رَبُّنا الرّحمن المُستَعان

تفسیر آیاتی از قرآن با رویکرد تربیتی

تکبّر باعث می‌شود که انسان از مسیر حق برگردد

ثُمَّ أدْبَر وَ اسْتَکْبَرَ  (مدثّر / 23)، سپس پشت کرد و تکبّر ورزید.

1.       آیه مربوط به شخصی به‌نام ولیدبن مغیره می‌باشد که در دوران جاهلیت جزو دانشمندان مکه به حساب می‌آمد. او نزد پیامبر(ص) آمد سورة سجده را شنید منقلب شد ولی تحت فشار ابوجهل و مشرکین قریش که با هم رفاقت داشتند، مجدداً به شرک برگشت و او بود که پیامبر را ساحر نامید. البته این تهمت بعدها بیشتر مدح رسول اکرم(ص) شمرده شد تا ذم و بدگویی؛ ولی در آن زمان بی‌حرمتی به آن حضرت بود.

2.       علت اینکه انسانها از مسیر حق رو برمی‌گردانند و با اینکه طعم شیرین راه حق را چشیده‌اند به مسیر انحرافی می‌روند، بیشتر دو امر است: 1- استکبار و خود بزرگ‌بینی 2- دوستان و همراهان بد که رابطه‌ای عاطفی و محکم بینشان وجود دارد. در زمان حاضر و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران وقتی علت ادبار و پشت کردن به ارزش‌های دینی و انقلابی را در افراد بررسی کنیم ردّ این دو عامل را می‌توان به وضوح یافت.

3.       عواقب پشت کردن به اسلام و راه حق عبارتند از: الف) فریب شیاطین را می‌خورند و با آنها همراه می‌گردند. شاید هم شیاطین بلافاصله دور آنها را پر می‌کنند. ب) از نظر روحی روانی تحت فشار قرار می‌گیرند و آرامش خود را از دست می‌دهند. ج) زندگی آنها دشوار و همراه با تنگنا می‌شود. (معیشتاً ضنکا) د) به خواری گرفتار می‌شوند. هـ) اعمالشان باطل می‌شود و) همواره از مسیر حق دورتر و دورتر می‌شوند.

4.       در این آیه از دو ویژگی ادبار و استکبار گزارش شده است که هر دو از حالات درونی انسان است. خداوند از حالات درونی ولید خبر می‌دهد و این از اعجازهای قرآنی است. البته این حالات به ندرت و گاهی به شکل غلط‌انداز در صورت و ظاهر انسان نیز نمایان می‌گردد.

موافقین ۲ مخالفین ۰

منت نهادن بد است چه منت بر خدا و چه منت بر خلق خدا باشد

وَ  لاتَمْنُن تَسْتَکْثِر  (مدثّر / 6)، منت مگذار در حالی که فزونی می‌طلبی.

1.       این آیه دلالت بر منت نهادن بر خداوند در قبال انجام تکالیف الهی دارد. زیرا آیة بعد صبر بر تکالیف را به مؤمنان توصیه می‌کند که بخاطر سختی تکلیف و اذیتی که می‌کشند بی‌تابی نکنند و نیز منت نهادن بر خداوند را تقبیح می‌کند و بد می‌شمارد. مثل روزه گرفتن در ماه رمضان زمانی که در ایام طولانی و گرم تابستان در مناطق گرمسیر باشد.

2.       منت نهادن بد است چه منت بر خدا، چه منت بر خلق خدا باشد و منت نتیجه و حاصل کار نیک را باطل می‌کند و شخص از انجام تکلیف ثوابی به دست نمی‌آورد.

3.       علت منت نهادن بزرگ دانستن کار نیکی است که انجام گرفته است. امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند: لا تَسْتَکْثر ما عَمِلْتَ من خَیرٍ لِله کاری که برای خدا انجام داده‌ای بزرگ مشمار. یعنی هیچ کار نیکی که برای خدا انجام گیرد بزرگ نیست. اسباب انجام کار از آن خداوند است همچنین انگیزه‌های درونی و بیرونی انجام کار نیک حاصل هدایت تکوینی و تشریعی خداوند است پس چگونه می‌تواند کار نیک ما بزرگ باشد.

