رَبُّنا الرّحمن المُستَعان

تفسیر آیاتی از قرآن با رویکرد تربیتی

۱۹۱ مطلب با موضوع «تفسیر قرآن» ثبت شده است

امکان برای هدایت بشر بیشتر فراهم است

بسم الله الرحمن الرحیم

  وَلَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ (أعراف / 179)

ترجمه آیه: و در حقیقت، بسیارى از جنّیان و آدمیان را براى دوزخ آفریده‏ایم. [چرا که‏] دلهایى دارند که با آن [حقایق را] دریافت نمى‏کنند، و چشمانى دارند که با آنها نمى‏بینند، و گوشهایى دارند که با آنها نمى‏شنوند. آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه‏ترند. [آرى،] آنها همان غافل‏ماندگانند.

1.      "ذرء" به معناى آفریدن است‏ و خداوند هدف خلقت بعضی از انسان ها و اجنه را رفتن به جهنم دانسته است در حالی که با استناد به بسیاری از آیات دیگر هدف خداى تعالى از خلقت انسان- مثلا-  این است که رحمتش شامل آنان گشته و همه را به بهشت ببرد ولی انسان ها با اعمال خود کاری می کنند که خداوند با اینکه آنها را براى بهشت خلق کرده به دوزخ ببرد و این هدف دومی است در خلقت اهل خسران و شقاوت، هدف اولى هدفی است اصلى، و غایت دوم غایتى است تبعى و ضرورى.

2.     اهل جهنم مقصود خلقت نیستند و خداوند هیج انسان و جنّی را برای داخل کردن به جهنم خلق نکرده است ولی بطور ثانوی و فرعی جهنمی ها هم هدف از خلقت شده اند. هیچ پدر و مادری فرزند را برای عاق کردن و یا لعن و نفرین کردن به دنیا نمی آورند ولی رفتارشان طوری می شود که بعدها پدر و مادر به کمتر از جهنم و عذاب برای آنها راضی نمی شودند.

3.     عامل دخول جهنم بهره نگرفتن از امکانات هدایتی است که خداوند برای انسان ها خلق کرده است مثل عقل و چشم و گوش که برای استفاده از مواعظ انبیا و مؤمنین و عبرت های جهان داده شده است.

4.     انسان غیر مؤمن و حیوان تنها در یک امر با هم مشترکند و آن هم عدم استفاده از امکانات کسب معرفت است ولی در کفر و عذاب شریک نخواهند بود.

5.     بلای اصلی بشر غفلت است و عامل آن خود انسان است. ملاک انسانیت بهره مندی از نعمت فهم و دیدن و شنیدن است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حب دنیا راس همه خطاها است

بسم الله الرحمن الرحیم

و لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (أعراف / 176(

ترجمه آیه: و اگر مى‏خواستیم، قدر او را به وسیله آن [آیات‏] بالا مى‏بردیم، امّا او به زمین [دنیا] گرایید و از هواى نَفْس خود پیروى کرد. از این رو داستانش چون داستان سگ است [که‏] اگر بر آن حمله‏ور شوى زبان از کام برآورد، و اگر آن را رها کنى [باز هم‏] زبان از کام برآوَرَد. این، مَثَل آن گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند. پس این داستان را [براى آنان‏] حکایت کن، شاید که آنان بیندیشند.

  1.  اخلاد بسوى ارض به معنی چسبیدن به زمین است، و اینجا کنایه از میل به لذات دنیوى و همیشه مشغول به آن بودن است و کلمه" لهث" وقتى برای سگ استفاده مى‏شود  بیرون آوردن و حرکت دادن زبان  است  به معنی اظهار  عطش و تشنگی و در اینجا کنایه از حب دنیا و له له زدن برای رسیدن به دنیا است.

  2. دو دستی به دنیا چسبیدن و همت را در حد دنیا نگه داشتن و تنها به دنبال پاسخ به هوای نفس رفتن،  مانع می شود که انسان به مقامات عالی معنوی برسد و توفیقات انسان را در سیر به سوی خداوند سلب می کند و انسان را ذلیل می سازد.

