رَبُّنا الرّحمن المُستَعان

تفسیر آیاتی از قرآن با رویکرد تربیتی

قوانین حاکم بر آخرت متفاوت از قوانین حاکم بر این جهان است.

بسم الله الرحمن الرحیم


 فَأمّا مَن ثَقُلَتْ مَوازینُه فهو فی عیشةٍ راضیة (قارعه / 6 و 7)

 ترجمه آیه: و امّا کسی که اعمالش (نزد خدا) سنگین و دارای ارزش باشد در عیشی رضایت بخش خواهد بود.

1. اعمال انسان مانند اشیاء دارای وزن هستند و با ترازوی عمل سنجی، سنجش می‌شوند. خداوند در آیات متعدد از ترازویی صحبت می‌کند که اعمال را با آن خواهد سنجید. ویژگی‌های این ترازو چنین است:

  الف) اعمال خوب دارای وزن هستند و اعمالی که برای خدا انجام نگیرد هیچ وزن و قدری ندارد.

  ب) در روایات دو شاخص سنجش وزن اعمال معرفی شده است یکی اهل بیت(علیهم‌السلام) و دوم عدل الهی. یعنی اعمالی که در آنها ظلم می‌باشد (چه ظلم به خداوند، چه ظلم به دیگران و یا ظلم به خود) به هر اندازه‌ای که از عدالت دور است به همان اندازه وزن و ارزش خود را از دست می‌دهد. اهل بیت پیامبر(صلی‌الله علیه‌وآله) به عنوان الگوی جامعه از شاخص عدل الهی محسوس‌‌تر است. هر عملی که مطابق سیره اهل بیت(ع) باشد ارزش دارد و هرچه اعمال از سیره اهل بیت(ع) دورتر باشد به همان اندازه بی قدر و بی ارزش است.

ج) منظور از سنگینی وزن بحث کمّی نیست بلکه هر کس ایمانش محکم‌تر،‌ عملش براساس تقوای بیشتر، صالح‌تر، مخلصانه‌تر و عبودیتش بیشتر باشد وزن عملش سنگین‌تر است.

2. قواعد حاکم بر آخرت متفاوت از قوانین حاکم بر این دنیاست و این تلنگری برای کسانی است که با قوانین دنیا خو گرفته‌اند و خود را با آنها وفق داده‌اند از هم اکنون مراقب باشیم که وقتی به آن دنیا رفتیم خیلی جا نخوریم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

این آیه خوش‌ بینانه‌ترین نگاه به انسان را ارائه می‌دهد.

بسم الله الرحمن الرحیم


        لَقَد خَلَقْنا الانسانَ فی أحْسَنِ تَقْویم ثُمَّ رَدَدْناه أسْفَلَ سافلین (تین / 4 و 5)

        ترجمه آیه: به یقین ما انسان را به بهترین نظام خلقت، خلق کردیم. سپس ما همین انسان را به مقام پستی برگرداندیم که از مقام تمام پست‌ها پست‌تر است.

1. این آیه بعد از ذکر چهار قسم آمده است و جواب چهار قسم قبلی می‌باشد که نشان‌ دهنده اهمیت مطلب است.

2. از واژه تقویم که از ریشه قوام و پایداری است می‌شود استفاده کرد که در این آیه به بُعدی از وجود انسان اشاره شده است که دارای قوام و پایداری است و بدون شک این بُعد جسم نمی‌تواند باشد که بسیار ناپایدار و هر لحظه در حال تغییر و تحول است. خداوند انسان را با عقل و فطرت قوام بخشیده است که بهترین قوام است و هیچ موجودی از چنین قوامی برخوردار نیست کسب علم نافع، ایمان و عمل صالح حاصل این بُعد از وجود است و سعادت و یا عدم سعادت انسان مربوط به آن است.

3. در روایات دنیای مادی را عالَم صغیر و انسان را عالَم کبیر خوانده‌اند چون انسان آینه تمام نمای دنیا و عالم غیب است. جسم انسان آینه‌ی عالم مادی و روح انسان آینه عالم غیب است.

4. این آیه خوش‌بینانه‌ترین نگاه به انسان است و تنها به بُعد مثبت و روح ملکوتی و وجود بی‌نقص انسان اشاره دارد.

