رَبُّنا الرّحمن المُستَعان

تفسیر آیاتی از قرآن با رویکرد تربیتی

۱۹۱ مطلب با موضوع «تفسیر قرآن» ثبت شده است

در نا امیدی بسی امید است

بسم الله الرحمن الرحیم

فَلَمَّا تَرَ ءَا الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسىَ إِنَّا لَمُدْرَکُونَ؛ قَالَ کلَاَّ  إِنَّ مَعِىَ رَبىّ‏ سَیَهدِینِ(شعراء/61 و 62)

ترجمه آیات: چون دو گروه، همدیگر را دیدند، یاران موسى گفتند: «ما قطعاً گرفتار خواهیم شد.»؛ گفت: «چنین نیست، زیرا پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمایى خواهد کرد.»

1.       "تَراءَا" به معناى یکدیگر را دیدن و «الْجَمْعانِ» به معناى دو گروه است. درک یعنی یافتن و مدرک یعنی یافته شده و اگر یابنده دشمن باشد یعنی گرفتار، هدایت در این آیه یعنی راه نجات را نشان دادن. آیات مربوط می شوند به وقتی که حضرت موسی شبانگاه قوم بنی اسرائیل را از مصر بیرون برد تا از دست فرعون و فرعونیان نجات دهد در راه آنها به رود نیل رسیدند و فرعونیان نیز که در تعقیب آنها بودند به آنها نزدیک شدند.  

2.     در پیش روى حضرت موسی و قوم بنی اسرائیل دریا و امواج خروشان آب، و در پشت سرشان دریایى از لشکر خونخوار با تجهیزات کامل قرار گرفته بود. جمعیتى که سخت از حضرت موسی و قومش خشمگینند و امتحان خونخوارى خود را در کشتن فرزندان بیگناه آنها سالیان دراز داده‏اند و خود فرعون نیز بقدر کافى مردى خیره‏سر و ستمگر و خونخوار است، بنا بر این آنها می ترسیدند که الآن فرعونیان به سرعت همه را محاصره مى‏کنند و از دم تیغ و شمشیر مى‏گذرانند، یا اسیر کرده و با شکنجه بازمى‏گرداند و تمام قرائن نشان مى‏داد که مطلب همین گونه است. در اینجا لحظات دردناکى بر بنى اسرائیل گذشت، لحظاتى که تلخى آن غیر قابل توصیف است، شاید جمع زیادى در ایمان خود متزلزل شده، و سخت روحیه خود را باخته بودند.

3.     در قرآن وقتی خداوند می خواهد از قوم بنی اسرائیل نام ببرد یا همین نام را بکار می برد و یا قوم موسی اطلاق می کند ولی شاید رمز آوردن «أَصْحابُ مُوسى‏» به جاى بنى اسرائیل، آن باشد که حتّى یاران نزدیک و خواص حضرت موسى از اینکه دریا در جلو و سپاه فرعون در تعقیب آنان هستند، ترسیده بودند. یعنی تقریبا تنها حضرت موسی با تکیه بر خداوند آرامش داشت و امیدوار بود.

4.     رهبران عادی در اثر القائات مردم و ترس و تردیدهای نزدیکان خود، عموما از مسیر انقلابی عقب می کشند ولی رهبران آسمانى، در بحران‏ها دلى آرام دارند و مایه‏ى آرامش دیگران نیز هستند. و حضرت موسى ع  آرام و مطمئن بود، و مى‏دانست وعده‏هاى خدا درباره نجات بنى اسرائیل و نابودى قوم سرکش، تخلف ناپذیر است. لذا با یک دنیا اطمینان و اعتماد رو به جمعیت وحشتزده بنى اسرائیل کرد و" گفت: چنین نیست آنها هرگز بر ما مسلط نخواهند شد، چرا که پروردگار من با من است و به زودى مرا هدایت خواهد کرد

5.     چه اندازه ایمان موسى به پروردگارش بزرگ و یقین او به یارى خدا شدید بود، و چه بهتر که از داستان زندگى او نور و حرارت یقین و نفحه و دم ایمانى اقتباس کنیم. امواج دریا در برابر وى و امواج سپاهیان کفر در پشت سر او جاى داشتند، و او تنها مالک قوم ناتوانى بود که در میان ایشان زنان و کودکان و درماندگان دیده مى‏شدند، و اراده آنان به سبب طولانى شدن دوران استعباد و بردگى متلاشى شده بود، ولى موسى با هر ترسى و بیمى مقابله مى‏کرد و در همه حال بر خدا متوکل بود و امیدوار به یارى پروردگارش بود. مگر خدا با او نبود، پس دیگر براى چه بترسد، بلکه چگونه ترس مى‏تواند به قلب کسى راه یابد که به یقین مى‏داند که خدا با او است.