  3. قرآن می فرماید عده ای هستند که اگر به آنها چیزی ندهی و منع کنی و یا رها باشند و به خواسته خود برسند در هر دو صورت تشنه دنیا و پول و مقام و... هستند و به خاطر آن حاضرند از منافع اصلی و رسیدن به کمال انسانی دست بکشند. وبرای ترسیم چهره واقعی این افراد مثالی بی نظیر  از حالت سگ زده است که صاحبش چه به او استخوانی بدهد و چه چیزی به او ندهد همیشه در حال له له زدن است.

  4. تمثیل شاید عده ای را برنجاند ولی اگر تمثیل صحیح و بجا باشد باعث بیداری است و یا لا اقل باعث عبرت دیگران است.

  5.  حب دنیا سعادت انسان را می سوزاند و عالم و غیر عالم اگر گرفتارش شوند فرقی نمی کند. این آیه قصه بلعم باعورا است که به علوم الهی آگاه  بود و دعایش در نزد خداوند مستجاب بود ولی حب دنیا اورا از حضرت موسی(ع) دور و به فرعون نزدیک ساخت.


موافقین ۰ مخالفین ۰

وجود انسان گواهی می دهد که به تربیت خداوند محتاج است

بسم الله الرحمن الرحیم


و إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی‏ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ (أعراف / 172(

ترجمه آیه: و هنگامى را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریّه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: «چرا، گواهى دادیم» تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم.

  1. این آیه از دقیق‏ترین آیات قرآنى از حیث معنا و از زیباترین آیات از نظر نظم و اسلوب است. روایات معصومین و مفسرین همه این آیه را مربوط به عالم ذرّ  دانسته اند.  

  2. مخاطب این آیه همه انسان ها از زمان حضرت آدم (ع) تا روز قیامت و دگرگونی این عالم هستند؛ چون همه انسانها (بجز حضرت آدم و حضرت عیسی) از صلب پدران خود اخذ شده اند و لذا سوال و جواب خداوند در این آیه  از همه انسان ها و در همه اعصار و زمان ها برپا می باشد. 

  3. معنی گواه شدن انسان بر خود، نشان دادن حقیقت او است به خود او؛ اینکه انسان هر قدر هم دچار کبر و غرور باشد نمى‏تواند انکار کند که مالک وجود خود نبوده، و در تدبیر امور خود محتاج است، چون اگر مالک وجود خود بود خویشتن را از مرگ و سایر دردها و مصائب زندگى نگه مى‏داشت  و هرگز ناچار نمى‏شد که در برابر اسباب طبیعى و وسائلى که او به خیال خود حاکم بر آنها است خضوع کند، آنهم اسباب و وسائلى که خود آنها نیز مانند انسان به غیر خود محتاجند. احتیاج آدمى به خداوند جزو حقیقت و ذات انسان است و در این باره بین عالم و جاهل، صغیر و کبیر و شریف و پست فرقی نیست. پس معنی آیه چنین می شود که: خودت را ببین پس آیا من پروردگارت نیستم؟

  4. اینکه فرمود:" أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ" بیان آن چیزى است که باید به آن شهادت داد، و جمله" بَلى‏ شَهِدْنا" اعتراف انسان‏ها با تمام وجودشان است به اینکه این مطلب را ما شاهد بودیم و چنین شهادتى از ما واقع شد.

  5. علت اگر بکلى از این کار صرف نظر مى‏کردیم و احدى را شاهد بر خودش نمى‏گرفتیم، و احدى به ربوبیت ما شهادت نمى‏داد، و به این معنا علم و اطلاعى بهم نمى‏رسانید همه در قیامت بر ما اقامه حجت مى‏کردند، و مى‏گفتند: ما در دنیا از ربوبیت پروردگار غافل بودیم، و بر غافل هم تکلیف و مؤاخذه‏اى نیست" أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ".

  6. پیام اصلی این آیه این است که انسان محتاج به مربى است که تربیتش کند و این مربی تنها خداوند است.

  7. برای مواخذه، دادگاهی و محکوم نمودن دلیل می خواهد و حجت باید تام و کامل باشد خداوند نیز خود را از این قانون مستثنی نمی داند و چون موضوع مواخذه انسان است متن آیه بسیار دقیق، شفاف، منسجم و منظم می باشد تا هیچ بهانه ای به دست انسان ندهد.


