بسم الله الرحمن الرحیم
برای رفتن به جهنم تنها گناه کافی است ولی برای کسب رضایت خداوند بغیر از عمل صالح، نیت خالصانه و ایمان صحیح لازم است.
وَ مَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَ سَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئکَ کَانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا (إسراء، 19)
و هر کس خواهان آخرت است و نهایت کوشش را براى آن بکند و مؤمن باشد، آنانند که تلاش آنها مورد حقشناسى واقع خواهد شد. (19)
- منظور از اراده آخرت در مقابل اراده دنیا، لذت آخرت و بهشت در مقابل لذت دنیا است. سعی برای آخرت یعنی تلاش برای انجام کارهایی است که برای آنها وعده بهشت و نعمتهای بهشتی داده شده است. منظور از مشکور بودن تلاش آنها، یا رضایت خداوند از تلاش آنها است که بالاترین نعمت بهشتی می باشد "و رضوان من الله اکبر ذلک هو الفوز العظیم" (توبه، 72) یا جبران زحمات با گذشتن از گناهان و جزای نیک دادن برای آنها است. پس معنی دقیق آیه چنین خواهد بود که: "و هرکس خواهان پاداش اخروی و لذت بردن در آخرت باشد و تمام تلاش خود را برای تحصیل رضایت خداوند و ورود به بهشت انجام دهد و ایمان صحیح داشته باشد تلاشش مورد رضایت خداوند خواهد بود."
- رضایت خداوند با سه شرط حاصل می شود:
الف) نیت خالصانه: کسانی که پاداش آخرت را می خواهند باید هدفشان آخرت باشد و نمی توانند با نیت دنیا و لذات آن به پاداش آخرت برسند. عده ای فقط دنیا را می خواهند و دنیا برای آنها محل سرگرمی، سرمستی، فخرفروشی و مال روی مال جمع کردن است. شکی نیست که چنین افرادی از آخرت سهمی ندارند. عده ای هم طالب آخرتند ولی از لذات دنیا هم نمی توانند چشم پوشی کنند چنین افرادی قطعا به مقام رضای الهی نمی رسند ولی نمی توان در مورد بهشت و جهنم آنها قضاوت کرد بسته به ایمان، اعمال و اخلاصشان پاداش خواهند برد. ولی تنها کسانی که جز آخرت طالب چیزی نیستند و دنیا را سه طلاقه کرده اند به مقام رضوان خواهند رسید.
ب) تلاش بی وقفه و شایسته پاداش آخرت: بهشت را به بهانه نمی دهند و خداوند به صراحت فرموده است که با آرزو و دلخواه سرنوشت نیک حاصل نمی شود بلکه تلاش بی وقفه و متناسب آن لازم است. "پاداش و کیفر به دلخواه شما و به دلخواه اهل کتاب نیست، هرکسى بدى کند، کیفر داده مىشود و کسى را جز خدا ولى و یاور خود نخواهد یافت".)نساء، 123). نکته دوم در تلاش متناسب بودن تلاش است که اولا کمیت عمل منظور است. ثانیا کیفیت عمل منظور است. هر کاری متناسب بهشت نیست. تنها اطاعت از اوامر و نواهی الهی است که انسان را مستحق بهشت می کند. در یکی از کشورهای تازه به استقلال رسیده شوروی سابق یکی از مبلغین نقل می کردند که در اوایل که مردم هنوز با فرهنگ اسلامی آشنا نبودند در ماه محرم و در عزای اباعبدالله الحسین دختر جوان با سر لخت وارد مجلس شد و به عزاداران شراب می داد. پرسیدم گفتند احسان است!!! در مباحث اخلاقی گفته می شود حسن فعل هم در کنار حسن فاعل ضروری است. و سوم اختصاص و انحصار سعی برای آخرت است. علامه طباطبایی می فرمایند: حرف" لام" در جمله" وَ سَعى لَها سَعْیَها" براى اختصاص است و همچنین اضافه" سعى" به" ضمیر آخرت" اختصاص را مىرساند و چنین معنا مىدهد که" هر که کوشش کند و مجدانه کوشش کند و کوششى کند که مختص به آخرت است". (تفسیر المیزان، ج13 ص 89)
