى گفته‏اند به معنى کسى است که هرگز دروغ نمى‏گوید، و یا بالاتر از آن توانایى بر دروغ گفتن ندارد، چون در تمام عمر عادت به راستگویى کرده است، و نیز بعضى آن را به معنى کسى مى‏دانند که آنچه را که انجام مى‏دهد مى‏گوید، و آنچه را که مى‏گوید انجام مى‏دهد، و میان گفتار و کردارش تناقضى نیست و ابراهیم (ع) چنین بود عملش تصدیق کننده سخن و اعتقاد او بود و سخنی را نمی گفت که خود عامل آن نباشد.

2.        راستگویی از کاملترین و با فضیلت ترین صفات انسانی است و اینکه خداوند حضرت ابراهیم را قبل از نبوت به صداقت و راستگویی متصف کرده است می فهماند که علت شایستگی او به نبوت صداقت و راستگویی او بوده است و آن حضرت به طور فطری چنین ویژگی داشته است.

3.        از اینکه خداوند امر می کند به پیامبر اسلام که  یاد مردی چون حضرت ابراهیم (ع) را زنده بدارد فهمیده می شود که بر همه ما وظیفه است که یاد انسان های دارای فضیلت را باید زنده نگه داشت تا فضایل آنها در جامعه زنده بماند. احیای الگوهای مناسب و تجلیل از ویژگی های خوب آنها یکى از شیوه‏هاى تربیت است.

4.        حضرت ابراهیم در بین انبیا از ویژگی های خاصی برخوردار است که نقل قصه آن حضرت آثار مطلوب بسیار دارد. همه اهل ملل و ادیان به فضل او مقرّ و معترفند و تمام ادیان زنده توحیدی جهان خود را به حضرت ابراهیم نسبت می دهند؛ یهود و مسیح از طریق اسحاق و یعقوب و پیامبر عظیم الشان اسلام از طریق اسماعیل خود را ابراهیمی می دانند.

5.       صداقت و راستگویی از همه پسندیده است ولی وقتی راستگویی هزینه دارد پسندیده تر است و وقتی انسان بداند که راستگویی اش باعث خواهد شد که جان و مال و خانواده اش به خطر بیافتند راستگویی ارزشی در حد نبوت پیدا می کند. چون حضرت ابراهیم در محیطى که یک پارچه وثنى و بت‏پرست بودند دم از توحید زد، با پدر و معاصرینش در افتاد، و با پادشاه بابل در افتاد، و خدایان دروغین آنها را شکست، و بر آنچه مى‏گفت مقاومت و ایستادگى ‏نمود، تا آنجا که او را در آتش انداختند و در آخر هم همانطور که به پدرش وعده داده بود از همه کناره‏گیرى و اعتزال جست.

موافقین ۰ مخالفین ۰

فقط از انسان های پرهیزگار در امان هستیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قَالَتْ إِنّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَانِ مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیًّا (مریم/18)

[مریم‏] گفت: اگر پرهیزگارى، من از تو به خداى رحمان پناه مى‏برم.

1.       این آیه مربوط به قصه حضرت مریم است. بعد از ذکر قصه حضرت یحیی، خداوند در این سوره قصه حضرت مریم را آغاز می کند. این قصه در قرآن در دو قسمت نقل شده است قسمت اول مربوط به تولد خود حضرت مریم است که در سوره آل عمران آمده است و قسمت دوم مربوط به تولد حضرت عیسی (ع) است که در این سوره ذکر شده است. مواجهه حضرت مریم با جبرئیل فرشته الهی که ماموریتی از سوی خداوند دارد بسیار آموزنده است. مریم (ع) که به نیت خلوت که برخی مفسران علت آن را انجام غسل و برخی راز و نیاز با خداوند ذکر کرده اند یکدفعه شاهد حضور مردی در آن خلوتگاه می شود او خیال مى‏کرد که وى بشرى است که به قصد سوء به آنجا آمده و لذا خود را به پناه رحمان می سپارد تا رحمت عامه الهى را که هدف نهایى بندگانی است که از دنیا هیچ امیدی ندارند متوجه خود سازد. لذا  در مواجهه با جبرئیل که در قیافه مردی خوش چهره و خوش اندام که قرآن از او با تعبیر بشرا سویّا یاد می کند آمده است خطاب به آن مرد می گوید من به خداوند رحمن پناه می برم اگر تو پرهیزگار هستی ولی با این حال می داند که اگر انسان تقوی نداشته باشد از خدا هم نخواهد ترسید و در نتیجه او در امان نخواهد بود.