موافقین ۰ مخالفین ۰

مؤمن سختی این دنیا را با جان و دل می پذیرد چون سختی و درد این دنیا اسباب کسب ثواب است.

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّا نَطْمَعُ أَن یَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَایَانَا أَن کُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِینَ(شعراء/51)

ترجمه آیه: ما امیدواریم که پروردگارمان گناهانمان را بر ما ببخشاید، [چرا] که نخستین ایمان‏آورندگان بودیم.»

1.       این آیه نقل قول ساحران و جادوگرانی است که با دیدن معجزه حضرت موسی ع به او و خداوند ایمان آوردند. ساحران در جواب تهدید فرعون به قتل آنها با قطع دست و پای آنها به صورت خلاف (یعنی قطع دست  راست و پای چپ و یا برعکس که انسان قادر به حفظ تعادل خویش نمی شود) و آویختنشان از نخل خرما جواب می دهند که از مرگ ترسی ندارند و شهادت را مایه بخشش گناهان خود می دانند.

2.     یکی از علائم ایمان راستین، رضایت به مرگ است. یعنی مؤمن واقعی که به خداوند و قیامت ایمان واقعی دارد نه تنها از مرگ و کشته شدن باک ندارد، بلکه مشتاق آن نیز هست تا پروردگار خود را دیدار کند، چرا که با مردن و کشته شدن به سوى پروردگار خود بر مى‏گردد و از این برگشتن هم خوفى ندارد براى اینکه امیدوار است که پروردگارش خطاهاى او را بیامرزد. و انسان مؤمن به اندازه ای که گناه کرده است از مرگ می ترسد و اگر توفیق شهادت فراهم باشد آن خوف هم از بین می رود.

3.     سابقه و پیشگامى و اولین بودن در ایمان فضیلت است، چنانچه در شأن امیر المؤمنین علی ع گفته شده است که او اولین کسی بود که اسلام را قبول کرد و نخستین شخصی بود که ایمان آورد. علاوه بر این ایمان ساحران باعث شد که دیگران هم ایمان آوردند فرعون با استفاده از سحر ساحران خود را به عنوان خدای مصر جا زده بود وقتی جادوگران ایمان آوردند مردم نسبت به ایمان خود نسبت به فرعون مردد شدند. خداوند به کسانی که در ایمان سبقت می گیرند جایگاهی ویژه در بهشت داده است.

4.     تنبیه و پاداش فقط در نزد خداوند است و بغیر از خداوند هیچ کس نمی تواند انسانی را تنبیه کند و یا پاداش دهد. تنها کاری که دیگران می توانند در این دنیا انجام دهند این است که یا نعمت های دنیا را به ما بدهند و یا نعمتی را از ما بگیرند. برخوردای از نعمت تشویق نیست همچنان که محرومیت از نعمت دنیوی تنبیه نمی تواند باشد. اگر چنین بود اکثر پیامبران که از نعمت دنیوی فقیر بودند تنبیه شده اند و اکثر مشرکان و کافران که به دلیل برخورداری بیش از حد از مال دنیا خدا را فراموش کردند تشویق شده اند. ظالمی که مؤمنی را حبس می کند پاداش اخروی او را زیادتر می کند و در جنگ بین حق و باطل وقتی نعمت جان مؤمنی از او ستانده می شود به مقام عظمای شهادت نائل می شود.

موافقین ۰ مخالفین ۰

مربی باید دلسوز باشد و در عین حال چشم داشت هدایت نداشته باشد

بسم الله الرحمن الرحیم

لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ(شعراء/3)

ترجمه آیه: نزدیک است که تو از اینکه [مشرکان‏] ایمان نمى‏آورند، جان خود را تباه سازى.

1.       " باخع" از ماده" بخع" (بر وزن بخش) به معنى هلاک کردن خویشتن از شدت غم و اندوه است. معناى آیه این است که: خداوند به پیامبرش می فرماید: از وضع تو چنین بر مى‏آید که مى‏خواهى خود را از غصه هلاک کنى که چرا به آیات این کتاب که بر تو نازل شده ایمان نمى‏آورند.