4.       در حدیثی امیر مؤمنان علی(علیه‌السلام) می‌فرمایند: کار خود را کوچک بشمارید، مخفی انجام دهید و در انجامش عجله کنید تا اینکه کارتان بزرگ جلوه کند، مردم آن را آشکار سازند و کارتان بر ایشان گوارا شود.

بزرگ دانستن کار، آشکار نمودن و به همه آن را اعلام نمودن و تعلل در انجام کار از نشانه‌های منت نهادن است.

5.       بیان نعمت به گیرنده آن بدون اینکه در دل نیکی‌کننده فخرفروشی و یا نشانه‌ای از نشانه‌های منت نهادن باشد و خصوصاً اگر به هدف یادآوری نعمت باشد تا قدر آن را بداند منت نیست بلکه یکی از شیوه های تربیت است و نباید هر ذکر نعمتی را منت دانست.

موافقین ۱ مخالفین ۰

اول پاکی ظاهر و سپس پاکی باطن

وَ ثِیابَکَ فَطَهِّر وَ الرُّجْزَ فَاهْجُر (مدثّر / 4 و 5)، و لباس خویشتن پاک کن و از پلیدی دور شو.

1.       این آیه امر به پاکی و طهارت است و خداوند ابتدا به پاکی ظاهر امر فرموده است و از انسان خواسته  است که لباسش را پاک کند و سپس امر به پاکی باطن شده است و از انسان خواسته شده که خود را از پلیدی‌ها پاک کند که شامل پلیدی فکر و اندیشه و احساس و اخلاق می‌شود.

2.       پاکی ظاهر غیر از زیبایی ظاهر است. زیبایی ممکن است همراه با پاکی باشد و ممکن است هیچ رابطه‌ای با پاکی نداشته باشد مثل لباس زیبای نجس و یا اساساً با پاکی متعارض باشد مثل بعضی از مدهای لباس و مو که برخلاف رعایت بهداشت است. امام صادق(علیه‌السلام) در تفسیر آیة 4 سورة مزمّل فرمود: «ای فثیابک فَقَصِّر» یعنی پس لباست را کوتاه کن. مستحب است لباس به اندازه‌ای کوتاه باشد که بر زمین کشیده نشود و کثافات زمین را با خود حمل نکند.

3.       جامعه اسلامی با شاخص پاکی نیز باید سنجیده شود. مسلمان خدا ترس، علاوه بر عبادت باید به پاکی ظاهر و باطن خود برسد. در این آیه پاکی ظاهر مقدم بر پاکی باطن ذکر شده است و این می‌تواند اهمیت بیشتر پاکی ظاهر را نشان دهد. در تفاسیر به استناد روایات معصومین(ع) پاکی ظاهر را شامل تمیزی جسم و لباس از نجاسات و کثافات،‌تمیزی از بوهای بد و حتی تمیزی بدن از موهای زاید دانسته‌اند و پاکی باطنی را طهارت روح از افکار انحرافی، عقاید باطل و شرک‌آلود، عشق و علاقه‌های گناه‌آلود و حرام و پاکی از صفاتی چون نفاق، حسد،‌ دروغ و کینه دانسته‌اند.  

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

اراده پند گیرنده مهم است؛ حجم پند و نصیحت مهم نیست

إِنّ  هذه تذکرةٌ  فَمَن شاءَ إتَّخذ الی ربِّْه سبیلاً  (مزّمل / 19)، قطعاً‌ این آیات اندرزی است. پس هر که بخواهد به سوی پروردگار خود راهی در پیش گیرد.

1.       تذکرة به معنی هر هشداری است که آدمی با دیدن یا شنیدن آن درس و یا عبرت می‌گیرد و می‌خواهد طبق آن عمل کند. تذکره به معنی موعظه است یعنی سخنی که موجب رقّت قلب شود و باعث دوری از شهوات و غضب گردد. یعنی هر آنچه که انسان را به خداوند نزدیک و از گناهان دور می‌سازد.