2.       رعایت اخلاق نیاز مند انگیزه درونی یا بیرونی است یکی از نکاتی که اخلاق اسلامی را از اخلاق غیر اسلامی جدا می کند همین نکته است. سوال این است ما چرا باید دروغ نگوییم و یا اگر شرایطی پیش آمد از تجاوز به حدود و حقوق دیگران خود داری کنیم؟ چرا باید به عهدمان وفادار باشیم؟ اولین پاسخی که می توان داد این است که: چون انسان هستیم. یکی از دلایل رعایت اخلاق فطرت و یا همان وجدان بشر است. انسان فطرتا از عبور از خطوط قرمز و دریدن پرده های عصمت عدم رعایت چارچوب ها متنفر است و از رعایت حدود و حقوق دیگران خوشش می آید چون خداوند چنین به او الهام نموده است( فالهمها فجورها و تقواها). ولی فطرت تحت تاثیر گناه آلوده می شود و قدرت تشخیص خود را کم کم از دست می دهد و انسان آلوده به گناه نمی تواند بد را از خوب تشخیص دهد و گاه اراده رعایت آن را ندارد. ترس از خدا و قیامت نیز انسان را از ارتکاب گناه باز می دارد انسان به هر اندازه ای که معرفتش نسبت به صفات خداوند و قیامت بیشتر می شود و نیز هر اندازه که عبادتش نسبت به خداوند بیشتر می شود ترسش از خداوند و قیامت بیشتر می شود و در نتیجه انگیزه بیشتری برای رعایت اخلاق در جامعه پیدا می کند. این ترس را هم تقوی می گویند.

موافقین ۰ مخالفین ۰

زندگی سالم و مرگ سالم

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ سَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا(مریم/15)

ترجمه آیه: و درود بر او، روزى که زاده شد و روزى که مى‏میرد و روزى که زنده برانگیخته مى‏شود.

1.       این آیه نشان مى‏دهد که در زندگى انسان سه روز سخت وجود دارد: روز تولد و گام نهادن به این دنیا، روز مرگ و انتقال به جهان برزخ و روز رستاخیز و برانگیخته شدن در جهان دیگر و از آنجا که این سه روز طبیعتا با بحرانهایى روبرو است خداوند سلامت و عافیت خود را شامل حال بندگان خاصش قرار مى‏دهد و آنها را در این سه مرحله طوفانى در کنف حمایت خویش مى‏گیرد. در روایتى از امام على بن موسى الرضا ع مى‏خوانیم: ...وحشتناکترین دوران زندگى انسان سه مرحله است، آن روز که متولد مى‏شود و چشمش به دنیا مى‏افتد، و آن روز که مى‏میرد و آخرت و اهل آن را مى‏بیند و آن روز که برانگیخته مى‏شود و احکام و قوانینى را مى‏بیند که در این جهان حکمفرما نبود، خداوند سلامت را در این سه مرحله شامل حال یحیى نمود و او را در برابر وحشتها امنیت و آرامش داد و فرمود: وَ سَلامٌ عَلَیْهِ ...

پروردگارا در این سه مرحله حساس و بحرانى سلامت را به ما مرحمت کن!

2.       هر چند این تعبیر در قرآن مجید تنها در مورد دو نفر آمده است در مورد حضرت یحیى ع و عیسى ع؛ اما در مورد یحیى تعبیر قرآن، امتیاز خاصى دارد، چرا که گوینده این سخن خدا است در حالى که در مورد مسیح ع گوینده، خود او است.

3.       طبق آیات قبل در این سوره راز سالم زندگى کردن و سالم مردن و سلامتى در قیامت، عمل به کتاب خدا، مهربانی با مردم، صدقه، نیکى به والدین و تواضع با مردم و تقوا و پرهیز از گناه است.