2.     این آیه و آیه بعدی از یک حقیقت مهم خبر مى‏دهد و آن اینکه: خداوند انسان را مختار آفریده است، و هرچند وسائل هدایت را در اختیار انسان گذاشته و انبیاء الهی را برای هدایت آنها مبعوث کرده و انبیاء نهایت سعی خود را برای هدایت آنها انجام داده اند ولی معنی اختیار همین است که عده‏اى ایمان بیاورند، و عده‏اى ایمان نیاورند و چنین نیست که هر انسانی در معرض هدایت قرار بگیرد هدایت شود. اگر زمینه‏ى تأثیر نباشد، و یا خود انسان اراده اصلاح و هدایت نداشته باشد از بهترین کتاب و مربّى نیز نتیجه و اثرى به دست نمى‏آید. عدم هدایت آنها لزوما به دلیل کم کاری مبلغان دینی نیست.

3.     این تعبیر نشان مى‏دهد که تا چه اندازه پیامبر اسلام ص نسبت به مردم دلسوز و در انجام رسالت خویش اصرار و پافشارى داشت، و از اینکه مى‏دید تشنه‏کامانى در کنار چشمه آب زلال قرآن و اسلام نشسته‏اند و باز از تشنگى فریاد مى‏کشند، ناراحت بود. ناراحت بود که چرا انسان عاقل با داشتن این همه چراغ روشن، باز از بیراهه مى‏رود و از پرتگاه های کفر و شرک و گناه سقوط می کند؟

4.      چون حضرت محمد (ص) بسیار مایل بود که تمام مردم مسلمان شوند و عدم ایمان اینها، باعث حزن آن حضرت بود، معلوم می شود، امروز نیز این اعمال و کردار و رفتار نوع ما، باعث حزن حضرت رسالت و ائمه اطهار بالاخص حضرت بقیة اللَّه است.

5.     تربیت انسان کار بسیار سختی است و یک مربی باید دلسوز باشد و در عین حال هیچ انتظار هم نداشته باشد که تلاشش حتما نتیجه خواهد داد. اگر پس از سالها تلاش نتیجه ای حاصل نشد نباید مایوس شود و از تلاشش دست بکشد. 

موافقین ۰ مخالفین ۰

مربی حقیقی به کسی که تربیتش می کند از همه کس نزدیکتر است.

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ نَحنُ أقْرَبُ إِلَیْهِ مِنکُمْ وَ لَاکِن لَّا تُبْصِرُونَ (واقعه/85)

ترجمه آیه: و ما به آن [محتضر] از شما نزدیکتریم ولى نمى‏بینید.

1.       در این آیه خداوند خود را از تمام حاضرین در نزد محتضر به او نزدیک تر معرفی می کند. یعنی خداوند از همسر، فرزند، برادر، خواهر، پدر، مادر و همه دوستان و آشنایان فرد محتضر به او نزدیکتر است. هرچند در از آیات دیگر قرآن می شود فهمید که خداوند در همه حال از همه کس به ما نزدیکتر است و حتی از خود ما به خودمان نزدیکتر است ولی این مفهوم در خصوص محتضر که قادر به ارتباط گیری با اطرافیان نیست بیشتر قابل درک است.

2.     خداوند در این آیه بین محتضر و افرادی که در اطراف او جمع شده اند فرق گذاشته است. احتمالا همین محتضر تا چند ساعت قبل، مثل بقیه اطرافیانش منکر معاد بوده است ولی در حال احتضار چیزهایی از عالم حقیقت درک کرده است که دیگران آنها را منکر هستند. مثلا فرشته قبض کننده روحش را خودش می بیند. یکی از معانی تقرب همین است. محتضر به خداوند از تمام اطرافیانش نزدیکتر است چون از همه اطرافیان خداشناس تر است. و شاید آیه اشاره باین باشد که در آن وقت رحمت و فضل خداى رحمن شامل حال محتضر است زیرا که او دائم الفضل و کثیر الاحسان است،

3.     تقرب به خداوند زمانی ارزشمند است که با اراده باشد یعنی فرد با اختیار خودش یاد خدا کند و با اعمال صالح و ایمان محکم و اتصاف به صفات الهی خود را به خداوند نزدیک کند. اگر در اثر ظهور علائم مرگ و حالت احتضار این تقرب بدون خواست خود فرد حاصل شود حقیقتی است که هیچ ثوابی برای محتضر ندارد.    

4.     حال محتضران هنگام جان دادن متفاوت است. برخی به راحتى و برخی به سختى جان مى‏دهند به برخی بشارت مى‏دهند و برخی را تهدید مى‏کنند، برخی در نعمت و مشمول تفضلات الهى مى‏شوند و برخی در شکنجه و عذاب میافتند.

