رَبُّنا الرّحمن المُستَعان

تفسیر آیاتی از قرآن با رویکرد تربیتی

۱۹۱ مطلب با موضوع «تفسیر قرآن» ثبت شده است

سوره یس قلب قرآن است و این آیه عصاره سوره یس است

بسم الله الرحمن الرحیم

فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (یس/83)

ترجمه آیه: پس [شکوهمند و] پاک است آن کسى که ملکوت هر چیزى در دست اوست، و به سوى اوست که بازگردانیده مى‏شوید.

1.      در حدیثی از حضرت نبی مکرم اسلام(ص) نقل شده است که: هرچیزی قلب دارد و قلب قرآن سوره یس است. ‏ ابن عبّاس می گوید: من نمى‏دانستم چرا سوره یس اینقدر دارای فضیلت است تا متوجه این آیه شدم و دانستم که به خاطر این است‏.

2.      این آیه که آخرین آیه سوره یس است به صورت یک نتیجه‏گیرى کلى در مساله مبدء و معاد است. از آیات قرآن به خوبى بر مى‏آید که بیشترین مخالفت منکران معاد روى مساله معاد جسمانى و تعجب از باز گشت و زنده شدن دوباره انسان به زندگى و حیات است در حالی که بدنش پوسیده و به خاک تبدیل شده است. لذا اکثر آیات این سوره بر مساله قدرت خداوند تکیه مى‏کند، و نمونه‏هاى آن را در عالم هستى شرح مى‏دهد، تا تعجب منکرین معاد از مساله حیات بعد از مرگ زائل و ایمان معتقدین به معاد نیز تقویت گردد.

3.      خلاصه سوره یس این مفاهیم است که خداوند اول و آخر این عالم است و برای او مثل و مانندی نیست و هر موجودی به دست قدرت او خلق شده است و سر انجام با اراده او به او برخواهد گشت و در این آیه بطور اجمال و در عین حال زیبا مبدا و معاد را بیان می فرماید: جمله بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ اشاره به آغاز خلقت این جهان است و جمله وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ اشاره به معاد و پایان جهان و آغاز آخرت است.

4.      کلمه" ملکوت" مبالغه در معناى مُلک است‏ مثلا اگر فردی بگوید من صاحب و مالک این خانه هستم و فردی بگوید من صاحب خانه و همچنین صاحب صاحب این خانه هستم نفر دوم دارای ملکوت است و ملکوت هر چیزی در دست اوست یعنی خداوند مسلط بر هر چیز است، و غیر از خدا کسى در این تسلط بهره و سهمى ندارد.

5.      این آیه می خواهد منزه و پاک بودن خدا از ضعف و ناتوانی در برپا ساختن قیامت را نیز بیان کند. مشرکین غافلند از اینکه ملکوت هر چیزى به دست خدا و در قبضه قدرت اوست. و خداوند با کلمه سبحان می فرماید که خداوند از ناتوانی و تشبیه کردن قدرت او به سایر قدرتمندان و داشتن هر محدودیتی منزه است زیرا تمام قدرت ها، زیبایی ها، تدبیرها و ظرفیت های این عالم از خداوند سرچشمه گرفته و سرانجام همه  به او منتهی خواهند شد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در عالم آخرت برای هر روحی متناسب نیات، اعمال، اخلاقیات، اعتقادات افراد، جسم ایجاد می شود

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئا أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ (یس/82)

ترجمه آیه: هر گاه اراده و مشیت خدا به آفرینش چیزى تعلق گیرد، فرمان نافذ او اینست که مى‏گوید: موجود باش، و فورا موجود مى‏شود

1.      این آیه شریفه از آیات برجسته قرآن کریم است که هرچند از معاد و زنده کردن مردگان بحث می کند ولی به طور کلی قدرت خلق خداوند را توصیف مى‏کند و مى‏فرماید: خداى تعالى در ایجاد هر چیزى که اراده کند، نیازمند هیچ سببى نیست.

