رَبُّنا الرّحمن المُستَعان

تفسیر آیاتی از قرآن با رویکرد تربیتی

ایمان و عمل صالح محبت همه را جلب می کند

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَاتِ سَیَجْعَلُ لهُمُ الرَّحْمَانُ وُدًّا(مریم/96)

ترجمه آیه: کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند، به زودى [خداى‏] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار می ‏دهد.

1.       کلمه" وُدّ" و" مودّت" به معناى محبت است.  پنج قول در تفسیر این آیه وجود دارد که همه مستند به روایات معصومین و یا آیات دیگر قرآن می باشند و همه این پنج دیدگاه را تفسیر مجمع البیان جمع کرده است: 1- این آیه مخصوص حضرت على (ع) است و در باره ایشان نازل شده است. على (ع) می فرماید: اگر با این شمشیرم بر بینى مؤمن فرود آورم که مرا دشمن شود، با من دشمن نخواهد شد و اگر همه دنیا را بمنافق دهم که مرا دوست بدارد، مرا دوست نخواهد داشت، زیرا بر زبان پیامبر امى گذشته است که:مؤمن ترا دشمن نمیدارد و منافق ترا دوست نمیدارد. 2- این آیه شامل تمام مؤمنین مى‏شود و منظور از آیه این است که خداوند محبت کسانی که اهل ایمان هستند و عمل صالح می کنند را در دل مردم صالح قرار مى‏دهد. 3- معنی آیه این است که خداوند، محبت مؤمنین را در دل مخالفانشان قرار مى‏دهد و این سبب می شود که مخالفان نیز ایمان بیاورند 4- معنی آیه این است که خداوند محبت مؤمنین را در دل یکدیگر قرار مى‏دهد تا یکدیگر را دوست بدارند و پشتیبان یکدیگر باشند و همچون دستى واحد، در مقابل دشمن، به نبرد خیزند. 5- معنی آیه این است که خداوند در آخرت، محبت مؤمنین را در دل یکدیگر قرار مى‏دهد تا همچون پدر و فرزند یکدیگر را دوست بدارند. این خود بالاترین شادى و بزرگترین نعمت است.

2.     نظرات بالا مخالف هم نیستند کاملا قابل جمعند و تفسیر نمونه همه را به این شکل جمع کرده است و معنی آیه را قول دوم دانسته و بقیه اقوال را مصادیق آن معرفی کرده است به این صورت که: " ایمان و عمل صالح" جاذبه و کشش فوق- العاده‏اى دارد، اعتقاد به یگانگى خدا و دعوت پیامبران که بازتابش در روح و فکر و گفتار و کردار انسان به صورت اخلاق عالیه انسانى، تقوا و پاکى و درستى و امانت و شجاعت و ایثار و گذشت، تجلى کند، همچون نیروهاى عظیم مغناطیس کشیده و رباینده است. حتى افراد ناپاک و آلوده از پاکان لذت مى‏برند، و از ناپاکانى همچون خود متنفرند، به همین دلیل هنگامى که فى المثل مى‏خواهند همسر یا شریکى انتخاب کنند تاکید دارند که طرف آنها پاک و نجیب و امین و درستکار باشد.

3.     از على (ع) روایت شده است که فرمود: از رسول خدا از معناى آیه" سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا" پرسیدم که چیست؟ فرمود: محبت در قلوب مؤمنین و ملائکه مقربین. یا على خداوند به مؤمنین سه چیز داده، اول مَقت، دوم حلاوت، سوم مهابت در قلوب صالحان. کلمه" مقت" به معناى محبت است.

4.     طبق روایتی از پیامبر اکرم ایمان و عمل صالح محبوبیتی ایجاد می کند به وسعت همه جهان خلقت به این صورت که: ذات پاک خداوند چنین کسانى را دوست دارد، نزد همه اهل آسمان ( ملائکه) محبوبند، و این محبت در قلوب انسانهایى که در زمین هستند به دلیل فطرت کمال جوی انسان ایجاد مى‏شود و در آخرت نیز اهل بهشت به هم محبت می ورزند.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

باقیات الصالحات بهتر است

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ یَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْاْ هُدًى  وَ الْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَ خَیرٌ مَّرَدًّا(مریم/76)

ترجمه آیه: و خداوند کسانى را که هدایت یافته‏ اند بر هدایتشان می ‏افزاید، و نیکیهاى ماندگار، نزد پروردگارت از حیث پاداش بهتر و خوش ‏فرجام‏تر است.

1.       کلمه «مردّ» به معناى عاقبت و منفعت است. و کلمه‏ى «ثواب» به معناى جزاى عمل است که به انسان بر می گردد، چه خیر باشد و چه شر لکن بیشتر در خیر استعمال می ‏شود.

2.     این آیه ادامه پاسخ سوال کافران است که پرسیدند وضعیت ما بهتر است یا وضعیت مومنین؟ و خداوند در این آیه به مؤمنین می پردازد که خداى تعالى راه یافتگان ایشان را مدد می ‏فرماید، و هدایتى بر هدایتشان مى‏افزاید، و هم موفق به انجام اعمال صالحی می کند که از نظر اجر بهتر است و هم از نظر فرجام و رسیدنشان به بهشت.