5. آیه دوم در صدد بیان سیر و سلوک انسان است. از نامحدود بودن سیر نزولی انسان تا اسفل السافلین می‌شود فهمید که حرکت انسان در سیر صعودی هم نا محدود و تا اعلی علیّین است. هم می‌تواند به حدی عروج کند که پای هیچ مخلوقی به آن نرسد و هم می‌تواند به حدی سقوط کند که پست‌تر از آن هیچ مخلوقی نباشد. معلوم می شود که مسئولیت سنگینی بر دوش مربیان انسان در این جهان وجود دارد. ظرفیت تعالی و رشد انسان محدودیت ندارد.

6. شهید مطهری می‌فرمایند: اسفل سافل بودن یعنی استخدام روح انسانی برای بُعد مادی و جسمانی و بی‌توجهی به بُعد روحانی انسان.

موافقین ۰ مخالفین ۰

قَد أفْلَح مَن زَکّیها و قد خاب مَن دَسّیها (شمس / 9 و 10)

بسم الله الرحمن الرحیم

کسانی که می‌خواهد رستگار شوند باید بیشتر به روحیات و حالات نفس خود توجه کنند و اگر کوچکترین آلودگی‌ در آن دیدند اقدام به پاک نمودن آن بنمایند.

        ترجمه آیه: به یقین رستگار شد کسی که نفس خود را رشد داد و پاکیزه داشت و بی‌تردید محروم و شکست خورده شد کسی که آن را به پلیدی‌ها آلوده کرد.

1. دَسَّ یعنی تحریف کردن و سند اصلی را دستکاری نمودن و زَکّی یعنی سند اصلی را پاک از تحریف نگه داشتن

2. از این آیه فهمیده می‌شود که نفس (روح) انسان پاک و بی‌آلایش و هدایت‌گر انسان به رستگاری است و اگر همانطور که خلق شده است پاک بماند انسان را به رستگاری می‌رساند و اگر به سوی آنچه خلاف نفس است کشانده شود و آلوده گردد انسان را به شکست و سرنوشت شوم دچار می‌سازد. (شاید به همین خاطر است که خداوند می‌فرماید اگر کار نیک کردید از خداوند است و اگر کار بد انجام دادید از خودتان است).

3. رستگاری و خوشبختی نیاز به دقت در حالات درونی خود و تزکیه آن دارد. بدون محاسبه و دقت در اعمال و افکار و احساسات درونی و نیز پاک کردن آنها از آلودگی‌ها، زندگی به سوی خوشبختی هدایت نمی‌شود. (به یقین رستگار شد کسی که نفس خود را رشد داد و پاکیزه داشت)

4. شنیدن افکار پلید، اشعار انحرافی و شرک آلود، دیدن فیلم‌های خلاف خواست و اراده خداوند که از چاشنی احساس نیز بهره‌مند هستند، دیدن و شنیدن خلاف اخلاق و یادگیری علوم خلاف حقایق هستی، مصداق آلوده کردن نفس است. چون همه‌ی عرصه‌های احساسی، عاطفی، علمی و اخلاقی را نفس شامل می‌شود.

5. بعضی‌ها گفته‌اند این آیه اهمیت توجه به دل و عقل عملی را بیان می‌کند ولی برای رستگاری انسان هم فطرت پاک نیاز است و هم تلاش برای رسیدن به کمال که در سایه علم و عمل حاصل می‌گردد. عقل نظری و فعالیت‌های علمی بشر باعث تقویت قدرت تشخیص عقل عملی در ارزیابی‌های خود می‌باشد. هر چند عقل عملی ابزار تجربه و عبرت از حوادث را برای ارزیابی در اختیار دارد ولی بی‌نیاز از عقل نظری و شناخت عقلی مسائل اطراف خود نیست.


موافقین ۰ مخالفین ۰

و نَفسٍ و ما سَوّیها فَألْهَمَها فُجُورَها و تقویها (شمس / 7 و 8)

بسم‌ الله الرحمن الرحیم

همه انسانها ذاتاً زنا را عملی قبیح و زشت و ازدواج را عملی نیک ارزیابی می‌کنند ولی با آلوده شدن روحشان بوسیله گناه قدرت تشخیص خود را از دست می‌دهند   

        ترجمه آیه: و سوگند به نفس و آنکه نیکویش بیافرید. سپس پلیدی‌هایش و پرهیزگاری‌اش را به آن الهام کرد.