5.     رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و امیر المؤمنین و باقى ائمه علیهم السّلام در نزد مؤمن هنگام جان دادن حاضر می شوند و حضرت ملک الموت را در حق او به رفق و مدارا سفارش مى‏نمایند ، و ملائکه رحمت از جانب پروردگار بر او نازل مى‏شوند و او را به روح و ریحان و بهشت بشارت مى‏دهند.

6.     حضرت علی (ع) در خطبه 109 نهج البلاغه در باره آنچه از ذهن محتضر خطور می کند می فرماید: و محتضر در میان کسانش خاموش و با عقل درست مى‏اندیشد که عمرش را در چه تباه کرده است، به یاد مال هایى مى‏افتد که در طول عمرش جمع کرده و در به دست آوردنش از حلال و حرام چشم پوشیده است. اکنون وبالش گردن اوست و لذتش از آن وارثان. تمام آنچه به آنها علاقه داشت بر ذهنش خطور می کند در حالی که باید از همه آنها وداع کند. پس از یقین کردن به حقیقت مرگ پشیمانی و حسرت تمام وجودش را پر می کند. پشیمانی از گناه هایی که مرتکب شده است و حسرت از اعمال نیکی که انجام نداده است. 

موافقین ۰ مخالفین ۰

مرگ تقدیر الهی است

 بسم الله الرحمن الرحیم

فَلَوْ لَا إِذَا بَلَغَتِ الحُلْقُومَ؛ وَ أَنتُمْ حِینَئذٍ تَنظُرُونَ ( واقعه/83 - 84)

ترجمه آیات: پس چرا آن گاه که جان (محتضر) به گلو مى‏رسد، و در آن هنگام شما (فقط) نظاره گرید و کاری از دستتان بر نمی آید

1.       این آیات استدلال خداوند است برای اثبات باطل بودن ادعای منکرین معاد. خداوند می فرماید اگر منکرین معاد راست می گویند پس چرا هنگامی که جان به گلوگاه می رسد ( جان به لب می رسد) هیچ کاری از دست انسان بر نمی آید؟ هم محتضر عاجز است و هم کسانی که در اطراف او جمع شده اند عاجز از برگرداندن زندگی به او هستند.

2.     مرگ تقدیر الهی است نه یک اتفاق طبیعی و بهترین دلیل بر آن، این که وقتی علائم احتضار ظاهر شد برگشت پذیر نیست. نه اطرافیان قادر به برگرداندن محتضر به زندگی هستند و نه خود محتضر قادر است که به زندگی برگردد و نه حادثه ای طبیعی رخ خواهد داد که اتفاقا فردی بعد از ظهور علائم احتضار به زندگی برگردد. و این یک تحدی دیگری از سوی خداوند است. ضعف و ناتوانى کامل انسان، در این لحظات حساس آشکار مى‏شود، نه تنها در زمانهاى گذشته که امروز با تمام تجهیزات فنى و پزشکى و حضور تمام وسائل درمانى، این ضعف و زبونى به هنگام احتضار همانند گذشته مشهود و آشکار است. مگر جز این است که منکرین معاد مى‏گویند مرگ به تقدیر خداى تعالى نیست؟ و مگر معناى این گفتار این نیست که مساله مرگ و میر امرى تصادفى و اتفاقى است، پس باید بتوانند براى یک بار هم که شده جان یک محتضر را به او برگردانند، چون امر تصادفى همانطور که پیش آمدنش تصادفى است، برگشتنش هم تصادفى است، و مى‏شود با چاره‏ جویى آن را برگردانید، و از تحققش جلوگیرى کرد، و اگر نمى‏توانند بگیرند، پس بدانند که مرگ مساله‏اى است حساب شده و مقدر از ناحیه خدا، تا جانها را به وسیله آن به سوى بعث و جزا سوق دهد.

3.     حضرت امیر مؤمنان علی (ع) در خطبه 109 نهج البلاغه در وصف انسان محتضر بسیار زیبا و دقیق سخن گفته اند. هم حالات روحی و آنچه از خطورات ذهنی بر او می گذرد سخن گفته اند و هم حالات جسمی محتضر را بیان نموده اند. احتضار با از کار افتادن پا شروع می شود و به سمت بالا حرکت می کند. به سر که می رسد ابتدا زبان و سپس گوش از کار می افتد. چشمان محتضر همه را می بیند ولی نه صدایشان را می شنود و نه چیزی می تواند به آنها بگوید. با از کار افتادن چشم، مرگ کامل می شود؛ ولی قرآن مدعی است قبل از رسیدن مرگ به سر و بعد از کار افتادن پاها و دست ها و سنگین شدن سینه بر محتضر دیگر مرگ قابل برگشتن نیست.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کسی که با کفر و شرک و نفاق به سراغ قرآن برود قادر به درک مفاهیم عالی آن نخواهد شد.