2.       این سوره سومین سوره نازل شده بر پیامبر اکرم(ص) می‌باشد و لذا هنوز آیات زیادی برای هدایت بشر نازل نشده بود. ولی خداوند در این آیه می‌فرماید: برای پند گیرنده همین مقدار نصیحت کافی است و او را به مقصد می‌رساند. پس معلوم می‌شود که مهم کمیت و حجم نصیحت نیست. مهم اراده آن انسان است که می‌خواهد پند بگیرد. از مرحوم آیت الله بهجت وقتی نصیحتی یا دستورالعملی مطالبه می‌شد در اکثر موارد می‌فرمود: آنچه تا بحال یاد گرفته‌اید به آنها عمل کنید. به دانسته‌های خود عمل کنید برایتان کافی است.

3.       موعظه شنیدن و گوش دادن به نصیحت، علامت انسان متقی و خدا ترس و نشان زنده بودن قلب  است. برخی موعظه را کلامی غیرعلمی پنداشته و وعظ را کاری غیرعلمی می‌نامند و از حضور در مجالس وعظ و نصیحت گریزان هستند. آنها خیال می‌کنند که مشکل انسان جهل است و اگر علم داشته باشد هدایت می‌شود اولا علم فقط انباشت الفاظ در ذهن نیست و بصیرت که در مقابل غفلت است (نه جهل) نیز نوعی علم است و ثانیا علمی که گرفتار موانع باشد نور نمی دهد و هدایت نمی تواند بکند. قرآن اکثر انسانها را غافل می‌شمارد و درمان غفلت نصیحت و وعظ است.

4.       اگر روزی احساس کردید که از نصیحت شنیدن راحت نیستید و ملالی برایتان دست می دهد آیات قرآن را در خصوص قیامت بیشتر بخوانید. هیچ دارویی مثل یاد آخرت بیماری غفلت را درمان نمی کند.

موافقین ۱ مخالفین ۰

اجتناب از مشرکین باعث تنبّه آنها و مانع آسیب دیدن مؤمنان است

وَ اصْبِر علی ما یقولونَ واهْجُرهُم هَجْراً جمیلاً  (مزّمّل / 10)، و بر آنچه می‌گویند شکیبا باش و از آنان با دوری گزیدنی زیبا فاصله بگیر.

1.       یکی از اصول بسیار مهم تربیتی صبر است. صبر معانی مختلفی دارد و در اینجا به معنی تحمّل و بردباری است. تحمل نیش زبان‌ها، اهانت‌ها، تهمت‌ها و هر نسبت ناروایی که شایع می‌شود.

2.       هر چند خداوند مهربان اساس فرمانش رابطه و صله و مهرورزی است ولی در این آیه اولین قدم از تقابل با افرادی که اصلاح نمی‌شوند و لجاجت پیشه می‌کنند را صادر فرموده است. البته در همین فرمان نیز رنگ خدایی که همان محبت و عشق به بندگان است دیده می‌شود. خداوند می‌فرماید از آنها بطور زیبا فاصله بگیرید.

3.       دوری زیبا، دوری خیرخواهانه و عدم استفاده از هر طریقی برای ضربه زدن به مخالف است. نباید هدایت مخالفین و منحرفین اسباب انحراف و آسیب خوردن مؤمنین شود. پس باید از منحرفین دوری جست ولی در این دوری جستن نباید بداخلاقی نمود و با هر وسیله‌ای و کلامی آنها را از خود راند. باید دوری از جبهه باطل و منحرفین باعث تنبّه آنها و مانع آسیب دیدن مؤمنان شود و این معنای هجر جمیل می‌باشد.

4.       ما در زندگی عادی خود فامیل‌های زیادی داریم، همکاران مختلفی را تجربه می‌کنیم و دوستان زیادی از دوران بچگی تا بزرگسالی پیدا می‌کنیم. همة این افراد یکسان نیستند بعضی از آنان بسیار مؤمن و با تقوی هستند، برخی متوسط و برخی منحرف و لجوج در مسیر انحرافی خود هستند. باید با مؤمنان رابطه دوستی را زیاد کرد و از آنها درس ایمان و تقوی گرفت و از منحرفین دوری جست. ارتباط با آنها به ایمان خودمان، بچه‌هایمان و همسرمان می‌تواند آسیب بزند.

