رَبُّنا الرّحمن المُستَعان

تفسیر آیاتی از قرآن با رویکرد تربیتی

این دنیا محل رسیدن انسان به همه آرزوهایش نیست

أمْ لِلْإنسانِ ما تَمَنِی  (نجم / 24)

ترجمه آیه: آیا آنچه انسان آرزو می کند به آن می‌رسد؟

1-     عالم اسباب (این دنیا) بر محور اراده خداوند می‌چرخد نه بر محور آرزوی انسان. اراده خداوند در این دنیا بر این تعلق گرفته است که هر اتفاقی متأثر از علل مادی و یا معنوی باشد نه متأثر از آرزو و درخواست انسان. هر چند این مطلب برای همة انسانها مجرّب است و کسی در این امر مردد نیست و به تجربه دیده است که تا خودش اراده نکند و اقدام مناسب ننماید خواسته‌هایش محقق نمی‌گردد ولی با این حال انسان از عدم تحقق آرزوهای خود رنج می‌برد و با فرافکنی و مقصّر دانستن دیگران و خصوصاً خداوند از آنها گلایه می کند.

2-     آرزوها از محدود بودن قدرت انسان سرچشمه می‌گیرد و دو نوع است صادق و قابل دسترس که محرک انسان است و کاذب و دور که باعث تخدیر، غفلت و عقب ماندگی است.

3-     در روایات آرزوهای طولانی مذمّت شده است و علت مذمّت این است که آرزوهای طولانی اولا امید در دل انسان را ضعیف می کند و ثانیا انسان را از فرصت‌های پیش رو غافل می‌کند و خیر در دسترس را انسان به دلیل رسیدن به آرزویی در آینده از دست می‌دهد. مثلاً برای رسیدن به ثروتی در آینده سالها تلاش می‌کند و در این مدت فقط به واجبات اکتفا می‌کند و نه بذل و بخشش می‌کند نه صله رحم می‌کند، نه مستحبات را به جا می‌آورد و در دل توجیه می‌کند که اگر به آن آرزو رسیدم و آسوده شدم آنگاه به تمام مستحبات عمل خواهم کرد. در حالی که معلوم نیست که انسان چقدر عمر خواهد کرد؟ معلوم نیست که آیا به آرزوی خود خواهد رسید؟ آیا در آن زمان حال انجام مستحبات را خواهد داشت؟

4-     یکی از صفات الهی نصیر است و خداوند در رسیدن انسان به آرزوهای معقولی که در راستای اهداف الهی است کمک می‌کند و نباید انسان مؤمن به دلیل ترس از تنهایی و نداشتن یار و انصار از آرزوهای معقول که انسان و جامعه اسلامی را ترقی می‌دهد مأیوس باشد و به حداقل‌ها کفایت کند.

یکی از دلایل اثبات نقش ربوبیت الهی و اینکه خداوند «کل یوم هو فی شأن» است و فعال مایشاء است و اینکه انسان به عنوان اشرف مخلوقات تنها صاحب اختیار این جهان نیست همین آیه می‌باشد که انسان در رسیدن به آرزوهای خود عاجز است.

5-  امیر مؤمنان در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «عَرَفْتُ اللهَ سبحانه بفسخ العزائم و حل العقود و نقض الهمم» من خداوند را         با به نتیجه نرسیدن تصمیم‌ها، باز شدن عهدها و شکستن اراده‌ها شناختم. (اینکه انسانها خود تصمیم می‌گیرند، بین         خود عهد می‌بندند و همت می‌کنند ولی با اینکه تمام تلاش خود را هم بکار می گیرند ولی خیلی وقت‌ها تصمیم‌ها          شکسته می‌شود، عهدهایی که بسته‌اند قادر به وفای به آن نیستند و همتی که می‌کنند قادر به تحقق آن نمی‌شوند و        این نشان می‌دهد که اراده‌ای قوی‌تر از اراده انسانها بر عالم حاکم است).

موافقین ۰ مخالفین ۰

بهشت با تمام عظمتش بدون تحمل فشار و سختی قابل دسترسی است

والذین آمنوا و عَمِلوا الصالحات لا نکِّلف نفسا الّا وسعَها اولئک اصحابُ الجنَّه هم فیها خالدون (اعراف/42)

ترجمه آیه: و کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند_ البته هیچ کس را جز به اندازه توانایی اش تکلیف نمی کنیم_ آنها اهل بهشتند و جاودانه در آن خواهند ماند.