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ کَرِیمٌ؛ فىِ کِتَابٍ مَّکْنُونٍ؛ لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ (واقعه/ 77 -79)

ترجمه آیات: که این [پیام‏] قطعاً قرآنى است ارجمند؛ در کتابى نهفته؛ که جز پاک‏شدگان بر آن دست نزنند.

1.       این آیات در مقام بزرگداشت امر قرآن هستند و مى‏خواهند قرآن را تجلیل کنند.

2.     قرآن از هر نظری کریم است. هم گوینده قرآن کریم است، و هم محتوای قرآن، و هم آورنده آن، و هم اهداف قرآن کریم است. کریم بودن هم اشاره به احسان و بخشش برای همه دارد هرچند مستحق دریافت نباشند و هم اشاره به عظمت و ارجمندی جایگاه دارد. طبق روایات قرآن کریم است چون: الف) نزد خدا کریم و عزیز است ب) همانند یک انسان محترم و وارسته، صفاتى پسندیده دارد ج) دارای معارفى است که سعادت دنیا و آخرت بشر را تضمین مى‏کند د) معجزه باقیه پیامبر (ص) است ه) مشتمل بر احکام و مواعظی است که برای همه سودمند است و) عمل نمودن به آن اجر و پاداش بسیار دارد.

3.     دومین ویژگی قرآن در کتاب مکنون بودن است. مکنون به معنی نهفته و مخفی از دید و دور از دسترس است. مصحف قرآن که در دسترس همه است، منتقل کننده معارفی است که آن معارف در دسترس همه نیست. قرآن آینه معارفی است که در لوح محفوظ می باشد.

4.     منظور از" مطهرون" کسانى هستند که خداى تعالى آنها را از هر رجس و پلیدى یعنى از هر گناهی پاک کرده است. در این صورت منظور از مس قرآن، فهم و ادراک حقیقت معارف قرآنی است که دارای مراتب است و عالی ترین مرتبه ادراک به معصومین تعلق دارد و حد اقل پاکى لازم برای ادراک حداقل مفاهیم قرآن روح" حقیقت جویى" است و هر قدر پاکى و قداست بیشتر شود درک انسان از مفاهیم قرآن و محتواى آن افزون خواهد شد.

5.     حضرت باقر علیه السلام فرموده اند: الا المطهرون یعنی مگر پاکان از حدثها و جنابتها و گفتند جایز نیست براى جنب و حائض و محدث ( کسی که وضو ندارد) لمس قرآن مجید. پس امام باقر (ع) این جمله خبریّه قرآن را بمعناى نهى گرفته اند. پس جایز نیست براى ناپاک لمس نوشته‏ هاى قرآن.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

کلید ورود به جهنم عیاشی و عهدشکنی و انکار معاد است

بسم الله الرحمن الرحیم

 إِنهَّمْ کاَنُواْ قَبْلَ ذَالِکَ مُترْفِینَ؛ وَ کاَنُواْ یُصِرُّونَ عَلىَ الحِنثِ الْعَظِیمِ؛ وَ کاَنُواْ یَقُولُونَ أئِذَا مِتْنَا وَ کُنَّا تُرَابًا وَ عِظَامًا أَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ؛ أَوَ ءَابَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ(واقعه/45 تا 48)

ترجمه آیات: اینان بودند که پیش از این ناز پروردگان بودند. و بر گناه بزرگ پافشارى مى‏کردند. و مى‏گفتند: «آیا چون مُردیم و خاک و استخوان شدیم، واقعاً [باز] زنده مى‏گردیم؟ آیا پدران گذشته ما [نیز که پوسیده اند] زنده خواهند شد؟»

1.        این آیات علت جهنمی شدن بدبختان و اصحاب شمال را سه چیز بیان کرده است: اولین علت "اتراف" است. اتراف یعنی برخورداری از نعمت ولی در اینجا منظور اشتغال و سرگرم شدن به نعمت است. مترف یعنی کسی که به نعمت‏هاى دنیوى دلبسته است. ممکن است دلبسته نعمت ها فردی مرفّه و دارای نعمت زیاد باشد و به دلیل لذتی که از نعمت می برد غافل گردد و ممکن است انسان محروم در طلب نعمت های دنیا آنچنان دلبسته به آن گردد که از خدا و دین و تقوی غافل شود. و نیز باید بدانیم که مترف ممکن است فقیر باشد چون مال و ثروت یکى از نعمت‏ها است، و آدمى غرق در انواع نعمت‏هاى خدایى است، مثلا ممکن است مردى تهى‏دست به دلیل زیبایی ظاهر و یا قدرت جسمانی دچار طغیان بشود. در حقیقت منظور از اتراف، عیاشى و راحت طلبى است هر چند مترف ثروتمند نیز نباشد.