موافقین ۰ مخالفین ۰

خداوند برای بعضی از گناهان سریع العقاب است

بسم الله الرحمن الرحیم


و إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ إِنَّ رَبَّکَ لَسَریعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحیمٌ (أعراف / 167( 

ترجمه آیه: و [یاد کن‏] هنگامى را که پروردگارت اعلام داشت که تا روز قیامت بر آنان [یهودیان‏] کسانى را خواهد گماشت که به آنها عذاب سخت بچشانند. آرى، پروردگار تو زود کیفر است و همو آمرزنده بسیار مهربان است.

  1.  این آیه مربوط به قوم یهود است و علت عذاب آنها این بوده است که یهودیان معتقد بودند خداوند نیازمند است و قدرت در دست آنها است و بی نیاز از خداوند هستند و دوم اینکه آنها معتقد بودند دست خداوند بسته است و نمی تواند در این دنیا کاری کند.

  2. گناهان در نزد خداوند یکسان نیستند، خداوند برای بعضی از گناهکاران سریع العقاب است یعنی گناهکار را زود به کیفر گناهش می رساند وبرای بعضی غفور و رحیم و برای بعضی حلیم و بردبار است.

  3. از سایر آیات می شود احتمال داد که ملاک سرعت عذاب طغیان است که در نتیجه احساس بی نیازی به خداوند ایجاد می شود و آثار طغیان بشر تن ندادن به قانون الهی است که زمین را تا قیامت می تواند به فساد بکشد.

  4. منظور از عذاب شدید و سریع در خصوص یهود، آوارگی و نسل کشی توسط بخت النصر  در سال587 قبل از میلاد که به جلای بابل معروف است  و آوارگی و کشتار مردم اورشلیم توسط تیتوس شاهزاده رومی در سال 70 میلادی که به جلای وطن معروف است و امثالهم می باشد. امام باقر (ع) فرمود: یهود هرگز دولت و عزت نخواهد داشت و همیشه خوار و ذلیل خواهد بود.

  5.  در تربیت فرزندان خود نیز می توان از این آیه الهام گرفت و نباید همه خطاهای بچه ها را یکی دانست؛ با بعضی از خطاهای بچه ها باید سریع برخورد شود، نسبت به بعضی از آنها باید اغماض نمود و نادیده گرفت وکیفر بعضی از خطاهای بچه ها را باید معلق گذاشت یعنی مثلا می توان گفت تا یک ماه اگر خطایی از تو سرنزند این خطای تو را خواهم بخشید.


موافقین ۰ مخالفین ۰

هر که راه موعظه را بر روى خود ببندد، راه قهر الهى را به روى خویش باز کرده است

بسم الله الرحمن الرحیم


فلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذینَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئیسٍ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ (أعراف / 165(

ترجمه آیه: پس هنگامى که آنچه را بدان تذکّر داده شده بودند، از یاد بردند، کسانى را که از [کار] بد باز مى‏داشتند نجات دادیم و کسانى را که ستم کردند، به سزاى آنکه نافرمانى مى‏کردند، به عذابى شدید گرفتار کردیم.

  1.  این آیه مربوط به یک آبادی در ساحل دریا در زمان حضرت داود (ع) است. طبق شرع حضرت موسی(ع) شنبه روز عبادت اعلام شده بود که نباید در آن روز به کار دنیا می پرداختند. با امر خداوند برای سخت شدن امتحان مؤمنین ماهی ها روزهای شنبه به ساحل می آمدند و در روزهای دیگر به اعماق دریا کوچ می کردند که صید آنها سخت می شد. عده ای از اهالی آبادی حوضچه هایی در ساحل ایجاد نمودند تا ماهی ها شنبه در آن حوضچه ها جمع شوند و سپس راه را بر ماهی ها می بستند و روز یکشنه آنها را صید می کردند. مؤمنین آنها را از این کار نهی می کردند و عده ای هم سکوت اختیار کرده بودند. قرآن فقط نهی کنندگان را نجات یافته اعلام می کند.

