رَبُّنا الرّحمن المُستَعان

تفسیر آیاتی از قرآن با رویکرد تربیتی

فردی که لایق بهشت است

بسم الله الرحمن الرحیم

 قیلَ ادْخُلِ الجْنَّةَ  قَالَ یَالَیْتَ قَوْمِى یَعْلَمُونَ بِمَا غَفَرَ لىِ رَبىّ‏ وَ جَعَلَنىِ مِنَ الْمُکْرَمِین (یس/26و 27(

 ترجمه آیات: [سرانجام به جرم ایمان کشته شد، و بدو] گفته شد: «به بهشت داخل شو.» گفت: «اى کاش، قوم من مى‏دانستند، که پروردگارم چگونه مرا آمرزید و در زمره عزیزانم قرار داد

1.       خداوند بجای اینکه از عاقبت دفاع حبیب نجار از پیامبران خبر دهد، از داخل شدن او به بهشت خبر می دهد تا اشاره باشد به اینکه بین کشته شدن آن مرد به دست مردم قریه و داخل شدنش به بهشت، فاصله چندانى نبوده، آن قدر این دو به هم نزدیک بودند که در همان لحظه کشته شدن، خداوند به او امر می کند که داخل بهشت شود.

2.     گرامی داشته شدن توسط خداوند بطور مطلق در قرآن، تنها در باره دو گروه استفاده شده است: یکى ملائکه که در آیه 26 سوره انبیا به کار رفته، و دیگرى در افرادى از مؤمنینى که ایمان‏شان کامل بوده باشد مثل آیات 42 صافات و 35 معارج و در هر دو مورد نشان دهنده نگاه متفاوت و عزت دهنده به آنها می باشد.

3.      مؤمن آل یس در باره قوم خود (که او را کشتند) آرزو کرد که آنها از جایگاه او در نزد خداوند آگاه باشند تا  ایشان هم رغبت و میل پیدا کنند به بهشت و در نتیجه ایمان بیاورند به خداوند و از کرده خود توبه کنند و موجب آمرزش گناهان خود شوند. به خاطر همین است که در احادیث اهل بیت(ع) در باره ایشان گفته شده که او در زمان حیات و حتی در زمان مرگ هم خیر خواه قومش بود. (نصح قومه حیّا و میّتا)

4.      ایمان حبیب نجار ما را به یاد حدیث حضرت صادق (ع) می اندازد که فرمود: مؤمن سخت‏تر از پاره آهن است، بدرستى که پاره آهن وقتى داخل آتش شود تغییر مى‏یابد، ولی مؤمن اگر کشته شود پس زنده شود پس کشته شود، قلب او تغییر نمی یابد.

5.     در این ایام خاص که همه دغدغه انتخاب اصلح دارند ویژگی های مؤمن آل یس، حبیب نجار، به عنوان فردی که خداوند او را پسندیده است و در باره او بهترین ها را گفته خوب است مرور شود:

الف-ایمان خالص

ب-کوشا و دغدغه مند در راه خدا(من اقصی المدینه یسعی(

ج-از مردم عادی و بی ادعا (حومه نشین شهر(

 د-دعوت کننده به تبعیت از پیامبران(اتبعوا المرسلین) یعنی دغدغه دین مردم را دارد

 ه-متواضع(وما لی لا اعبد الذی فطرنی) دیگران را توبیخ نمی کند که چرا خالق خود را عبادت نمی کنید؟ بلکه از خود می پرسد که چرا من نباید خالق خود را عبادت کنم؟

و-کسی که فقط از خدا و آتش جهنم می ترسد

ز-نه ترس از قدرت های بزرگ متصور در آن زمان دارد و نه امیدی به خیرشان(آیات 23 و 24 یس(

و-دلسوز واقعی مردم

موافقین ۰ مخالفین ۰

مردی از حومه شهر به تنهایی در حمایت از انبیا برمی خیزد

بسم الله الرحمن الرحیم


 و جَاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَى‏ قَالَ یَقَوْمِ اتَّبِعُواْ الْمُرْسَلِینَ(یس/20)

ترجمه آیه: و [در این میان‏] مردى از دورترین جاىِ شهر دوان دوان آمد، [و] گفت: «اى مردم، از این فرستادگان پیروى کنید.

