بسم الله الرحمن الرحیم
آثار شرک ورزی
لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَخْذُولًا (اسراء/22)
ترجمه: هیچ معبودی را همانند خدا قرار مده زیرا باعث می شود زمین گیر، نکوهیده و وامانده بشوی.
- در جامعه امروز خودمان در بین مردم خصوصا جوانان و نسل جدید با شرک خاصی مواجه هستیم که شاید شرک عصر جدید بنامیم. عده ای ضمن عدم انکار و تکذیب خدا و باورهای اسلامی و یا حتی ضمن خواندن نماز و روزه راه زندگی را در غیر از راه اسلام می دانند و چه بسا زندگی خوب را در مخالفت فرامین الهی می بینند. در غرب این افکار تحت عنوان سکولاریزم شناخته می شد. در بین جوانان کشور ما هنوز این نگرش نامگذاری نشده است و بیشتر تحت عنوان اباحی گری آن را می شناسیم ولی شاید در آینده این نوع نگرش شفافتر شود. لذا لازم دیدم موضوع شرک را کمی بیشتر توضیح دهم.
- معنای لغات سخت آیه: معنای خذلان" این است که آن کس که آدمى احتمال مىدهد او را یارى کند در هنگام احتیاج یارى نکند (مفردات راغب) کلمه" قعود" (نشستن) در اینجا اشاره به ضعف و ناتوانى است. گرچه مخاطب آیه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله است، ولى مقصود تمام مردم مىباشد.
"پس معنای آیه چنین مىشود به خداى سبحان شرک مورز، تا کارت را بدینجا نکشاند که زمینگیر شوى و از سیر به درجات قرب بمانى و خود را مذموم کنى و خدا هم که یاورى جز او نیست یاریت نکند". (ترجمه تفسیر المیزان/ ج13، ص 96)
- این آیه سرآغاز آیاتی است که یک سلسله از احکام اساسى اسلام را بیان می کند و این نشان می دهد که ایمان توحیدی پایه و اساس سایر مباحثی است که بعدا ذکر می شود مانند نیکی به پدر و مادر. (تفسیر نمونه/ ج12ص72) یعنی بدون ایمان توحیدی حتی فرزند وظیفه خود در قبال پدر و مادرش را نمی تواند درست انجام دهد.
- شرک اقسامی دارد از آن جمله شرک ذاتى که در آن مشرک معتقد است دو خدا با تمام ویژگی ها و کمال بر جهان حاکم است؛ شرک صفاتى که برای خداوند در برخی صفات مانند خالقیت شریک قائلند؛ شرک افعالى یا همان شرک در ربوبیت مثل اعتقاد به یزدان و اهرمن و مثل غلات که کارهای خدا را به انبیاء، ائمه، ملائکه، اقطاب و مراشد و غیر اینها نسبت می دهند؛ شرک عبادى که غیر خداوند را پرستش می کنند و به آنها بت پرست گفته می شود. (اطیب البیان فى تفسیر القرآن / ج8 ص 237)
- شرک مانع حرکت انسان به سوی کمال و قرب الهی است و دوری از خداوند آثار و تبعات دارد. آثار و تبعات شرک را می توان به دو بخش آثار دنیوی و اخروی تقسیم کرد و آثار دنیوی نیز به دو بخش آثار فردی و اجتماعی تقسیم می شود که در مجموع در سه بخش ارائه می گردد:
الف) آثار اخروی شرک:
- حبط و ازبین رفتن اعمال: در این خصوص خداوند متعال می فرماید: «لَئِنْ أَشْرَکتَ لَیحْبَطَنَّ عَمَلُک وَ لَتَکونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ؛ اگر شرک ورزی حتماً کردارت تباه و مسلّماً از زیانکاران خواهی شد». (زمر: 65)
- محرومیت از بهشت و ورود به آتش جهنم: قرآن بر این اثر شرک به این صورت اشاره دارد: وَلَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِی جَهَنَّمَ مَلُومًا مَدْحُورًا (اسراء/39) و با خداى یگانه معبودى دیگر قرار مده، و گرنه حسرتزده و مطرود در جهنم افکنده خواهى شد.