  2. این آیه یکی از آیات صریح در اهمیت و نقش نهی از منکر درجامعه است

  3. نهی از منکر یکی از راهکارهای صیانت جامعه از فسق و فجور است که پشت مؤمنین را تقویت و پشت گنهکاران را تضعیف می کند. نهى از منکر، در همه ادیان آسمانی بوده است ولی قرآن جزو ویژگی های امت پیامبر اسلام (ص) شمرده است. علامه طباطبایی علت آن را ایثار و جان فشانی امت اسلامی در احیای امر به معروف و نهی از منکر می داند. طبق این آیه نهی از منکر اگر سبب هدایت دیگران نشود، سبب نجات خود نهی کنندگان مى‏شود.

  4. فراموشى، اگر در اثر بى توجّهى و بى‏اعتنایى باشد و به معنی پشت گوش انداختن باشد کیفر دارد و اگر بی اعتنایی به دستورات خداوند باعث قانون شکنی شود عذاب الهی را به دنبال خواهد داشت.

  5.  هر که راه موعظه و نصیحت و نهی از منکر را بر روى خود ببندد، راه قهر الهى را به روى خویش باز کرده است.

  6.  بى‏تفاوتان همانند قانون شکنان، ظالمند و سکوت، هم ظلم و هم زمینه‏ى هلاکت است. سکوت در برابر فسق و فساد و عدم قطع رابطه با ستمگران، شرکت در فسق و ظلم و موجب اشتراک با ظالمین در عذاب مى‏باشد جلوگیرى نکردن از ستم ستمگران و موعظه نکردن ایشان در صورت امکان، و قطع نکردن رابطه با ایشان در صورت عدم امکان موعظه، شرکت در ظلم است، و عذابى که از طرف پروردگار در کمین ستمگران است در کمین شرکاى ایشان نیز هست.


موافقین ۰ مخالفین ۰

تحریف در دین ظلم به خود و دیگران است

بسم الله الرحمن الرحیم


فبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلاً غَیْرَ الَّذی قیلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَظْلِمُونَ (أعراف /162)

ترجمه آیه: پس، کسانى از آنان که ستم کردند، سخنى را که به ایشان گفته شده بود به سخن دیگرى تبدیل کردند. پس به سزاى آنکه ستم مى‏ورزیدند، عذابى از آسمان بر آنان فرو فرستادیم.

  1. این آیه در باره قوم بنی اسرائیل است که به آنان امر شده بود به احترام مکان مقدس خم  شوند و هنگام ورود بگویند «حطه» یعنی خدایا بار گناهان ما را فرو نه و ما را ببخش؛  ولی آنها گفتند: «حنطة»، یعنى خوردن گندم سرخ که به ما قوّت مى‏دهد، براى ما دوست داشتنى‏تر از این کار و گفتار است و خداوند به همین خاطر برای آنها « رجز» یعنی عذابی آسمانی فرستاد.

  2.  تبدیل کلام و یا رفتاری به کلام و رفتار دیگر را تحریف می گویند و تحریف می تواند لفظی مثل همین آیه باشد و یا معنوی مثل تغییر معنای مولا در حدیث غدیر باشد و یا تحریف عملی باشد مثل احترام به کسی که از دیدگاه اسلام قابل احترام نیست و یا مثل تغییر در ماه های حرام قمری که قوم بنی اسرائیل انجام می داد.

  3.  این آیه به صراحت بیان می کند که  تحریف یعنی تبدیل و تغییر فرامین الهى، اگر چه یک کلمه باشد، فسق و ظلم است و  موجب سخط و غضب خدا و باعث نزول عذاب است‏. استمرار و اصرار بر تحریف موجب نزول عذاب در دنیا هم می شود

  4.  برخی از علما به استناد این آیه و امثال آن گفته اند که ما حق تغییر و تبدیل کلام معصومین (ع) در دعاها و اذکار را نداریم و نمی توانیم حتی یک کلمه از آن را تغییر دهیم ولی باید توجه نمود که بنی اسرائیل کلام خداوند را به معنی ضد آن تغییر می دادند و اگر کسی در خصوص دعا و یا ذکر نیز چنین کاری کند گناه بزرگی مرتکب شده است ولی اگر کلمه ای از دعا به کلمه مترادف تغییر یابد تحریف محسوب نمی شود.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