1. اقصاى مدینه" به معناى دورترین نقطه آن نسبت به ابتداى فرضى آن است. و کلمه یسعی از " سعى" به معناى سریع راه رفتن است، تعبیر به" رجل" به صورت ناشناخته، شاید اشاره به این نکته است که او یک فرد عادى بود، قدرت و شوکتى نداشت، و در دفاع از پیامبران تنها بود.

2. این مرد که غالب مفسران نامش را" حبیب نجار" ذکر کرده‏اند کسی بود که هنگامى که به او خبر رسید که مردم بر پیامبران الهى شوریده‏ اند، و شاید قصد جان آنها را دارند، سکوت را مجاز ندانست، و چنان که از کلمه"یسعى" بر مى‏آید با سرعت و شتاب خود را به مرکز شهر رسانید و آنچه در توان داشت در دفاع از حق فروگذار نکرد.

3. آنچه مورد اهمیت است، دقت و تدبر در این معنا است که این شخص چه سهمی از ایمان داشته که در چنین موقعى به تایید رسولان الهى (ع) برخاسته و ایشان را یارى کرده است، چون از تدبر در کلام خدا که داستان او را حکایت کرده این معنا به دست می ‏آید که وى مردى بوده که خداى سبحان دلش را به نور ایمان روشن کرده، به خدا ایمان آورده و با ایمان خالص او را مى‏ پرستیده و به همین جهت از بندگان مکرم خدا شده است. پیامبر اکرم (ص) در باره ایشان می فرمایند: سباق الأمم ثلاثة لم یکفروا بالله طرفة عین: على بن أبی طالب، و صاحب یسن، و مؤمن آل فرعون، فهم الصدیقون و علىٌّ أفضلهم. پیش روان امت ها سه نفر بودند که لحظه ای به خداوند کفر نورزیدند: علی بن ابی طالب و صاحب یس (حبیب نجار) و مؤمن آل فرعون (آسیه) ، آنها "صدیقون" هستند و برترینشان حضرت علی(ع) است

4. از کلمه اقصی دوری منزل حبیب نجار از محل حادثه فهمیده می شود و باید دانست که اولا دور بودن از شهر، نشانه دورى از فرهنگ نیست‏  اساس فرهنگ را دین و ایمان دینی تشکیل می دهد نه نحوه استفاده از تکنولوژی ها و ثانیا حمایت از حقّ، مرز و منطقه ندارد و براى حمایت از حقّ، مسافت طولانى نباید مانع باشد، در هر کجای این کره خاکی اگر حقی پایمال شود باید از آن دفاع نمود.

 5. از عبارت "رجل یسعی" فهمیده می شود که گاهى یک تنه باید حرکت کرد و فریاد کشید، حضرت على علیه السلام می فرماید: در راه حقّ از اندک بودن پیروان نهراسید و نیز حمایت از حقّ، باید با شدّت، سرعت و البته همراه با منطق باشد.

موافقین ۰ مخالفین ۰

فقط پیروان قرآن نصیحت پذیرند

بسم الله الرحمن الرحیم

إنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَ خَشِىَ الرَّحْمَانَ بِالْغَیْبِ  فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ کَرِیمٍ(یس/11(

ترجمه آیه: بیم دادن تو، تنها کسى را [سودمند] است که کتاب حقّ را پیروى کند و از [خداىِ‏] رحمان در نهان بترسد. [چنین کسى را] به آمرزش و پاداشى پر ارزش مژده ده.

1.      از زیبایی های این آیه شریفه این است " خشیت" که به معنی ترس است در کنار " رحمان" قرار گرفته است که دلالت بر صفت رحمت خدا مى‏کند، و امید امیدواران را تحریک و جلب مى‏نماید، و در اینجا نکته لطیفى در بر دارد، و آن اینکه: در عین ترس از عظمت خداوند باید امید به رحمت او نیز داشته باشند.

2.      انذار تنها در کسانى مؤثر واقع مى‏شود که گوش شنوا و قلب آماده دارند و ترسی اجمالی در دلشان حاکم است و در نتیجه انذار پیامبر در این انسان ها دو اثر مى‏گذارد: نخست پیروى از ذکر و قرآن، و دیگر احساس ترس در برابر پروردگار و مسئولیتها؛ به تعبیر دیگر این دو حالت بالقوه در آنها وجود دارد، اما بعد از انذار به فعلیت مى‏رسد بر خلاف کوردلان لجوج و غافل که هرگز نه گوش شنوا  و نه قلب آماده دارند.