5.       خداوند در خصوص مشرکین در مراحلی از هدایت نبوی دستور به هجر جمیل داده است. در جامعه اسلامی کنونی ما که ظواهر نقش آفرین هستند ( متاسفانه بیشتر از مقداری که در منابع دینی آمده است) و انسان ها بر اساس ظاهر نیز قضاوت می شوند با برخی از جوان ها برخوردها آگاهی دهنده نیست بلکه لجاجت ها را تشدید کننده است. در خصوص برخی از افراد که از حق منحرف می شوند و مطالبی تند و متفاوت به زیان می آورند برخوردها اصلا با چنین شاخص قرآنی قابل سنجش نیستند.

6.       این آیه بیان یکی از مراحل تربیتی اسلام است و در صدد ردّ جهاد و امر به معروف و مبارزه با منحرفین نیست و نسبت به جهاد ساکت است و نمی‌شود به استناد این آیه گفت تها راه مبارزه با کفر دوری از آنهاست و جهاد در راه خداوند و یا امر به معروف و نهی از منکر فردی و حکومتی خواست خداوند نیست. 


1.     

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

شایسته‌ترین تکیه‌گاه خداوند است

رَبُّ الْمَشرِقِ  وَ الْمَغْرِبِ لا إله اِلّا هو فَاتَّخِذْه وَکیلاً(مزّمّل / 9)، اوست پروردگار خاور و باختر (همة عالم) خدایی جز او نیست. پس او را حامی خویش اختیار کن (به او توکّل کن).

1.       تکیه ضعیف بر ضعیف، فقیر بر فقیر و فانی بر فانی، لغو و عبث و اشتباه است. خداوند تنها ربّ و پروردگار عالم است (توحید در ربوبیت) و تنها حاکم و صاحب قدرت حقیقی اوست. پس شایسته‌ترین تکیه‌گاه بشر خداوند است که قوّی ، غنی و باقی است.

2.       منظور از توکل به خداوند، اراده او را اراده خود و اقدام او را اقدام خود دانستن در همة ابعاد عبادی و غیر آن است. اگر خداوند بندگان خود را با تقوی می‌خواهد، اگر برای آنها عبادت تعیین نموده است تا در زمانی و با آدابی مشخص انجام دهند شخص متوکّل بدون تردید همة آنها را به نفع خود و به نفع کسانی که تحت تکفل اوست می‌داند.

3.       کسی می‌تواند به خداوند توکل کند که یقین کند که هیچ مخلوقی نه می‌تواند ضرر بزند و نه می‌تواند منفعت برساند؛ نه می‌تواند او را از خیری منع کند و نه می‌تواند خیری به او اعطا کند. همة مخلوقات ضعیف و فقیر هستند و نمی‌توانند تنبیه کنند یا پاداش دهند زیرا چیزی از خود ندارند که اعطا کنند.

4.        مخلوقات اسباب خداوند برای آزمایش انسانها هستند. مثلاً حاکم ظالم برای مردم وسیلة آزمایش است؛ مردم را زندان می‌کند و باعث می‌شود که انسانها مظلوم شوند و اگر این امر همراه با مبارزه خداترسانه و مخلصانه باشد، اجرشان زیاد می‌شود پس حاکم ظالم نه تنها چیزی نستاند بلکه فرصت پاداش بیشتر را برای بنده فراهم نمود. البته مردم هم اسباب آزمایش حاکم هستند.

5.       توکّل به خداوند باعث نشاط در دل مؤمنان است. افسردگی بیماری ناامیدان و بی‌پناهان است. انسان متوکّل در هر شرایطی خود را به خداوند نزدیک می‌بیند و این شرایط هر چه سخت‌تر می‌شود فرصت و زمینه نزدیک تر شدن به خداوند فراهم تر است.  


1.     