1. طبق این آیه ایمان به تنهایی کافی و چاره ساز نیست و بدون اعمال صالح نمی توان به بهشت رفت. نماز، روزه، صدقه، اطعام مساکین و کارهای نیکی چون اهتمام بر حل مشکلات مؤمنین اعمال صالحی هستند که ایمان انسان را نشان می دهند. یعنی آزمایش ایمان اعمال صالح است. بدون اعمال صالح ایمان فقط لقلقه زبان است و ادعایی است که ریشه ندارد. خداوند شرط ایمان را اعمال صالح قرار داده است.

2. عبارت لا نکلف نفسا الا وسعها برای تقویت دل مؤمنین است و می خواهد بگوید: رسیدن به بهشت غیر ممکن نیست بلکه حتی لازم نیست مؤمن خود را به مشقت و حرج بیاندازد تا اهل بهشت شود. وسع به معنی توانایی است و منظور آیه از انجام تکالیف در حد وسع انجام تکالیف تا حد مرگ نیست  بلکه منظور انجام اعمال صالح با سهوات و آسانی است زیرا مشقت یعنی تحمیل کاری و وظیفه ای بیش از طاقت و توان فرد و لذا برخی از مفسرین این آیه را یکی از امیدبخش ترین آیات قرآن دانسته اند. مرحوم جواد مغنیه در تفسیر کاشف در توضیح این آیه می نویسد: انّ الجنه علی عظمتها یمکن الوصول الیها بغیر مشقّه و حرج یعنی بهشت با تمام عظمتش بدون تحمل فشار و سختی قابل دسترسی است.

3.  وقتی از وسع و توان صحبت می شود تنها وسع مالی یا جسمی منظور نیست و  وسع و توان علمی و عقلی و هر ظرفیتی که در اختیار انسان است را نیز شامل می شود.

4. هرچه توان انسان زیاد می شود تکلیف انسان زیاد می گردد. پس توان مالی و جانی و هوش و استعدادها مایه تفاخر و خود بزرگ بینی نباید باشد بلکه اینها ملاک تعیین تکلیف برای انسان است یعنی تکلیف انسان صاحب مال یا صاحب قدرت  سنگین تر از دیگران است که از چنین توانی برخوردار نیستند.
موافقین ۰ مخالفین ۰

وَ مَا یَنْطِقُ عن الهوی (نجم / 3) او هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید.

سرچشمه گمراهی‌ها غالباً پیروی از هوای نفس است.


  1.  عقل انسان سه حجاب دارد که مانع درست اندیشیدن است: الف) عناد و عصبیت   ب) دنیاپرستی  ج) متابعت از هوای نفس

  2.  در بین این سه عامل، تبعیت از هوای نفس مهم‌تر و فراگیرتر است و سرچشمه گمراهی‌ها غالباً‌ پیروی از هوای نفس است. علم و دانش برای از بین بردن تعصبات قومی و قبیله‌ای و نیز بر دنیاپرستی مؤثر است ولی کسی که از هوای نفس خود پیروی می‌کند علم هم به دردش نمی‌خورد. بلکه علم ابزار رسیدن به هوای نفسش می‌شود. حتی این هوای نفس است که تعیین می‌کند چه علمی را کسب کند و دنبال چه برود تا بیشتر باب میلش باشد.

  3. غالب ظلم‌ها و تجاوز به حقوق دیگران به خاطر پیروی از هوای نفس است هر چند برای گمراه کردن ذهن جامعه افراد ظالم و متجاوز شعارهای دیگری بدهند. مثلاً برای کشور گشایی شعار منافع ملی، توسعه رفاه عمومی و یا حتی توسعه دینداری و امثال آن را ارائه می‌دهند در حالی که غالباً برای هوای نفس جنگ‌ها رخ می‌دهد.

  4. تربیت و هدایت امر بسیار خطیری است که نباید مربی سخنی از روی هوای نفس بگوید. ربوبیت و امر پرورش انسانها در انحصار خداوند است و تنها خداوند برنامه تربیت بشر را ارائه می‌دهد (توحید در هدایت تشریعی) و هر کس بخواهد نقش مربی را ایفا کند حتماً باید در چارچوب برنامه الهی تربیت کند و کلمه ای از خود و از روی هوای نفس نگوید.