3.      ترس از خداوند، ترس از یک ظالم نیست بلکه ترس از یک قاضی عادل است و لذا همیشه این ترس همراه با احساس عظمت نسبت به خداوند می باشد و واژه خشیت دقیقا به همین معنی و متفاوت از خوف است.

4.      وظیفه انبیا هم انذار و هشدار است و هم امید و بشارت؛ زیرا پیامبران در آغاز انذار مى‏کنند، و هنگامى که پیروى از فرمان خدا در عمل و خشیت نسبت به او در دل پیدا شد و اثراتش در زبان و عمل انسان ظاهر گشت بشارت مى‏دهد.

5.      بخشش و پاداش خداوند نکره و ناشناخته برای بشر است و نکره آمدن مغفرت و اجر در این آیه به معنی  "و ما ادراک ما الجنّه و تو نمی دانی که بهشت چیست؟" است.

موافقین ۰ مخالفین ۰

کفار از خداوند هدایت نمی خواهند

بسم الله الرحمن الرحیم

و جَعَلْنَا مِن بَین أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ( یس/9)

ترجمه آیه: و [ما] فراروى آنها سدّى و پشت سرشان سدّى نهاده و پرده‏اى بر [چشمان‏] آنان فرو گسترده‏ایم، در نتیجه نمى‏توانند ببینند.

1.        کلمه" سد" به معناى حائل بین دو چیز است‏ و کلمه" أغشینا" از غشی به معناى پوشاندن است و آیه دلالت بر قرار گرفتن مانعی برای دیدن دارد. در تفسیر فخر رازى در توضیح این آیه آمده است که مانعى که نمى‏گذارد آدمى در آیات خدا نظر کند تشبیه شده است به سدى که اطراف آدمى کشیده شده باشد و نگذارد انسان جهان اطراف خود را ببیند و نشانه های عبرت و هدایت که در جهان هست برایش ظاهر گردد، کسى که مبتلا به این مانع شود از یکی از دو راه شناخت محروم مى‏ماند.

2.      پس در دو آیه هشت و نه این سوره خداوند از یک محرومیت خود خواسته کفار پرده برمی دارد به این معنی که هدایت در این جهان تنها در دستان خداوند است و کفار از خداوند هدایت نمی خواهند و حتی اگر هدایت کند گوششان را به ندای الهی می بندند. و چه زیبا این مطلب را امام باقر(ع) بیان می فرمایند که: همانا خداوند نعمت (هدایت) خود را تنها از کسانی منع می کند که از او این نعمت را نمی پذیرند و تنها کسانی را گمراه می کند که از او هدایت را نمی پذیرند.  

3.     این آیه نشان می دهد که این زندگی مادی چهره ای ملکوتی دارد که از حس مادى ما پوشیده است و بعد از مرگ آن حیات براى ما ظاهر و محسوس مى‏شود. در چهره ملکوتی زندگی ما انسان هایی وجود دارند که ظاهرا چشم و گوش و دل دارند ولی قادر به شنیدن و دیدن و فهمیدن نیستند.

4.     روایت شده که ابو جهل تصمیم گرفت که پیغمبر (ص) را بکشد، پس هر گاه شب بیرون میرفت او را نمیدید و خدا حایل می شد بین او و آن حضرت.

5.     این آیه و آیه قبل مثل این است که خداوند فرموده باشد که چون مسیر ایمان و راه راست را ترک کردید و هرچه اسباب هدایت بود نپذیرفتید پس من بر شما در همین دنیا غضب می کنم و شما را به حال خود رها می کنم تا از رحمت الهی بیشتر دور شوید. و امام صادق (ع) در تفسیر این آیه می فرماید: این تنها عذاب دنیوی آنها است و عذاب آخرت آنها آتش جهنم خواهد بود.

6.     مرحوم ملا صدرا سد از پیش رو را بسته شدن راه فهم عالم غیب و باطن این جهان و سد پشت سر را بسته شدن راه شناخت از طریق حواس پنجگانه می داند. و می فرماید: کفار گرفتار حجاب ها و ظلمات سه گانه اند و لذا راه شناخت را برای خود سد کرده اند: کوری دل و عدم تمایل به خوبی ها، کوری حاصل از وابستگی ها و دل مشغولی های دنیوی و کوری حاصل از عناد و لجبازی ها.

