رَبُّنا الرّحمن المُستَعان

تفسیر آیاتی از قرآن با رویکرد تربیتی

۱۹۱ مطلب با موضوع «تفسیر قرآن» ثبت شده است

در دعوت اعضای خانواده به نماز شکیبا باشیم

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَوةِ وَ اصْطَبرِ عَلَیهْا  لَا نَسْئَلُکَ رِزْقًا  نحّْنُ نَرْزُقُکَ  وَ الْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى‏(طه/132)

ترجمه آیه: و کسان خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شکیبا باش. ما از تو جویاى روزى نیستیم، ما به تو روزى مى‏دهیم، و فرجام [نیک‏] براى پرهیزگارى است.

1.       سوره طه از سوره های مکی است و این آیه نیز در آن سوره در مکه و قبل از هجرت نازل شده است، بر این اساس اهل و اعضاء خانواده رسول اکرم در آن زمان عبارت بود از حضرت خدیجه (ع) همسر آن حضرت و على بن ابى طالب که در آن زمان تحت سرپرستى رسول اکرم زندگى مى‏نمود. واژه اصطبر فعل امر از ریشه صبر می باشد و به معنی خواستن صبر است.

2.     خداوند در این آیه پیامبرش را دعوت می کند که اهل خانه اش را به نماز خواندن امر کند و نسبت به این وظیفه بردبار باشد و زود از انجام این وظیفه خسته نشود. این آیه عمومیت دارد و بر هر سرپرست خانواده ای واجب است که اهل خانه اش را به نماز امر کند ولی خداوند با تکلیف به پیامبرش بر عزت اهل بیت افزوده است. اگر خداوند فردی یا جامعه ای را به عبادت خاصی مکلف کند آن فرد و جامعه را تکریم نموده است. امام باقر (ع) می فرماید: خدا پیامبر را مأمور کرد که تنها اهل بیتش را امر کند تا بدانند که اهل بیت پیامبر را پیش خدا منزلتى است که براى دیگران نیست. پیامبر نخست آنها را با همه مردم مأمور به نماز کرد (در آیات قبلی قرآن) و سپس به تنهایی (در این آیه).

3.     هر گاه وضع زندگى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله تنگ مى‏شد، این آیه را تلاوت مى‏فرمود، آن گاه به افراد خانه دستور مى‏داد تا نماز بخوانند. یعنی نماز اسباب باز شدن درهای رحمت الهی است و اگر خداوند امر به نماز فرموده برای خودش نیست، منافع و برکاتش تنها متوجه خود نمازگزار است.

4.     شاید عده ای فکر می کردند که نماز روزی خداوند است که ما برای او انجام می دهیم و لذا خداوند می فرماید: ما از تو روزى نمى‏خواهیم بلکه به تو روزى مى‏دهیم‏ ما از تو بى‏نیازیم ولی تو محتاج مایى و نماز بخوان تا نیازهایت برطرف شود. نماز نعمت بی بدیل الهی است که توسط پیامبرش به بشریت ارزانی شده است. نماز روزی دنیا را می افزاید، باعث تقویت روح تقوا در انسان می شود و سعادت آخرت با اهل تقوی است. نماز سرمایه بزرگى براى تکامل انسانها و کلاس عالى تربیت است.

موافقین ۰ مخالفین ۰

چشم به مال دنیای کسی ندوزید

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ لَا تَمُدَّنَّ عَیْنََیْکَ إِلىَ‏ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنهُمْ زَهْرَةَ الحَیَوةِ الدُّنْیَا لِنَفْتِنهَمْ فِیهِ  وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیرْ وَ أَبْقَى‏(طه/131) ترجمه آیه: و هرگز چشمان خود را به نعمتهاى مادّى، که به گروه‏هایى از آنان داده‏ایم، میفکن! اینها شکوفه‏هاى زندگى دنیاست تا آنان را در آن بیازماییم و روزى پروردگارت بهتر و پایدارتر است!