ج) ایمان صحیح: ایمان تنها موجب ورود به بهشت نیست و چنین نیست که همه مومن ها وارد بهشت شوند. مومن و کافر اگر گناهکار باشند وارد آتش دوزخ خواهند شد. (ایمان واقعی باشد تصور جمع بین آن و عدم انجام اعمال صالح سخت است و بیشتر به یک بحث نظری فرضی شبیه است) ولی شرط قبولی اعمال در نزد خداوند ایمان صحیح داشتن در زمان عمل و حفظ آن تا آخر عمر است. و الذین کفروا اعمالهم کسراب ... او کظلمات فی بحر لجی... (نور، 39 و 40) کسانی که کار خوب می کنند و نیتشان هم درست است باید از ایمان صحیح هم برخوردار باشند. منظور از ایمان صحیح ایمان به یگانگی خداوند، رسالت همه پیامبران و خاتم انبیاء ، معاد و امامت و ولایت اهل بیت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله است.
این سه شرط در این حدیث پیامبر اکرم جمع شده است. «لا قول إلا بعمل و لا قول و لا عمل إلا بالنیة و لا قول و لا عمل و لا نیة إلا باصابة السنة» .) کافی، ج1 ص 70) ترجمه: هیچ گفتار و سخن ارزشمندی نیست، مگراینکه همراه با عمل نیک باشد و هیچ گفتار خوب و هیچ عمل نیک نیست، مگر اینکه همراه با نیّت خوبی باشد و هیچ گفتار و عمل و نیتی نیست که ارزشمند و الهی باشد، مگر اینکه برطبق دستور و سنت الهی باشد.
- خداوند برای طالبان دنیا وعده قطعی نداد که حتما به دنیا می رسند و فرمود قانون مشیت الهی بر دنیا حاکم است. منظور از مشیت خداوند حکومت قانون اسباب در دنیا است. یعنی چه بسا انسان دنیا را بخواهد و خداوند هیچ بخلی برای برخورداری آن فرد ندارد ولی همه اسباب فراهم نشود و کافی است که یک سبب از اسباب ناشناخته باشد و فراهم نگردد و انسان به دنیا نرسد. ولی کسانی که طالب آخرت هستند اگر شروط آن را رعایت کنند حتما به سعادت آخرت می رسند.
- یکی از ظرائف این آیه استفاده از فعل ماضی برای طلب آخرت است در حالی که در آیه قبلی از فعل مضارع استفاده شده بود. شاید منظور این باشد که طلب دنیا یک باور نیست یک رفتار تابع هوی و هوس است و هر بار در انسان تجدید می شود در حالی که طلب آخرت یک رفتار تابع ایمان راسخ است و از ثبات برخوردار است. انسان مومن بدون تردید و بدون اینکه نیاز به تجدید نظر داشته باشد طالب آخرت است. یکی دیگر از ظرایف این آیه استفاده از واژه سعی به معنی انجام اعمال صالح است. سعی به معنی راه رفتن تند است و حتی در محاورات عرب به معنی دویدن هم استفاده می شود. لذا استفاده از این واژه القا کننده این مفهوم هم هست که انجام اعمال صالح مثل دویدن به سمت بهشت و نعمت های آخرت است. ظرافت سوم استفاده از واژه مؤمن به صورت اسم بجای فعل است. یعنی خداوند می توانست بفرماید هر کسی که طالب آخرت باشد و تلاش هم بکند و ایمان هم بیاورد مرضیّ خداوند خواهد بود ولی فرمود: "درحالی که مؤمن باشد". شاید دلیل استفاده از اسم دلالت بر ثبات ایمان باشد. یک صفت باید در یک انسان تبدیل به ملکه شود و از ثبات برخوردار شود تا مسمای به آن اسم شود. شما را یکبار یا چند بار در حال کار بر روی زمین ببینند کشاورز نمی گویند می گوین کشاورزی می کند ولی اگر این کار تقریبا همیشگی و ثابت شما باشد می گویند شما کشاورز هستید. ( الهام گرفته شده از تفسیر التحریر و التنویر ج 14 ص 49)