1. سوره‌ی شمس از نظر تعداد سوگند بیشترین تعداد را دربر می‌گیرد و این شاید اهمیت بسیار زیاد جمله‌ای که بعد از قسم‌ها آمده است را نشان دهد. یکی از این قسم‌ها قسم به نفس است که در این آیه آمده است.

2. فجور به معنی دیدن پرده حرمت دین و عبور از خط قرمزهای ترسیم شده توسط خداوند است و تقوی به معنی محافظت از پرده حرمت دین و رعایت امر و نهی الهی می‌باشد.

3. منظور از الهام فجور و تقوی بر انسان یعنی دادن قدرت تشخیص نیک و بد که مقدمه اختیار است. یعنی همه‌ی انسانها فطرتاً و ذاتاً قادر به تشخیص نیک از بد هستند و می‌توانند مثلاً بد بودن زنا را از عمل نیک ازدواج و نکاح تشخیص دهند. منظور از داشتن قدرت تشخیص نیک از بد برخورداری انسان از عقل عملی است. عقلی که ارزش‌گذاری می‌کند و بر اساس آن قضاوت می‌نماید.

4. امیرمؤمنان در نامه‌ی خود به امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) می‌فرماید: نفس خود را قاضی کن و آنچه را که بر خود نمی‌پسندی بر دیگران هم مپسند. زمانی نفس مستقلاً می‌تواند قضاوت کند که قدرت تشخیص حق از باطل در درونش وجود داشته باشد.

5. تسویه نفس یعنی خلق نیکو یعنی سالم آفریدن روح و روح سالم روحی است که خود را از آلودگی‌ها حفظ کند. تنها روح سالم است که می‌تواند خوب را از بد تشخیص دهد. هر چقدر روح انسان آلوده گناه شود به همان اندازه قدرت تشخیص خود را از دست می‌دهد. و گاهی روح انسان آنقدر آلوده گناه می‌شود که دیگر واضحترین و بدیهی ترین امور را نیز قادر به تشخیص نیست.


موافقین ۰ مخالفین ۰

فَلْیَنْظُر الانسانُ الی طَعامه (عبس / 24)

بسم الله الرحمن الرحیم

غذا یکی از نیازهای روزمرّه بشر است که توجه به آن از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.

        ترجمه آیه: پس باید انسان به غذای خویش بنگرد.

1. منظور از نگاه کردن به غذا، توجه کردن و دقت در آن است و دارای ابعادی است که به چند بُعد مهم آن اشاره می‌شود:

        الف) غذا خود نشانه‌ای برای اثبات معاد است اینکه خورده می‌شود سپس به طبیعت برمی‌گردد و مجدداً (در وجود سایر موجودات) زنده می‌شود.

        ب) غذا بیشترین ارتباط را با وجود انسان دارد (در مقایسه با سایر موجودات) و لذا باید انسان اولاً با دیدن غذا بیشتر حس شکرگذاری‌اش برانگیخته شود و قبل و بعد از غذا زبانی و قلبی شاکر خداوند باشد. ثانیاً صحت، بهداشت  و حلال بودن آن را بیشتر مورد علاقه قرار دهد یعنی اینکه آیا با پول حلال تهیه شده است؟ آیا تمیز و بهداشتی تهیه شده است؟ آیا از مواد غذایی حلال تهیه شده است؟

        ج) با توجه و دقت در غذا انسان پی می‌برد که خداوند مدبّر در این جهان تمام نیازهای جسمی بشر را در همین طبیعت خلق کرده است و کمترین و کوچکترین ذرّات مورد نیاز بشری از عناصر مختلف توسط غذایی که می‌خورد در بدن تأمین می‌شود.