3.     منظور از افزودن هدایت مومنین چیست؟  در پاسخ باید گفت: بدیهى است هدایت درجاتى دارد هنگامى که درجات نخستین آن بوسیله انسان پیموده شود خداوند دست او را مى‏گیرد و بدرجات عالیتر مى‏برد، و همچون درخت بارورى که هر روز مرحله تازه‏ اى از رشد و تکامل را مى‏پیماید این هدایت یافتگان نیز در پرتو ایمان و اعمال صالحشان هر روز به مراحل بالاترى گام مى‏نهند. و خداوند از یکی از این راه ها دست مؤمن را می گیرد: اولا توفیق عمل از سوی خداوند است. خیلی اوقات اراده انجام عمل را ما داریم ولی توفیق انجامش نصیب ما نمی شود پس از راه توفیق بر اطاعت، خداوند شرایط تحصیل رضایت بیشتر خود را فراهم می کند. ثانیا هدایت شده ها بیشتر در معرض نورانیت قرآن قرار می گیرند و از مفاهیم نورانی آیات قرآن هدایت می شوند ثالثا بهرمندی هدایت شدگان از همنشینی با صالحان و انسان های هدایت شده کمک بزرگی در مسیر هدایت بیشتر است رابعا هدایت شده گان تحت ولایت خداوند و پیامبران و ائمه اطهار قرار می گیرند و بزرگترین لطف خداوند به بشریت ولایت است. در روایتی امام صادق (ع) به لطف ولایت اشاره می فرماید: مراد از افزایش هدایت مؤمنان، پیروی ایشان از حضرت قائم عجل اللّه فرجه است در زمان قیام جهانی اش  بعد از اعتقاد به آن و عدم انکار وجود مبارک آن حضرت است یعنى از نظر امام صادق اعتقاد به آن حضرت هدایت است و پیروى آن سرور افزایش هدایت است.

4.     کفار خود را با مومنین مقایسه کردند و مال و موقعیت خود را به رخ مومنین کشیدند و از این مسیر به مؤمنان فخرفروشی کردند خداوند اعمال مومنین را باقیات الصالحات می نامد و بر آن ارزش گذاری کرده می فرماید: مال و ثروت و موقعیت اجتماعی فانی است و نه تنها نمی تواند قسمتی از آرزوهایتان را برآورد بلکه  عاقبتش حسرت و عذاب دردناک قیامت است. ولی اعمال صالح، ماندگارند و خواسته دل مؤمنین هستند و نیز پاداش ابدى برای آنها دارند وبهشت را روزی مؤمن می کنند.

5.     پیامبر گرامی اسلام صلّى اللّه علیه و آله می فرماید: امّت من در دنیا سه طبقه‏اند: 1.جماعتى که در جمع مال رغبت نکنند و در ذخیره آن سعى ننمایند، به حداقل دنیا که توان فعالیت داشته باشند اکتفا می کنند و توانگر آخرتند، ایشانند که حق تعالى فرموده لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ‏ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ. 2.  گروهى که دنیا را دوست دارند و آن را از پاکترین وجهى جمع و در نیکوترین راهى صرف کنند، با فقرا مواسات، و رحم را صله کنند، و در اجتناب از حرام چنان باشند که سنگ خوردن را دوست‏تر دارند از حرام؛ ایشان نیز بعد از حساب به بهشت درآیند. 3.گروهی که جمع مال را دوست، و حلال و حرام را مخلوط، و در راه خیر صرف نکنند، ایشان کسانیند که دنیا زمام دلهاى آنها به دست گرفته تا به جهنم رساند.

موافقین ۰ مخالفین ۰

کدام گروه وضع خوبی دارد، مومنین یا کافرین؟

بسم الله الرحمن الرحیم 

وَ إِذَا تُتْلىَ‏ عَلَیْهِمْ ءَایَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ أَىُّ الْفَرِیقَینْ‏ خَیرٌ مَّقَامًا وَ أَحْسَنُ نَدِیًّا وَ کمَ‏ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَ رِءْیًا (مریم/ 73 و 74)

ترجمه آیات: و چون آیات روشن ما بر آنان خوانده شود، کسانى که کفر ورزیده‏اند به آنان که ایمان آورده‏اند مى‏گویند: «کدام یک از [ما] دو گروه جایگاهش بهتر و محفلش آراسته‏ تر است؟» و چه بسیار نسلها را پیش از آنان نابود کردیم، که اثاثى بهتر و ظاهرى فریباتر داشتند.

1.       ندیّ از ندو به معنی مجتمع و باشگاه یعنی محلی که در آن مردم دور هم می نشینند، کلمه‏ ى «اثاث» به معناى امکانات زندگى و رفاهى است. «رِءیاً» منظره‏ هاى دیدنى را گویند. «قَرنٍ» به مردمى گفته می ‏شود که در یک زمان با هم زندگى می ‏کنند.

2.     در این آیه کفار خود را با مؤمنین مقایسه کرده و به دو دلیل خود را برتر معرفی کرده اند: یکی جایگاه دنیوی که نشان دهنده برخورداریشان از مقام و مال و منال است و دیگری آراستگی محافل که نشان دهنده کثرت نفرات آنها است. غافل از اینکه هر دو دلیل آنها تنها ناظر بر امور دنیوی و لذات زودگذر آن است. یعنی وقتی کفار آیات و دلایل واضح خدا را شنیدند و از پاسخ به آن عاجز ماندند افتخارات دنیوی خود را به رخ مؤمنین کشیدند و از این که غیر از حیات دنیا حیاتى جاودان و ابدى دارند که نهایت و آخر ندارد، و اینکه سعادت آدمى در سعادت زندگى ابدی است غافل شدند.

3.     در پاسخ به این سخن کفار، خداوند به مرگ انسان های گذشته اشاره می کند تا کافران را بفهماند که تمتعات و لذتهاى دنیا هم همیشه به سعادت آدمى تمام نمى‏شود، و آدمى را از غضب خدا که ممکن است روزى متوجه او شود حفظ نمى‏کند، و چنان روزى هم از ستمگران دور نیست، پس دارنده دنیا از خشم خدا ایمن نیست و چون ایمن نیست زندگیش گوارا نیست، چون مرگ و عذاب الهی زندگیش را هر لحظه تهدید مى‏کند.

