بسم الله الرحمن الرحیم

وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلىَ ءَادَمَ مِن قَبْلُ فَنَسىِ‏ وَ لَمْ نجَدْ لَهُ عَزْمًا(طه/115)

ترجمه آیه: و به یقین پیش از این با آدم ( درخصوص نخوردن میوه ممنوعه ) پیمان بستیم، ولى آن را فراموش کرد، و براى او عزمى [استوار] نیافتیم.

1.       مراد از عهد و پیمان، همان فرمانِ نخوردن از میوه مخصوص است و مراد از نسیان، دقّت نکردن در انجام فرمان است و منظور از «عزم»، اراده‏ى محکم در برابر وسوسه‏هاى ابلیس است.

2.     " نسیان" در اینجا مسلما به معنى فراموشى مطلق نیست، زیرا در فراموشى مطلق عتاب و ملامتى وجود ندارد، بلکه یا به معنى ترک کردن است همانگونه که در تعبیرات روزمره به کسى که به عهد خودش وفا نکرده مى‏گوئیم گویا عهد خود را فراموش کردى، یعنى درک کردن تو همانند یک فرد فراموش‏کار است، و یا به معنى فراموشکاریهایى است که به خاطر کم توجهى و به اصطلاح" ترک تحفظ" پیدا مى‏شود.

3.     قصه حضرت آدم، قصه نوع بشر است. انسان نسبت به مسئولیت های خود فراموش کار است و کم اراده. اگر خدا در بهترین شکل ممکن (حضرت آدم و حوا زیباترین مخلوقات خدا بودند)، و در نعمتهایى بى‏شمار غرق ساخته، و در بهشت منزل دهد، و از او بخواهد پیروى هواى نفس نکند و دل به سراب دنیا نبندد، تا به افراط و تفریط دچار نگردد و در نتیجه خدا را فراموش نکند و تهدید فرماید، که عهد میان خود و خدا را فراموش نکرده، خدا را نافرمانى و از وسوسه های شیطان پیروى نکند، چون اگر دل به شیطان ببندد و پروردگارش را فراموش می کند و شیطان بر عالم مسلط گشته، همه را به خدمت خود در مى‏آورد، و هر که مزاحم خواستهاى او از لذائذ زندگى شود ذلیل مى‏کند، این انسان باور می کند که دنیا براى او باقى و او براى دنیا باقى است و دل به دنیا می بندد، و مقام پروردگارش را فراموش نمود، رفته رفته زشتى‏هاى زندگى برایش زیبا گشته، آثار شقاوت در دلش هویدا می شود. با اینکه می بیند نعمت ها را یکی پس از دیگری از دست می دهد و بلایی پس از بلایی دیگر نازل می شود ولی با نعمتی دیگر از نعمت از دست داده خوشی می کند و با بلایی کوچکتر از بلای نازل شده دلش را التیام می بخشد. و ناگهان خود را در کام مرگ می بیند در حالی که از بهشت هبوط کرده است.