2.     علت دوم اصرار بر "حنث عظیم" است. کلمه حنث به معناى شکستن عهد و پیمانی است که با سوگند تاکید شده است و اصرار بر آن به این معنی است که به این عمل ناستوده هم چنان ادامه دهد، و به هیچ وجه دست از آن برندارد. البته حنث به معناى گناه کبیره هم است، و اگر گناه کبیره به وصف عظیم توصیف شده است، براى مبالغه است، و آنگاه منظور از حنث عظیم شرک به خدا خواهد بود.

3.     علت سوم انکار معاد است. اعتقاد به معاد دلیل اعتقادات حق و اعمال نیک است و انکار معاد ریشه هر اعتقاد باطل و اعمال زشت است. منکر معاد، دلیل موجهی بر انجام اعمال نیک و تحمل سختی و درد و غم را ندارد. و مؤمن به معاد هیچ راه فراری از اعتقادات حق و اعمال نیک و تحمل مشقت و انجام تکالیف سخت ندارد. و لذا انکار معاد یعنی انکار حق. جالب اینجاست که منکرین معاد دلیلی قوی تر از استبعاد ندارند.

4.     همانگونه که امروز هم مى‏بینیم فساد جامعه‏هاى بشرى از گروه متنعمین مست و مغرور است که عامل گمراهى دیگران نیز مى‏باشند، سرنخ تمام جنگها و خونریزیها و انواع جنایات، و مراکز شهوات، و گرایشهاى انحرافى، به دست این گروه است، و به همین جهت قرآن قبل از هر چیز انگشت روى آنها مى‏گذارد.

5.     بنا بر این ویژگى اصحاب شمال تنها انجام گناه نیست، بلکه اصرار بر گناه است، چرا که از اصحاب یمین نیز ممکن است گناه سر بزند ولى آنها هرگز بر آن اصرار نمى‏ورزند، و هنگامى که متذکر مى‏شوند فورا توبه مى‏کنند.

موافقین ۰ مخالفین ۰

اهل بهشت با آرامش خاطر تمام از هم صحبتی دوستان با صفای خود لذت می برند

بسم الله الرحمن الرحیم

مُتَّکِئینَ عَلَیهْا مُتَقَابِلِینَ (واقعه/16)

ترجمه آیه: مقربین درگاه الهی، در حال تکیه بر تخت ها، روبروى هم نشسته اند.

1.       این آیه به دو حال از حالات اهل بهشت که نزد خداوند مقرب هستند اشاره دارد. بر اریکه های و سریرهایی که نشسته اند تکیه می زنند و در مقابل هم و روبروی هم می نشینند. در کتب تفسیری این دو حالت را کنایه از ویژگی های خاص بهشت دانسته اند.

2.     روبروی هم نشستن در دنیا برای همه ممکن نیست کسی که روبروی من نشسته باشد ممکن است به کسی دیگری پشت کرده باشد و پهلویش به سمت یکی دیگر باشد پس روبرو نشستن در بهشت کنایه از نبود حجاب است. حجاب مادی مثل حجاب تن و حجاب کوری و یا حجاب دیوار و امثال آن و حجاب داخلی و غیر مادی مثل کفر و فقر و جهل و حسد و بغض و غضب و سایر بیماری های روحی که مانع دیدن حقیقت انسان است. حسود می بیند ولی حسادتش اجازه نمی دهد که فرد را آنگونه که هست ببیند. و ....

3.     روبرو نشستن کنایه از نهایت درجه انس و حسن معاشرت و صفاى باطن اهل بهشت است و مى‏خواهد بفرماید: مقربین پشت سر هم عیبگویى ندارند، غیبت نمى‏کنند، بلکه هر چه دارند رو به روى هم مى‏گویند. معنای دیگر روبروی هم نشستن زیبایى چهره آنها است که هیچوقت از دیدن هم سیر نمی شوند و نیز خوش مشرب هستند و معاشرت با ایشان به دلیل خوشى اخلاقشان خوش آیند است.

