بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ هَذَا الْقُرْءَانَ یَهْدِى لِلَّتىِ هِىَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا (اسراء/9)
ترجمه آیه: قطعاً این قرآن به [آیینى] که خود پایدارتر است راه مىنماید، و به آن مؤمنانى که کارهاى شایسته مىکنند، مژده مىدهد که پاداشى بزرگ برایشان خواهد بود.
1. در آیات قبل خداوند از قوم بنی اسرائیل صحبت می کند و بیان می دارد که آنها دو بار فساد کردند و ما به آنها را تهدید به خواری و مذلت کردیم و منظور از این تهدید، اعلان این سرنوشت شوم در تورات است. حال در این آیه خداوند می فرماید مسلمانان که مخاطب قرآنند، مثل بنی اسرائیل نیستند؛ و قرآن این امت را به چیزی اقوم هدایت می کند و لذا دو بشارت به مسلمانان داده است: یکى مژده ثواب و پاداش بهشت و دوم عقاب و کیفر دشمنانشان. یعنی برخورداری مسلمانان از آن امر اقوم آنها را شایسته این دو مژده و بشارت کرده است. پس این آیه در مقام مذمت بنی اسرائیل و تایید اسلام و مسلمانان می باشد. و چون دین یهود آخرین دین است (حضرت عیسی مسیح برای اصلاح دین یهود مبعوث شده بود و دین مستقلی نیاورده است) لذا این آیه با تأیید اسلام و مذمت یهودیان به نوعی دلالت بر خاتمیت هم دارد.
2. اقوم صیغه افعل تفضیل است به معنى صافتر، مستقیمتر و پابرجاتر می باشد و چون متعلق تفضیل ذکر نشده دلالت بر صفت برترین دارد و لذا مفهوم آیه چنین است که" قرآن به چیزی که مستقیمترین و صافترین و پابرجاترین است دعوت مىکند. برخی تفاسیر اقوم را پرفایده ترین و شایسته ترین نیز معنی کرده اند(تفسیر الکاشف) که به نظر می رسد در انتخاب این معنی بجای مطابقت لفظ و معنی اقوم ویژگی های حقیقی دین اسلام مورد توجه قرار گرفته است.
3. از نظر روایات منظور از اقوم امام معصوم می باشد. شیخ صدوق این حدیث را از امام زین العابدین علی بن الحسین علیهما السلام در ذیل این آیه نقل کرده است: الإمام منّا لا یکون إلا معصوما، و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة فیعرف بها، فلذلک لا یکون إلا منصوصا فقیل له: یابن رسول الله، فما معنى المعصوم؟ فقال: هو المعتصم بحبل الله، و حبل الله هو القرآن لا یفترقان إلى یوم القیامة، فالإمام یهدی إلى القرآن، و القرآن یهدی إلى الإمام، و ذلک قول الله عزوجل: إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ (معانى الاخبار، صفحه 132، حدیث اوّل) یعنی: امامان از ما معصوم هستند و عصمت نشانه ظاهری ندارد تا شناخته شود لذا باید منصوص (با کلام معصوم پیشین معرفی شدن) باشد. گفته شد منظور از معصوم چیست؟ پاسخ فرمودند: کسی که به حبل الله چنگ می زند و حبل الله همان قرآن است که امام و قرآن تا روز قیامت از هم جداشدنی نیستند(یعنی نباید مسلمانان بین قرآن و اهل بیت پیامبر یعنی امامان معصوم ع جدایی افکنند). پس امام به سوی قرآن هدایت می کند و قرآن به سوی امام هدایت می کند و این معنی کلام خدای عز و جل است که می فرماید: إنّ هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم. در کتاب کافی مرحوم کلینی نیز حدیثی از امام صادق نقل می کند که: "یهدی للتی هی اقوم" إی یهدی إلى الإِمام یعنی قرآن مخاطب خود را به سوی امام دعوت می کند(کافی ج 1 ص 216) و از امام باقر نقل شده است که: "یهدی إلى الولایه" یعنی قرآن مخاطب خود را به ولایت ائمه ع هدایت می کند. این روایات دلالت بر این دارند که آیه بیانگر این است که قرآن مسلمانان را به محکمترین و صاف ترین و مستقیم ترین امر یعنی امامت دعوت می کند.