2. اگر غذای جسم مهم است غذای روح مهم‌تر است و انسان همانند غذای جسم باید نسبت به علوم و معارفی که کسب می‌کند توجه کند. در روایات مربوط به این آیه ائمه اطهار(علیهاالسلام) فرموده‌اند که به علومی که کسب می‌کنید توجه کنید که چه علمی کسب می‌کنید و از چه کسی و از چه منبعی آنها را دریافت می‌کنید. مسمومیت علوم گمراه‌کننده، کشنده‌تر از غذای غیربهداشتی است.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

قُتِل الانسانُ‌ ما أکْفَرَه (عبس / 17)

بسم الله الرحمن الرحیم

ریشه اکثر گناهان و خطاهای بشری ناسپاسی در قبال نعمت‌هایی است که خداوند به او داده است نه عدم صبر و تحمل در قبال محرومیت‌هایی که به عنوان امتحان برایش ایجاد می گردد

        ترجمه آیه: مرده باد انسان که چقدر ناسپاس است.

1. «ما» در این آیه برای تعجب است و می‌خواهد بفرماید که با وجود این همه اسباب هدایت و نعمت‌های الهی با اینحال ناسپاسی انسان، بسیار تعجب‌آور است.

2. مفسرین قرآن این کلام را در مذمّت کردن، شدیدترین و در شامل شدن به مخاطب، جامع‌ترین دانسته‌اند. یعنی اگر می‌خواستند کسی را مذمّت کنند شدیدتر از کلمه «قُتِلَ» یافت نمی‌شد که خالق یک وجودی، نابودی آن را بخواهد و جامعتر از «کفر و ناسپاسی» گناهی نیست که بیشترین مخاطب را شامل شود. این آیه بی‌زاری خداوند از ناسپاسی را می‌رساند و در حدیثی از امیرمؤمنان آمده است که شکر کردن از صبر سخت‌تر است و لذا اکثر انسانها به گناه عدم شکر و ناسپاسی نعمت دچارند.

3. نشانه‌های کفران نعمت و حق‌پوشی اولاً انکار ربوبیت خداوند و در نتیجه زیر بار قوانین الهی نرفتن و ثانیاً ترک عبادت خداوند است. اینکه عده‌ای عبادات فردی خود را انجام می‌دهند ولی قوانین صریح و روشن الهی را در عرصه‌های مختلف زندگی انکار می‌کنند همانند تارکان عبادات فردی ناسپاس محسوب می‌شوند.

4. علت اصلی ناسپاسی نعمت‌های الهی از سوی انسان: غرور و تکبّر و احساس بی‌نیازی است. تکبر باعث می‌شود که انسان عقل خود را در اختیار هوای نفس خود قرار دهد و در نتیجه تن به بدترین و ضعیف‌ترین‌ها بدهد ولی تابع امر الهی نشود.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بی تقوایان زندگی دنیا را در هر شرایطی برای خود و دیگران تلخ می کنند.

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَـکِن کَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ (اعراف/96)

و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعا برکاتی از آسمان و زمین برایشان می گشودیم، ولی تکذیب کردند سپس به کیفر دستاوردشان (تکذیب) گریبان آنان را گرفتیم.

1- خداوند انسان ها را با سختی و رنج و رفاه و فراوانی آزمایش می کند تنها کسانی در این امتحان قبول می شوند که ایمان راسخ و تقوی داشته باشند.

2- پاداش خداوند برای مومنین با تقوی در این دنیا برکات آسمان و زمین است. ایمان و تقوی هم شرط اخذ پاداش و هم شرط پایداری آن است.

3- منظور از باز شدن برکات آسمان و زمین لزوماً دادن نعمت از مجاری غیر معمول نیست. بلکه در اکثر موارد این برکات حاصل یک فرایند کاملاً قاعده مند می باشد. مثلاً اهل تقوی اهل اسراف و تبذیر و زیاده خواهی و خدعه و کم فروشی و ... نیستند و حاصل چنین رفتارهایی بطور طبیعی فراوانی و رفاه و همدلی و انسجام اجتماعی و غیره است.

4- سختی و رنج در اکثر موارد حاصل بی تقوایی و عدم رعایت قوانین الهی است مثل لهو و لعب و حرام خواری و بداخلاقی و ....

5- اهل تقوی در زمان محرومیت و نداری تلاش می کنند سختی های جامعه را به دوش کشند و بار خود را نیز بر دوش دیگران نگذارند و در دوران فراوانی و برخورداری فقر دیگران را وسیله آزمایش خود بدانند و برای رفع مشکلات آنها بکوشند.