2.       جمله کُنْ فَیَکُونُ حکایت از دفعى بودن دارد ولی به این معنی نیست که در این دنیا وقتی خداوند اراده خلق چیزی را بکند نیاز به زمان و فراهم شدن شرایط نیست بلکه باید گفت که مخلوقات دو جنبه دارند، جنبه ای به سوى حق که در آن همه بدون زمان و یکجا پیش خدا موجود هستند و با اراده «کن» موجود شده‏اند، و وجهه‏اى به سوى مادیات که در آن بطور تدریج و در زمان واقعند یا به تعبیر دیگر آنچه از ناحیه خداى تعالى افاضه مى‏شود، قابل درنگ و مهلت نیست و تبدل و دگرگونى را هم تحمل نمى‏کند، و تدریجی نیست. پس گذشت زمان که از موجودات مشاهده مى‏کنیم، از ناحیه خود آنها است نه از آن ناحیه که مربوط به اراده خداوند است.

3.      اراده خداوند دو نوع است اراده تکوینی و اراده تشریعی. اراده تکوینی خداوند تخلف پذیر نیست ولی اراده تشریعی خداوند که توسط انبیا و کتب آسمانی به انسان و جن ابلاغ می گردد تخلف پذیر است مثل امر خداوند بر نماز خواندن و عبادت کردن و جهاد رفتن، که برخی اطاعت می کنند و برخی از امر خداوند سرپیچی می کنند. این آیه اراده تکوینی خداوند را شرح می دهد یعنی امری که بی چون و چرا اجرا می شود.

4.      در برخی از مطالب بزرگان بین عالم خلق و عالم امر فرق گذاشته شده است به این معنی که در عالم امر تضاد، تزاحم و تدریج وجود ندارد و عالم خلق شامل تضاد، تغیر، تکثر و تزاحم است. و خداوند در این آیه برای معاد از امر استفاده کرده است تا بفهمیم که قیامت و عالم آخرت ویژگی های دنیای مادی را ندارد و معاد تنها تابع اراده خداوند است. همانطوری که در دنیا روح دفعتا بر جسم دمیده می شود در عالم آخرت نیز برای هر روحی متناسب اعمال، اخلاقیات، اعتقادات و نیات افراد، دفعتا جسم ایجاد می شود.

5.       بدیهى است امر و فرمان الهى در اینجا به معنى امر لفظى نیست، همچنین جمله" کن" (بوده باش) جمله‏اى نیست که خداوند به صورت لفظ بیان کند، چرا که نه اونیازمند به الفاظ است و نه قبل از ایجاد مخاطبی دارد، بلکه منظور همان تعلق اراده او به ایجاد و ابداع چیزى است. امیر مؤمنان على ع در یکى از خطبه‏هاى نهج البلاغه می فرماید: خداوند هر چه را اراده کند به آن مى‏گوید باش، آن بلا درنگ موجود مى‏شود، اما کلام او صوتى نیست که در گوش ها شنیده شود، بلکه سخن خدا همان فعل او است که ایجاد مى‏کند و پیش از او چیزى وجود نداشته و اگر بود خداى دومى محسوب مى‏شد

6.      از این آیه می شود فهمید براى خداوند، آفرینش دنیا و آخرت مثل یک کلمه بر زبان جاری کردن، آسان است خداوند در آفرینش هستى، نه وسیله مى‏خواهد نه کمک و نه کسى که موانع را بر طرف کند و نه کسی که شرایط را مهیا سازد. میان اراده‏ى خدا و انجام کار فاصله‏اى نیست.

موافقین ۰ مخالفین ۰

عزت و شفاعت و یاری در دست خداوند است

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ اتخَّذُواْ مِن دُونِ اللَّهِ ءَالِهَةً لَّعَلَّهُمْ یُنصَرُونَ لَا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لهَمْ جُندٌ محُّضَرُونَ(یس/ 74و 75)

ترجمه آیات: و غیر از خدا [ىِ یگانه‏] خدایانى به پرستش گرفتند، تا مگر یارى شوند. (ولى بتان‏) نمى‏توانند آنان را یارى کنند و آنانند که براى [بتان‏] چون سپاهى احضار شده‏اند.