1.       واژه تمدنّ از  مدّ به معنی کشیدن و دراز کردن است و "مدّ عین" یعنى نگاه را طولانى کردن، و در این تعبیر مجاز عقلى به کار رفته و نگاه طولانى به هر چیز کنایه است از شدت علاقه و محبت به آن، و مراد از کلمه "ازواج" همان معناى خانواده مى‏باشد و زهره به معنی گل و شکوفه است و مقصود از" زهره حیات دنیا" زینت و شادابی زندگی دنیا است و کلمه" نفتنهم" از فتنه به معناى آزمایش و سنجیدن است‏

2.     مشرکان مکه افرادى ثروتمند ولى مسلمانان نوعاً افرادى تنگدست بودند و گاهى ثروت مشرکان مایه حسرت مسلمانان می شد. خداوند بر پیامبرش امر می کند که به مال دنیای دیگران چشم مدوز. و برای این امر سه دلیل ذکر می فرماید: الف- مال دنیا مثل شکوفه درختان عمر کوتاهی دارد ب- مال دنیا وسیله آزمایش انسان ها است و نقش دیگری در زندگی دنیایی ندارد. ج- آنچه خداوند به تو روزی می کند مانند: ایمان و اسلام، قرآن و آیات الهى، نعمت  هاى حلال و پاکیزه دنیا و سرانجام نعمتهاى جاودان آخرت، بهتر و پایدارتر هستند.

3.     حضرت امام باقر علیه السلام می فرماید: از چشم دوختن به مال کسی که از شما بیشتر برخوردار است پرهیز کنید و حال آنها را آرزو نکنید و به آنچه خدا به شما عطا فرموده شاکر باشید... پس اگر میل به مال دنیا در دلتان زنده شد زندگانى رسول خدا را یاد کنید، تا مخالفت با میل برای شما آسان شود. بدرستى که حضرت محمد ص نان غالبش جو، و غذای غالبش خرما و هیزم آتش او شاخه خرما بود.

4.     گرچه قرآن کریم، مال دنیا را خیر ، فضل و زینت مى‏داند و بهره‏مندى از آن را حلال و مجاز مى‏شمارد، لیکن دلبستگى شدید به آن را مذمّت مى‏کند. از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند: هر کس چشم به دست مردم داشته باشد، غم او طولانى گردد و خشمش باقى ماند. 

موافقین ۰ مخالفین ۰

نماز قدرت تحمل انسان را افزایش می دهد

بسم الله الرحمن الرحیم

فَاصْبرِ عَلىَ‏ مَا یَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبهِا  وَ مِنْ ءَانَاى الَّیْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرَافَ النهَّارِ لَعَلَّکَ تَرْضىَ‏(طه/130)

ترجمه آیه: پس بر آنچه مى‏گویند شکیبا باش، و پیش از بر آمدن آفتاب و قبل از فرو شدن آن، با ستایش پروردگارت [او را] تسبیح گوى، و برخى از ساعات شب و حوالى روز را به نیایش پرداز، باشد که خشنود گردى.

1.       در این آیه به دو اثر مهم تسبیح، عبادت و یاد خداوند اشاره شده است: اول صبر در مقابل بدگویی ها و آزار و اذیت ها و دوم ایجاد حالت رضا در مقابل قضا و قدر الهی. خداوند به صراحت در برخی آیات فرموده از نماز و روزه کمک بگیرید. یاد خداوند و عبادت، قدرت تحمل انسان را افزایش می دهد.

2.     همه چیز این جهان زیباست چون تجلیات اراده خداوند است. آزار و اذیت ها، محرومیت ها و درد و رنج ها همه باعث کمال و نزدیک تر شدن انسان به خداوند است. داشتن ها و لذت ها و زیبایی های ظاهری دنیا نیز فقط ابزاری برای آزمایش ایمان و عشق انسان به خداوند است. چنین درکی از جهان، بدون عبادت، ذکر و تسبیح خداوند حاصل نمی شود. انس به زیبایی فعل خداوند در سایه عبادت و تسبیح ایجاد می شود و  رفته رفته این انس در قلب رسوخ پیدا مى‏کند و آن گاه خطورها و وهم هایی که مایه تشویش درک حقیقت جهان است از نفس زایل مى‏گردد. به چنین حالی رضا گفته می شود.

3.     مراد از تسبیح در آیه نماز های پنجگانه شبانه‏روزى است، بدین تقریر که مراد از تسبیح قبل از طلوع آفتاب، نماز صبح است. مراد از تسبیح قبل از غروب آفتاب، نماز عصر است. مراد از «آناءِ اللَّیْلِ» نماز مغرب و عشا مى‏باشد و مراد از «وَ أَطْرافَ النَّهارِ» نماز ظهر است

4.     گرچه مخاطب در این آیه پیامبر اسلام ص است ولى قرائن نشان مى‏دهد که این حکم جنبه عمومى دارد و هر کس صبر پیشه کند و یاد خداوند نماید در زندگی پیروز و موفق است.