امر به معروف و نهی از منکر اولین ویژگی پیامبر اسلام در این آیه می باشد

بسم الله الرحمن الرحیم


الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی‏ کانَتْ عَلَیْهِمْ ... (الأعراف / 157 (

ترجمه آیه: همانان که از این فرستاده، پیامبر درس نخوانده- که [نام‏] او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته مى‏یابند- پیروى مى‏کنند [همان پیامبرى که‏] آنان را به کار پسندیده فرمان مى‏دهد، و از کار ناپسند باز مى‏دارد، و براى آنان چیزهاى پاکیزه را حلال و چیزهاى ناپاک را بر ایشان حرام مى‏گرداند، و از [دوش‏] آنان قید و بندهایى را که بر ایشان بوده است برمى‏دارد.

  1. در این آیه به جاى" یؤمنون" کلمه" یتبعون" بکار رفته، و این بهترین تعبیر است، زیرا ایمان به آیات خداى سبحان و ایمان آوردن به انبیاء و احکام ایشان به اطاعت و تسلیم در برابر دستورات ایشان است، و تعبیر " یتبعون" مى‏فهماند که ایمان به‏ معناى صرف اعتقاد فائده‏اى ندارد، چون هر قدر هم شخص اعتقاد به حقانیت آیات و شرایع الهى داشته باشد مع ذلک وقتى اطاعت و تسلیم در کارش نباشد عملا حق بودن آن آیات را تکذیب کرده است. حضرت امام رضا (ع) ایمان را اعتقاد قلبی، اقرار زبانی و عمل و اطاعت با تمام وجود تعریف می فرماید.

  2.  از اینکه اسم رسول خدا (ص) در این آیه نیاورده و با سه وصف" رسول"،" نبى" و" امى" یاد کرده و مخصوصا از اینکه دنباله‏اش فرموده:" الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ" به خوبى بدست مى‏آید که آن جناب در تورات و انجیل هم به همین سه وصف معرفى شده است،

  3.  در باره معناى «امى» اختلاف است. همه این احتمالات در معنی امی ممکن است:الف) یعنى کسى که خواندن و نوشتن نمى‏داند. ب) این کلمه منسوب به «امت» است. یعنى همانطورى که بشر اولى نمى‏توانست از هنر کتابت، استفاده کند، او نیز نمى‏تواند. برخى گفته‏اند: منظور از «امت» عرب است، زیرا عرب از نعمت سواد محروم بود. ج) منسوب به «ام» به معناى مادر است. یعنى بر همان حالى است که از مادر، تولد شده و سواد خواندن و نوشتن را ندارد. د) منسوب است به «ام القرى» یعنى مکه. پس «امى» یعنى «مکى» همین معنى از امام باقر (ع) نیز روایت شده است.

  4. امر به معروف و نهی از منکر مقدم بر سایر صفات و ویژگی های رسالت نبی مکرم اسلام معرفی شده است و این نشان دهنده اهمیت این وظیفه بزرگ اجتماعی می باشد.

  5.  پیامبر اسلام شخص درس نخوانده است که همه انسان ها ( درس خوانده، نابغه، دانشمند و ...) را امر به معروف و نهی از منکر می کند و چیز های پاک را برای همه حلال و چیز های ناپاک و پلید را حرام می گرداند و موانع سعادت را اعم از خرافات و عقاید ساختگی را از پیش پای همه برمی دارد و احکام سخت سایر ادیان را لغو می گرداند.


موافقین ۰ مخالفین ۰

آداب دعا از زبان حضرت موسی(ع

بسم الله الرحمن الرحیم

         قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیَّایَ أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِیَ إِلاَّ فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدی مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِیُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرین(اعراف/155)

ترجمه آیه: ...(و چون زلزله، آنان را فرو گرفت) گفت: «پروردگارا، اگر مى‏خواستى، آنان را و مرا پیش از این هلاک مى‏ساختى. آیا ما را به [سزاى‏] آنچه کم‏خردانِ ما کرده‏اند هلاک مى‏کنى؟ این جز آزمایش تو نیست هر که را بخواهى به وسیله آن گمراه و هر که را بخواهى هدایت مى‏کنى تو سرور مایى پس ما را بیامرز و به ما رحم کن، و تو بهترین آمرزندگانى

1.      این آیه مربوط به قصه حضرت موسی (ص)است زمانی که با هفتاد نفر از بهترین های بنی اسرائیل به میقات در کوه طور می رود تا دستورات خداوند را در لوح ها دریافت کند و آنها نیز بر این امر شاهد باشند. پس از دریافت الواح، آنها در خواست رؤیت خداوند را می کنند و خداوند آنها را با بلایی آسمانی به هلاکت می رساند. حضرت موسی(ع) از خداوند طلب بخشش و زنده کردن آنها را می کند و خداوند دعای حضرت موسی را اجابت می کند.