4.     پس پیامبران و اصحاب آنها با منطق عقل و فطرت استدلال می کنند و مشرکین و کفار با منطق معده و لذات دنیا با آنها مقابله می کنند. مرحوم مغنیه در تفسیر کاشف ذیل این آیه این نحوه استدلال را فلسفه معده می خواند و با استناد به اپیکور از فلاسفه یونان قدیم که معتقد به اصالت لذت بود و خیر عالی را لذت و نهایت شر را رنج می دانست می گوید: کفار قریش و حتی خیلی از انسان های معاصر همان حرف اپیکور را می گویند با این فرق که او به لذت معنوی معتقد بود ولی اینها جز لذت مادی دنیوی و معدوی چیز دیگری را قبول ندارند.

5.     نقل شده است که نضر بن حرث و اصحاب او موهاى خود را شانه مى‏کردند و صورتهاى خود را به روغن صفا مى‏دادند و جامه فاخر می ‏پوشیدند و بر اسبان دونده و جهنده سوار مى‏شدند و به شکل زیبا و حسن صورت و جمعیت و رفاه خود بر اصحاب پیغمبر افتخار مى‏کردند، خداوند در باره آنها این آیه را نازل و آنها را به عذاب تهدید نمود و چون آیات قرآنى جاوید و عام است نسبت به تمام مکلفین، پس تهدید آیه شامل همه کسانی است که مثل کفار قریش و یا مثل فرعون در هر عصرى به جاه و جلال خود افتخار کند و بر مؤمنین فخر فروشی کند و با این کار خود به مقدسات دین اهانت کنند.

6.     به نظر من این آیات و آیات قبلی یعنی از آیه 58 به بعد یک سیر تاریخی را به انسان ها گوشزد می کند که در زمان انبیا تکرار می شده است به این صورت که 1. ابتدا پیامبری مبعوث می شده و مردم را به حق دعوت می کرده و نیز ظالمان را نسبت که اعمال ظالمانه شان انذار می داده است. پیامبران به مردم می گفتند که یاد خداوند نمایند و از محبت و عشق به دنیا و لذات آن دوری کنند. 2. در اکثر موارد مظلومین و مستضعفین به پیامبران ایمان می آوردند و در نتیجه رهبری پیامبران و ایمان راسخشان نسبت به خداوند پیروز و قدرتمند می شدند. 3. جانشین های پیامبران و اصحاب آنها یاد خدا را فراموش می کردند و لذات دنیا آنها را می فریفت و در نتیجه شهوت و دنیاپرستی حق دیگران را می خوردند و جامعه مجددا به دو دسته ظالم و مستضعف تقسیم می شد. 4. خداوند پیامبرانی مبعوث می کرد تا مظلومان و مستضعفان را از دست این ظالم ها نجات دهند.  

موافقین ۰ مخالفین ۰

جانشینان بد

بسم الله الرحمن الرحیم

فخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُواْ الصَّلَوةَ وَ اتَّبَعُواْ الشهَّوَاتِ  فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا(مریم/59)

ترجمه آیه: آن گاه، پس از آنان جانشینانى به جاى ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروى کردند، و به زودى [سزاى‏] گمراهىِ [خود] را خواهند دید.

1.       کلمه" خلف" در صورتى که با سکون لام خوانده شود به معناى جانشین بد است، و در صورتى که با فتحه لام خوانده شود ضد آن است، یعنى به معناى جانشین خوب است، گاهى هم مى‏شود که بعکس استعمال شود. ضایع کردن چیزی یعنی به دلیل سوء تدبیر آن چیز را محافظت نکردن و از دست دادن  و یا در جایى مصرف کردن که نباید مى‏کرد. غی به معنی گمراهی و ضلالت و از مسیر حق منحرف شدن و به خطا رفتن است

2.     در این آیه خداوند می فرماید بعد از آن پیامبران بزرگ با آن صفات اخلاقی بزرگ و اعتقادات راسخ که از همه چیزشان در راه خداوند می گذشتند عده ای جانشین آنها شدند که جانشین بدی بودند، خلف با سکون لام بودن، نه خلف با فتحه لام. چرا باید جانشینان انسان های بزرگی چون انبیا چنین بد باشند؟ در تاریخ اسلام ماجرای کربلا دقیقا مصداق این آیه است که پس از پیامبر اسلام خلیفه پیامبر یزید فرزند پیامبر را می کشد و خانواده اش را کت بسته به شام می آورد. ابو سعید خدرى از پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله نقل نموده که این جماعت ضایع کنندگان نماز بعد از شصت سال از هجرت من پیدا شوند.در زمان ما هم شاهد جانشینان افراد انقلابی و متدین هستیم. چون هر زمان این مسئله تکرار می شود به نظرم خیلی باید بر این مسئله دقت کرد؟

3.     مرحوم علامه آیه را چنین تفسیر می کند: پس معناى جمله" فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ ..." این است که به جاى آنان که خدا انعامشان کرده بود و طریقه‏شان خضوع و خشوع براى خداى تعالى بوده همواره با عبادت متوجه او مى‏شدند، قومى آمدند و قائم مقام ایشان شدند که آنچه را از آنان گرفتند یعنى نماز و توجه عبادى به سوى خداى سبحان را ضایع کرده و در آن سهل‏انگارى نمودند، بلکه به کلى از آن اعراض نمودند، و در عوض شهوات را پیروى کردند، و در نتیجه همان شهوات، ایشان را از مجاهده در راه خدا و توجه به او مانع گردید(و از راه راست منحرف شدند).