5.     لعل به معنی شاید است و تردید را می رساند. عده ای خیال می کنند معنی آیه چنین است که اگر صبر پیشه کنید و تسبیح خداوند نمایید شاید نصرت خداوند شامل حال شما شود. ولی در حقیقت علت این تردید شرایط صبر و تسبیح است و یا بهتر بگوییم، تردید در نتیجه نیست، تردید در انجام درست وظیفه است. اگر تسبیح خداوند خالصانه باشد نتیجه هم قطعی است. 

موافقین ۰ مخالفین ۰

مسرف و کافر هر دو مستحق مرگند

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ لَوْ لَا کلَمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ لَکاَنَ لِزَامًا وَ أَجَلٌ مُّسَمًّى(طه/129)

ترجمه آیه: و اگر سخنى از پروردگارت پیشى نگرفته و موعدى معین مقرر نشده بود، قطعاً [عذاب آنها] لازم مى‏آمد.

1.        این جمله در پنج جاى قرآن تکرار شده است و مراد از " کلمه" قانون الهی است که برای هر انسانی و قومی  عمری از پیش تعیین شده است و آن قانون خطاپذیر نیست؛ نه جلو می افتد و نه برای آن تأخیری است. اجل مسمی نام آن سنت الهی است و لذا این دو کلمه یک معنی را می رسانند.

2.     از این آیه و آیه قبلی فهمیده می شود که مسرف و کافر مستحق مرگند و زندگی عبث دارند و نه تنها عمری عبث دارند بلکه ادامه زندگی شان برای خود و دیگران مضر است. منظور از مسرف در این آیات اسراف در لوازم زندگی نیست. هرچند آن اسراف هم گناه کبیره است و مستوجب عذاب است ولی منظور از اسراف در این آیات اسراف در اصل زندگی است. عمری را صرف کنند بی آنکه از آن بهره ای بگیرند و به سوی هدف زندگی که همان کمال و حرکت به سوی خداوند است نزدیک شوند.

3.     این سنت الهى که در قرآن در موارد متعدد به عنوان" کلمه" از آن یاد شده، اشاره‏اى به قانون آزادى انسانها در این دنیا است، زیرا اگر هر مجرمى بلافاصله و بدون هیچگونه مهلت مجازات شود، ایمان و عمل صالح، تقریبا جنبه اجبارى پیدا مى‏کند، و مردم بیشتر به خاطر ترس و وحشت از مجازات فورى ایمان می آورند و عمل صالح انجام می دهند و در این صورت هدف خلقت که رسیدن به کمال است و بدون اختیار و آزادی به دست نمی آید محقق نمی شود.

موافقین ۰ مخالفین ۰

یاد خدا مایه سعادت دنیا و آخرت است

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً وَ نَحشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى‏(طه/124)

ترجمه آیه: و هر کس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت، زندگىِ تنگ [و سختى‏] خواهد داشت، و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى‏ کنیم.

1.       عیش مربوط به زندگی دنیایی و اموری مانند خوردن، مسکن‏ و پوشیدن و نظایر آنها می شود و در نتیجه از کلمه" حیات" خصوصى‏تر است، حیات، هم زندگی حیوان را شامل مى‏شود و هم فرشته و هم خداى تعالى. و کلمه" معیشت" از همان عیش مشتق مى‏گردد و معنایش آن چیزهایى است که با آن زندگی دنیا می گذرد. کلمه" ضنک" در هر چیزى که به کار رود تنگى آن را مى‏رساند.

2.     علت تنگى معیشت در دنیا، و کورى در روز قیامت، فراموش کردن خدا و اعراض از ذکر او است، و مقصود از ذکر خداى تعالى یا به معنای یاد آوردن او است، و یا به معناى قرآن، و یا مطلق کتب آسمانى است، و یا به معناى دعوت حقه است. یعنی اگر انسان یاد خدا و یا انس با قرآن ویا بهره مندی از مطلق کتب آسمانی و یا پیروی از حق را فراموش کند در دنیا معیشت تنگ و در روز آخرت کوری خواهد داشت.