  5. تنها راهکار رفع مانع هواپرستی از عقل، ذکر و یاد خداوند است و در این مقام بهترین ذکر، قرائت و فهم قرآن است که مقدمه عمل بر اساس آن می‌باشد.


موافقین ۰ مخالفین ۰

قل هو الله احد (توحید/1) بگو حقیقت این است که خدا یگانه است

نظام تربیتی در اسلام باید توحیدی باشد همچنان که نظام خلقت توحیدی است.

1-    در روایتی امام سجاد (علیه‌السلام) می‌فرمایند: قال علی بن‌الحسین(ع) ان الله عز و جلّ عَلِمَ أنّه یکون فی آخرالزمان اقوامٌ مَتَعمِّقون فَاَنزل الله تعالی قل هو الله احد و الآیات من سوره الحدید الی قوله و هو علیم بذات الصدور فَمَن رام وراءَ ذلک فقد هلک. یعنی چون خداوند می‌دانست که در آخرالزمان گروهی دقیق و عمیق خواهند آمد سورة توحید و شش آیه اول سوره حدید را نازل فرمود (تا متن وثیقی برای تعمق داشته باشند و صرفاً با گمانه زنی نیاندیشند) پس هر کس خارج از این چارچوب گمانه زنی کند گمراه می‌شود. 

2-    در جهان متکثّر که ظاهری شرک‌آلود دارد و هر چیزی متأثر از علّتی است تمام انبیاء الهی انسانها را به توحید دعوت کرده‌اند و تصویری هماهنگ و واحد از این عالم متکثر ارائه داده‌اند. توحید اساس همه اعتقادات ادیان آسمانی است. 

3-    توحید یکی از صفات خداوند است و در کنار صفات دیگر خداوند مانند علم، قدرت ، عدالت، رحمانیت و ... قرار می‌گیرد ولی قابل تفکیک از هیچکدام از این صفات نیز نیست یعنی باید در علم خداوند، در قدرت خداوند، در عدالت خداوند، در رحمانیت خداوند و در ربوبیت خداوند و... توحید را باور کنیم تا خدا باوری ما درست باشد اگر خداوند را عالم بدانیم و عالمی مستقل از خداوند را نیز باور کنیم خداوند را عالم مطلق ندانسته به شرک در علم خداوند قائل شده اید. 

4-    توحید عامل انسجام اجتماعی و برقراری عدالت در جامعه می شود. جامعه وقتی ذیل قانون واحد اداره می شود و از استانداردها و ملاک‌های چندگانه بشری که تبعیض‌ها ریشه در آن دارند پرهیز می گردد  طعم گوارا و شیرین عدالت واقعی را خواهد چشید. 

5-    توحید از تکذیب بت‌های ظاهری شروع می‌شود و تا اعماق زندگی بشر نفوذ می‌کند و انسان را از دلبستگی‌ها نسبت به اسباب مختلف زندگی فردی و اجتماعی نجات می‌دهد. توحید بت هوای نفس،‌ دنیا و لذّت‌های فانی و زودگذر آن و همه آنچه که پست‌تر از انسان است را می‌شکند و اجازه نمی‌دهد که اشرف مخلوقات، یعنی انسان به دل بستن به کمتر از خود و یا دل بستن به همتایان، خود را حقیر و کوچک گرداند. توحید است که به طور حقیقی انسان را متوجه خداوند می‌نماید.

موافقین ۰ مخالفین ۰

و کلوا و اشربوا و لا تسرفوا إنّه لا یحب المسرفین (اعراف/31)

ترجمه آیه: و از نعمت های الهی بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید که خداوند مسرف ها را دوست نمی دارد.

1. اسراف که در لغت به معنی در گذشتن از حد میانه و تجاوز از حد می باشد مصادیق زیادی دارد و تشخیص مصادیق آن بسیار و در عین حال مهم می باشد.

2. یکی از مصادیق اسراف ضرر زدن به جان و مال است. امام صادق (ع) فرموده اند: انما الاسراف فیما افسدالمال و اضرّ بالبدن یعنی اسراف در جایی است که مال از بین رود و به بدن زیان و صدمه برسد.