4. برخی تفاسیر گفته اند منظور از اقوم دین اسلام و یا امت اسلامی است و برای این گفته خود دلایلی را ذکر کرده اند که در اینجا بطور خلاصه ذکر می گردد: "در این آیه بدون اینکه دلیلی ذکر شود ادعا شده است که اسلام دین برتر است و امت اسلام امت اقوم می باشد و ما با استفاده از محتوای قرآن و سیره پیامبر اسلام و ائمه اطهار تلاش می کنیم دلایل برتری دین اسلام را ذکر می کنیم: الف. اسلام دینی فطری و با سرشت انسانها سازگار می باشد و لذا دینی جهانشمول است... ب. اسلام بدون هیچ قید و شرطی عقل را می پذیرد و آن را به تأمل تفکر و بررسی طبیعت و جستجوی اسرار و فواید آن و رابطه ای که با خالق و انسان دارد دعوت می کند و در این راستا استفاده از دین، فلسفه و علم تجربی برای شناخت حسی جهان را پیشنهاد می دهد؛ همانطوری که قبل از اروپاییان دانشمندان مسلمان این مسیر را عملا رفته اند. ج. اسلام به علم اطمینان دارد و یافته های آن را در ابعاد مختلف حیات بشری برای توسعه و پیشرفت می پذیرد. د. در دین اسلام آزادی فکر و بیان وجود دارد به حدی که حتی فرشتگان که به ظاهر بندگان مطلق خدایند آزاد هستند که خداوند را مورد سوال و مؤاخذه قرار دهند که چرا چنین مخلوقی را می آفریند . خداوند نیز خود را پاسخگوی این سوال می داند و آنها را بخاطر این سوال تنبیه نمی نماید.(اشاره به آیات 30-33 سوره بقره) پس معلوم می شود که به طریق اولی همه انسانها در این جهان از آزادی بیان و فکر برخوردارند. ه. قوانین اسلام مختص فرد، گروه و یا چیز خاصی نیست و تمام انسانها در نزد اسلام و در قبال قوانین الهیف اولاد آدم و با هم برابرند. و. در اسلام بر هر مسلمان توانمندی قیام و جهاد با جان و مال بر علیه ظلم و فساد واجب است ز. از دیدگاه اسلام مالک تمام مال دنیا خداوند است و انسانها وکیل و امانتداری بیش نیستند و لذا بدون اذن خدا حتی حق تصرف در مال خود را نیز ندارند. ح. اسلام می خواهد که انسان خود را با نظام عالم هماهنگ کند و توازن و نظام طبیعت را به هم نزند آنگاه که خداوند می فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُم ترجمه آیه: اى کسانى که ایمان آوردهاید، چون خدا و پیامبر، شما را به چیزى فرا خواندند که به شما حیات مىبخشد، آنان را اجابت کنید.(انفال/24)" (تفسیر الکاشف، ج5، ص: 24 تا 26) ط. التقوی: در اسلام نسب، تعصبات قومی، زبان و یا حتی زمین انسانها را از هم تمیز نمی دهد و برتری نمی بخشد و تنها چیزی که در نزد خداوند ارزشمند است تقوی و خداترسی و در نتیجه آن تقید به ارزشهای انسانی می باشد. و تقوی باعث رعایت انضباط در چارچوب عقیده و شریعت الهی می شود. ظ. در اسلام حریت و عزت، منجر به آزادی سیاسی می شود و بر اساس اسلام، هیچ مسلمانی نباید ظلم، استعمار و استکبار هیچ حاکم ظالمی را بپذیرد. امام صادق ع می فرمایند: إن اللَّه عز و جل فوّض إلى المؤمن أموره کلها و لم یفوّض إلیه أن یکون ذلیلا یعنی: خداوند امور مومنین را به خودشان تفویض کرده است ولی اجازه نداده است که ذلت را بپذیرند(الکلینی، الکافی، ج: 5، ص: 63، روایة: 1). (تفسیر من وحی القرآن، ج14، ص: 42)
5. طبق این آیه مومنین به شرط انجام عمل صالح شایسته گرفتن پاداش از خداوند خواهند شد و این مطابق قانون الهی است که ایمان بدون عمل و عمل بدون ایمان هیچ ارزشی نزد خداوند ندارد.
6. در این آیه خداوند به سرنوشت مؤمنین و در آیه بعدی به سرنوشت کافران اشاره کرده است ولی تکلیف مؤمنینی که عمل صالح انجام نمی دهند را مشخص نکرده است و اساسا تکلیف آنها منجز و دقیقا معین شده نیست. در دو آیه زیر هم چنین بلا تکلیفی نیز فهمیده می شود. عَسَى اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ (التوبه/102)إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ(التوبه/106).
7. موصوف اقوم از نگاه تفاسیر مختلف بیان شد ولی تفسیر اقوم و یا تعیین مصداق برای اقوم از دیدگاه روایات صحیحتر به نظر می رسد زیرا وقتی هدایت قرآن به اسلام را بررسی کنیم اگر منظور از اسلام متون اسلامی باشد بی شک اقوم یعنی محکمترین و با ثبات ترین متن اسلامی، قرآن است که هدایت قرآن به قرآن وجیه نمی باشد. یعنی قرآن بگوید که "همانا این قرآن هدایت می کند به قرآن". ولی اگر منظور از اسلام مسلمانان اعم از امام و امت باشد آنگاه می توان گفت که قرآن همه را به سوی امت مسلمان دعوت می کند.و مسلمانان معتدلترین و لذا محکمترین انسان های با ایمان روی زمین هستند و در این صورت برترین اعضای جامعه اسلامی یعنی معصومین ع همه بطور اولی مصداق اقوم خواهند بود. از سوی دیگر متن حتی اگر قرآن هم باشد عموما قابل تفسیر است و ممکن است تحریف معنوی در آن صورت بگیرد همانطوری که در طول تاریخ تحریف معنوی احادیث و آیات بسیار اتفاق افتاده است و آیات قرآن را بر خلاف دلالت خود و به نفع نظر خود معنی کرده اند. ولی تحریف سیره و شخص امام و منش او ممکن نیست. لذا پیامبر اکرم ص فرمود من در بین شما قرآن و عترت خود را به ارث می گذارم و این امر تنها راه صیانت قران از تحریف و فهم های افراطی و تفریطی است. و در پایان باید گفت وقتی از امام صحبت می شود پیامبران اولوالعزم و در راس همه آنها شخص پیامبر گرامی اسلام می باشد.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.