3.     زندگی سخت و تنگنا از آثار طبیعی فراموشی خداوند در دنیا می باشد به این معنی که کسى که خدا را فراموش کند، و با او قطع رابطه نماید، دیگر چیزى غیر دنیا نمى‏ماند که به آن دل ببندد، و در نتیجه دنیا را مطلوب یگانه خود قرار می دهد، در نتیجه همه کوششهاى خود را منحصر در آن می کند، و فقط به اصلاح زندگى دنیایش می پردازد، و روز به روز آن را توسعه بیشترى داده، به لذت بردن از آن سرگرم می شود، و این معیشت، او را آرام نمى‏کند، چه‏ کم باشد و چه زیاد، براى اینکه هر چه از آن به دست آورد به آن حد قانع نگشته و به آن راضى نمى‏شود، و دائما چشم به اضافه‏تر از آن مى‏دوزد، بدون اینکه این حرص و تشنگیش به جایى منتهى شود، پس چنین کسى دائما در فقر و تنگى بسر مى‏برد، و همیشه دلش علاقه‏مند به چیزى است که ندارد، صرفنظر از غم و اندوه و قلق و اضطراب و ترسى که از نزول آفات و روى آوردن ناملایمات و فرا رسیدن مرگ و بیمارى دارد، و صرفنظر از اضطرابى که از شر حسودان و کید دشمنان دارد، پس او على الدوام در میان آرزوهاى بر آورده نشده، و ترس از فراق آنچه بر آورده شده به سر مى‏برد.

4.     مؤمنی که به یاد خداوند است زندگی اش در هر شرایطی در دو کلمه خلاصه می شود شکر و یا صبر و راضی بودن به قضای الهی، ولى کافر داراى چنین زندگی نیست، و زندگى او در دو کلمه خلاصه مى‏شود، نارضایتى نسبت به آنچه دارد، و دل‏ بستگى به آنچه ندارد، این است معناى زندگى تنگ.

5.     منظور از کوری در آخرت کوری مطلق نیست کافر نامه عمل خود را که حجت را بر او تمام مى‏کند و نیز اوضاع ترس بر انگیز، و هر چه را که مایه شدت عذاب او است از آتش و غیر آتش را  می بیند، ولی از دیدن راه سعادت و بهشت و از مشاهده پروردگار محروم و کور است. و در کافى به سند خود از ابى بصیر روایت کرده که گفت: از امام صادق (ع) شنیدم مى‏فرمود: هر که با تن سالم و داشتن استطاعت حج نکند تا بمیرد، او از جمله کسانى خواهد بود که خدا در باره‏شان فرموده:" وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى‏" مى‏گوید: گفتم: سبحان اللَّه کور محشور مى‏شود؟ فرمود: بله خداوند او را از راه حقش کور مى‏کند. 

موافقین ۰ مخالفین ۰

اگر شکر نعمت نکنیم از دست دادن نعمت حتمی است

بسم الله الرحمن الرحیم

قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعَا  بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ  فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنی هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَاىَ فَلَا یَضِلُّ وَ لَا یَشْقَى‏ (طه/123)

ترجمه آیه: خداوند فرمود: «همگى از آن [مقام‏] فرود آیید، در حالى که بعضى از شما دشمن بعضى دیگر است، پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد، هر کس از هدایتم پیروى کند نه گمراه مى‏شود و نه تیره‏بخت.»

1.       هبوط تنزّل است و حضرت آدم و حوا از بهشتی که هیچگونه عیب و نقصى در او نبود و هیچگونه بلا و مصیبتى نداشت (خداوند به آدم و حوا فرمود که در آن گرسنگی، تشنگی، عریان بودن، گرما و سرما وجود ندارد)  به این دنیا نزول کردند. به دنیایی که دار محنت و بلا است و خود انسان و تمام نعمت هایش همه فانی هستند و دروازه ورود آن برای همه رحم، دروازه خارج شدنش قبر است.

2.      بی شک جایی که آدم و حوا در آنجا بودند بهشت خلد نبوده است چون آدم و حوا به دلیل یک خطا از آنجا اخراج شدند. ولی این دنیا هم نبوده است و نعمت هایی فراوان تر و سختی هایی کمتر از این دنیا داشته است. شاید همین برخورداری خود امتحانی الهی بوده است چون شکر کردن به دلیل داشتن نعمت، سخت تر از صبر کردن به نداشتن و محرومیت از نعمت ها می باشد.

