بسم الله الرحمن الرحیم
فَلَوْ لَا إِذَا بَلَغَتِ الحُلْقُومَ؛ وَ أَنتُمْ حِینَئذٍ تَنظُرُونَ ( واقعه/83 - 84)
ترجمه آیات: پس چرا آن گاه که جان (محتضر) به گلو مىرسد، و در آن هنگام شما (فقط) نظاره گرید و کاری از دستتان بر نمی آید
1. این آیات استدلال خداوند است برای اثبات باطل بودن ادعای منکرین معاد. خداوند می فرماید اگر منکرین معاد راست می گویند پس چرا هنگامی که جان به گلوگاه می رسد ( جان به لب می رسد) هیچ کاری از دست انسان بر نمی آید؟ هم محتضر عاجز است و هم کسانی که در اطراف او جمع شده اند عاجز از برگرداندن زندگی به او هستند.
2. مرگ تقدیر الهی است نه یک اتفاق طبیعی و بهترین دلیل بر آن، این که وقتی علائم احتضار ظاهر شد برگشت پذیر نیست. نه اطرافیان قادر به برگرداندن محتضر به زندگی هستند و نه خود محتضر قادر است که به زندگی برگردد و نه حادثه ای طبیعی رخ خواهد داد که اتفاقا فردی بعد از ظهور علائم احتضار به زندگی برگردد. و این یک تحدی دیگری از سوی خداوند است. ضعف و ناتوانى کامل انسان، در این لحظات حساس آشکار مىشود، نه تنها در زمانهاى گذشته که امروز با تمام تجهیزات فنى و پزشکى و حضور تمام وسائل درمانى، این ضعف و زبونى به هنگام احتضار همانند گذشته مشهود و آشکار است. مگر جز این است که منکرین معاد مىگویند مرگ به تقدیر خداى تعالى نیست؟ و مگر معناى این گفتار این نیست که مساله مرگ و میر امرى تصادفى و اتفاقى است، پس باید بتوانند براى یک بار هم که شده جان یک محتضر را به او برگردانند، چون امر تصادفى همانطور که پیش آمدنش تصادفى است، برگشتنش هم تصادفى است، و مىشود با چاره جویى آن را برگردانید، و از تحققش جلوگیرى کرد، و اگر نمىتوانند بگیرند، پس بدانند که مرگ مسالهاى است حساب شده و مقدر از ناحیه خدا، تا جانها را به وسیله آن به سوى بعث و جزا سوق دهد.
3. حضرت امیر مؤمنان علی (ع) در خطبه 109 نهج البلاغه در وصف انسان محتضر بسیار زیبا و دقیق سخن گفته اند. هم حالات روحی و آنچه از خطورات ذهنی بر او می گذرد سخن گفته اند و هم حالات جسمی محتضر را بیان نموده اند. احتضار با از کار افتادن پا شروع می شود و به سمت بالا حرکت می کند. به سر که می رسد ابتدا زبان و سپس گوش از کار می افتد. چشمان محتضر همه را می بیند ولی نه صدایشان را می شنود و نه چیزی می تواند به آنها بگوید. با از کار افتادن چشم، مرگ کامل می شود؛ ولی قرآن مدعی است قبل از رسیدن مرگ به سر و بعد از کار افتادن پاها و دست ها و سنگین شدن سینه بر محتضر دیگر مرگ قابل برگشتن نیست.