بسم الله الرحمن الرحیم
وَ قَضىَ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُواْ إِلَّا إِیَّاهُ (اسراء/23)
ترجمه: و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید
- " قضى" از ماده" قضاء" به معنى جدا ساختن چیزى و پایان دادن به چیزى است و فرمان دادن، خلق کردن، حکم دادن، به پایان رساندن، اراده کردن، عهد بستن، اعلام کردن و مرگ از مصادیق همین معنا در قرآن می باشد. (تفسیر نمونه، ج12، ص: 83)
- قضا در این آیه و چند آیه بعدی تشریعی می باشد. منظور از "قضای تشریعی" وضع قانون از سوی خداوند برای انسان است. قضای تشریعی در مقابل قضای تکوینی می باشد که با هم تفاوتهایی دارند. مثلا قضای تکوینی برای همه مخلوقات ولی قضای تشریعی مختص انسان و هر موجود صاحب شعور است. قضای تکوینی تخلف ندارد و آنچه اراده خداوند است محقق می شود در حالی که قضای تشریعی تخلف پذیر است. قضای الهی بر بندگی خالصانه خداوند تعلق گرفته است و بسیاری از انسانها گرفتار شرک هستند.
- این موضوع و آنچه بعد از این می آید از مصادیق اقوم هستند که خداوند وعده هدایت بشر را به آن داده است "یهدی للتی هی اقوم". یعنی اگر خداوند فرموده است که این قرآن بشر را به محکم ترین اعتقاد و دین هدایت می کند مصداق آن دعوت به توحید، نیکی به پدر و مادر، کمک به نیازمندان، پرهیز و نهی از اسراف، تبذیر، فرزندکشى، زنا، قتل نفس، خوردن مال یتیم، عهدشکنى، کمفروشى، پیروى غیر علم و تکبر ورزیدن است.
- مساله" امر به اخلاص در پرستش" بزرگترین اوامر دینى، و اخلاص در عبادت از واجبترین واجبات شرعى است، هم چنان که در مقابل، شرک ورزیدن به خداى عز و جل بزرگترین گناه است، و به همین جهت فرمود:" خدا نمىآمرزد این گناه را که بدو شرک بورزند، و پائینتر از آن را از هر که بخواهد مىآمرزد". و ما اگر یک یک معاصى را تحلیل و تجزیه کنیم خواهیم دید که برگشت تمامى گناهان به شرک است، زیرا اگر انسان غیر خدا یعنى شیطانهاى جنى و انسى و یا هواى نفس و یا جهل را اطاعت نکند هرگز اقدام به هیچ معصیتى نمىکند، و هیچ امر و نهیى را از خدا نافرمانى نمىکند، پس هر گناهى اطاعت از غیر خدا است، و اطاعت هم خود یک نوع عبادت است. (تفسیر المیزان/ج 13 ص 108)
- مسائلی که امروز درگیر آن هستیم و در جامعه به عنوان مطالبه به صورت مدنی یا غیر مدنی مطرح می شود مثلا مطالباتی که ذیل شعار زن، زندگی، آزادی مطرح می شود و یا دموکراسی و در خواست رفراندوم و اداره حکومت بر مبنای اراده انسانها، همه به نظر بنده باید در ذیل توحید و شرک بررسی و تحلیل گردد. البته متوجه هستم که هیچ حاکمی نمی تواند چنین بحثی را مطرح کند امروز اگر حاکمی ادبیات الهی را صریح بکار بگیرد متهم به طالبانیسم می شود. ولی بنده که حاکم نیستم می خواهم صریح آنچه را که فهمیده ام بیان کنم و وظیفه خود را در قبال فهمی که از کتاب هدایت یافته ام ادا کنم. حاکم در نظام توحیدی فقط در چارچوب دستورات الهی می تواند مطالبات مردم را پاسخگو باشد. اگر مردم خواهان آزادی بدون قید و شرط شرع باشند هر پاسخ مثبتی شرک محسوب می شود. حق زن آن است که خداوند معین کرده است. سبک زندگی مطلوب که در قیامت باعث نارضایتی خداوند نشود را خداوند بیان می کند. اساسا منشاء حق فقط خداوند است و این حق همراه تکلیف هم هست. یعنی حتی همان حقی که خداوند به انسان داده است اکثرا منوط به ادای تکلیف الهی است. برخی از حق ها را فقط مومنین که دستورات خداوند را اطاعت می کنند دارند. البته حقوق ابتدائی هم داریم که خداوند همه انسانها را از آن برخوردار کرده است مثل حق حیات.
- چون تشخیص شرک از توحید خالص سخت است در پایان دعا می کنم خداوند ما را از هرگونه شرک بت پرستی مصون بدارد.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.