موافقین ۰ مخالفین ۰

اکثر انسان ها به دلیل تکبر، از حق غافلند

بسم الله الرحمن الرحیم


إنَّا جَعَلْنَا فىِ أَعْنَاقِهِمْ أَغْلَالًا فَهِىَ إِلىَ الْأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ(یس /8)

ترجمه آیه: ما در گردنهاى آنان، تا چانه‏هایشان، غُلهایى نهاده‏ایم، به طورى که سرهایشان را بالا نگاه داشته و دیده فرو هشته‏اند.

1.      کلمه" اعناق" جمع" عنق" به معناى گردن است و کلمه" اغلال" جمع" غل" به معناى هر وسیله‏اى (از قبیل طناب و زنجیر و امثال آن) است که با آن دست را براى شکنجه دادن  به گردن ببندند و مقمح کسى است که سرش را بالا مى‏کند و چشم را بر هم مى‏نهد و نمى‏تواند اطراف خود را ببیند.

2.     در معنی این آیه دو احتمال است اول اینکه این آیه تمثیل ویژگی های کفار قریش در دنیا است و دوم اینکه این آیه توضیح وضعیت این افراد در روز قیامت است.

3.     کفار قریش چون از پیامبر اسلام و آنچه که آن حضرت به آن دعوتشان می کرد (قرآن) نفرت داشتند و ذره ای نسبت به آن انعطاف نشان نمی دادند در روز قیامت با غل و زنجیر محشور خواهند شد طوری که همچون متکبران نتوانند سرشان را پایین بیاورند.

4.     تمثیل کفار قریش در نفرتشان از پیامبر اسلام وآنچه که ایشان را بسوى آن میخواند(قرآن)  مانند مردیست که دستهایش را بگردنش بسته‏اند که امکان ندارد براى او که آن را بسوى خیر باز و دراز کند، و مردى که سرش را بلند کرده که جلوى پایش را نمى‏بیند و هیچ درکی از حقیقت ندارد.

5.     قرآن مانند غلهایى در گردن آنها است که مانع خشوع آنها می شود و آنها از شدت نفرت نمی توانند کلمات قرآن را بشنوند و یا در باره آیات آن بیاندیشند.

6.     این آیه تمثیل کفاری از قریش است که مصمّم کشتن پیغمبر (ص) شدند، ولی خداوند چنان کرد که مثل اینکه دستهایشان بگردنهایشان بسته شد و نتوانستند دستى بسوى آن حضرت دراز کنند.

7.     موانع تفکّر در آیات خدا دو قسم است یکى آنکه انسان را از تفکر در وجود خویش باز مى‏دارد، دوّم آنکه از تفکر در جهان مانع مى‏شود. این آیه دلالت بر مانع اول دارد و اکثر انسان ها به این مانع گرفتارند و از خود غافلند.

8.     این آیه دلالت دارد بر کوتاهی انسان در اندیشه و عمل صحیح به این معنی که بالا گرفتن سر دلالت بر کوتاهی در شناخت و درک حقایق و بسته بودن دست دلالت بر کوتاهی در انجام کارهای خیر  و ترک اعمال شر دارد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پدران نقش مهمی در تربیت فرزندان دارند

بسم الله الرحمن الرحیم


لتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ ءَابَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ(یس/6)

ترجمه آیه: تا قومى را که پدرانشان بیم‏داده نشدند و در غفلت ماندند، بیم دهى.

1.      منظور از پدران انذار نشده مردم، چند پشت پدرانى است که در فاصله زمانى بین عصر پیامبر اسلام و زمان عیسى (ع) در این چند صد ساله فترت قرار داشته‏اند. حضرت علی (ع) در این باره می فرماید: خداوند هنگامى محمد را مبعوث ساخت که احدى از عرب کتاب آسمانى نمى‏خواند و ادعاى نبوت نمى‏کرد (نهج البلاغه خطبه 33 و 104)

2.     منظور از انذار آوردن هر آنچیزی است که حجت را بر مردم تمام می کند این دلایل ممکن است عقلی و یا نقلی باشد.

3.     در این آیه می فرماید پدران آنها انذار نشدند و به همین دلیل آنها در غفلت فرو رفته‏اند این نشان می دهد که نقش پدران باید در تربیت بسیار همه باشد.