1.      همه مطالب این دو آیه مربوط به مشرکین است و مراد از" آلهه" همان بت های سنگی و چوبی و یا شیاطین و یا فرعونهاى بشرى است.

2.      طبق آیات قرآن مشرکین گاه براى این به سراغ بتها مى‏رفتند که مایه عزتشان باشد(مریم/81) و گاه آنها را شفیعان در درگاه خداوند مى‏پنداشتند (یونس/ 18) وگاه برای در خواست یاری (یس/74) در حالی که عزت و شفاعت و یاری در دست خداوند است.

3.      تعبیر به" محضرون" در همه جای قرآن نشانه تحقیر است و حاضر ساختن افراد بى آنکه خودشان تمایل داشته باشند نشانه حقارت آنها است. امام صادق(ع) می فرمایند: آلهه ها قادر به کمک مشرکان نیستند و آنها مثل لشکری آماده به خدمت در مقابل بت ها  ایستاده از آنها محافظت می کنند.

4.      ستایش سنگی که هیچ ضرر و منفعتی ندارد توسط انسان عاقل عجیب است  ولی عجیب تر از آن این است که خودت از او نگهبانی کنی که سرقت نکنند و یا به او آسیبی نرسانند و در عین حال به او امید بسته باشی که تو را در سختی ها کمک کند و یا تو را به خدا نزدیک کند و یا از عذاب الهی نجات دهد؛ سنگی که از حراست خود عاجز است چگونه می تواند به کسی یاری رساند؟ و این آیه پرده از این جهل عظیم بشر برمی دارد که شما لشکر گوش بفرمان بتان هستید نه او لشکر کمک رسان شما.

5.      رابطه انسان با بت فرق نمی کند در خصوص همه بت ها صادق است چه بت های امروزی و مدرن و چه بت های چوبی و سنگی دیروز؛ محبت و توکلی که باید برای خداوند اظهار شود وقتی متوجه مال و فرزند و مقام و موقعیت شغلی و شهرت و نزدیکی به قدرتهای داخلی و خارجی و پیروی از خواست شیطان و حکومت های فاسد جهان و ادیان باطل  گردید همه بت پرستی است و اگر دقت کنید همه این ها که انسان دل به آنها می بندد و از آنها انتظار کمک دارد به دنبال یاری ما هستند و هیچ نفعی نمی توانند به ما برسانند خصوصا در آخرت که بیشتر از همیشه محتاح کمک هستیم.

موافقین ۰ مخالفین ۰

قبول نصیحت قرآن از علائم حیات است

 

بسم الله الرحمن الرحیم

لِیُنذِرَ مَن کاَنَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلىَ الْکَافِرِینَ(یس/70)

ترجمه آیه: تا بیم دهد هر کسی را  که زنده است ، و گفتار [خدا] در باره کافران محقّق گردد.

1.      کلمه (حَیًّا) یعنى زنده که در مقابل کلمه (الْکافِرِینَ) قرار گرفته است شاید منظور این باشد که کافران همانند مردگان بلکه عین مردگانند.

2.      پیامبران فقط کسانى را که زنده‏اند، انذار مى‏کنند و مقصود از زنده یا فرد خردمند و تأمّل کننده است، زیرا غیر خردمند مانند مرده است، یا منظور کسانى هستند که به نور ایمان زنده مى‏شوند، زیرا کافر مانند مرده است.‏ حضرت امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید: مراد از حیات در این آیه عقل است‏‏. پس  در کل می شود گفت: حیات انسانى شکوفا شدن گلهاى عقل و خرد و ملکات برجسته در روح انسان و تقوى و ایثار و فداکارى و تسلط بر نفس و فضیلت و اخلاق است، و قرآن پرورش دهنده این حیات در وجود انسانهاست.

