بسم الله الرحمن الرحیم
الرَّحْمَانُ عَلىَ الْعَرْشِ اسْتَوَى(طه/5)
ترجمه آیه: خداوند رحمان بر عرش مسلط است.
1. استواء بر عرش کنایه از این است که ملک او همه عالم را فرا گرفته، و زمام تدبیر امور همه عالم به دست او است، و این معنا در باره خداى تعالى- آن طور که شایسته ساحت کبریایى و قدس او باشد عبارت است از ظهور سلطنتش بر عالم، و استقرار ملکش بر اشیاء، به تدبیر امور و اصلاح شؤون آنها. پس معنی استواء بر عرش این است که ملک او بر همه اشیاء احاطه داشته و تدبیرش بر اشیاء چه آسمانى و چه زمینى، چه خرد و چه کلان، چه مهم و چه ناچیز گسترده باشد، در نتیجه خداى تعالى رب هر چیز، و یگانه در ربوبیت است، چون مقصود از رب جز مالک و مدبر چیز دیگرى نیست.
2. شخصى از امام ابى الحسن موسى (ع) از معناى آیه" الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى" سؤال کرد، فرمود: یعنى بر ریز و درشت و بزرگ و کوچک مسلط است. شخصى از امام صادق (ع) از معناى آیه" الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى" پرسید، حضرتش فرمود: یعنى همه چیز از نظر دورى و نزدیکى براى او یکسان است، چنین نیست که چیزى به او نزدیکتر از چیزى دیگر باشد. حضرت على (ع) در ضمن حدیثى فرمود: معناى" الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى" این است که تدبیر او بر همه چیز گسترده است و امر او بلند است. امام صادق (ع) فرمود: هر کس گمان کند که خدا از چیزى یا در چیزى یا بر چیزى است، به خدا شرک ورزیده ... و هر کس خیال کند که خدا از چیزى است او را حادث و پدیده دانسته، و هر کس بپندارد که او در چیزى است او را محصور کرده، و هر کس بپندارد که او بر چیزى است او را محمول چیزى قرار داده .
3. در این آیه به دو صفت خداوند اشاره شده است: نخستین صفت، صفت «الرحمن» است که مبالغه در رحمت است و معناى آن این است که خداوند در این جهان بر همه موجودات و حتى بر کافران رحمت خود را شامل کرده است و همه از خوان گسترده رحمت الهى برخوردارند. دومین صفت، استوارى و تسلّط خداوند بر عرش است که منظور از آن عمومیّت قدرت خداوند در تدبیر جهان آفرینش است.
4. این آیه هم بسیار امید بخش است و می فرماید: یک رحمن عالم را اداره می کند پس نباید نگران بود. خطاکار ها هم نا امید نشوند چرا که قاضی بخشنده است. و نیز این آیه الهام بخش است و با بهره گرفتن از صفت مبالغه رحمن برای رب العالمین می فهماند که: ربوبیت و تربیت باید در اختیار کسی باشد که از نهایت رحمت برخوردار است. اساسا انسانی که بغض نسبت به زیر دستش دارد قادر به تربیت او نخواهد بود.
بعد از پیروزی انقلاب ما هنوز نتوانستیم ویژگی رحمت و مهربانی نظام را به ذائقه جامعه بچشانیم. از مردم و خیانتشان به انقلاب و آرمان شهدا می ترسیم و همیشه به چشم متهم به مردم نگاه می کنیم که باید خودش با رفتارش دفع اتهام نماید. مردم از مسئولین خود همیشه هراسان هستند که هر آن ممکن است به خطا آنها را ضد انقلاب بنامند و از امکانات مملکت محرومش کنند و این ترس و دلهره به مرور زمان تبدیل به نفرت می شود و مهمترین سرمایه جامعه که اعتماد اجتماعی است را از بین می برد.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.