4.     به نظر می رسد با توجه به تاکید آیات قبل بر امر به نماز در بین اعضای خانواده و یا نزدیکان و سپس اشاره به نقاط ضعف جانشینان در نماز و به تبع آن پیروی از شهوات می شود فهمید که با دور شدن از سلف نیکی چون انبیا، نماز حقیقت اصلی خود را از دست می داد و به شکل آن اکتفا می شد که شاید بهترین مصداق اضاعه نماز باشد. نمازی ظاهری که قادر به رفع حداقل هایی از معایب جامعه نیست. آنچه که ما امروز در عربستان سعودی شاهدش هستیم. تفسیر نمونه با این برداشت همراهی کرده است و می گوید: در اینکه منظور از" اضاعه صلاة" در اینجا ترک نماز است و یا تاخیر از وقت آن، و یا انجام دادن اعمالى که نماز را در جامعه ضایع کند؟ مفسران احتمالهاى مختلفى داده‏اند، ولى معنى اخیر، صحیحتر به نظر مى‏رسد... چرا از میان تمام عبادات، روى نماز در اینجا انگشت گذارده شده؟ شاید دلیل آن این باشد که" نماز" چنان که مى‏دانیم سدى است در میان انسان و گناهان، هنگامى که این سد شکسته شد، غوطه‏ور شدن در شهوات، نتیجه قطعى آنست‏

5.     از حضرت صادق علیه السلام مروى است که مراد «اضاعوا» تأخیر نماز است از وقت، نه ترک آن. در جوامع (منظور جوامع الجامع از تفاسیر معتبر شیعی می باشد) از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام مروى است که این «اضاعوا» آن زمان باشد که بناهاى بلند و سخت کنند، و بر اسبان منظور نشینند و جامه‏هاى مشهور پوشند.

6.     در پایان نظر رهبر فرزانه حضرت آیت الله خامنه ای را در باره این آیه عینا نقل می گردد: به نظر من این پیام عاشورا، از درسها و پیامهای دیگر عاشورا برای ما امروز فوری‌تر است. ما باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمد که حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، آقازاده‌ی اول دنیای اسلام و پسر خلیفه‌ی مسلمین، پسر علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌الصّلاةوالسّلام، در همان شهری که پدر بزرگوارش بر مسند خلافت می‌نشست، سر بریده‌اش گردانده شد و آب از آب تکان نخورد! از همان شهر آدمهایی به کربلا آمدند، او و اصحاب او را با لب تشنه به شهادت رسانند و حرم امیرالمؤمنین علیه‌السّلام را به اسارت گرفتند. حرف در این زمینه، زیاد است. من یک آیه از قرآن را در پاسخ به این سؤال مطرح می‌کنم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن، آن درد را به مسلمین معرفی می‌کند. آن آیه این است که می‌فرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلاة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا» (۱)دو عامل، عامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است: یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویت؛ حساب معنویت را از زندگی جدا کردن و توجه و ذکر و دعا و توسل و طلب از خدای متعال و توکل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنار گذاشتن. دوم «و اتبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوترانیها رفتن؛ دنبال هوسها رفتن و در یک جمله: دنیاطلبی. به فکر جمع‌آوری ثروت، جمع‌آوری مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن. این، درد اساسی و بزرگ است. ما هم ممکن است به این درد دچار شویم. اگر در جامعه اسلامی، آن حالت آرمانخواهی از بین برود یا ضعیف شود؛ هر کس به فکر این باشد که کلاهش را از معرکه در ببرد و از دیگران در دنیا عقب نیفتد؛ این‌که «دیگری جمع کرده است، ما هم برویم جمع کنیم و خلاصه خود و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجیح دهیم»، معلوم است که به این درد دچار خواهیم شد. ۱۳۷۱/۰۴/۲۲

موافقین ۰ مخالفین ۰

ما مسؤول نماز خواندن زن و فرزند خودمان نیز هستیم

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ کاَنَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَوةِ وَ الزَّکَوةِ وَ کاَنَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا(مریم/55)

ترجمه آیه: و همواره خاندان خود را به نماز و زکات فرمان مى‏داد و همواره نزد پروردگارش پسندیده  بود.

1.       از دیگر صفات پسندیده حضرت اسماعیل این بود که همواره خانواده خود را به نماز و روزه دعوت می کرد و چون اهل و خانواده‏اش را امر به نماز و زکات می کرد پروردگارش از او راضی بود.

2.      در این آیه سه مسئله مهم است: یکى آن که مهمترین ارکان تربیت جامعه، خانواده است و باید خانواده را نماز خوان تربیت کنیم. نماز پایه و اساس اعمال نیک است و نماز سبب تقرب انسان به خدا مى‏شود و باید تربیت را از نماز آغاز نمود. ضرورتى ندارد که کودک خود را به انجام همه واجبات و اخلاقیات از خرد و کلان آنها تلقین کنى. بلکه اگر میان او و خدا یک رابطه ایمانى ایجاد کنى بقیه کارها خود بخود به سامان خواهد آمد. نماز کارى است منظم و هر شبانه روز پنج بار به انجام آن پرداختن کارى دشوار است. اگر کسى از کودکى به نماز عادت کرده باشد نماز جزیى از زندگى‏اش خواهد بود، چنان که گویى هرگز از آن احساس بى‏نیازى نخواهد کرد. مطلب دوم زکات است. زکات به معنی انفاق و کمک به نیازمندان، تمرینی است براى این که انسان را بیاموزد که فقط به خود نپردازد بلکه به مردم دیگر نیز توجه کند. مطلب سوم که از سوره مریم حاصل مى‏شود این است که مسئله رضا و خشنودى بارها در آن تکرار شده و از زورگویى نهى گردیده است. از وظایف والدین است که فرزند خود را طورى تربیت کنند که در عین مقبولیت در نزد مردم در نزد خدا هم آبرومند و مقبول باشند. یعنى در محدوده پرهیزگارى، به راه و روش پیامبرش سیر کنند.