3.     همانطوری که حضور حضرت آدم و حوا در بهشت به مصلحت آنها بوده است، اخراج آنها از بهشت بعد از خوردن میوه ممنوعه نیز حتما به مصلحت آدم و نسل بشر بوده است. انسان باید با تمام وجود متوجه می شد که اگر شکر نعمت نکند از دست دادن نعمت حتمی است.

4.     لحن این آیه طوری است که توجه انسان را به خود جلب می کند. مثل این است که مادری بسیار دلسوز فرزند خود را به سفری سخت روانه می کند و چون نگران اوست به او سفارشاتی دارد. خداوند به انسان حین هبوط سفارش می کند که اولا بدان که هیچ موجودی در دنیا قابل اعتماد نیست و می تواند تو را از مسیرت منحرف سازد و دوم اینکه به هدایت خداوند از طریق انبیا دقت کن و من عده ای را برای هدایت شما می فرستم فقط کسانی که از آنها تبعیت کنند به سعادت دنیا و آخرت می رسند.

5.     منظور از دشمنی و عداوت دشمنی انسان ها و ابلیس است یعنی دشمن انسان هم انسان و هم جن است و تنها ابلیس دشمن انسان نیست. اولین انسان ها یعنی فرزندان حضرت آدم، هابیل و قابیل، با هم دشمنی کردند و نشان دادند که حتی  برادر هم می تواند غیر قابل اعتماد باشد.

6.     حکم حضرت آدم و فرزندان و ذریه اش در بسیاری از امور یکی است. سجده بر آدم، سجده بر نوع بشر است و خطای آدم، خطای همه انسان هاست و هبوط آدم هبوط ذریه اش می باشد. ما انسان ها محکوم به برخی از احکام حضرت آدم هستیم و بدانیم که هرکدام ما اگر در شرایط حضرت آدم بودیم متفاوت از او رفتار نمی کردیم. تنها انسان های کامل مثل حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) و انبیا عظام و اولواالعزم که مرتبه ای بالاتر از حضرت آدم دارند از این امر استثناء می باشند. 

موافقین ۰ مخالفین ۰

انسان خطاکار بیشتر از سایرین نیاز به توجه و تیمار دارد

بسم الله الرحمن الرحیم

ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَ هَدَى ‏(طه/122)

ترجمه آیه: سپس پروردگارش او را برگزید و بر او ببخشود و [وى را] هدایت کرد.

1.      اجتباء از «جبایة» به معناى جمع‏آورى و انتخاب و برگزیدن است گویا خداوند حضرت آدم را داراى اجزایى فرض کرده که از هم جدا و پخش بوده و آنها را از اینجا و آنجا جمع آورى نموده و در یک جا گرد آورده و سپس او را برگزیده و هدایتش نموده و به سوى خود به راهش انداخته است‏. تاب اگر با حرف «الى» بیاید، توبه‏ى انسان خواهد بود، ولى اگر با حرف «على» باشد، توبه‏ى خداوند قلمداد مى‏گردد، مانند همین آیه‏. توبه خداوند به معنی پذیرش توبه بنده است.

2.     انسان وقتی خطا می کند نیاز به پناهگاهی دارد که پناهش دهد و زمینه برگشت از خطا را برای او فراهم آورد و هیچ پناهگاهی مطمئن تر از خداوند نیست. حضرت آدم (ع) پس از آن خطای بزرگ بی پناه شد و خداوند او را برگزید و توبه اش را پذیرفت و به مقام نبوت نائلش کرد. یکی از کارهایی که شیطان در چنین مواقعی انجام می دهد مایوس نمودن خطاکار از در رحمت خداوند است. هرچند حضرت آدم فریب شیطان را در خوردن میوه ممنوعه خورد ولی امیدوار به رحمت خداوند بود و همین ویژگی او را نجات داد.

3.     در زندگی روزمره خود در خانواده بین اعضای خانواده، در کوچه و محله در بین دوستان و در سازمان و محل کار بین همکاران انسان های زیادی هستند که می شود با توجه کردن به آنها و بخشش خطاهایشان فرصت دیگری برای بهتر شدن آنها داد. خداوند با نوع برخورد با حضرت آدم و حوا راه را برای چنین گذشتی باز کرده است. پس به جاى طرد نیروهاى خلافکار، آنها را با عفو، جذب و هدایت کنیم و اجازه ندهیم شیطان خطاکاران را از رحمت خداوند مایوس کند.