6- بی تقوایان زندگی دنیا را در هر شرایطی برای خود و دیگران تلخ می کنند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حذف قدرت قاهره ی الهی از معادلات این دنیا، انسان را گرفتار می کند

 بسم الله الرحمن الرحیم

ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّىٰ عَفَوا وَّقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ (اعراف/95)

ترجمه آیه: سپس به جای رنج و سختی و ناامنی، راحتی، آسایش و فراوانی را جایگزین ساختیم تا برگردند و گفتند پدران ما هم سختی و آسایش داشتند (امر را طبیعی جلوه دادند) وقتی چنین شد ناگهان آنها را به عذابی سخت گرفتار ساختیم در حالی که متوجه نبودند

1- این آیه به دومین سنت الهی اشاره دارد . خداوند بعد از فرستادن پیامبران و ابلاغ وحی و آشنا کردن مردم با معارف دینی ابتدا با سختی و رنج آنها را می آزماید و سپس به رفاه و آسایش و فراوانی مبتلا می کند. اولی از مسیر صبر و دمی از مسیر شکر بندگی را تقویت می کند. ابتلا به رفاه و آسایش را در معارف اسلامی سنت مکر می گویند چون نعمت در اکثر مواقع انسان را از منعم غافل می کند.انسان ها به لحاظ روحی یکسان نیستند، برخی ظرفیت برخورداری و دارایی را ندارند و از خدا دور می شوند و برخی ظرفیت تحمل نداری و فقر را ندارند و در نتیجه از خدا دور می شوند و خداوند هر دو گروه را می آزماید که در قیامت بهانه ای نداشته باشند.

2- غفلت از خداوند و نسبت دادن همه چیز به طبیعت و حذف قدرت قاهره ی الهی از معادلات این دنیا، انسان را گرفتار می کند و متاسفانه اکثر انسان ها به این مشکل گرفتارند.

3- دوران فراوانی و رفاه اگر انسان را به شکر وا ندارد انسان به سنت سومی مبتلا می شود به نام استدراج که  عمرش صرف لذت و خوشگذرانی می شود و  تدریجا عمرش به پایان می رسد و انسان زمانی چشم باز می کند که تشییعش می کنند. در آیات متعدد حالت انسان مستدرج (مشغول به لذات دنیا و غافل از خداوند) به اشکال زیر روایت شده است: مرگ سراغش می رود در حالی که متوجه نبود، در حالی که خواب بود، در حالی که سرگرم چیزهای غیر ضروری بود. هم لایشعرون ، هم نائمون ، هم یلعبون

4- هیچ جامعه ای نباید صرفا با ثروت و یا فقر میزان توفیقش سنجیده شود چون برخورداری و محرومیت امتحان های الهی هستند نه برخورداری نشانه توسعه است و شاخصی برای موفق بودن مدیران و نه محرومیت و فقر مالی نشانه ناموفق بودن مدیران و عقب ماندگی جامعه است. اگر این شاخص ها مقبول بود قارون مدیر موفق و بسیاری از انبیا مدیر ناشایستی می بودند.

موافقین ۰ مخالفین ۰

وَمآ اَرْسَلْنا فى‏ قَرْیَةٍ مِنْ نَبِىٍّ اِلاَّ اَخَذْنآ اَهْلَها بِالْبَاْساءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ‏ (اعراف/94)

بسم الله الرحمن الرحیم

سختی و رنج از الطاف الهی است که در این دنیا برای تنبه نسبت به خطاها انسان ها دچار می شوند

ترجمه : ما به هیچ شهر و دیاری پیامبری نفرستادیم مگر اینکه اهالی آنجا را (به کیفر کفرشان) به رنج و سختی گرفتار ساختیم، شاید متنبه شوند.

1- بأساء آزمون و بلای مربوط به مال و ثروت و دارایی و باغ و ملک و فرزند و امثال آن و ضرّاء بلای مربوط به جان مثل مریضی و ضعف و غیره می باشد لذا اولی را سختی و دومی را رنج معنی کرده اند. تضرع همانطوری که قبلاً هم گفته شد به معنی روی آوردن به سوی خدا و به دلیل توجه به فقر و نیاز خود و غنای خداوند است.