- زمین گیری، مورد مذمت قرار گرفتن و رهاشدگی و از دست دادن یاری خداوند همه مربوط به آثار اخروی شرک است و نتیجه از دست دادن رحمت رحیمیه الهی است.
ب) آثار فردی شرک:
- گمراهی بیحد و حصر: انسان مشرک فرد گمراه است. او خود را گم کرده و به تعبیر قرآن کریم مشرک در دام ضلالت بیحد و حصر گرفتار آمده است. وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِیداً (نساء/116) اگر مشرک به گمراهی خود ادامه دهد تا مرگش فرارسد، خدای سبحان او را نمی آمرزد بر خلاف تبهکار غیرمشرک که گرچه در ضلالت است، ضلال او بعید نیست بلکه قریب به راه، راهنما و توبه و رحمت است.
- نادانی: شرک، جهل و دعوت به شرک دعوت به جهل است. مشرک در جهالت و نادانی آشکار غوطهور است، تنها افراد نادان هستند که خدای عالم و حکیم را رها می کنند و به دنبال خدایی می روند که نه می داند و نه سود و زیانی می رساند. مسیر درست را رها میکنند. قرآن کریم می فرماید: «قُلْ أَ فَغَیْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ أَیُّهَا الْجَاهِلُونَ.» (زمر/64) بگو: اى نادانان! آیا مرا وادار مىکنید که جز خدا را بپرستم؟ در این آیه مشرکان جاهل و دعوت به بت پرستی دعوت به جهالت عنوان شده است.
- اعتقاد به چیزهای سست و بی پایه: خداوند اعتقادات مشرکان را سست و بی پایه واساس ارزیابی می کند که با کمترین برهان ها و استدلال ها بنیانشان از هم می پاشد. مثالی که خداوند برای اعتقادات مشرکان استفاده کرده است خانه عنکبوت است. «مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ.» (عنکبوت/41) ترجمه: اینکه کسانی غیر خداوند را سرپرست خود قرار می دهند مانند عنکبوت است که خانه می سازد و همانا خانه عنکبوت سست ترین خانه است اگر بدانند.
- اضطراب و نگرانی: همانطوری که ایمان توحیدی باعث آرامش است در مقابل شرک و بت پرستی باعث اضطراب و نگرانی است. انسان نمى تواند همه مردم را از خود راضى نگه دارد. چون انسان درمیان تقاضاهاى گوناگون و متعدد که قرار مى گیرد دچار اضطراب و نگرانى مى شود، زیرا رضایت هر فرد و گروهى به قیمت ناراضى شدن شخص و گروه دیگرى تمام مى شود. انسانی که به خدای واحد ایمان دارد تنها در فکر راضى کردن او است، چنین شخصی کارى ندارد که افراد یا گروهها چه مى خواهند و قهرا از یک آرامش خاصى برخوردار است. خداوند سوال می کند: «أَ أَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ.» (یوسف/39) آیا انسان، چند سرپرست و ارباب داشته باشد بهتر است یا تنها یک خداى قهار؟ وقتی خداوند از انسان سوال می کند و پاسخ نمی دهد یعنی پاسخش بدیهی است و بی شک اگر انسان در فکر راضى کردن یک خدا باشد، آرامش دارد نه زمانی که در فکر راضى کردن چندین نفر آن هم با سلیقه هاى گوناگون است.یا در این آیه می فرماید: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فِیهِ شُرَکَاءُ مُتَشَاکِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلاً.» (زمر /29)خداوند مَثَلى زده است: مردى را که مملوک شریکانى است که درباره او پیوسته با هم به مشاجره مشغولند، و مردى که تنها تسلیم یک نفر است؛ آیا این دو یکسانند؟