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نام خدا را باید یاد کرد و بهترین یاد خدا قرائت قرآن است

وَ اذْکُر إسْمَ رَبِّک و تَبَتَّل الیه تَبْتیلا  (مزمّل / 8)، و نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او بپرداز.

1.       خداوند معنای واقعی زندگی است و انسان باید یاد پروردگار کند. یاد پروردگار آرامش روحی و روانی انسان در کوتاه مدت، باعث قیام برای برقراری قسط و عدل در میان مدت (زندگی دنیا) و سعادت در آخرت است.

2.       بهترین یاد خداوند قرائت قرآن است و بهترین قرائت قرآن، قرائت در حین نماز است و بهترین و خالص‌ترین نماز،‌ نماز شب است. امر به ذکر نام خدا و یا مطلق امر به ذکر در قرآن در اکثر موارد یعنی امر به قرائت قرآن و کامل‌ترین شکل قرائت قرآن که همراه با طهارت کامل و رو به قبله و با نیت خالص باشد، نماز است.

3.       منظور از تَبَـتُّل در این آیه نماز شب می‌باشد. نماز شب از عبادات مؤکّد در اسلام است ولی بر پیامبر اکرم(ص) که مسئولیت تربیت انسانها را برعهده داشت این عبادت واجب بود. می‌شود از این آیه چنین استنباط کرد که نماز شب برای کسی که مسئولیت سنگینیدارد مثل قضاوت یا امری که با انسان مرتبط است مثل مشاوره دادن، مربی‌گری و معلمی  مؤکّد است.

4.       به حضرت مریم(ع) و حضرت فاطمه (س) به دلیل کثرت عبادت  و دل نبستن به دنیا لقب بتول داده شده است.

5.       تَبتُّل به معنی رهبانیت و پشت کردن به دنیا در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) ناپسند ارزیابی شده است. زیرا در اسلام رهبانیت و ترک دنیا وجود ندارد ولی به معنی انقطاع کامل از دنیا و توکل به خداوند و دل نبستن به لذایذ دنیا و دعای مخلصانه مورد قبول و تأکید روایات می‌باشد.

6.       ذکر و یاد خدا با الفاظ و عبادات در معرض ریا می‌باشد و باید اهل ذکر تلاش زیاد کند که از دام ریا در امان باشد. بعضی از عرفا وقتی در فردی ظرفیت عبادت زیاد و ذکر و نماز شب نمی‌‌دیدند قناعت به واجبات را توصیه می کردند. در باره امام باقر(ع) گفته شده است که همیشه زبانش چسبیده به کامشان بوده است و دائم الذکر به لا اله الا الله بودند در این ذکر لب ها تکان نمی خورند و حرف مصوتی هم ندارد که باعث آشکار شدن حالت ذکر امام گردد.

7.       اگر بخواهیم حالت ذکر در ما ماندگار باشد بهتر است در زمان مشخص و با برنامه انجام گیرد. مثلاً‌قرائت قرآن به میزان دو صفحه بعد از هر وعده نماز و یا مداومت بر نمازهای نافله برنامه‌ای است که می‌تواند از ماندگاری بیشتری برخوردار باشد.


 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

مربی نباید خشمگین شود و یا نفرتی در دل داشته باشد

فَاصْبِر لِحُکم رَبِّک وَ لاتَکُن کَصاحِبِ الحُوت إِذ نادَی وَ هُوَ مَکظُوم  (قلم / 48)، پس بر فرمان پروردگارت صبر کن (خطاب به رسول اکرم«ص») و همانند همدم نهنگ (یونس) مباش آنگاه که با دلی پر از اندوه خدا را ندا داد.

1.       باید همة مؤمنان بدانند که سنّت خداوند در این دنیا نسبت به کافران و منحرفان امهال (مهلت دادن) و استدراج است و خداوند از بندگانی که در عذاب و هلاکت کافران عجله دارند راضی نیست هر چند آن مؤمن، پیامبر خداوند باشد و به همین خاطر به پیامبر اسلام (ص) دستور صبر می‌دهد.