4.     بی شک چنین نسخه ای برای همه نیست. ویژ گی انسان ها در این امر مؤثر است. اولا برخی خطاها قابل بخشش نیستند. برخی انسان ها لیاقت بخشش را ندارند یعنی دلشان چنان سخت است که امید اصلاح وجود ندارد. ولی چنین افرادی در جامعه بسیار کمند و اکثر انسان ها فطرتی پاک و ذاتی سالم دارند.


موافقین ۰ مخالفین ۰

قدر نعمت هایی که خداوند در اختیارمان گذاشته را بدانیم و در حفظش بکوشیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَنُ قَالَ یَادَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلىَ‏ شَجَرَةِ الخُلْدِ وَ مُلْکٍ لَّا یَبْلىَ‏ (طه/120)

ترجمه آیه: پس شیطان او را وسوسه کرد، گفت: «اى آدم، آیا تو را به درخت جاودانگى و ملکى که زایل نمى‏شود، راه نمایم؟»

1.       وسوسه در اصل به معنى صداى بسیار آهسته است، مثل صدای زینت آلات زنان که بر روح مرد اثر می گذارد. ولی به معنی خطور مطالب بد و افکار بى‏اساس به ذهن بکار می رود، اعم از اینکه از درون خود انسان بجوشد و یا کسى از بیرون عامل آن شود. مقصود از شجره در این آیه همان درختى است که حضرت آدم و همسرش از خوردن آن ممنوع شدند و کلمه یبلى به معناى کهنه شدن و پوسیدن چیزى است و در مقابل نو به کار مى‏رود.

2.     منظور از " شجره خلد" درختى است که خوردنش باعث مى‏شود آدمى عمری جاودانه پیدا کند و دائما زنده بماند، و مراد" از ملکى که کهنه نشود" قدرت حکومتی است که هیچ عاملی باعث ضعیف شدن آن نشود. شیطان دو خواسته را در دل آدم زنده کرد، عمری جاوید و سلطنتی دائمی، دو خواسته ای که در  طول تاریخ آرزوی انسان بوده است.

3.     در واقع شیطان حساب کرد تمایل آدم به چیست و به اینجا رسید که او تمایل به زندگى جاویدان و رسیدن به قدرت بى‏زوال دارد، لذا براى کشاندن او به مخالفت فرمان پروردگار از این دو عامل استفاده کرد، و به تعبیر دیگر همانگونه که خداوند به آدم وعده داد که اگر شیطان را از خود دور سازى همیشه در بهشت مشمول نعمتهاى پروردگارت خواهى بود، شیطان نیز در وسوسه‏هایش انگشت روى همین نقطه گذارد. البته باید بدانیم که حضرت آدم از مدت حضورش در آن باغ خبر نداشت و نمی دانست چند روز یا سال مهمان آن باغ است و شیطان از این نقطه ضعف استفاده کرد.

4.     شیطان غرائز خاموش شده را در دل انسان بر مى‏انگیزد، تا بتواند تخم مخالفت با امر خداوند را در دلها بیفشاند. بر ماست که این کید او را بشناسیم تا مبادا به دام او بیفتیم.

5.     آیا آدم مرتکب معصیتى شد؟ گرچه عصیان در عرف امروز معمولا به معنى گناه مى‏آید ولى در لغت به معنى خارج شدن از اطاعت و فرمان است. بنا بر این به کار رفتن کلمه عصیان، لزوما به معنى ترک واجب یا ارتکاب حرام نیست، بلکه مى‏تواند ترک یک امر مستحبّ یا ارتکاب مکروه باشد. با توجه به نحوه امر خداوند بر نخوردن میوه و بیان آثار آن که خروج از آن باغ بود معلوم می شود که امر خداوند، امری ارشادی بوده است و تخلف از امر ارشادی معصیت محسوب نمی شود ولی نعمتی را انسان از دست می دهد. مثل امر به رعایت بهداشت که عدم رعایت سلامت انسان را از بین می برد. معصیت تخلف از امر  مولوی است. امر مولوی امری است که خداوند برای متخلفین از آن امر وعده دوزخ و عذاب اخروی می دهد.