3.     شهید مطهری در باره آموزش نماز به فرزندان می گوید: خیلی دلم می خواهد ما به اهمیت نماز که عمود الدین است پی برده باشیم. هیچ می دانید که ما مسؤول نماز خواندن خاندان خودمان، یعنی زن و فرزند خودمان هستیم یا نه؟ هر فردی از ما هم مسئول نماز خودش است و هم مسؤول نماز اهلش یعنی زن وبچه اش. خطاب به پیامبر اکرم (ص) است که: «و امر اهلک بالصلوة و اصطبر علیها» (طه/آیه 132)؛ «ای پیامبر! خاندان خودت را به نماز امر کن و خودت هم بر نماز صابر باش». این اختصاص به پیامبر ندارد، همه ما به این امر موظف هستیم. بچه ها را چه باید کرد؟ بچه ها را از کوچکی باید به نماز تمرین داد. دستور رسیده است که به بچه از هفت سالگی نماز تمرینی یاد بدهید. البته بچه هفت ساله نمی تواند نماز صحیح بخواند ولی صورت نماز را می تواند بخواند. از هفت سالگی می تواند به نماز عادت کند، چه پسر و چه دختر. یعنی همان اولی که بچه به دبستان می رود، باید نماز را در دبستان به او یاد بدهند، در خانواده هم باید به او یاد بدهند ولی این را توجه داشته باشید که یاد دادن و وادار کردن با زور نتیجه ای ندارد، کوشش کنید که بچه تان از اول به نماز خواندن رغبت داشته باشد و به این کار تشویق بشود. به هر شکلی که می توانید موجبات تشویق بچه تان را فراهم کنید که با ذوق و شوق نماز بخواند، زیاد به او بارک الله بگوئید، جایزه بدهید، اظهار محبت کنید که بفهمد وقتی نماز می خواند، بر محبت شما نسبت به او افزوده می شود. دیگر اینکه بچه را باید در محیط مشوق نماز خواندن برد. به تجربه ثابت شده است که اگر بچه به مسجد نرود، اگر در جمع نباشد و نماز خواندن جمع را نبیند، به این کار تشویق نمی شود، چون اصلا حضور در جمع مشوق انسان است. آدم بزرگ هم وقتی خودش را در جمع اهل عبادت می بیند، روح عبادت بیشتری پیدا می کند، بچه که دیگر بیشتر تحت تأثیر است. متاسفانه کم رفتن ما به مسجد و معابد و مجالس دینی و اینکه بچه ها کمتر در مجالس مذهبی شرکت می کنند، سبب می شود که این ها از ابتدا رغبت به عبادت پیدا نکنند ولی این برای شما وظیفه است. اما اسلام که می گوید بچه ات را وادار به نماز خواندن کن، نمی گوید تشر بزن، دعوایش کن. نه، از هر وسیله ای که می دانید بهتر می شود برای تشویق او به عبادت و نماز خواندن استفاده کرد، شما باید استفاده بکنید. باید ما با بچه های خودمان برنامه مسجد رفتن داشته باشیم تا آنها با مساجد و معابد آشنا بشوند. ما خودمان که از بچگی با مساجد و معابد آشنا بودیم در این اوضاع و احوال امروز چقدر به مسجد می رویم که بچه های ما که هفت ساله شده اند به دبستان رفته اند و بعد به دبیرستان و بعد به دانشگاه ولی اصلا پایشان به مساجد نرسیده است، بروند. خوب، این ها قهرا از مساجد فراری می شوند.(مرتضی مطهری- آزادی معنوی- صفحه 151-150)

          4. موارد ذیل از کارکردهای مهم خانواده برای دعوت فرزندان به نماز شناخته شده‏اند:تشویق و تحسین(کلامی و 

          مادی)،الگوآفرینی‏ مناسب،آرایش محیط مساجد،بیان آثار نماز،استفاده از قصه و شعر در مورد نماز و پرهیز از زیاده‏ روی و

          تحکم نابخردانه.

موافقین ۰ مخالفین ۰

وفا یکی از زیباترین کلمات زندگی است

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ اذْکُرْ فىِ الْکِتَابِ إِسمَاعِیلَ  إِنَّهُ کاَنَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَ کاَنَ رَسُولًا نَّبِیًّا(مریم/ 54(

ترجمه آیه: و در این کتاب از اسماعیل یاد کن، زیرا که او درست‏وعده و فرستاده‏اى پیامبر بود.

1.       یکى از واجبات شرعى عمل به وعده و وفای به آن است و خلف وعده یکى از گناهان بزرگ است، اسماعیل فرزند ارشد حضرت ابراهیم هم وفادار نسبت به خدا و هم نسبت به پدر و مادرش بود. در کتاب کافى از امام صادق علیه السّلام نقل شده که اسماعیل صادق الوعد خوانده شد براى آنکه به مردى وعده داد که در مکانى منتظر او باشد یک سال در آن مکان منتظر او بود تا آن مرد آمد و آن حضرت فرمود: اگر نیامده بودى همیشه منتظر تو بودم‏. برخی از مفسرین انتظار یک ساله را خلاف عقل دانسته و سعی در توجیه آن نموده اند ولی شیعه برای تحقق وعده ظهور حضرت مهدی دوازده قرن است انتظار می کشد و به نظر می رسد مفسرین تصور کرده اند ایشان بدون درآمد و خوردن آب و غذا قطعا می بایست می مرد در حالی که انتظار با انجام امور زندگی منافاتی ندارد و تنها سبک زندگی انسان را تغییر می دهد.