3.      زنده بودن دو نوع است: زندگی جسمانی و زندگی روحانی؛ منظور از زندگی جسمانی برخورداری از جان می باشد که انسان با آن حرکت، حس، تغذیه، رشد و تکثیر می کند ولی منظور از زندگی روحانی برخورداری از یک نیروی نورانی است که انسان را به معارف حقّه الهی هدایت می کند و موجب جاوید شدن انسان می شود.

4.      همانطور که زندگی جسمانی نیازمند غذای  سالم و پرانرژی است زندگی روحانی نیازمند کسب معارف قرآنی، علوم الهی، شنیدن نصایح و مواعظ و رعایت آداب دینی و انجام کارهای خود در چارچوب احکام شرعی است. 

5.      کفار یا به دلیل تقلید از پدران خود و یا به دلیل استبداد رآی و عدم مشورت و عدم تواضع در مقابل حرف حق به مرگ دل مبتلا شده اند. آنها با انکار حق ،  پیروی از شیطان، طمع ورزی، شهوت، میل به لذات زودگذر دنیوی و هوی و هوس، خود را آنچنان با دنیا مشغول کرده اند که از فهم قرآن ، درک آخرت، گام برداشتن در راه حق محروم شده اند. 

موافقین ۰ مخالفین ۰

انسان از دو حال خارج نیست، یا بنده خدا و یا بنده شیطان‏ است

بسم الله الرحمن الرحیم

أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَابَنىِ ءَادَمَ أَن لَّا تَعْبُدُواْ الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُم عَدُوٌّ مُّبِینٌ وَ أَنِ اعْبُدُونىِ هَاذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ(یس/60 و 61)
ترجمه آیات: اى فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید، زیرا وى دشمن آشکار شماست؟ و اینکه مرا بپرستید این است راه راست!
1. کلمه" عهد" به معناى توصیه و سفارش است و مراد از" عبادت" اطاعت و پیروی است. در حدیث آمده است که هرکس اطاعت کند از فردی در انجام گناه در حقیقت او را پرستش کرده است.
2. عهد و پیمان الهى با شیوه های مختلف از انسان گرفته شده است و بارها به او گوشزد شده است:اولا به طور مکرر به زبان پیامبران خدا به همه انسان ها ابلاغ شده است ثانیا این پیمان در عالم" تکوین" با دادن عقل به انسان نیز گرفته شده است، چرا که هیچ عقلی انسان را به غیر اطاعت خدا دعوت نمی کند ثالثا سرشت و فطرت الهى همه انسانها بر توحید، و انحصار اطاعت براى ذات پاک پروردگار است و به این ترتیب نه با یک زبان که با چندین زبان این توصیه الهى تحقق یافته و این عهد و پیمان سرنوشت‏ساز امضا شده است.
3. انسان از دو حال خارج نیست، یا بنده خدا و یا بنده شیطان‏ است؛ بندگی خدا، پیروی از عقل و فطرت و خواسته خدا و پیامبران است و بندگی شیطان، پیروی از لذات جسمانی و هوا و هوس و شهوات و امیال طبیعی نفسانی است. در روایتى از امام باقر و امام صادق ع که در ذیل این آیه آمده چنین مى‏خوانیم: به خدا سوگند علمای یهود و نصاری، یهودیان و مسیحیان را به عبادت خویشتن دعوت نکردند، و اگر دعوت مى‏کردند هرگز دعوتشان را اجابت نمى‏نمودند، ولى آنها حرامى را براى ایشان حلال و حلالى را حرام کردند و به این ترتیب، آنان با پیروی از احکام غیر الهی علمای خود را پرستش کردند.
4. عبادت خداوند، صراط مستقیم است و این در حقیقت بهترین محرک انسانها است، چرا که فى المثل هر کس در وسط بیابان خشک و سوزانى گرفتار شود و جان خود، همسر، فرزندان و اموالش را در خطر ببیند، مهمترین چیزى که به آن مى‏اندیشد پیدا کردن راه مستقیم به سوى مقصد است، راهى که سریعتر و آسانتر او را به سر منزل نجات برساند

موافقین ۰ مخالفین ۰

تملق و اظهار ذلت در مقابل قدرتمندان عادت کفار و کسانی است که به آخرت ایمان ندارند

بسم الله الرحمن الرحیم

قالُواْ یَاوَیْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا  هَاذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَانُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ(یس/52(

ترجمه آیه: مى‏گویند: «اى واى بر ما، چه کسى ما را از آرامگاهمان برانگیخت؟ این است همان وعده خداى رحمان، و پیامبران راست مى‏گفتند«.