3. معطّل گذاشتن یک نعمت الهی و استفاده نکردن از آن و بجای آن بهره مندی از چیزی که جایز نیست و یا مناسب نیست، از مصادیق اسراف است. مثل خوردن قسمت هایی از حیوان حلال گوشت که مضر و حرام است و کم توجهی به سایر اعضای حلال آن و یا مثل بهره مندی از انسان های ناشایست در کارها و گماشتن به کاری که از انجام آن ناتوان است و بی توجهی به نیروهای شایسته.  قرآن قوم لوط که به آن عمل زشت و پست گرفتار بودند را مسرف می خواند.

4. یکی از مصادیق اسراف استفاده بی رویه و بیش از حد نیاز از نعمت است مثل خوردن غذا هنگام سیری و یا صرف وقت بیش از نیاز در کارها که به وقت کشی از آن یاد می شود؛ این موارد را تبذیر نیز می گویند. در کشور ما متاسفانه این نوع از اسراف شناخته شده نیست و کمتر خانواده ای خود را مبذّر و مسرف می داند مثلا نیاز یک انسان در شبانه روز 7 عدد زیتون، سه عدد سیاه دانه، 7 عدد انجیر، 21 عدد مویز و 10 عدد بادام است  ولی ما از هرکدام به اندازه ای می خوریم که سیر شویم.

5. یکی از مصادیق اسراف استفاده نابجا از نعمت است مثل پوشیدن لباس مجلسی در خانه و یا در محیط کار و در نتیجه تضییع منابع جامعه و زیاد کردن هزینه های خانه که لازم نبود.

6. هر چه در راه خداوند صرف شود هرچند به اندازه کوه های بزرگ باشد اسراف نیست و آنچه در راه شیطان و در حرام و گناه صرف شود اسراف است هر چند به اندازه دانه خردل باشد.

7. مرحوم علامه طباطبایی اسراف در استفاده از زینت و رزق و تجملات را عامل اکثر جنگ ها و تجاوزها و خرابی ها می داند. اگر جلو خیلی از ریخت وپاش ها استفاده از تجملات و اسراف ها گرفته شود چه در دولت ها و چه در زندگی شخصی انسانها قتل، فساد، دزدی و فحشاء و حتی بسیاری از مشکلات محیط زیست در جامعه رخ نمی دهد و یا بسیار کم می شود.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یا بنی آدم خُذُوا زینَتَکم عند کلِّ مسجدٍ ... (اعراف / 31)


حیطه تربیتی اسلام تنها اصلاح باطن و معنویت نیست و شامل اصلاح ظاهر هم می شود

ترجمه آیه: ای فرزندان آدم (خطاب به همه انسانها) زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد (نمازخواندن) با خود بردارید.

  1. مسجد هم اسم زمان است و هم اسم مکان و منظور از مسجد در آیه هم زمان سجده است و هم مکان آن و لذا هم اماکن مقدس که برای نماز تعیین شده‌اند را شامل می‌شود و هم به معنی هنگام نماز است و منظور از زینت زیبایی‌های ظاهر و باطن انسان می‌باشد و لذا هم ظاهر نمازگزار اعم از پوشش و آرایش ظاهر را دربر می‌گیرد و هم باطن و زینت معنوی نمازگزار اعم از اخلاق و رفتارهای خوب و باور و اعتقاد درست را شامل می‌شود.

  2. در تفسیر عیّاشی آمده است که امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) وقتی برای نماز برمی‌خاست بهترین لباس خود را می‌پوشید و وقتی به ایشان گفته می‌شد که چرا چنین کاری می‌کند می‌فرمود: خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد و من برای پروردگارم خودم را زیبا می گردانم و سپس همین آیه را قرائت می‌فرمود. و امام رضا(علیه‌السلام) در ذیل این آیه فرموده است که شانه کردن موها در نماز از مصادیق زینت است.

  3. رسیدن به ظاهر آثار زیادی دارد از جمله نشاط انسان را می‌افزاید رابطه انسان و دیگران را بهبود می بخشد و سیره پیامبر اسلام و ائمه اطهار(ع) نیز بیانگر آن است که اصلاح ظاهر از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. مصادیقی از توجه به ظاهر در روایات، عطر زدن شانه کردن و مرتب کردن موهای سر و صورت ، پوشیدن لباس تمیز و پرهیز از پوشیدن لباس با رنگ تیره می‌باشد. البته لباس‌هایی مثل کت و شلوار و عبا و چادر از این حکم مستثنی هستند.