2.      در این آیه حضرت موسی آداب دعا کردن به درگاه خداوند را بسیار خوب رعایت کرده است که بنده در اینجا به هفت نکته در خصوص دعا با توجه به این آیه اشاره می کنم ولی قبل از بیان این نکات لازم به ذکر است که دعا از زبان یک پیامبر اولوا العزم است و درخواست آن پیامبر از خداوند زنده کردن هفتاد مرده است و این دعا اجابت شده است.

3.      حضرت موسی دعای خود را با رب آغاز کرد تا بگوید خداوندا من می دانم جز تو هیچ مؤثری در این عالم نیست و تو تنها گرداننده این عالم هستی. (قال ربّ)

4.     بر قدرت خداوند تأکید کرد که پروردگارا تو می توانی هلاک کنی و می توانی زنده کنی و نیازی به بهانه نداری که خود خالق مایی. (لو شئت اهلکتهم من قبل)

5.      در مقابل خداوند عالم و قادر به خطای انجام شده اعتراف و اقرار کرد و خطای انجام شده را توجیه نکرد. (بما فعل السفهاء)

6.      حضرت موسی خود را نیز مقصر خواند و با فرافکنی خود را تبرئه نکرد. (السفاء منّا)

7.      عشق و محبت خود را نسبت به خداوند با بهترین واژه ها اظهار نمود. (انت ولینا)

8.     درخواست خود را در میان دو صفت ولایت و مغفرت خداوند ذکر کرد که بیشتر رحمت خداوند را برانگیزد

9.      حضرت موسی(ع) درخواست خود را صریح ذکر نکرد و این جمله « به ما رحم کن » را کافى دانست از اینکه به حاجت اصلیش (زنده کردن همراهان) تصریح کند، و خواست تا با تصریح نکردن به آن، اظهار تذلل و شرمسارى نماید. این نحوه از درخواست از ادب خاصی در نزد خداوند هم برخوردار است.

موافقین ۰ مخالفین ۰

پیروی از دستورات الهی، نیاز به قوّت، اراده و جدّیت دارد

بسم الله الرحمن الرحیم

... فَخُذْها بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها سَأُریکُمْ دارَ الْفاسِقینَ (الأعراف /145) 

ترجمه آیه: پس فرمودید :آن (تورات) را به جد و جهد بگیر و قوم خود را وادار کن که بهترین آن را فرا گیرند، به زودى سراى نافرمانان را به شما مى‏نمایانم.

1.      محکم گرفتن احکام خداوند، کنایه است از اینکه آن را شوخى و سرسرى فرض نکند بلکه جدی بگیرد و در احکام خدا  رعایت احتیاط را بکند زیرا اگر کسى امرى را جدى بداند و در باره آن رعایت احتیاط را بنماید قهرا همه قوت وقدرت خود را در نگهدارى و عمل به آن بکار مى‏بندد. عمل به قانون و پیروی از دستورات الهی، نیاز به قوّت، اراده و جدّیت دارد.

