بسم الله الرحمن الرحیم


إنَّا جَعَلْنَا فىِ أَعْنَاقِهِمْ أَغْلَالًا فَهِىَ إِلىَ الْأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ(یس /8)

ترجمه آیه: ما در گردنهاى آنان، تا چانه‏هایشان، غُلهایى نهاده‏ایم، به طورى که سرهایشان را بالا نگاه داشته و دیده فرو هشته‏اند.

1.      کلمه" اعناق" جمع" عنق" به معناى گردن است و کلمه" اغلال" جمع" غل" به معناى هر وسیله‏اى (از قبیل طناب و زنجیر و امثال آن) است که با آن دست را براى شکنجه دادن  به گردن ببندند و مقمح کسى است که سرش را بالا مى‏کند و چشم را بر هم مى‏نهد و نمى‏تواند اطراف خود را ببیند.

2.     در معنی این آیه دو احتمال است اول اینکه این آیه تمثیل ویژگی های کفار قریش در دنیا است و دوم اینکه این آیه توضیح وضعیت این افراد در روز قیامت است.

3.     کفار قریش چون از پیامبر اسلام و آنچه که آن حضرت به آن دعوتشان می کرد (قرآن) نفرت داشتند و ذره ای نسبت به آن انعطاف نشان نمی دادند در روز قیامت با غل و زنجیر محشور خواهند شد طوری که همچون متکبران نتوانند سرشان را پایین بیاورند.

4.     تمثیل کفار قریش در نفرتشان از پیامبر اسلام وآنچه که ایشان را بسوى آن میخواند(قرآن)  مانند مردیست که دستهایش را بگردنش بسته‏اند که امکان ندارد براى او که آن را بسوى خیر باز و دراز کند، و مردى که سرش را بلند کرده که جلوى پایش را نمى‏بیند و هیچ درکی از حقیقت ندارد.

5.     قرآن مانند غلهایى در گردن آنها است که مانع خشوع آنها می شود و آنها از شدت نفرت نمی توانند کلمات قرآن را بشنوند و یا در باره آیات آن بیاندیشند.

6.     این آیه تمثیل کفاری از قریش است که مصمّم کشتن پیغمبر (ص) شدند، ولی خداوند چنان کرد که مثل اینکه دستهایشان بگردنهایشان بسته شد و نتوانستند دستى بسوى آن حضرت دراز کنند.

7.     موانع تفکّر در آیات خدا دو قسم است یکى آنکه انسان را از تفکر در وجود خویش باز مى‏دارد، دوّم آنکه از تفکر در جهان مانع مى‏شود. این آیه دلالت بر مانع اول دارد و اکثر انسان ها به این مانع گرفتارند و از خود غافلند.

8.     این آیه دلالت دارد بر کوتاهی انسان در اندیشه و عمل صحیح به این معنی که بالا گرفتن سر دلالت بر کوتاهی در شناخت و درک حقایق و بسته بودن دست دلالت بر کوتاهی در انجام کارهای خیر  و ترک اعمال شر دارد.