أمْ لِلْإنسانِ ما تَمَنِی  (نجم / 24)

ترجمه آیه: آیا آنچه انسان آرزو می کند به آن می‌رسد؟

1-     عالم اسباب (این دنیا) بر محور اراده خداوند می‌چرخد نه بر محور آرزوی انسان. اراده خداوند در این دنیا بر این تعلق گرفته است که هر اتفاقی متأثر از علل مادی و یا معنوی باشد نه متأثر از آرزو و درخواست انسان. هر چند این مطلب برای همة انسانها مجرّب است و کسی در این امر مردد نیست و به تجربه دیده است که تا خودش اراده نکند و اقدام مناسب ننماید خواسته‌هایش محقق نمی‌گردد ولی با این حال انسان از عدم تحقق آرزوهای خود رنج می‌برد و با فرافکنی و مقصّر دانستن دیگران و خصوصاً خداوند از آنها گلایه می کند.

2-     آرزوها از محدود بودن قدرت انسان سرچشمه می‌گیرد و دو نوع است صادق و قابل دسترس که محرک انسان است و کاذب و دور که باعث تخدیر، غفلت و عقب ماندگی است.

3-     در روایات آرزوهای طولانی مذمّت شده است و علت مذمّت این است که آرزوهای طولانی اولا امید در دل انسان را ضعیف می کند و ثانیا انسان را از فرصت‌های پیش رو غافل می‌کند و خیر در دسترس را انسان به دلیل رسیدن به آرزویی در آینده از دست می‌دهد. مثلاً برای رسیدن به ثروتی در آینده سالها تلاش می‌کند و در این مدت فقط به واجبات اکتفا می‌کند و نه بذل و بخشش می‌کند نه صله رحم می‌کند، نه مستحبات را به جا می‌آورد و در دل توجیه می‌کند که اگر به آن آرزو رسیدم و آسوده شدم آنگاه به تمام مستحبات عمل خواهم کرد. در حالی که معلوم نیست که انسان چقدر عمر خواهد کرد؟ معلوم نیست که آیا به آرزوی خود خواهد رسید؟ آیا در آن زمان حال انجام مستحبات را خواهد داشت؟

4-     یکی از صفات الهی نصیر است و خداوند در رسیدن انسان به آرزوهای معقولی که در راستای اهداف الهی است کمک می‌کند و نباید انسان مؤمن به دلیل ترس از تنهایی و نداشتن یار و انصار از آرزوهای معقول که انسان و جامعه اسلامی را ترقی می‌دهد مأیوس باشد و به حداقل‌ها کفایت کند.

یکی از دلایل اثبات نقش ربوبیت الهی و اینکه خداوند «کل یوم هو فی شأن» است و فعال مایشاء است و اینکه انسان به عنوان اشرف مخلوقات تنها صاحب اختیار این جهان نیست همین آیه می‌باشد که انسان در رسیدن به آرزوهای خود عاجز است.

5-  امیر مؤمنان در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «عَرَفْتُ اللهَ سبحانه بفسخ العزائم و حل العقود و نقض الهمم» من خداوند را         با به نتیجه نرسیدن تصمیم‌ها، باز شدن عهدها و شکستن اراده‌ها شناختم. (اینکه انسانها خود تصمیم می‌گیرند، بین         خود عهد می‌بندند و همت می‌کنند ولی با اینکه تمام تلاش خود را هم بکار می گیرند ولی خیلی وقت‌ها تصمیم‌ها          شکسته می‌شود، عهدهایی که بسته‌اند قادر به وفای به آن نیستند و همتی که می‌کنند قادر به تحقق آن نمی‌شوند و        این نشان می‌دهد که اراده‌ای قوی‌تر از اراده انسانها بر عالم حاکم است).