4.     تکیه دادن کنایه از آرامش خاطر و آسایش روحی آنان است. آسایش جاودانى در بهشت و بی هم و غم زندگی کردن، پاداش کوشش و تلاشى است که در دنیا خود را وقف آن کرده بودند، و چه بسیار که جسم خود را در دنیا در طاعت خدا به رنج انداختند، و چه خوب با فشارهاى زندگى رو به رو شدند و مقاومت ورزیدند، و به‏ مواجهه با گردنکشان و سرمایه داران مرفه بی درد پرداختند، و چه اندازه آزار روانى و تنى را تحمل کردند؟

5.     در قرآن کرارا از تختهاى بهشتى و مجالس دورهمی بهشتیان توصیف هاى جالبى شده که نشان مى‏دهد یکى از مهمترین لذات اهل بهشت همین جلسات انس و انجمنهاى دوستانه است، اما موضوع سخن آنها و نقل محفلشان چیست؟ کسى به درستى نمى‏داند، آیا از اسرار آفرینش سخن مى‏گویند و شگفتیهاى خلقت خداوند؟ یا از اصول معرفت و اسماء و صفات حسناى او؟ و یا حوادثى که در این جهان رخ داده؟ یا از مصائب جانکاهى که از آن راحت و آسوده شدند؟ و یا امور دیگرى که ما در شرائط زندگى این دنیا قادر بر درک آن نیستیم؟ کسى نمى‏داند. ولی این را می دانیم که در آن محافل از حرف های عبث و لغو و گناه و پشت سرهم عیبگویی کردن ها خبری نیست. 

موافقین ۰ مخالفین ۰

در بین مسلمانان روح سبقت گرفتن و ایثار در کارهای خیر کمتر است

بسم الله الرحمن الرحیم

ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِینَ؛ وَ قَلِیلٌ مِّنَ الاَخِرِینَ(واقعه/ 13 و 14)

ترجمه آیات: (سبقت گیرندگان در قیامت )گروهى از پیشینیان، و اندکى از متأخّران (خواهند بود).

1.       "ثلة" در اصل به معنى قطعه مجتمع از پشم است، و در اینجا به معناى جماعت بسیار انبوه است، و مراد از کلمه" اولین" امت‏هاى گذشته است، و مراد از کلمه" آخرین" بی شک امت اسلام است، چون بعد از امت اسلام پیامبر دیگری مبعوث نخواهد شد و در قرآن هم هر جا سخن از اولین و آخرین گفته منظورش از اولین، امت‏هاى گذشته، و از آخرین امت اسلام بوده است‏.

2.     طبق این دو آیه گروه زیادى از مقربان از امتهاى پیشینند، و تنها کمى از آنها از امت های بعدی هستند. سوال اصلی در فهم این آیات این است که: منظور از امت های پیشین چه کسانی می باشند و متاخرین و امت های بعدی شامل چه کسانی می شوند؟ عده ای از مفسرین گفته اند: منظور از اولین کسانی هستند که در ایمان به پیامبران قبل از محمد (ص) پیشی گرفته اند و امت بعدی سبقت گیرندگان در دین اسلام هستند مانند حضرت خدیجه و حضرت علی (ع). عده ای از مفسرین گفته اند: هردو گروه از امت حضرت محمد (ص) است و به این حدیث نبوی اشاره کرده اند: عن النبی صلّى اللّه علیه و آله: «الثلّتان جمیعا من امتی» یعنی هر دو گروه از امت من است. مرحوم مغنیه در تفسیر کاشف این نظر را اختیار نموده است. ایشان معتقدند گروه اول مربوط به دوران طلایی اسلام است که مسلمانان با دل و زبان و عمل به اسلام ایمان داشتند و با روح و جان از اسلام دغاع می کردند. و منظور از گروه دوم دوران افول تمدن اسلامی است که  مسلمانان گرفتار استعمار و صهیونیست هستند و افکار و عقائدشان منحرف شده است و دین در زندگیشان نقشی مؤثر ندارد.

3.     در بعضى از روایات از امام باقر ع چنین نقل شده که فرمود: نحن السابقون السابقون و نحن الآخرون: "ما پیشگامان پیشگام، و ما آخرون هستیم". و در روایتى از امام صادق ع آمده است که به جمعى از پیروان خود خطاب کرد و فرمود: "شما سابقون نخستین و سابقون آخرین هستید، در دنیا پیشگام در ولایت ما بودید و در آخرت پیشگام در بهشتید".