2.     یکی از زیباترین کلمات زندگی، وفا است؛ وفای به خدا، وفای به خانواده و همسر و فرزندان، وفای به دوستان، وفای به مشتری، وفای به وطن و وفای به انسانیت و جامعه.  شاید کمتر چیزى باشد که این قدر گسترش داشته باشد، زیرا بدون آن هرج و مرج می شود و بزرگترین سرمایه جامعه یعنی اعتماد و اطمینان آحاد مردم به یکدیگر سلب می شود که بزرگترین بلاى اجتماعى است. در نهج البلاغه در فرمان مالک اشتر چنین مى‏خوانیم: در میان واجبات الهى هیچ موضوعى همانند وفاى به عهد در میان مردم جهان- با تمام اختلافاتى که دارند- مورد اتفاق نیست به همین جهت بت پرستان زمان جاهلیت نیز پیمانها را در میان خود محترم مى‏شمردند زیرا عواقب دردناک پیمان شکنى را دریافته بودند.

3.     منظور از وفای عهد و وعده انسان با خداوند، شناخت معارف الهی و عمل به احکام و رعایت حلالها و حرامهاى دینى و اطاعت از خدا و رسول و امامان معصوم می باشد. و منظور از صدق وعده انسان با جامعه رعایت مقررات گوناگون آن جامعه به عنوان یک شهروند است.و نیز التزام به قراردادها یی که انسان با افراد دیگر دارد مانند: عقد معاملات و ازدواج و عقود دیگر که باید به آنها ملتزم شود.

از پیامبر اکرم ص نقل شده که فرمود: لا دین لمن لا عهد له‏ یعنی آن کس که به پیمان خود وفادار نیست دین ندارد. نیز امام صادق (ع) می فرمایند: سه چیز است که خداوند به هیچ کس اجازه مخالفت با آن را نداده است: اداى امانت در مورد هر کس خواه نیکوکار باشد یا بدکار، و وفاى به عهد در باره هر کس خواه نیکوکار باشد یا بدکار، و نیکى به پدر و مادر خواه نیکوکار باشند یا بدکار. قرآن، وفاى به پیمان حتّى با مشرکان را لازم مى‏داند، فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى‏ مُدَّتِهِمْ (توبه/4) پس پیمان اینان را تا [پایان‏] مدّتشان تمام کنید.

موافقین ۰ مخالفین ۰

رابطه دوستى و محبت میان دو برادر مستحکم‌ترین رابطه است

بسم الله الرحمن الرحیم

و وَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِیًّا ( مریم/53)

ترجمه آیه: و ما به رحمت خویش برادرش هارون پیامبر را به او بخشیدیم.

1.       برادر نعمت الهی است و داشتن برادر ریشه در رحمت الهی دارد و نداشتن آن حرمان و محرومیت از یک نعمت الهی است. و از دیدگاه قرآن، ، به گونه‌اى که قرآن در آیه 12 سوره حجرات غیبت کردن را به مثابه خوردن گوشت برادر مرده دانسته و یا در آیه‌ 10 همان سوره رابطه برادری را الگویى براى ارتباط همه مؤمنان معرفى کرده است، قرآن در آیه 34 سوره عبس قیامت را روزى دانسته که انسانها از تمام خویشاوندان از جمله از برادر خویش مى‌گریزند و در آیات 11 و 12 سوره معارج قیامت را روزى دانسته است که مجرمان حاضر مى‌شوند همه خویشاوندان حتى برادرانشان را فدا کنند تا از عذاب دردناک آن روز رهایى یابند.

2.     برادر در قرآن بیش از 90‌بار با واژه «اخ» و دیگر مشتقات آن به کار رفته است که در بیشتر آیات مقصود از آن برادر نَسَبى است که به پسر یا مردى گفته مى‌شود که در پدر و مادر یا یکى از آن دو با شخص مشترک باشد. ؛  و گاه مقصود از این واژه، برادر رضاعى است یعنی کسی که در شیر با کسی مشترک است. هرچند قصه برادران در قرآن کریم بیشتر مایه عبرت است مثل قصه هابیل و قابیل و برادران یوسف، ولی قصه حضرت موسی داستان وفاداری است، وفاداری و همدلی دو خواهر و دو برادر یعنی قصه موسی و هارون و قصه مادر موسی و خواهرش که در رساندن موسی به آغوش مادرش نقش خطیری ایفا می کند.

3.     در سوره نور آیه 24 خداوند می فرماید که وارد شدن برادر و خواهر به خانه برادر و تناول کردن از غذاى موجود در آن جایز است یعنی باید برادر و خواهر چنان با هم صمیمی باشند که بین آنها تعارفات متداول در جامعه نباشد. البته باید بدانیم که صله رحم، محبت و صمیمیت میان برادران و خواهرانی است که مؤمن باشند و کفر تمام وظایف بین برادران و خواهران را ساقط می کند.