4.     هدف از نزول قرآن این بود که مردم غافل را هشیار، و خواب‏زدگان را بیدار سازد، و خطراتى که آنها را احاطه کرده و گناهانى که در آن فرو رفته‏اند و شرک و فسادى که به آن آلوده شده‏اند به آنها یادآورى کند، آرى قرآن که پایه آگاهى و بیدارى، و کتاب پاکسازى دل و جان است.

5.     اساس و پایه تبلیغ و انذار باید تعالیم قرآن باشد

موافقین ۰ مخالفین ۰

ایمان آوردن خیلی مهم نیست، استقامت و پایداری بر ایمان مهم است

بسم الله الرحمن الرحیم


وَ ألَّوِ اسْتَقَامُواْ عَلىَ الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُم مَّاءً غَدَقًا. لِّنَفْتِنَهُمْ فِیهِ  وَ مَن یُعْرِضْ عَن ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذَابًا صَعَدًا(جن/ 16و17)

ترجمه آیه: و اگر [مردم‏] در راه درست، پایدارى ورزند، قطعاً آب گوارایى به آنها بنوشانیم. تا در این باره آنان را بیازماییم، و هر کس از یاد پروردگار خود دل بگرداند، وى را به عذابی [روز] افزون گرفتار سازد.

1.      «غدق» به معناى فراوانى و «صَعد» به معناى سخت و مشکل است. استقامت بر طریقه به معناى صبر و پایداری و ثبات قدم در اجرای احکام و رعایت اخلاق و انجام آنچه را که ایمان صادق به خدا اقتضاى آن را دارد. و" ماء غدق" به معناى آب بسیار است، و بعید نیست مثلى باشد که بخواهد توسعه در رزق را برساند. چون زیادی آب غالبا باعث فراوانی است. عذاب صعد آن عذابى است که دائما بیشتر مى‏شود.

2.     از حضرت باقر علیه السّلام درباره این آیه روایت شده که فرمود: به خدا سوگند، استقامت همین (عقیده) است که شما بر آن هستید( یعنی مکتب اهل بیت(ع) ) و از حضرت صادق علیه السّلام روایت است که فرمود: معناى [ماء غدقا] این است که به آنها علم بسیار خواهیم داد که از ائمه علیهم السّلام بیاموزند.

3.     آنچه مایه وفور نعمت مى‏شود، استقامت و ثابت قدمی در ایمان است نه اصل ایمان، زیرا ایمان متزلزل نمى‏تواند چنین برکاتى از خود نشان دهد، مهم استقامت بر ایمان و تقوى است که پاى بسیارى در آن لنگ و لرزان است.

4.     حتّى بعد از استقامت بر راه حق و دریافت پاداش، کار خود را پایان یافته ندانید که تازه آزمایش دیگرى شروع مى‏شود. چنانکه حضرت سلیمان نیز توسعه رزق خودش را سبب آزمایش دانست. «هذا من فضل ربّى لیبلونى» (نمل/40) طبیعت فزونى نعمت، سستى و تنبلى و غفلت و غرق شدن در لذائذ و شهوات است، و این درست چیزى است که انسان را از خدا دور مى‏سازد و میدان را براى فعالیت شیطان آماده مى‏کند تنها کسانى مى‏توانند از عوارض نامطلوب فزونى وفور نعمت در امان بمانند که به طور دائم به یاد خدا باشند، ذکر او را فراموش نکنند، و با یادآوریهاى مداوم خانه قلب را از نفوذ شیاطین حفظ نمایند

5.     به این ترتیب، در آیات فوق، از یک سو رابطه ایمان و تقوى را با فزونى نعمت بیان مى‏کند، و از سوى دیگر رابطه فزونى نعمت را با آزمونهاى الهى، و از سوى سوم رابطه اعراض از یاد خدا را با عذاب مشقت‏بار و روز افزون، و اینها حقایقى است که در آیات دیگر قرآن نیز به آن اشاره شده است.

6.     از بهترین شیوه‏هاى تربیتى، شیوه مقایسه است. در یک آیه مى‏فرماید: استقامت ایمان و عمل صالح نتیجه اش باران و فراوانی است و در آیه بعد می فرماید عدم یاد خدا واعراض نتیجه اش  عذاب است. با مقایسه این دو حالت مسئله حق وباطل شفاف‏تر مى‏شود.