2- این آیه یکی از سنن الهی را بیان می کند که اگر قومی فرستاده خداوند را تکذیب کند خداوند آن قوم را با سختی و رنج تنبیه می کند تا متوجه خطای خود شوند.

3- بر اساس مفاهیم صریح این آیه ابتلای به سختی و رنج، لطفی از سوی خداوند است که انسان ها متوجه فقر خود شده، به غنی مطلق متوسل شوند و به خداوند نزدیک شده، بندگی او را بکنند (لعلهم یضرعون).

4- خداوند هیچ امتی را بعد از فرستادن پیامبرش به سوی آنها ابتدا با رفاه و آسایش امتحان نکرده است. بلکه همه امت ها ابتدا با سختی و رنج آزمایش شده اند تا اهداف انبیا که دعوت به عبودیت است تحقق یابد و اگر اهل آن قریه و آبادی ایمان نیاوردند و کفر ورزیدند امتحان دیگری برای آنها فراهم شده است که در آیات بعدی اشاره خواهد شد.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ثم لآتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم و لا تجد اکثرهم شاکرین(اعراف/ 17)

بسم الله الرحمن الرحیم

دو راه برای نجات انسان از دام شیطان وجود دارد دست تضرع و دعا به آسمان بلند کردن و پیشانی بندگی به خاک گذاشتن.

ترجمه آیه: آنگاه از پیش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها می تازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهی یافت

    1. این آیه در باره شیطان و مسیرهای رخنه ی آن در ایمان انسان ها می باشد و قبل از بیان این راه ها گفتن نکاتی کلی در باره شیطان مناسب است:

الف) تا خود انسان زمینه انحراف در درونش نداشته باشد شیطان قادر به منحرف کردن انسان نیست. شیطان با قرین و دوست شدن با انسان و استمرار ارتباط رخنه در دل انسان می کند و انسانی که خود را همتای شیطان نمی کند شیطان قادر به منحرف کردن او نیست

ب) شیطان به عقل انسان نفوذ ندارد و تنها میل و غضب و شهوت و آرزوهای انسان را هدف تیر خود قرار می دهد و امیال و هواهای نفسانی انسان مانع عملکرد صحیح عقل و تصمیم درست آن می شود.

     2.   منظور از "من بین ایدیهم" آینده است. یکی از راههای نفوذ شیطان آینده انسان در این دنیا و آخرت می باشد. عدم ترس از مرگ ، بی ارزش بودن نعمت های بهشت، تردید در وجود عذاب آخرت، آرزوهای طولانی، یاس از رحمت خدا، ترس از آینده و عدم توکل به خداوند از جمله مصادیق راه نفوذ شیطان در دل انسان از مسیر آینده است.

     3.    منظور از "من خلفهم" بعد از مرگ است. ترس از فقر فرزندان، وضعیت ارث و میراث، دغدغه های ثروت اندوزی برای بعد از خود و عدم اعتماد به خداوند که باعث فراموشی آخرت است.

     4.   منظور از "عن ایمانهم" دین است. یکی از راههای نفوذ شیطان دین است. شیطان دینداری انسان را به افراط و تفریط می کشاند. بدعت گذاشتن، غلو کردن، تکفیر نمودن دیگران، دین را ابزاری برای دنیا قرار دادن از جمله مصادیق نفوذ شیطان از سمت راست است.

     5.   منظور از "عن شمائلهم"  دنیا و لذت و شهوات است. شیطان آنقدر امیال انسان را تشدید می کند که قبح خلاف در نزد انسان از بین می رود. زیبا جلوه دادن اعمال زشت و خلاف شرع، راه نفوذ شیطان از سمت چپ است.

    6.   برای نجات انسان از دام شیطان راه هایی را در روایات بیان کرده اند از آن جمله دست تضرع و دعا به سمت آسمان بلند کردن و پیشانی و صورت بندگی بر خاک گذاشتن و دل را مملو از محبت اولیا خدا نمودن و به اهل بیت پیامبر (ص) متوسل شدن می باشد که در حقیقت از بالا و پایین ارتباط با خدا گرفتن است که شیطان از این دو سمت نفوذ ندارد

7. پیروی از شیطان کفران نعمت است.

موافقین ۰ مخالفین ۰