1.     کلمه" بعث" به معناى بپا داشتن و کلمه" مرقد" به معنی محل خواب است و مراد از مرقد، قبر است‏.

2.     گر کفار در قیامت  از خدا به رحمان تعبیر مى‏کنند،  به دو دلیل است اولا پس از مرگ و سؤال و جواب عالم برزخ یقین به زندگی بعد از مرگ پیدا کرده اند و ثانیا براى این است که به نوعى از خدا بخواهند بر آنان رحم کند، چون همین‏ها بودند که در دنیا مى‏گفتند:" وَ مَا الرَّحْمن‏" یعنی رحمن کیست؟ البته همین گفتارشان هم از در نیرنگ و کیدى است که: در دنیا به آن خو گرفته بودند، هر وقت دشمن بر آنان غلبه می کرد، شروع مى‏کردند به تملق و اظهار ذلت و اعتراف به ظلم و تقصیر ولی اگر قدرت می یافتند مؤمنان را تمسخر می کردند.

3.     کلمه خواب برای کافری که از ابتدای مرگ و ورود به عالم برزخ با اتفاقات بسیار هولناک و پر از ترس و وحشت روبروست کمی تعجب آور است ولی به نظر می رسد چون بین صور اول که جهان دگرگون می شود و صور دوم که همه از قبور محشور می شوند فاصله است در این فاصله زمان برای کافر و مؤمن مثل خواب می گذرد. در حدیث معروف نیز وارد شده است: کما تنامون تموتون و کما تستیقظون تبعثون" همانگونه که مى‏خوابید مى‏میرید و همانگونه که از خواب برمى‏خیزید زنده مى‏شوید".

4.     منکران معاد تنها دلیل بر انکار معادشان این سؤال است که کی وعده الهی محقق می شود؟ و اینکه شما نمى‏توانید تاریخى براى قیام قیامت تعیین کنید دلیل بر این است که در گفتار خود صادق نیستید! در حالی که صحبت کردن از اتفاقی که خارج از زمان و مکان است یا زمان و مکان در آن به نوعی دیگر است برای کسی که کاملا در زمان و مکان این جهان محصور است بسیار سخت است. مثل این است که شما به کور مادرزاد از رنگ ها صحبت کنید و او سوال کند که چگونه می شود آن را لمس کرد و یا بویید؟ و شما قادر به پاسخ او نباشید و او ناتوانی شما در پاسخ را دلیل عدم صداقت شما بداند.

موافقین ۰ مخالفین ۰

جهان میدان آزمایش و امتحان است

بسم الله الرحمن الرحیم

 و إِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقَکُم اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ أَ نُطْعِمُ مَن لَّوْ یَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فىِ ضَلَالٍ مُّبِینٍ(یس/47(

ترجمه آیه: و چون به آنان گفته شود: «از آنچه خدا به شما روزى داده انفاق کنید»، کسانى که کافر شده‏اند، به آنان که ایمان آورده‏اند، مى‏گویند: «آیا کسى را بخورانیم که اگر خدا می خواست [خودش‏] وى را می ‏خورانید؟ شما جز در گمراهىِ آشکارى [بیش‏] نیستید».

1.       جهان میدان آزمایش و امتحان است، خداوند یکى را با تنگدستى آزمایش می ‏کند، و دیگرى را با غنا و ثروت، و گاه یک انسان را در دو زمان با این دو وضعیت یعنی تنگدستی و ثروت امتحان می کند.