4.       سلام از اسماء الهی است و جمع سلامت می باشد و به معنی دوری از عیب و آفات و هرگونه آسیبی می باشد و هر گاه انسان به مسلمانى مى‏گوید: سلام علیک. یا اینکه مى‏گوید: سلام علیکم معنى آن این است که از هر نظر، صحت و سلامت بر تو، یا بر شما باد. همچنین نشانه مسالمت و عدم دشمنی است بدیهى است که مقصود از سلام و سلامتى فقط صحت و سلامت جسمى نیست بلکه شامل سعادت آخرت و لیاقت دخول در بهشت نیز می باشد یعنی فرد سلام کننده از خداوند سعادت دنیا و آخرت برای فردی درخواست می کند که به او سلام کرده است.

سلام کردن بر مسلمین از سنت و دستورهاى مؤکد دین مقدس اسلام است. ولى جواب سلام از واجبات کفائى مى‏باشد. به این معنى که اگر انسان به گروهى از مسلمانان سلام کند در صورتى که شخص معلومى مورد نظر او نباشد- و یکى از آن گروه جواب سلام وى را بدهد از گردن دیگران ساقط خواهد بود. طبق نظر برخی از مراجع تقلید حتى اگر انسان مشغول نماز هم باشد واجب است جواب سلام را بگوید

موافقین ۰ مخالفین ۰

بچه های خود را اجتماعی و نسبت به همنوعان خود مهربان تربیت کنیم

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ حَنَاناً مِّن لَّدُنَّا وَ زَکَاةً  وَ کاَنَ تَقِیًّا ( سوره مریم/13 )

ترجمه آیات: و [نیز] از جانب خود، مهربانى و پاکى [به او دادیم‏] و تقواپیشه بود

1. حنان به معناى عاطفه به خرج دادن و مهربانی و شفقت کردن است‏ و صفت حنّان منّان که از صفات خداوند است از همین کلمه می باشد. خداوند خود بر حضرت یحیی محبت خاصی داشته و طبق روایات معصومین(ع)  هرگاه از خدا درخواستی داشته خداوند به او لبیک گفته خواسته اش را اجابت می نمود و نیز خداوند محبت حضرت یحیی را بر دل همه انداخته بود طوری که هر کس او را می دید مجذوبش می شد و خداوند محبت مردم را در دل حضرت بحیی انداخته بود و نسبت به مردم رؤوف و خیر خواه بود، به سوى خدا هدایتشان مى‏کرد، و به توبه وادارشان مى‏نمود. از حضرت باقر علیه السّلام نقل شده که مراد تحنّن و عنایت خداست به یحیى، گفتند: آن تا چه حدّ بود؟ فرمود: چون یحیى مى‏گفت: یا ربّ خدا مى‏فرمود:لبّیک یا یحیى این دلیل مرضىّ عند اللَّه بودن است

2. محبت خدا به یحیى و عشق او به خدا، مهر مردم به یحیى و محبّت یحیى به مردم، معنی«حَناناً مِنْ لَدُنَّا» است. راه خدا همه چیزش رحمت است: خداى آن رحمان، پیامبرش «رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» و «حَناناً مِنْ لَدُنَّا»، کتابش «رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» و مردمش «رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» است‏ و این نشان می دهد که لازمه‏ى تبلیغ و تربیت، رأفت و محبّت است‏.

3. اکثر مردم فقط در اندیشه خود هستند و کمتر به فکر دیگرانند. و به جز خود و منافع خود چیزى نمى‏بینند. شفقت به مردم و دوست داشتن آنها صفتى است که هر کس باید فرزند خود را به آن بیاراید.  پدر باید فرزندان خود را اجتماعى بار آورد. مثلا هرگز به او نگوید با بچه‏هاى همسایه بازى نکن، مبادا تو را بزنند. یا نگذار اسباب بازی هایت را ببینند مبادا آنها را از تو بگیرند. این گونه تربیت صحیح نیست. بلکه بر عکس باید اگر پدر و مادر پولى به او مى‏دهند توصیه کنند که چیزى بخرد و دوستانش را هم در آن شرکت دهد. کودک با این روش تربیت مى‏شود، راه و رسم شفقت به همنوعان خود را مى‏آموزد و خود را در برابر دیگران مسئول احساس مى‏کند. شایسته است که این شفقت در چهار چوب توحید خداى سبحان باشد. گاه شفقت جنبه سلبى دارد و آن بدین گونه است آدمى در برابر دیگران خاضع مى‏شود و از حدود فرمان خداوند خارج گردد. البته این امرى خطاست. درست این است که انسان هم بر مردم شفقت کند و هم در برابر خدا خاضع باشد و یحیى چنین بود و اشارت آیه هم به همین امر است‏