2.      مراد از احسن در «وَ أْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها» می تواند معانی مختلفى داشته باشد که به نظر می رسد همه درست باشد از جمله: الف) مراد با بهترین قدرت گرفتن، بهترین گرفتن از حیث علم و عمل است یعنی در شناخت احکام و عمل به آنها هیچ کوتاهی نشود. ب) در دَوَرانِ امر بین اهمّ و مهمّ، بهترین و مهمترین عمل را انجام دادن است  هیچ واجبی ترک نشود و هیچ حرامی انجام نگیرد و به خاطر مستحبات واجبات کنار گذاشته نشود. ج) مراد دوری کردن از گناهان و زشتى‏ها  و عمل به کارهای خوبی است که تورات به سوى آن هدایت مى‏کند.‏ د) در میان چند راه و برنامه، باید بهترین روش را انتخاب و با بهترین توان انجام داد. ه) قصاص واجب است ولی عفو پسندیده است پس بین وظایف الهی آنچه را که پسندیده تر است را انجام بدهید

3.      مراد از این فاسقان کسانى  هستند که زیر بار هدایت موسى نرفته و دستور او را اطاعت نکرده مرتکب فسق شده‏اند، یعنى راه احسان در امور و پیروى حق و هدایت را نرفته اند ومراد از «دارَ الْفاسِقِینَ» یا کاخ و دربار فرعونیان است یا خانه‏هاى ساکنان بیت المقدس قبل از ورود قوم موسى، و ممکن است مراد جایگاه متخلّفین از دستورات موسى در قیامت باشد.و در حقیقت آیه این پیام را دارد که  به آنها اخطار کن که مخالفت با این فرمانها و فرار از زیر بار مسئولیتها و وظائف، نتیجه دردناکى دارد، و پایانش دوزخ است

موافقین ۰ مخالفین ۰

خداوند آنها را که لجاجت می کنند ، توفیق هر گونه هدایت و راهیابى را سلب مى‏کند

بسم الله الرحمن الرحیم

سأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلینَ (اعراف/146

ترجمه آیه: به زودى کسانى را که در زمین، بناحق تکبّر مى‏ورزند، از آیاتم رویگردان سازم [به طورى که‏] اگر هر نشانه‏اى را [از قدرت من‏] بنگرند، بدان ایمان نیاورند، و اگر راه صواب را ببینند آن را برنگزینند، و اگر راه گمراهى را ببینند آن را راه خود قرار دهند. این بدان سبب است که آنان آیات ما را دروغ انگاشتند و غفلت ورزیدند.

1.     صرف به معنی برگرداندن و از حالی به حال دیگر در آوردن است و تکبر بر روی زمین، خودنمایی، خوارشمردن بندگان خدا، کوچک شمردن و تحقیر و زیر دست قرار دادن آنها می باشد.

2.     منظور از صرف از آیات سلب توفیق اندیشیدن در باره نشانه های خداوند و راه هدایت او و عبرت گرفتن از عاقبت مخالفان و تکذیب کنندگان است. در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده است: زمانى که امت من دنیا را بزرگ شمارند، هیبت و عظمت اسلام از آنها گرفته مى‏شود و آن گاه که امر به معروف و نهى از منکر را رها کنند، از نعمت وحى محروم خواهند شد.

3.     این آیه هیچگونه منافاتى با دلائل عقلى ندارد و این یک سنت الهى است که نسبت به آنها که لجاجت و سرکشى را به آخرین حد مى‏رسانند، توفیق هر گونه هدایت و راهیابى را سلب مى‏کند، و به تعبیر دیگر: این خاصیت اعمال زشت خود آنها است که به خداوند نسبت داده شده است شک نیست که تنها با یک یا چند مرتبه، تکذیب آیات الهى، انسان استحقاق چنان سلب توفیقى پیدا نخواهد کرد، و راه توبه و بازگشت، هنوز به روى او باز است، ولى بدون شک ادامه و اصرار در این راه، او را به جایى مى‏رساند که حس تشخیص نیک و بد و راه راست و منحرف (" رشد" و" غى") از او سلب مى‏گردد.

4.     عدم ایمان به آیات الهی (معجزات و کلام حق الهی) بعد از دیدن آن و عدم پیروی از راه هدایت بعد از علم به آن و انتخاب راه خطا بصورت آگاهانه و از روی عمد، همگى حکایت از انعطاف ناپذیری متکبران در برابر حق می کند.

5.     متکبران از ایمان و راستگویی و وفای به عهد و عمل صالح اجتناب و شرک و دروغگویی و عهدشکنی و انجام هر گناهی را انتخاب می کنند.

 تکبّر انسان، برخاسته از تصوّرات موهوم اوست و ریشه در حق ندارد و منفورترین انسان ها نزد خداوند متکبرین هستند.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