2.      فطرت هر انسانى حکم مى‏کند که نسبت به افراد نیازمند و ضعیف کمک کند و این نشان از پاکی فطرت دارد ولی گناه، کفر و دوری از حق و پیروى شهوات، فطرت را آلوده می کند و مانع کمک به فقرا می شود. در حقیقت این نهایت انحطاط است. زیرا تمام آیات الهی بر انسان ها عرضه می شود وقتی نه بیان آیات انفسى در آنها مؤثر می شود، و نه شرح آیات آفاقى، نه تهدید و انذار، و نه بشارت و نوید به رحمت الهى، نه منطق عقل و خرد را مى‏پذیرند خداوند آنها را با فرمان عواطف و فطرت می آزماید که دیگر هیچ بهانه ای نماند کاری که ابا عبدالله(ع) در روز عاشورا با کوفیان کرد که اخرین حجت آن حضرت برای نشان دادن نهایت انحطاط آنها حضرت علی اصغر بود.

3.      افرادى که مى‏خواهند از زیر بار مسئولیّت شانه خالى کنند، تمام انحرافات و عملکرد زشت خود را به گردن دیگران مى‏اندازند: گاهى مى‏گویند: مقصّر خداست، اگر او نمى‏خواست ما مشرک نبودیم؛ گاهى مى‏گویند: مقصّر جامعه است، اگر این بزرگان نبودند، ما مؤمن بودیم؛ گاهى مى‏گویند: مقصّر نیاکان ما هستند؛ و در این آیه نیز مى‏گویند: اگر لازم بود خدا خودش به فقرا روزى مى‏داد و این مغالطه‏ است.

4.      رشد انسان، در سایه‏ى گذشت و ایثار و سخاوت و نوع‏دوستى و دلسوزى و صرفه‏جویى و الفت و تعاون و محبّت و تفقّد است. اگر همه‏ى مردم از امکانات یکسان برخوردار باشند، نه زمینه‏اى براى بروز این کمالات باقى مى‏ماند و نه بسترى براى صبر و زهد و قناعت محرومان. همچنین انفاق درمان بسیاری از امراض روحی مثل حب دنیا، حرص و طمع و سنگ دلی و بخل و ... است.  ‏

5.     مترفین و اشراف یک دین بیشتر ندارند و آن حرص و طمع دنیوی است و به همه چیز از این زاویه نگاه می کنند لذا خود را افراد مصلح و مؤمن می دانند و کارهای مؤمنین را سفاهت و بی خردی ارزیابی می کنند.

موافقین ۰ مخالفین ۰

فردی که لایق بهشت است

بسم الله الرحمن الرحیم

 قیلَ ادْخُلِ الجْنَّةَ  قَالَ یَالَیْتَ قَوْمِى یَعْلَمُونَ بِمَا غَفَرَ لىِ رَبىّ‏ وَ جَعَلَنىِ مِنَ الْمُکْرَمِین (یس/26و 27(

 ترجمه آیات: [سرانجام به جرم ایمان کشته شد، و بدو] گفته شد: «به بهشت داخل شو.» گفت: «اى کاش، قوم من مى‏دانستند، که پروردگارم چگونه مرا آمرزید و در زمره عزیزانم قرار داد

1.       خداوند بجای اینکه از عاقبت دفاع حبیب نجار از پیامبران خبر دهد، از داخل شدن او به بهشت خبر می دهد تا اشاره باشد به اینکه بین کشته شدن آن مرد به دست مردم قریه و داخل شدنش به بهشت، فاصله چندانى نبوده، آن قدر این دو به هم نزدیک بودند که در همان لحظه کشته شدن، خداوند به او امر می کند که داخل بهشت شود.

2.     گرامی داشته شدن توسط خداوند بطور مطلق در قرآن، تنها در باره دو گروه استفاده شده است: یکى ملائکه که در آیه 26 سوره انبیا به کار رفته، و دیگرى در افرادى از مؤمنینى که ایمان‏شان کامل بوده باشد مثل آیات 42 صافات و 35 معارج و در هر دو مورد نشان دهنده نگاه متفاوت و عزت دهنده به آنها می باشد.