4. صفت دوم تقوا است. در باب تقواى یحیى (ع) احادیث زیادى نقل شده و یحیى از خدا مى‏ترسید تا آنجا که مى‏گویند زکریا یحیى را از حضور در مجالس خود منع مى‏کرد زیرا پسر طاقت شنیدن مواعظ پدر را نداشت ولى یحیى به مجلس وعظ پدر حاضر مى‏شود و در زیر منبر خود را پنهان مى‏ساخت

روزى زکریا بالاى منبر رفت و نظر نمود یحیى را ندید، و یحیى در پشت ستونى بود، زکریا سخن از وعید الهى نموده گفت: در جهنم کوهى است از آتش نام او غضبان است، هر کس از آنجا عبور کند از ترس و هول آن شروع به گریه می کند. یحیى با شنیدن این حرف نعره زده برخاست، گلیم از دوش انداخته، از مسجد بیرون آمد و فریاد مى‏کرد: «الویل لمن دخل غضبان» از شهر بیرون رفت. خلاصه مدت عمر بدین منوال بود. وقتى حال یحیى معصوم از خوف خدا چنین بود، احوال دیگران باید چه قسم باشد.

مرگ حضرت یحیی هم از پاره‏اى جهات عجیب بود، غالب مورخان مسلمان، و همچنین منابع معروف مسیحى جریان شهادت او را چنین نقل کرده‏اند یحیى قربانى روابط نامشروع یکى از طاغوتهاى زمان خود با یکى از محارم خویش شد به این ترتیب که" هرودیس" پادشاه هوسباز فلسطین، عاشق هیرودیا دختر برادر خود شد، و زیبایى وى دل او را در گرو عشقى آتشین قرار داده، لذا تصمیم به ازدواج با او گرفت!. این خبر به پیامبر بزرگ خدا ص یحیى رسید، او صریحا اعلام کرد که این ازدواج نامشروع است و مخالف دستورات تورات مى‏باشد و من به مبارزه با چنین کارى قیام خواهم کرد. سر و صداى این مساله در تمام شهر پیچید و به گوش آن دختر" هیرودیا" رسید، او که یحیى را بزرگترین مانع راه خویش مى‏دید تصمیم گرفت در یک فرصت مناسب از وى انتقام گیرد و این مانع را از سر راه هوسهاى خویش بردارد.ارتباط خود را با عمویش بیشتر کرد و زیبایى خود را دامى براى او قرار داد و آن چنان در وى نفوذ کرد که روزى" هیرودیس" به او گفت: هر آرزویى‏ دارى از من بخواه که منظورت مسلما انجام خواهد یافت. هیرودیا گفت: من هیچ چیز جز سر یحیى را نمى‏خواهم! زیرا او نام من و تو را بر سر زبانها انداخته، و همه مردم به عیبجویى ما نشسته‏اند، اگر مى‏خواهى دل من آرام شود و خاطرم شاد گردد باید این عمل را انجام دهى!" هیرودیس" که دیوانه‏وار به آن زن عشق مى‏ورزید بى‏توجه به عاقبت این کار تسلیم شد و چیزی نگذشت که سر یحیى را نزد آن زن بدکار حاضر ساختند اما عواقب دردناک این عمل، سرانجام دامان او را گرفت. در احادیث اسلامى مى‏خوانیم که سالار شهیدان امام حسین ع مى‏فرمود: از پستیهاى دنیا اینکه سر یحیى بن زکریا را به عنوان هدیه براى زن بدکاره‏اى از زنان بنى اسرائیل بردند.

5.حضرت یحیی از پیامبران بنی اسرائیل است پسرخاله حضرت عیسی و حدود سی سال بزرگتر از او می باشد یعنی مادر حضرت یحیی خواهر حضرت مریم است. طبق نقل از کتاب مقدس حضرت عیسی را او غسل تعمید داده است. در چهار سالگى تمام تورات را حفظ بود و به ده سالگى که رسید بر تمام احکام شرع آگاهی داشت. و با چنین مقام، آنقدر گریه می کرد که گوشت و پوست از رخسار مبارکش ریخته بود. مادرش از روی محبت، پارچه پشمی در مسیر گریه او دوخته بود تا کمتر پوستش آسیب ببیند.

موافقین ۰ مخالفین ۰