بسم الله الرحمن الرحیم
توحید و شرک
همانا شرک ظلم بزرگ است.(لقمان/13) موضوع توحید و شرک متاسفانه به دو صورت افراط و تفریط مطرح می شود. وهابیت خیلی از مومنین را متهم به شرک می کند و آنها را مشرک می خواند و مسیحیت تعریفی از توحید مطرح می کند که تثلیث آشکار هم شرک محسوب نمی شود و کسی را که حضرت عیسی را خدا می داند مشرک نمی خواند. حال که ما نیز در بحث قبلی آنهایی که از زن زندگی آزادی دفاع می کنند را مشرک دانستیم لازم دیدم بحثی در این خصوص داشته باشیم.
- اولا شرک را می توان به دو نوع تقسیم کرد: شرک آشکار که فرد بت مشخصی را می پرستد و برای ربوبیت خداوند شریک موازی قائل است مثلا آب را ربی است و کوه را ربی دیگر و خداوند رحمن در امور آنها هیچ دخالتی ندارد. چنین شرکی مصداق همان موردی است که خداوند آن را نمی بخشد و پایین تر از آن، همه گناهان دیگر را بعد از توبه می بخشد (نساء/48). شرک پنهان که اکثر انسانها و حتی برخی از مومنین دچار آن هستند و در احادیث تشخیص آن را سخت ارزیابی کرده اند. دل بستن به وسیله ها و اسباب و فراموشی خداوند از مصادیق آن است. مانند اکثر ما انسانها که هنگام گرفتاری آنچنان پول، دکتر، مهندس و اسباب دیگر در ذهن ما اهمیت پیدا می کند که خداوند را فراموش می کنیم و وقتی دستمان از همه این اسباب بریده می شود و احساس می کنیم از دست آنها دیگر کاری ساخته نیست تازه متوجه خداوند می شویم.
- ثانیا بحث ما از شرک برای متهم کردن کسی به شرک و کفر نیست بلکه بحثی علمی است و می خواهیم فهمی از دین را ارائه دهیم. خداوند در قرآن از انسانها می خواهد که در اعتقاد خود و نیز رفتار خود و عبادات و کارهای نیکی که انجام می دهد دقت کند و از شرک بپرهیزد. هر عبادتی که در آن ریا باشد باطل است یعنی شرک عبادت را باطل می کند و هر عملی که به نیت غیر خدا انجام گیرد اجر و پاداش ندارد و در حدیثی آمده است که اگر در عملی خداوند را با کسی دیگر شریک کنند خداوند آن عمل را نمی پذیرد.
- در قانون گذاری نیز آیاتی از قرآن بر این دلالت دارند که باید احکام الهی در آنها ملحوظ گردد. و هر کس بر مبنای قرآن و کتب آسمانی حکم نکند کافر می باشد.(انعام/44) یعنی قانون بشر نباید در تعارض و یا تضاد با قانون خدا قرار گیرد.
- شعار زن، زندگی، آزادی در چارچوب قوانین الهی کاملا مقبول است. زن در نظام الهی حقوقی دارد که باید از آن برخوردار باشد و نیز می تواند زن در عصر جدید از حقوقی برخوردار باشد که با قوانین الهی در تعارض نیست. زندگی هم همینطور است. خداوند برای انسانها حیات طیبه می خواهد. زندگی پاکی که از نعمات حلال خداوند برخوردار باشد و در آن انسانها تحت ظلم قرار نگیرند. در عصر جدید چیزهایی به زندگی اضافه شده است که در صدر اسلام نبوده است و هیچ منافاتی با اسلام و قوانین آن ندارد جامعه حق دارد از رفاه و امکانات موجود جهان معاصر برخوردار باشد.آزادی و حریت از شعارهای اصیل دین است و خداوند هدف از بعثت انبیا را رهایی انسانها از هر قید و بندی که مانع رشد و کمال آنها شود معرفی کرده است. (اعراف/157) اگر حکومتی جامعه و مردم آن را از چنین حقوقی محروم کند مردم حق اعتراض دارند و حکومت ها مکلفند در حد توان خود پاسخگوی مطالبات بحق مردم باشند. اما وقتی این شعار در راستای مخالفت با دین داده می شود آنگاه معنایی غیر از آنچه در بالا گفته شد پیدا می کند. یعنی آنها می گویند: ما زن، زندگی و آزادی که در اسلام تعریف شده است نمی خواهیم و از سوی دیگر در عمل نیز با نماد سوزاندن روسری و یا خلاف اخلاق اسلامی حرف زدن و شعار دادن و یا همراهی با مخالفان اسلام مثل کشورهای استعمارگر که هیچگاه صلاح مسلمانان را نخواسته اند و بهائی ها و امثال آن، نشان می دهند که خواسته ای متعارض با اسلام و قوانین مترقی آن دارند. اینچنین است که شعار زن زندگی آزادی خواسته ای غیر الهی معنی شده و در چارچوب شرک ارزیابی می شود.
- همچنان بر اساس بند ۲ همین نوشته ما قصد اتهام شرک و کفر نداریم و فقط یک بحث علمی- اعتقادی مطرح می کنیم. فهم بنده از موضوع شرک و توحید این است و ضروری است که هر مسلمانی منابع معتبر اسلام بخصوص قرآن را آشنا شود و بر اساس فهم خود که می تواند پاسخگوی فهم خود نزد خداوند شود عمل کند.