3.      مؤمن آل یس در باره قوم خود (که او را کشتند) آرزو کرد که آنها از جایگاه او در نزد خداوند آگاه باشند تا  ایشان هم رغبت و میل پیدا کنند به بهشت و در نتیجه ایمان بیاورند به خداوند و از کرده خود توبه کنند و موجب آمرزش گناهان خود شوند. به خاطر همین است که در احادیث اهل بیت(ع) در باره ایشان گفته شده که او در زمان حیات و حتی در زمان مرگ هم خیر خواه قومش بود. (نصح قومه حیّا و میّتا)

4.      ایمان حبیب نجار ما را به یاد حدیث حضرت صادق (ع) می اندازد که فرمود: مؤمن سخت‏تر از پاره آهن است، بدرستى که پاره آهن وقتى داخل آتش شود تغییر مى‏یابد، ولی مؤمن اگر کشته شود پس زنده شود پس کشته شود، قلب او تغییر نمی یابد.

5.     در این ایام خاص که همه دغدغه انتخاب اصلح دارند ویژگی های مؤمن آل یس، حبیب نجار، به عنوان فردی که خداوند او را پسندیده است و در باره او بهترین ها را گفته خوب است مرور شود:

الف-ایمان خالص

ب-کوشا و دغدغه مند در راه خدا(من اقصی المدینه یسعی(

ج-از مردم عادی و بی ادعا (حومه نشین شهر(

 د-دعوت کننده به تبعیت از پیامبران(اتبعوا المرسلین) یعنی دغدغه دین مردم را دارد

 ه-متواضع(وما لی لا اعبد الذی فطرنی) دیگران را توبیخ نمی کند که چرا خالق خود را عبادت نمی کنید؟ بلکه از خود می پرسد که چرا من نباید خالق خود را عبادت کنم؟

و-کسی که فقط از خدا و آتش جهنم می ترسد

ز-نه ترس از قدرت های بزرگ متصور در آن زمان دارد و نه امیدی به خیرشان(آیات 23 و 24 یس(

و-دلسوز واقعی مردم

موافقین ۰ مخالفین ۰

مردی از حومه شهر به تنهایی در حمایت از انبیا برمی خیزد

بسم الله الرحمن الرحیم


 و جَاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَى‏ قَالَ یَقَوْمِ اتَّبِعُواْ الْمُرْسَلِینَ(یس/20)

ترجمه آیه: و [در این میان‏] مردى از دورترین جاىِ شهر دوان دوان آمد، [و] گفت: «اى مردم، از این فرستادگان پیروى کنید.

1. اقصاى مدینه" به معناى دورترین نقطه آن نسبت به ابتداى فرضى آن است. و کلمه یسعی از " سعى" به معناى سریع راه رفتن است، تعبیر به" رجل" به صورت ناشناخته، شاید اشاره به این نکته است که او یک فرد عادى بود، قدرت و شوکتى نداشت، و در دفاع از پیامبران تنها بود.

2. این مرد که غالب مفسران نامش را" حبیب نجار" ذکر کرده‏اند کسی بود که هنگامى که به او خبر رسید که مردم بر پیامبران الهى شوریده‏ اند، و شاید قصد جان آنها را دارند، سکوت را مجاز ندانست، و چنان که از کلمه"یسعى" بر مى‏آید با سرعت و شتاب خود را به مرکز شهر رسانید و آنچه در توان داشت در دفاع از حق فروگذار نکرد.