4.     هارون برادر حضرت موسی سه سال از او بزرگتر بود حضرت موسی از خداوند خواست تا برادرش را همراه او سازد تا در  مأموریت بزرگی که خداوند بر عهده اش گذاشته بود پشتیبان او باشد و خداوند این خواسته را اجابت نمود همچنین آنگاه که موسى قوم خود را براى رفتن به میقات ترک کرد برادرش هارون را به جانشینى خود در میان بنى اسرائیل برگزید و ازاین ‌رو در پى این ماجرا و به دلیل سختی هایی که برادرش متحمل شده بود آن حضرت دست به دعا برداشت و براى خود و برادرش هارون از خداوند رحمت طلبید.

موافقین ۰ مخالفین ۰

در راه خداوند کسی زیان نمی بیند

بسم الله الرحمن الرحیم

فَلَمَّا اعْتزَلهُمْ وَ مَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ  وَ کُلّاً جَعَلْنَا نَبِیًّ وَ وَهَبْنَا لهَم مِّن رَّحْمَتِنَا وَ جَعَلْنَا لهَمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا (مریم/49 و 50(

ترجمه آیات: و چون از آنها و [از] آنچه به جاى خدا مى‏پرستیدند کناره گرفت، اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم و همه را پیامبر گردانیدیم. و از رحمت خویش به آنان ارزانى داشتیم، و ذکر خیر بلندى برایشان قرار دادیم.

1. اعتزال از واژه عُزلت است به معنی "کناره گیری کردن" و در اینجا منظور کناره گیری حضرت ابراهیم از بت ها و بت پرستان می باشد. بعد از ماجرای به آتش انداختن، حضرت ابراهیم یقین کرد که امیدی به هدایت بت پرستان نیست و لذا از شهر بابل در عراق به شهر حرّان در شام هجرت نمود

2. در راه خداوند کسی زیان نمی بیند و خداوند اجر کسی را ضایع نمی کند و اگر کسی در راه خدا قدمی صادقانه بردارد خداوند چندین برابر به او پاداش می دهد. حضرت ابراهیم در راه خدا از خانواده خود گذشت و آنها را ترک کرد و خداوند به خاطر ایثارها و فداکاریها و استقامتش در اداى رسالتى که بر عهده داشت آن چنان ایشان را بلند آوازه ساخت که همواره بر زبانهاى مردم جهان قرار داشته و دارد، و به عنوان اسوه و الگویى از خداشناسى و جهاد و پاکى و تقوا و مبارزه و جهاد شناخته مى‏شود.

3. فرزند صالح و حتی نوه صالح از مواهب الهی است و پاداش استقامت و مجاهدت های پدر و مادر در راه خداوند، فرزند صالح و نسل مؤمن است. فرزندى همچون اسحاق و نوه‏اى همچون یعقوب که هر یک پیامبرى عالیمقام بودند، نتیجه آن استقامتى بود که ابراهیم ع در راه مبارزه با بتها و کناره‏گیرى از آن آئین باطل از خود نشان داد.

4. مراد از رحمت در آیه دوم، ممکن است امامت باشد، هم چنان که در آیه 72 و 73 سوره انبیاء موهوب از طرف خداوند صریحا نام برده شده است که آنها را ائمه‏اى صالح قرار می دهد و ممکن هم هست مراد از آن رحمت، تایید به روح القدس باشد ممکن هم هست معناى آن مطلق ولایت الهى باشد. یعنی خداوند به عنوان پاداش امامت را در نسل حضرت ابراهیم قرار داد.

5. " لسان" در اینجا به معنى یادى است که از انسان در میان مردم مى‏شود و لسان الصدق به معنى یاد خیر و نام نیک و خاطره خوب در میان مردم است، و هنگامى که با کلمه" علیا" که به معنى عالى و برجسته است ضمیمه شود مفهومش این خواهد بود که خاطره بسیار خوب از کسى در میان مردم بماند. نام خیر از نعمت های الهی می باشد و خداوند به بندگان خوب خود این نعمت را عطا می کند. نام نیک باعث می شود دشمنان نتوانند تاریخ زندگى شخصی چون ابراهیم را که فوق العاده انسانساز است به بوته فراموشى بسپارند، و او را که مى‏تواند الگویى براى مردم جهان باشد از خاطره‏ها محو کنند

در روایتى از امیر مؤمنان على ع مى‏خوانیم: لسان الصدق للمرء یجعله اللَّه فى الناس خیر من المال یاکله و یورثه؛ خاطره خوب و نام نیکى که خداوند براى کسى در میان مردم قرار دهد از ثروت فراوانى که هم خودش بهره مى‏گیرد و هم به ارث مى‏گذارد بهتر و برتر است.

موافقین ۰ مخالفین ۰

وظیفه نسبت به پدر، مادر، عمو و بزرگتر خانواده

بسم الله الرحمن الرحیم

یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ  إِنَّ الشَّیْطَانَ کاَنَ لِلرَّحْمَانِ عَصِیًّا ؛ یَا أَبَتِ إِنِّى أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَانِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا( مریم/ 44 و 45)

ترجمه آیات: پدرجان، شیطان را مپرست، که شیطان [خداى‏] رحمان را عصیانگر است ؛ پدرجان، من مى‏ترسم از جانب [خداى‏] رحمان عذابى به تو رسد و تو یار شیطان باشى

مراد از عبادت، در جمله" لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ"، اطاعت است از پیامبر ص چنین نقل شده: کسى که به سخن سخنگویى گوش فرا دهد (گوش دادن از روى تسلیم و رضا) او را پرستش کرده، اگر این سخنگو از سوى خدا سخن مى‏گوید خدا را پرستیده است، و اگر از سوى ابلیس سخن مى‏گوید ابلیس را عبادت کرده است.