2.       دستور صبر در این آیه متفاوت از دستوراتی است که خداوند در آیات دیگر پیامبر را به صبر دعوت می‌نماید. در این آیه با آوردن مثال حضرت یونس لحن آیه تهدید آمیز شده است و نشان از تأکید بیشتر خداوند بر صبر نسبت به سرنوشت کافران و مشرکان دارد.

3.       در این آیه صبر به معنی کظم غیظ و فرو بردن خشم است. در نظام تربیتی اسلام، مربی نباید خشمگین شود. در یک فضای احساسی کینه و نفرت، هیچگاه تربیت اتفاق نمی‌افتد. انذار و نهی از منکر اقدامی است که مربی برای اصلاح فرد و جامعه انجام می‌دهد. و درخواست اصلاح (نهی از منکر)، دلسوزی نسبت به شخص خطاکار است. البته دیدن خطا و در همان لحظه دلسوزی نسبت به خطاکار از عهده انبیا برمی آید و حضرت یونس در برهه‌ای از مأموریت خود برای هدایت قوم خود کظم غیظ نتوانست بکند و از خداوند درخواست عذاب الهی برای قوم خود نمود که خداوند حضرت یونس را تنبیه نمود.

4.      اراده خداوند مبنی بر عذاب قومی مثل قوم ثمود، عاد و یا قوم حضرت لوط و حضرت نوح متفاوت از بی‌صبری مربی است. گاه مصلحتی عام بر مصالح افراد مقدم می شود که علم آن نزد خداوند است . حتی انبیا نیز تا خداوند مطلعشان نکند از آن بی اطلاعند. جهاد ابتدایی نیز تقریبا از این قانون تبعیت می کند که غیر معصوم نمی تواند آغاز بر امری کند که جان عده ای گرفته خواهد شد و این فقط بر عهده امام معصوم است که علمش الهی است.

5. کظم غیظ یک صفت بسیار مطلوبی است که حاصل امید و توکل به خداوند و خیرخواهی برای مؤمنان می‌باشد و هر کس  به اندازه ای که تلاش و مجاهده با نفس خود کند می‌تواند از چنین صفتی برخوردار باشد .

موافقین ۱ مخالفین ۰

استدراج، سنت‌ قطعی خداوند است

فَذَرْنی وَ مَن یُکَذِّبُ بِهذا الْحدیث سَنَسْتَدرجُهُم مِن حیث لایَعْلَمون  (قلم / 44)، پس مرا با کسانی که این حدیث را (قرآن را) تکذیب می‌کنند واگذارید که به‌زودی آنها را تدریجاً (به سوی عذاب) از آنجایی که نمی‌دانند نزدیک می‌کنیم.

1.       از لحن این آیه قهر الهی فهمیده می‌شود و بالاترین درجه عذاب در قرآن مواردی است که لحن قهر دارد و واگذاشتن مخلوق به خالق و حذف واسطه‌هایی چون ملائک حسابرس و ملائک عذاب لحن قهر الهی را تشدید می‌نماید.

2.       در نظام تربیتی الهی یکی از سنن قطعی استدراج است و در چند آیه قرآن بطور مستقیم و غیرمستقیم به این سنت اشاره شده است. استدراج مشغول شدن به نعمت الهی و غفلت از منعم را می‌گویند. غفلت از منعم فرصت‌های بسیار ارزشمندی را از انسان می‌گیرد که در نتیجه آن انسان ناگهان خود را در عذاب الهی می‌بیند. برای توضیح این مطلب می‌توان چنین گفت: برای شخصی که گناه کرده است و باید توبه کند تا گناهش بخشوده شود سه حالت قابل تصور است: الف) فرد به دلیل توجه به منعم و عظمت آن، خطای خود را بزرگ شمرده سریعاً توبه می‌کند. ب) فرد خود متوجه بزرگی معصیت نیست و خداوند او را به بلایی گرفتار می‌کند و نعمتی از او می‌گیرد و در نتیجه متوجه خطای خود می‌شود و توبه می‌کند. ج) فرد گناهی مرتکب می‌شود و همزمان با آن خداوند نعمتی به او می‌دهد و گنهکار به نعمت مشغول می‌شود و خیال می‌کند که خداوند به او توجه و عنایت کرده است و در نتیجه از گناه خود غفلت می‌کند و توبه نمی‌کند. حالت سوم همان عذاب استدراج است.