3. آنچه مورد اهمیت است، دقت و تدبر در این معنا است که این شخص چه سهمی از ایمان داشته که در چنین موقعى به تایید رسولان الهى (ع) برخاسته و ایشان را یارى کرده است، چون از تدبر در کلام خدا که داستان او را حکایت کرده این معنا به دست می ‏آید که وى مردى بوده که خداى سبحان دلش را به نور ایمان روشن کرده، به خدا ایمان آورده و با ایمان خالص او را مى‏ پرستیده و به همین جهت از بندگان مکرم خدا شده است. پیامبر اکرم (ص) در باره ایشان می فرمایند: سباق الأمم ثلاثة لم یکفروا بالله طرفة عین: على بن أبی طالب، و صاحب یسن، و مؤمن آل فرعون، فهم الصدیقون و علىٌّ أفضلهم. پیش روان امت ها سه نفر بودند که لحظه ای به خداوند کفر نورزیدند: علی بن ابی طالب و صاحب یس (حبیب نجار) و مؤمن آل فرعون (آسیه) ، آنها "صدیقون" هستند و برترینشان حضرت علی(ع) است

4. از کلمه اقصی دوری منزل حبیب نجار از محل حادثه فهمیده می شود و باید دانست که اولا دور بودن از شهر، نشانه دورى از فرهنگ نیست‏  اساس فرهنگ را دین و ایمان دینی تشکیل می دهد نه نحوه استفاده از تکنولوژی ها و ثانیا حمایت از حقّ، مرز و منطقه ندارد و براى حمایت از حقّ، مسافت طولانى نباید مانع باشد، در هر کجای این کره خاکی اگر حقی پایمال شود باید از آن دفاع نمود.

 5. از عبارت "رجل یسعی" فهمیده می شود که گاهى یک تنه باید حرکت کرد و فریاد کشید، حضرت على علیه السلام می فرماید: در راه حقّ از اندک بودن پیروان نهراسید و نیز حمایت از حقّ، باید با شدّت، سرعت و البته همراه با منطق باشد.

موافقین ۰ مخالفین ۰

فقط پیروان قرآن نصیحت پذیرند

بسم الله الرحمن الرحیم

إنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَ خَشِىَ الرَّحْمَانَ بِالْغَیْبِ  فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ کَرِیمٍ(یس/11(

ترجمه آیه: بیم دادن تو، تنها کسى را [سودمند] است که کتاب حقّ را پیروى کند و از [خداىِ‏] رحمان در نهان بترسد. [چنین کسى را] به آمرزش و پاداشى پر ارزش مژده ده.

1.      از زیبایی های این آیه شریفه این است " خشیت" که به معنی ترس است در کنار " رحمان" قرار گرفته است که دلالت بر صفت رحمت خدا مى‏کند، و امید امیدواران را تحریک و جلب مى‏نماید، و در اینجا نکته لطیفى در بر دارد، و آن اینکه: در عین ترس از عظمت خداوند باید امید به رحمت او نیز داشته باشند.

2.      انذار تنها در کسانى مؤثر واقع مى‏شود که گوش شنوا و قلب آماده دارند و ترسی اجمالی در دلشان حاکم است و در نتیجه انذار پیامبر در این انسان ها دو اثر مى‏گذارد: نخست پیروى از ذکر و قرآن، و دیگر احساس ترس در برابر پروردگار و مسئولیتها؛ به تعبیر دیگر این دو حالت بالقوه در آنها وجود دارد، اما بعد از انذار به فعلیت مى‏رسد بر خلاف کوردلان لجوج و غافل که هرگز نه گوش شنوا  و نه قلب آماده دارند.

3.      ترس از خداوند، ترس از یک ظالم نیست بلکه ترس از یک قاضی عادل است و لذا همیشه این ترس همراه با احساس عظمت نسبت به خداوند می باشد و واژه خشیت دقیقا به همین معنی و متفاوت از خوف است.

4.      وظیفه انبیا هم انذار و هشدار است و هم امید و بشارت؛ زیرا پیامبران در آغاز انذار مى‏کنند، و هنگامى که پیروى از فرمان خدا در عمل و خشیت نسبت به او در دل پیدا شد و اثراتش در زبان و عمل انسان ظاهر گشت بشارت مى‏دهد.

5.      بخشش و پاداش خداوند نکره و ناشناخته برای بشر است و نکره آمدن مغفرت و اجر در این آیه به معنی  "و ما ادراک ما الجنّه و تو نمی دانی که بهشت چیست؟" است.

موافقین ۰ مخالفین ۰