علامه طباطبایی در شرح این آیه می فرماید: این خدا او را دستور مى دهد کارى را انجام دهد و آن خداى دیگر از آن عملش نهى مى کند، و هر یک از خدایان مى خواهند که مشرک نامبرده بنده خصوصى او باشد. و تنها او را خدمت کند. پس مشرک مردى است که شرکایى متشاکس و همیشه در حال مشاجره دارد و موحد مردى است که تسلیم براى یکى است، و این دو مرد وضعى یکسان ندارند، بی شک وضع آنکه خالص براى یک نفر است بهتر است از وضع آن بیچارهاى که در اختیار چند نفر است. (تفسیرالمیزان، ج17، ص393)
- سقوط : قرآن در باره مومن می گوید که به یک دستاویز محکم و قابل اعتماد چنگ زده است ولی در مورد مشرک می فرماید: ومَن یُشرِک بِاللّهِ فَکَأنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخطَفُهُ الطَّیرُ أو تَهوی بِهِ الرّیحُ فی مَکان سَحیق.» (حج/31) هر کس به خداوند شرک بورزد مثل این است که از آسمان سقوط کرده و پرنده او را ربوده و یا باد او را به جایی دور افکنده است. یعنی مشرک در دنیا هیچ دستاویز قابل اعتمادی ندارد لذا از قله آرامش و قرب تمام زیبایی ها و ارزشها به دره اضطراب و دوری از تمام زیبایی ها سقوط می کند.
در روزهایی که در آن به سرمی بریم عده ای در حال مبارزه با نمادهای دین در جامعه هستند مبارزه با حجاب، صبر، یاری مستضعفان و لذا به روابط نامشروع، همجنس بازی، عریان بودن، یاری مستکبران و ظالمان و مستی و عیاشی تظاهر می کنند. و آیه 31 حج چقدر زیبا این صحنه را به تصویر کشیده است. لذا در فقه اسلامی برای مشرک احکامی بیان شده است که بیانگر سقوط مشرک در جامعه اسلامی نیز است. برای مثال: مشرکین نجس اند؛ حق نزدیک شدن به حریم مکه را ندارند؛ استفاده از گوشت حیواناتی که آنان ذبح کنند برای مسلمانان حرام است؛ ازدواج و زناشویی با ایشان حرام است و هم پیمانی میان ایشان و اهل ایمان جایز نیست.
- پذیرش ولایت شیطان: خطرناکترین پیامد شرک، داخل شدن در ولایت شیطان است و منظور از آن فراموشی یاد خداوند است و این یعنی کنار گذاشتن سپر دفاعی خود در مقابل وسوسه های شیطان. حضرت ابراهیم به پدرش(و یا به نقل صحیح عمویش) آذر هشدار می دهد که عبادت بتها را انجام ندهد: یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا. (مریم/45) ای پدر من از این میترسم که از سوی خداوند رحمان عذابی به تو برسد و در نتیجه از دوستان شیطان باشی.