  4. مرحوم علامه طباطبایی فرمودند که منظور از اخذ زینت در هنگام نماز زینت ظاهری نیست بلکه ارایش معنوی است و روح را آماده کردن برای برپایی نماز می‌باشد. مثل دور کردن دل از هرگونه حبّ دنیا و تکبّر و جاه‌طلبی و حسد و تنفّر نسبت به دیگران که مانع تعالی معنوی انسان می‌باشد.

  5. یکی از آثار مطلوب پوشیدن لباس مناسب در مساجد و نمازهای جماعات این است که فقرا و نیازمندان جرأت بیان درخواست کمک را داشته باشند.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

وَ یَمْنَعون الماعون (ماعون / 7) و کسانی که از ماعون جلوگیری می‌کنند.

کسی که مانع رفع نیاز از مستمندان بشود به قیامت ایمان ندارد


  1. ماعون هر عملی و یا هر چیزی را گویند که به شخص محتاج برای رفع نیازش داده شود و پیامبر اکرم(ص) ماعون را عاریه دادن و عاریه گرفتن در بین مردم معنی کرده‌اند و مصادیقی مانند عاریه دادن دیگ و تبر و سطل و نظایر آن را مثال زده‌اند. امام صادق(علیه‌السلام) قرض دادن را نیز یکی از مصادیق ماعون دانسته‌اند.

  2. در سورة ماعون نشانه‌های تکذیب معاد عبارتند از: راندن یتیم،‌عدم امر به اطعام مساکین، سهل‌انگاری در نمازگزاردن، ریاکاری و منع کردن از رفع نیاز مردم.

  3. روزانه به طور طبیعی عده‌ای برای رفع نیاز خود به ما مراجعه می‌کنند و ما نیز به دیگران اظهار نیاز می‌کنیم. ائمه اطهار (ع) مراجعه یک نیازمند را فرصت تلقی می‌کردند که می‌توان خدمتی کرد و ثوابی را به‌دست آورد. فرصتی که می‌تواند نسیب دیگری شود و شما از آن محروم باشید. کسی که به قیامت ایمان دارد فرصت‌ها را غنیمت شمرده به هیچ ثوابی بی‌توجه نمی‌شود. امروز که نیازها بیشتر شده است و انسانها در عرصه‌های مختلف اظهار نیاز می‌کنند،‌ مثلاافرادی که هر روز در خیابان می‌بینیم که منتظر ماشین ایستاده‌اند، ارباب رجوع‌هایی که هر روز پشت در شما منتظر پاسخی هستند و ... همة اینها کسب ثواب را برای ما آسان نموده است.

  4. در جامعه اسلامی سنت عاریه دادن سنت پسندیده‌ای است و نقش بسیار مؤثری در اقتصاد جامعه می‌تواند داشته باشد. با امانتداری خود سعی کنیم این فرهنگ را احیاء و حفظ کنیم.


موافقین ۰ مخالفین ۰

قُل ما أسْئَلُکم عَلَیه مِن أجرٍ و ما أنا من المُتَکلِّفین (ص / 86)

خداوند از اینکه بی دلیل حلالی حرام گردد و مستحبی واجب شود و مردم به سختی بیافتند مخالف است

ترجمه آیه: ای پیامبر بگو، من برای دعوت نبوت، هیچ پاداشی از شما نمی‌طلبم و من از متکلف‌ها نیستم.

1-    متکلّف کسی را گویند که وظیفه‌ای را به عهده بگیرد و خود را به رنج و سختی بیاندازد. و چون این وصف از پیامبر اسلام سلب شده است یعنی پیامبر اسلام بی‌دلیل کسی را موظف به امری نمی کند.

2-    در این آیه پیامبر عظیم‌الشأن اسلام خود را در امر تبلیغ دین از دو ویژگی بری نموده است. اول پاداش گرفتن در ازای ابلاغ وحی و تبلیغ و ترویج دین و دوم بی‌دلیل حکمی صادر و وظیفه‌ای را بر عهده انسانها گذاشتن.