6.     انسان که به وعده خداوند اعتماد نکند و توهمات و آرزوهای نفسانی اش مبنای تصمیمش گردد نعمت ها ی زیادی که در اختیار دارد از دست می دهد. یکی از پیام های مهم این آیه قدرشناسی نعمت هایی است که خداوند در اختیار ما قرار داده است. در اکثر موارد عاملی که باعث می شود نعمت های سلامت جسم، آرامش خاطر، همسر خوب، فرزندان و ... را از دست می دهیم بی اهمیت دانستن این نعمت ها و اهمیت دادن به چیزهایی است که در دسترس ما نیست و یا خواستن چیزهایی است که تحصیل آنها نا شدنی است.

موافقین ۰ مخالفین ۰

ما بنی نوع آدم، نسبت به وظایف و مسئولیت های خود فراموشکار و کم اراده هستیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلىَ ءَادَمَ مِن قَبْلُ فَنَسىِ‏ وَ لَمْ نجَدْ لَهُ عَزْمًا(طه/115)

ترجمه آیه: و به یقین پیش از این با آدم ( درخصوص نخوردن میوه ممنوعه ) پیمان بستیم، ولى آن را فراموش کرد، و براى او عزمى [استوار] نیافتیم.

1.       مراد از عهد و پیمان، همان فرمانِ نخوردن از میوه مخصوص است و مراد از نسیان، دقّت نکردن در انجام فرمان است و منظور از «عزم»، اراده‏ى محکم در برابر وسوسه‏هاى ابلیس است.

2.     " نسیان" در اینجا مسلما به معنى فراموشى مطلق نیست، زیرا در فراموشى مطلق عتاب و ملامتى وجود ندارد، بلکه یا به معنى ترک کردن است همانگونه که در تعبیرات روزمره به کسى که به عهد خودش وفا نکرده مى‏گوئیم گویا عهد خود را فراموش کردى، یعنى درک کردن تو همانند یک فرد فراموش‏کار است، و یا به معنى فراموشکاریهایى است که به خاطر کم توجهى و به اصطلاح" ترک تحفظ" پیدا مى‏شود.

3.     قصه حضرت آدم، قصه نوع بشر است. انسان نسبت به مسئولیت های خود فراموش کار است و کم اراده. اگر خدا در بهترین شکل ممکن (حضرت آدم و حوا زیباترین مخلوقات خدا بودند)، و در نعمتهایى بى‏شمار غرق ساخته، و در بهشت منزل دهد، و از او بخواهد پیروى هواى نفس نکند و دل به سراب دنیا نبندد، تا به افراط و تفریط دچار نگردد و در نتیجه خدا را فراموش نکند و تهدید فرماید، که عهد میان خود و خدا را فراموش نکرده، خدا را نافرمانى و از وسوسه های شیطان پیروى نکند، چون اگر دل به شیطان ببندد و پروردگارش را فراموش می کند و شیطان بر عالم مسلط گشته، همه را به خدمت خود در مى‏آورد، و هر که مزاحم خواستهاى او از لذائذ زندگى شود ذلیل مى‏کند، این انسان باور می کند که دنیا براى او باقى و او براى دنیا باقى است و دل به دنیا می بندد، و مقام پروردگارش را فراموش نمود، رفته رفته زشتى‏هاى زندگى برایش زیبا گشته، آثار شقاوت در دلش هویدا می شود. با اینکه می بیند نعمت ها را یکی پس از دیگری از دست می دهد و بلایی پس از بلایی دیگر نازل می شود ولی با نعمتی دیگر از نعمت از دست داده خوشی می کند و با بلایی کوچکتر از بلای نازل شده دلش را التیام می بخشد. و ناگهان خود را در کام مرگ می بیند در حالی که از بهشت هبوط کرده است.

موافقین ۰ مخالفین ۰

مهمترین ابزار تربیت انسان و خدمت به او علم است.