3.       امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند: "وقتی خداوند برای بنده‌ای خیر اراده کند و بنده گناهی مرتکب شود بلافاصله برای او بلایی می‌فرستد و او را متوجه استغفار می‌کند و زمانی که خداوند برای بنده‌ای شرّ اراده کند و بنده گناهی مرتکب شود بلافاصله نعمتی به او می‌دهد تا استغفار را فراموش کند و به همان حال گناه بماند." لذا برخورداری از نعمت و محرومیت از آن همه در این دنیا آزمایش الهی است و بنده در هر حالی باید متوجه خداوند و وظایف تعیین شده از سوی او باشد.

4.       در برخی روایات آمده است که اصحاب نزد ائمه اطهار(ع) شرفیاب می‌شدند و از برخورداری‌های خود سؤال می‌کردند که آیا خداوند ما را گرفتار سنت استدراج نموده است؟ ائمه اطهار در پاسخ، آنها را به حال درونی خودشان حواله می‌کردند که اگر متوجه خداوند که صاحب نعمت است، هستند و در انجام وظایف الهی کوتاهی نمی‌کنند پس دچار استدراج نشده اند ولی اگر نعمتی باعث کوتاهی در انجام وظایف یا عُجب و خود بزرگ بینی آنها شده است نشانه ابتلا به سنت استدراج می‌باشد. 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

در قیامت کار انسان بسیار سخت است

یَومَ یُکْشَفُ عن ساقٍ و یُدْعَون الی السجود فَلا یَسْتَطیعون (قلم / 42)، روزی که شدت امر برای کفار به نهایت می‌رسد و چون دعوت می‌شوند برای خدا سجده کنند آنها نمی‌توانند سجده را بجا آورند (در حالی که از نظر جسمی سالم هستند)

1.       بالا رفتن آستین کنایه از شدّت بسیار زیاد یک اتفاق است. در هنگام حوادثی چون جنگ تن به تن و سخت شدن مبارزه و یا وقتی انجام کاری سخت می‌شود آستین‌ها را بالا می‌زنند که لباس دست و پاگیر نباشد و بتوانند از عهده کار برآیند و خداوند در این آیه قیامت و حسابرسی در آن را به صحنه کارزار و مبارزه سخت تشبیه فرموده‌است. از این آیه فهمیده می‌شود که روز قیامت سختی‌ها و مصائبی دارد که شاید قابل تصور ما در این دنیا نباشد.

2.       اختیار و اراده برای انسان از ویژگی‌های مختص این دنیاست و در روز قیامت انجام اعمال تابع اراده او نیست بلکه تابع نتایج اعمالی است که در دنیا انجام داده است. کسی توفیق سجده در مقابل پروردگار را خواهد داشت که در دنیا اهل سجده بوده است.

3.       قرآن به عنوان کتاب هدایت اهتمام در ارائه تصویری حتی‌المقدور شفاف از قیامت دارد. هر چند قیامت از مصادیق عالم غیب می‌باشد و فهم شرایط عالم غیب در این دنیا آسان نیست و بیشتر به شکل تمثیل و این همانی سازی غیرمحسوس به محسوس است ولی یکی از دلایل اعجاز قرآن بهره‌گیری از واژه‌های مناسب و دقیق برای کنایه، تمثیل و امثال آن است و این آیه یکی از مصادیق چنین هنر قرآنی است.

4.       اگر هر فردی تصویری دقیق از پایان کار داشته باشد و بداند که بطور دقیق حسابرسی خواهد شد وظیفه خود را از ابتدا درست انجام می دهد. لذا در تعلیم و تربیت اسلامی ارائه یک تصویر خوب از پایان کار و نحوة ارزیابی از اعمال و حسابرسی دقیق از نتایج اعمال آنها را برای حسابرسی آخرت آماده تر می سازد.

موافقین ۰ مخالفین ۰