آنچه مایه تعجب است لزوما باطل نیست
ترجمه آیه: آیا او (پیامبر اسلام) بجای این همه خدایان، خدای واحدی قرار داده است؟ این براستی چیز عجیبی است.
1. کافران گاهی اوقات تعجب را به عنوان دلیل باطل بودن قرار می دادند؛ در حالی که تعجب ملاک حق و یا باطل بودن نیست و صرفا تعجب بطور مقطعی انسان را به حالت تحیر می برد. از طرح این نکته در قرآن، کثرت استفاده از آن توسط کفار و تاثیری که چنین نوع مواجهه ای بر مخاطب دارد را می شود فهمید.
2- عامل تعجب انسان ها می تواند چند چیز باشد: خلاف عادت، خلاف سنت های حاکم بر زمان و نادر بودن. هر کدام از اینها می تواند درست و یا اشتباه باشد. به این معنا که همه عادت ها درست نیستند و همه سنت های حاکم بر جامعه در هر زمانی لزوما درست نیستند برخی از این عادت ها و یا سنن آشکارا خلاف عقل هستند و در باطل بودن آنها هیچ عاقلی شک نمی کند مثل سنت زنده به گور کردن دختران در زمان جاهلیت و عادت به پرستش بت های دست ساخته در اقوام باستانی.
نادر بودن نیز نمی تواند ملاک حق و یا باطل بودن باشد در یک جامعه میلیونی تنها عده ی نادری از متخصصان یک دانش بر یک مطلب علمی مسلطند و یا همیشه برای یک قوم چند صد هزار نفری یک پیامبر مبعوث می شود و وحی الهی تنها به او نازل می شود.
3- امروز جامعه بشری و حتی جامعه علمی از تعجب برای استدلال استفاده می کنند و بر اساس آن نسبت به حقانیت و یا بطلان یک گزاره قضاوت می کنند. اگر گزاره ای با یافته های قبلی هماهنگ نباشد به سختی مورد پذیرش جامعه علمی قرار می گیرد. خصوصا اگر این گزاره وحیانی باشد و حامل تکلیف برای انسان باشد.
4. فرزندان خود را از ابتدا با استدلال منطقی عادت دهیم و نیز آنها را با دلایل پذیرش یک واقعیت و یا حقیقت آشنا کنیم. البته آنچه مد نظر بنده است چیزی فراتر از فلسفه و اندیشیدن است. اندیشه به همراه منطق یعنی درست اندیشیدن و نیز بیان حجت های پذیرفته شده در اسلام (مثل عقل، کتاب، سنت و علمایی که اهل اطلاع از دین هستند)بسته آموزشی کاملی است که باید به طور تدریجی از سنین کودکی آموخته شود.