2. در این آیه حضرت ابراهیم علیه السلام در نهایت حسن و انتظام عموی خود را به مسیر درست راهنمایی کرده است زیرا اولا: عموی خود را آگاه فرمود به غلط بودن عبادت اصنام و اوثان و هر گونه بت (رفع موانع صراط مستقیم) و بعد او را امر نمود به پیروى خود به عنوان عالم و ترک تقلید ( راهنما شناسی) و بعد باز او آگاه نمود بر آنکه عقلا اطاعت شیطان جایز نیست ( شناخت رهزنان طریقت) و در مرحله چهارم بیان عواقب کار و اینکه اگر خطا کند و به راه اشتباه رود چه عاقبتی در پیش رو دارد.

3. تعبیر ابراهیم در برابر عمویش آزر در اینجا بسیار جالب است از یک سو مرتبا او را با خطاب یا ابت (پدرم) که نشانه ادب و احترام است مخاطب میسازد و از سوى دیگر جمله" ان یمسک" نشان مى‏دهد که ابراهیم از رسیدن کوچکترین ناراحتى به آزر ناراحت و نگران است ولی در عین حال بسیار قاطع سخن می گوید از نکات می شود فهمید که احترام پدر و مادر واجب است و رنجاندن آنها حرام است ولی اطاعت از آنها خصوصا در امر مهم دین واجب نیست. البته انجام چنین امری آسان نیست که طوری رفتار کنیم که دل بزرگترهای خود را از خود نرنجانیم.

4. مراد از عذاب در آیه دوم خذلان و یا به حال خود واگذاشتن و یا رها کردن است و تعبیر به" عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ" اشاره به این نکته مى‏کند که کار تو بواسطه این شرک و بت‏پرستى بجایى رسیده که خداوندى که رحمت عام او همگان را در برگرفته به تو خشم مى‏گیرد و مجازاتت مى‏کند و ممکن است سلب نعمت از تو بکند، پس کار تو گناه بسیار بزرگ و نابخشودنی است. باید قدرت این استدلال را خوب درک کنیم تا متوجه کوردلی آزر شویم هیچ عاقلی نسبت به منعم و مولاى حقیقى خود عاصی نمی شود چون می داند نانخور اوست و خشم او ممکن است از او سلب نعمت کند. ولی متاسفانه انسان به جایى مى‏رسد که سرچشمه‏ى رحمت را به غضب وامى‏دارد و خداى رحمان را خشمگین مى‏کند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

راستگویی از کاملترین و با فضیلت ترین صفات انسانی است


بسم الله الرحمن الرحیم

وَ اذْکُرْ فىِ الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ  إِنَّهُ کاَنَ صِدِّیقًا نَّبِیًّا (مریم/41)

ترجمه آیه: و در این کتاب (قرآن) به یاد ابراهیم پرداز، زیرا او پیامبرى بسیار راستگوى بود.

1.       ظاهرا کلمه" صدیق" صیغه مبالغه از صدق و به معنى کسى است که بسیار راستگو است، بعضى گفته‏اند به معنى کسى است که هرگز دروغ نمى‏گوید، و یا بالاتر از آن توانایى بر دروغ گفتن ندارد، چون در تمام عمر عادت به راستگویى کرده است، و نیز بعضى آن را به معنى کسى مى‏دانند که آنچه را که انجام مى‏دهد مى‏گوید، و آنچه را که مى‏گوید انجام مى‏دهد، و میان گفتار و کردارش تناقضى نیست و ابراهیم (ع) چنین بود عملش تصدیق کننده سخن و اعتقاد او بود و سخنی را نمی گفت که خود عامل آن نباشد.

2.        راستگویی از کاملترین و با فضیلت ترین صفات انسانی است و اینکه خداوند حضرت ابراهیم را قبل از نبوت به صداقت و راستگویی متصف کرده است می فهماند که علت شایستگی او به نبوت صداقت و راستگویی او بوده است و آن حضرت به طور فطری چنین ویژگی داشته است.

3.        از اینکه خداوند امر می کند به پیامبر اسلام که  یاد مردی چون حضرت ابراهیم (ع) را زنده بدارد فهمیده می شود که بر همه ما وظیفه است که یاد انسان های دارای فضیلت را باید زنده نگه داشت تا فضایل آنها در جامعه زنده بماند. احیای الگوهای مناسب و تجلیل از ویژگی های خوب آنها یکى از شیوه‏هاى تربیت است.

4.        حضرت ابراهیم در بین انبیا از ویژگی های خاصی برخوردار است که نقل قصه آن حضرت آثار مطلوب بسیار دارد. همه اهل ملل و ادیان به فضل او مقرّ و معترفند و تمام ادیان زنده توحیدی جهان خود را به حضرت ابراهیم نسبت می دهند؛ یهود و مسیح از طریق اسحاق و یعقوب و پیامبر عظیم الشان اسلام از طریق اسماعیل خود را ابراهیمی می دانند.

5.       صداقت و راستگویی از همه پسندیده است ولی وقتی راستگویی هزینه دارد پسندیده تر است و وقتی انسان بداند که راستگویی اش باعث خواهد شد که جان و مال و خانواده اش به خطر بیافتند راستگویی ارزشی در حد نبوت پیدا می کند. چون حضرت ابراهیم در محیطى که یک پارچه وثنى و بت‏پرست بودند دم از توحید زد، با پدر و معاصرینش در افتاد، و با پادشاه بابل در افتاد، و خدایان دروغین آنها را شکست، و بر آنچه مى‏گفت مقاومت و ایستادگى ‏نمود، تا آنجا که او را در آتش انداختند و در آخر هم همانطور که به پدرش وعده داده بود از همه کناره‏گیرى و اعتزال جست.

موافقین ۰ مخالفین ۰