بسم الله الرحمن الرحیم

فَتَعالىَ اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ  وَ لَا تَعْجَلْ بِالْقُرْءَانِ مِن قَبْلِ أَن یُقْضىَ إِلَیْکَ وَحْیُهُ  وَ قُل رَّبّ‏ زِدْنىِ عِلْمًا(طه/114)

ترجمه آیه: پس بلندمرتبه است خدایی که فرمانرواى بر حق است، و (ای پیامبر) در [خواندن‏] قرآن، پیش از آنکه وحى آن بر تو پایان یابد، شتاب مکن، و بگو: «پروردگارا، بر دانشم بیفزاى.»

1.   این آیه دو درس بسیار مهم دارد: اول تقبیح و زشت دانستن عجله و دوم ارزشمند بودن کسب علم.

2.   اولین پیام این آیه این است که در هیچ کاری عجله نباید کرد هرچند کار مقدس دریافت وحی باشد. بسیار دیده شده افرادى به هنگام شنیدن سخن یک گوینده، هنوز مطلب تمام نشده به تکرار یا تکمیل آن مى‏پردازند، این امر گاهى ریشه در کم صبرى و گاهى ریشه در غرور و اظهار وجود دارد ولى گاهى نیز عشق و علاقه زیاد به دریافت مطلب انسان را بر این کار وادار مى‏کند که در این صورت انگیزه مقدسى دارد، ولى، به هر حال، عجله کردن غالبا ایجاد مشکلات مى‏کند، و به همین دلیل در آیات فوق پیامبر خدا هم از این کار نهى شده است. جایى که براى دریافت وحى نباید شتابزدگى به خرج داد تکلیف بقیه کارها روشن است.

3.   پیام دوم آیه ارزش کسب علم است. علم مرز مکانى ندارد، تا چین و ثریا نیز باید در طلبش دوید. مرز زمانى ندارد از گاهواره تا گور ادامه دارد. از نظر معلم مرز نمى‏شناسد چرا که حکمت گمشده مؤمن است نزد هر کس بیابد آن را مى‏گیرد و اگر گوهرى از دهان ناپاکى بیفتد آن را برمى‏دارد. مرز از نظر میزان تلاش و کوشش نیز ندارد به اعماق دریاها فرو مى‏رود و کسب دانش مى‏کند و حتى در راه کسب آن جان عزیزش را مى‏دهد. به این ترتیب در منطق اسلام کلمه" فارغ التحصیل" یک کلمه بى‏معنى است، یک مسلمان راستین هرگز تحصیل علمش پایان نمى‏پذیرد، همواره دانشجو است.

4.   شتابزدگى و عجله کردن در هر کاری بد است و در کسب علم، بدتر است زیرا کسب علم نیاز به دقت نظر و تامل دارد و عجله باعث بدفهمی می شود. ولی سرعت و سبقت در کارهای پسندیده، خصوصا وقتی که همراه با برنامه ریزی باشد، بسیار خوب است. دریافت وحی و کسب علم از امور پسندیده است و انسان باید در این راستا تلاش کند و فرصت ها را با سستی و تنبلی از دست ندهد و از خداوند طلب توفیق نماید. و بخاطر همین است که خداوند بلافاصله بر پیامبر خود امر می کند که برای خود طلب کمال علم نماید. در حدیثی عایشه از رسول خدا (ص) روایت کرده که گفت: روزى اگر بر من بگذرد که در آن علمى زیاد نکنم که مرا به خدا نزدیک کند خدا طلوع آفتاب آن روز را برایم مبارک نکند.

5.   حضرت على بن الحسین زین العابدین علیه السلام وقتى طالب علمى خدمتش می رسید، می فرمود: مرحبا به کسى که وصیت فرموده رسول خدا به رعایت او، پس مى‏فرمود: طالب علم وقتى از منزلش بیرون می آید، هر قدمی که بر می دارد تا زمین هفتم او را تسبیح می گویند.

6.    خداوند پیامبر خود را به دعا برای زیاد کردن هیچ خیری امر نکرده است مگر زیادت علم. علم مهمترین عنصر تربیت خلق و خدمت به آن است. هر مسلمانی که قصد انجام وظیفه خود در جامعه را دارد ابتدا باید در کسب علم بکوشد. علوم دینی، فنی، انسانی، پزشکی و هنر اگر در راستای خدمت به خلق خداوند و همراه با اخلاص و عمل باشند، مقدس و موجب رستگاری عالمان هستند. پیامبر اکرم (ص) فرمود: بهترین انسان ها در نزد خداوند مفیدترین آنها برای مردم هستند. 

موافقین ۰ مخالفین ۰