4.     طبق روایتی از پیامبر اسلام امت او پرجمعیت ترین امت است. که فرمود: انّ امّتى یکثرون سایر الامم و انا اکثر النّاس تبعا یوم القیمة. عقل هم این روایت را تایید می کند چون هر چه به قیامت نزدیک می شویم آمار جمعیت بسیار رو به فزونی است. ولی این حدیث و دلیل عقلی با آیه منافات ندارد چون آیه در باره پیشگامان و سبقت گیرندگان در اعمال خیر است و بعید نیست که اصحاب سعادت و اهل بهشت مسلمانان از سایر ادیان و پیروان سایر پیامبران زیاد باشد ولی ایثارگران و سبقت گیرندگان از امت پیامبر اسلام کم باشند. هرکدام از ما بخواهد وجدان خود را قاضی کند می پذیرد که دنیا زدگی و مشغولیت به دنیا روح ایثار و از خودگذشتگی و جهاد در راه خدا را در بین متدینین امروز تضعیف نموده است. 

موافقین ۰ مخالفین ۰

خداوند از ایثارگران در راه خود بسیار راضی است.

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ کُنتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً؛ فَأَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ مَا أَصحَابُ الْمَیْمَنَةِ؛ وَ أَصحَابُ المَشْئَمَةِ مَا أَصحَابُ المَشْئَمَةِ؛ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ(واقعه/ 7-10)

ترجمه آیات: و شما سه دسته شوید: یاران دست راست کدامند یاران دست راست؟ و یاران چپ کدامند یاران چپ؟ و سبقت‏گیرندگان مقدّمند.

1.       کلمه" زوج" به معناى صنف است، پس ازواج سه‏گانه یعنى اصناف سه‏گانه، و خطاب در این جمله که مى‏فرماید:" در آن روز شما اصنافى سه‏گانه خواهید بود" به عموم‏ بشر است. و کلمه" میمنة" از ماده" یُمن" است که مقابل "شوم" است و معنایى بر خلاف آن دارد پس" اصحاب میمنة" اصحاب و دارندگان یمن و سعادتند، و در مقابل آنان" اصحاب مشئمة" هستند، که اصحاب و دارندگان شقاوت و شئامتند.

2.     مراد از سابقون، کسانى هستند که در خیرات سبقت مى‏گیرند، و قهرا وقتى به اعمال خیر سبقت مى‏گیرند، به مغفرت و رحمتى هم که در ازاى آن اعمال هست سبقت گرفته‏اند. پس آیه می فرماید: سبقت‏گیرندگان به اعمال خیر سبقت‏گیرندگان به مغفرتند.

3.     در مجمع البیان از ابى جعفر (ع) روایت کرده که فرمود: سابقین چهار کس هستند: اول (هابیل) پسر آدم، که به دست برادرش کشته شد، و دوم (حزقیل) پیشگام امت موسى بود، که همان مؤمن آل فرعون است و پوستش را کندند و شکنجه اش دادند ولی از ایمانش دست نکشید، سوم پیشگام امت عیسى، یعنى حبیب نجار است که در سوره یس از آن یاد شده است و در راه دفاع از انبیا به قتل رسید، و چهارم پیشگام امت اسلام، یعنى على بن ابى طالب (ع) است.

4.     بعضى از مفسران سبقت و پیشگام بودن را تنها سبقت در اطاعت خدا، بعضی در نمازهاى پنجگانه، بعضی در جهاد، یا هجرت، یا توبه، و امثال آن تفسیر کرده‏اند، در حقیقت هر کدام گوشه‏اى از این مفهوم وسیع را مورد توجه قرار داده‏اند، و اگر بعضی سابقون را به اهل بیت و بعضی به شخص امیر مؤمنان علی (ع) و بعضی به سه نفر و بعضی به چهار نفر تفسیر کرده اند منظورشان ذکر مصادیق تام و کامل بوده است و این آیه هم از نظر مفهوم وسیع است و هم از نظر مصداق فراگیر می باشد.

5.     خیلی عجیب است که قرآن به این صراحت می گوید در قیامت فقط سه دسته وجود دارد یا اطاعت کرده اند و اهل بهشتند و یا عمل نکرده اند و اهل جهنمند و یا بیشتر از انتظار ما بودند و ایثارگرانه از حق دفاع کرده اند که جایگاه ویژه ای دارند . اما مردم زمان ما امروز اکثرا می خواهند جزو طبقه چهارم باشند که خود را مؤمن می دانند و قصد عمل ندارند و به راحتی از اطاعت خدا سرباز می زنند. بنده دعا می کنم که خداوند با کرم و رحمت خود این گروه را جزو دسته اول قرار دهد ولی در عین حال از عاقبت خطری که اینان می کنند بسیار می ترسم. 

موافقین ۰ مخالفین ۰