3-    یکی از ویژگی‌هایی که ناپسند است تکلّف است. خداوند در حالی که با ابلاغ وحی انسانها را موظف به انجام اموری می‌کند تا سعادت دنیا و آخرت آنها تأمین شود در عین حال از اینکه بی‌دلیل حلالی، حرام گردد مخالف است و پیامبر، و همة مؤمنین را پرهیز می‌دهد. هر تکلیفی باید دلیل داشته باشد و این دلیل یا عقلی می‌باشد و انسانها اهداف آن را درک می‌کنند و یا الهی می‌باشد و انسانها به دلیل اینکه منشأ آن  قرآن و یا سنت قطعی می‌باشد اعتماد می‌کنند.

4-    خصوصیات فرد متکلف در احادیث و روایات چنین ذکر گردیده است: الف) ادعای مأموریتی را می‌کند که به او سپرده نشده و توان اجرای آن را هم ندارد. ب) تحمیل نظر می‌کند و قادر به ارائه سند نیست. ج) با مافوق خود همیشه درگیر است و فرد مطیعی برای مافوق خود نمی‌باشد. د) آرزوهای دست نیافتنی دارد. هـ) چیزی را ادعا می‌کند که به آن علم ندارد.  و) غیرمنطقی و غیر مسئولانه حرف می‌زند. ز) کلماتش از پیچیدگی و ابهام برخوردار است.

در روایتی از حضرت رسول اکرم (ص) برای متکلف سه علامت ذکر شده است : اول اینکه با مافوق خود در می‌افتد (مافوق علمی، معنوی و امثالهم) دوم آنکه به کارهایی اقدام می کند که هرگز به آنها نمی‌رسد و سوم اینکه چیزهایی می‌گوید که علمی به آن ندارد.

5-    دین امری بسیار مهم است و سرنوشت دنیا و آخرت انسانها به آن گره خورده است و نمی‌توان به دلیل اُجرت و پاداش مادی ، آن را متوقف، انجام و یا تغییر داد. تبلیغ دین رسالتی الهی است که انبیاء و همة مؤمنین به آن مکلف هستند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قال فبعزَّتِک لاغوینّهم اجمعین الّا عبادَک منهم المخلَصین (ص/82 و83)

تنها کسانی از وسوسه های شیطان آسیب می بینند که قصد مبارزه ندارند.

ترجمه آیه: [شیطان گفت] : به عزت تو سوگند که همه انسان ها را گمراه خواهم ساخت غیر از بندگان پاک تو که خالصشان کرده ای.

1. منظور از قسم شیطان، همت جدی آن بر ایجاد انحراف و دور کردن انسان ها از راه مستقیم و راه بندگی خداوند است. عده ای از مؤمنین خودشان خوب هستند و عنادی با کسی ندارند و هیچگاه اقدام به کاری نمی کنند که به زشتی و عاقبت سوء آن یقین داشته باشند و یا هیچگاه دیگران را به چنین کارهایی تشویق نمی کنند و لذا باورشان نمی شود که  مثل علمای یهود انسان هایی  باشند که دانسته مسیر خطا روند و دیگران را هم منحرف سازند. این آیه پرده از وجود چنین شیاطینی بر می داردکه هم میتوانند در بین انسان ها و هم اجنه باشند.

2. شیطان در زندگی انسان بسیار مهم است، شیطان یکی از موانع مهم حرکت انسان به سوی کمال است و قرآن در باره این موجود مهم و خطرناک بسیار هشدار می دهد. انسان باید دشمن قسم خورده خود را بشناسد و او را باور کند و تمام همت خود را بگمارد تا در دام وسوسه های او گرفتار نشود.

3. طبق آیات قرآن شیطان از چهار طریق اغوا می کند: اولین طریق تبلیغات است یعنی زیبا جلوه دادن آنچه در حقیقت خود زیبا نیست؛ مفید جلوه دادن آنچه در حقیقت خود ضرر است و آرامش جلوه دادن نتیجه کاری که جز اضطراب حاصلی ندارد. دومین راه ترساندن مؤمنین از زیاد بودن لشکر کفر و شرک است. اینکه گناهکاران و انسان های خبیث از انسان های پاک بیشترند، حرام خواران از غیر آنها، بی نمازها از نمازگزاران،  روزه خواران از روزه داران و بی حجاب و بدحجاب ها از دختران عفیف و ... بیشترند. خصوصا جوانان با شنیدن این حرف ها در ایمانشان و اراده شان سست می شوند. آیات 100 تا 105 سوره مائده به همین امر پرداخته و به صورت روشنگرانه ای پاسخ می دهد. راه سوم شیطان برای اغوای انسان ها شریک شدن در مال و اولاد است. منظور قرآن از این مطلب استفاده شیطان از ربا و فحشا برای ایجاد انحراف در جامعه است. راه چهارم استفاده از وعده های دروغین است  مثل رسیدن به ثروت، قدرت، طول عمر، علم و لذت و .... و اکثر وعده های شیطان چیزهایی است که مربوط به این دنیاست.       