- محرومیت از شناخت حقیقت: آیت الله جوادی آملی: مشرک بر اثر اعراض از توحید و روآوردن به اوهام، خود را در شرایطی قرار داده است که نه میتواند از دیدن خویشتن خویش و مشاهده آیات انفسی بهره مند شود و نه از رؤیت حقیقت جهان هستی و آیات آفاقی حظی ببرد. نه از سرانجام شوم گذشتگان و نیاکان خود عبرت میگیرد و نه از سرنوشت هولناکی که در انتظار او و آیندگان است، واهمه دارد. شرک چنان آیینه دل و عرصه فکر مشرک را تیره و تار ساخته که نه توان کشش و جذبه راه عرفان را دارد، نه قدرت کوشش و سلوک راه برهان را؛ نه از درون او حقیقتی میجوشد و نه از بیرون سخنی در او اثر میکند، اگر کسی نه از درون او معرفت بجوشد و نه از بیرون چیزی وارد قلب و مغز او شود راهی برای معرفتش باقی نمیماند، چون راه معرفت یا آیات انفسی است و یا آیات آفاقی. (توحید در قرآن، ص682)
- ظلم: شرک ناپسندترین رزیلت است. ناپسندی شرک فراتر از الحاد و کفر است. کفر ستم بر خود و شرک ظلم بر خدا است. ظلم بر خدا، قائل شدن مقام الهی برای چیزهایی نظیر سنگ و پرستش آن است. لذا شرک ستم بزرگی است و قرآن آن را ظلم عظیم نامیدهاست. علامه طباطبایی میفرماید: «عظمت هر عملی به عظمت اثر آن است و عظمت معصیت به عظمت کسی است که نافرمانیاش میشود. بزرگترین نافرمانیها، نافرمانی خداست. چون عظمت کبریایی همه از اوست و فوق هر عظمت و کبریایی است، چون خدائیست بیشریک و بزرگترین نافرمانی او اینست که برایش شریک قائل شوی. (ترجمه تفسیر المیزان ج16، ص322)
ج) آثار اجتماعی شرک:
شرک علاوه بر آثار فردی، تبعات و آثار شوم اجتماعی نیز دارد که در اینجا به برخی اشاره می شود:
- اختلاف و تفرقه: خداوند در آیات 31 و 32 سوره روم انسانها را از مشرک شدن پرهیز می دهد و دلیل آن را چنین بیان می فرماید: مِنَ الَّذینَ فَرَّقُوا دینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً (روم/32) (مشرک نشوید) از کسانی که باورهای متفرق دارند و در نتیجه فرقه فرقه شده اند. از این آیه می توان فهمید که خداوند شرک را زمینه ساز پیدایش اختلاف و تفرقه در جامعه ایمانی می شمارد و مردم را از آن پرهیز می دهد.
- استکبار ورزی: از آن جایی که مشرکان خود مردمانی متکبر ومغرور هستند و در حقیقت یکی از علل شرک ایشان غرور و تکبر است یعنی بندگی در مقابل خداوند را بر نمی تابند، چنین افرادی نمی توانند در جامعه استکبار نورزند و حقوق دیگران را رعایت کنند.
- بی هویتی اجتماعی: بی هویتی اجتماعی از دیگر پیامدهای شرک است که در حوزه اجتماعی و رفتاری خود را نشان می دهد. انسان های مشرک به هیچ ارزش و اصولی پای بند نمی باشند و لذا افرادی بی هویت هستند. خداوند در سوره انبیاء و در قصه حضرت ابراهیم از دگرگونی شخصیتی جامعه بت پرست پرده برمی دارد. وقتی حضرت ابراهیم به آنها می گوید از بتهایتان شوال کنید که چه کسی آنها را شکسته است؛ آنها پاسخی برای آن سوال نمی یابند و سر به زیر می افکنند ولی در عین حال راه هدایت را هم نمی پذیرند و تصمیم به سوزاندن حضرت ابراهیم می گیرند. این یعنی بی هویتی یعنی شما باوری دارید که قابل دفاع نیست ولی با جاهلیت تمام بر آن باور اسرار می کنید.
- انحطاط و سقوط اجتماعی: همانطور که فرد با شرک ورزیدن سقوط می کند جامعه نیز همانند فرد سقوط می کند. نشانه های سقوط جامعه گرایش به امور پلید واعمال دور از تقوا، تحیر و سرگردانی در هنگام عمل، تفاخر و مباهات به اموری پست، ایجاد درگیری و آشوب در جامعه بر سر اموری بی ارزش، ایجاد دشمنی و خصومت در جامعه بین مردم، پذیرش ذلت و بی آبرویی، ظلم و ستم گری و شقاوت و بدبختی است.