- احادیثی از معصومین علیه السلام که نشان می دهد آنها برای آخرت خود دغدغه و سعی بلیغ داشتند:
- فِی الْکَافِی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: یُؤْتَى یَوْمَ الْقِیمَةِ بِرَجُلٍ فَیُقَالُ لَهُ: احْتَجَّ، فَیَقُولُ: رَبِّ خَلَقْتَنِی وَ هَدَیْتَنِی فَأَوْسَعْتَ عَلَیَّ فَلَمْ أَزَلْ أُوَسِّعُ عَلَى خَلْقِکَ وَ أُیَسِّرُ عَلَیْهِمْ لِکَیْ تَنْشُرَ عَلَیَّ هَذَا الْیَوْمَ رَحْمَتَکَ وَ تُیَسِّرَهُ، فَیَقُولُ الرَّبُّ جَلَّ ثَنَاؤُهُ وَ تَعَالَى ذِکْرُهُ: صَدَقَ عَبْدِی أَدْخِلُوهُ الْجَنَّةَ.) الکافی، ج4، ص: 40(
- ترجمه: رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: روز قیامت مردى را مى آورند و به او مى گویند: احتجاج کن. او نیز مىگوید: بار خدایا! مرا آفریدى و هدایت کردى و زندگى فراخى به من دادى؛ من هم به مردم رسیدگی کردم و از مال خودم به آن ها دادم و وسایل آسایش آنها را فراهم کردم تا امروز از رحمت تو استفاده کنم. خداوند متعال مى فرماید: بنده من راست مى گوید، او را وارد بهشت کنید.
- قال علی علیه السلام: هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فِی مَالِهِ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ لِیُولِجَنِی بِهِ الْجَنَّةَ وَ یُعْطِیَنِی بِهِ الْأَمَنَةَ.(نهج البلاغه، نامه 24، ص 451)
- ترجمه: در وصیت نامه ای از على علیه السّلام چنین آمده: این دستورى است که بنده خدا على بن ابى طالب امیر المؤمنین در موضوع مال خود داده بمنظور جلب رضاى خدا بامید اینکه مرا داخل بهشت نموده و ایمنى روز واپسین عطا فرماید.
- قال علی علیه السلام: وَ لَیْسَ رَجُلٌ- فاعلم- أَحْرَصَ عَلَى جَمَاعَةٍ امَّةِ مُحَمَّدٍ وَ أُلْفَتِهَا مِنِّی أَبْتَغِی بِذَلِکَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ کَرِیمَ الْمَآبِ. (نهج البلاغه، نامه 78، ص 553)
- ترجمه: در نهج البلاغه است که حضرت فرمود: (خطاب به موسی اشعری) بدانکه کسى از من حریصتر و پاىبندتر به حفظ وحدت و هماهنگى امت محمد صلّى اللَّه علیه و آله نیست و این عمل من به انگیزه رسیدن به مزایا و ثوابهاى ارزنده و نتائج و پایان کرامت و عزت ( در آخرت است).
- از این مطالب نباید استنباط غلط نمود که اسلام با دنیا و ثروتمند شدن و سرمایه داری مخالف است. هم دنیا مطلوب ائمه علیه السلام بوده و از اینکه دنیا فرصتی به آنها داده است تا بندگی خالق و خدمت خلق خدا کنند خوشحال بودند و شاکر خداوند. و نیز از وصیت امیر مومنان نسبت به اموالش معلوم می شود که ثروتی که جلب رضای خداوند کند بسیار ارزشمند است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.