4. تنها راه نجات از وسوسه های شیطان استعاذه و پناه بردن به خداوند و ذکر و یاد خداوند است. ایمان راسخ به قیامت، پایبندی به احکام شرعی و عدم سهل انگاری در اجرای احکام می باشد که با چنین بصیرتی راه نفوذ شیطان بر زندگی مؤمن بسته می شود.

5. خداوند هیچ مؤمنی را در میدان مبارزه و جهاد با شیطان تنها نمی گذارد و وعده خداوند نصر و یاری انسان هایی است که اراده جدی بر مبارزه با شیطان دارند. تنها کسانی از وسوسه های شیطان آسیب می بینند که قصد مبارزه ندارند.

6. این آیه یکی از دلایل محکم بر معصوم بودن انبیاء می باشد و اینکه عصمت آنها خواست و اراده خداوند است

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

وَاذْکُرْ عِبَادَنَا إبْرَاهِیمَ وَإِسْحَقَ وَیَعْقُوبَ أُوْلِی الْأَیْدِی وَالْأَبْصَارإنّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِکْرَى الدَّارِ ( ص/45و 46 )

یاد آخرت در جسم انسان نیرو و در روح انسان قدرت ادراک را تقویت می کند

ترجمه آیات: و به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را. صاحبان دستهای نیرومند و چشمان بینا. و ما آنها را با خلوص ویژه ای خالص کردیم و آن یادآوری سرای آخرت است.

1.    منظور از صاحب ید قدرتمندی است و اشاره به عمل دارد و منظور از صاحب بصر آگاهی و اهل علم بودن است. در روایتی از حضرت امام باقر (ع) نقل شده است که "اولی الایدی و الابصار یعنی اولی القوه فی العباده و البصر فیها" یعنی پیامبران در انجام عبادت نیرومند و نسبت به احکام عبادات آگاه بودند.

2.    کار با یاد آخرت از مصادیق اخلاص است و در حقیقت کار برای خدا محسوب می شود. عبادت خداوند از ترس عذاب الهی ویا به امید پاداش بهشت عبادت است و در اخلاص عبادت کننده اخلالی وارد نمی کند. خداوند در این آیه نوع اخلاص این سه پیامبر را چنین توصیف کرده است که آنها اخلاصشان از طریق یاد آخرت بوده است.

3.    اگر کار برای آخرت باشد هرکاری انجام نمی گیرد و صرفا آنچه که در روز قیامت توشه راه می تواند باشد رخ می دهد و ثانیا انگیزه ها تقویت می شود و این معنی قدرت یافتن در انجام کارهاست. بطور تجربی هم دیده می شود انسان جوان که از قدرت بدنی بیشتری برخوردار است همتی کمتر از پیری دارد که به لحاظ جسمی ضعیف شده است.

4.    کسب علم نیز مانند انجام کار است. وقتی کسب علم برای آخرت باشد علوم مضر و حتی غیر مفید حذف می شود و توان انسان ها تنها در کسب علم مفید صرف می شود و ثانیا انگیزه کسب علم نیز در انسان تقویت می شود. به حدی که انسان دم مرگ می گوید می خواهی بدانم و بمیرم یا ندانسته از این دنیا بروم؟ لذا با استناد به این آیه به جرات می توان گفت که قدرت انجام کار و داشتن بصیرت حاصل یاد آخرت است.

5.   در این آیه چهار ویژگی برای حضرت ابراهیم (ع)، اسحاق (ع) و یعقوب (ع) شمرده شده است: بندگی خداوند، قدرت درک، قدرت انجام عمل و اخلاص در عمل و کسب علم  که از خداوند می خواهیم این ویژگی ها را به همه ما نیز عنایت فرماید.

موافقین ۰ مخالفین ۰