موافقین ۰ مخالفین ۰

قرآن باعث هدایت مؤمنین و خسارت ظالمین است

بسم الله الرحمن الرحیم


قلْ أُوحِىَ إِلىَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الجِنِّ فَقَالُواْ إِنَّا سمِعْنَا قُرْءَانًا عجَبًا. یَهْدِى إِلىَ الرُّشْدِ فَامَنَّا بِهِ  وَ لَن نُّشْرِکَ بِرَبِّنَا أَحَدًا (جن/1و2)

ترجمه آیات: بگو: «به من وحى شده است که تنى چند از جنّیان گوش فرا داشتند و (به سایر اجنه ) گفتند: راستى ما قرآنى شگفت‏آور شنیدیم. [که‏] به راه راست هدایت مى‏کند. پس به آن ایمان آوردیم و هرگز کسى را شریک پروردگارمان قرار نخواهیم داد

1.      کلمه" نفر" به معناى جماعت است و شامل بیش از سه نفر مى‏شود و کلمه" عَجَب" به معناى چیزى است که به خاطر غیر عادى بودنش آدمى را به تعجب وا دارد، و اگر در این آیه اجنه گفته اند که قرآن عجیب است، براى این بوده که قرآن هم در الفاظش و هم در معانى و معارفش کلامى خارق العاده است و کلمه" جن" به معناى نوعى از مخلوقات خداست که از حواس ما پوشیده اند.

2.     قرآن کریم وجود جن را تصدیق کرده و در باره آن مطالبى بیان کرده است: اول اینکه جن قبل از  بشر خلق شده‏ است. دوم اینکه جن ها از جنس آتش و بشر از جنس خاک خلق شده‏اند. سوم اینکه جن ها مانند انسان زندگى و مرگ و قیامت دارند. چهارم اینکه جن ها مانند سایر جانداران نر و ماده و ازدواج و توالد و تکاثر دارند. پنجم اینکه اجنّه مانند نوع بشر داراى شعور و اراده است، و علاوه بر این، کارهایى سریع و اعمالى سخت را مى‏توانند انجام دهند، که از نوع بشر ساخته نیست. و نهایتا ششم اینکه جن ها هم مانند انسان ها مؤمن و کافر دارند، بعضى صالح و بعضى دیگر فاسدند.

3.     این آیات به داستان چند نفر از طایفه جن اشاره مى‏کند که صوت قرآن را شنیدند، و ایمان آورده، به اصول معارف دین اقرار کردند. قرآن کتاب هدایتی است که اگر کسی با او هم نشین باشد و گوش جان به او سپارد  ممکن نیست چیزی بر او افزوده و چیزی کاسته نشود برای مومنین هدایت و کمالی افزوده و شک و تردیدی از دلشان کاسته می شود.

4.     اگر مطلب خوبی شنیدیم و یا خواندیم که در ما آثار خوبی داشت و باعث رشد و کمال ما شد حتما دوستان خود را فراموش نکنیم و آنها را هم از آن بهره مند سازیم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به مردم وعده دروغ ندهیم و مردم انتظار غیر منطقی از دیگران نداشته باشند

بسم الله الرحمن الرحیم


قلْ إِنِّی لا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً (جن / 21)

ترجمه آیه: بگو ( ای پیامبر): من مالک زیان و هدایتى براى شما نیستم.

1.        مراد از" مالکیت ضرر"، قدرت ضرر زدن بر مشرکین است، هر وقت که بخواهد. و مراد از" مالکیت رشد"، قدرت بر رساندن نفع به ایشان از راه هدایت است. و بنا بر این، معناى آیه این مى‏باشد که: من ادعا نمی ‏کنم که می ‏توانم به شما ضرری ترسانم و یا دفع ضرری بکنم و یا شما را به مقصد نهایی (بهشت) برسانم.‏

2.      این آیه اعتراف و اقرار ببندگى و نسبت دادن حول و قوّه و قدرت مطلق به خداى تعالى است و معنی ساده آیه این است که کارها در دست من نیست، بلکه من مانند شما بشر هستم‏

3.      این آیه از سوی دیگر هر گونه" غلو" را در مورد پیامبر ص نفى مى‏کند، و نشان مى‏دهد که نه تنها از بتها کارى ساخته نیست که شخص پیامبر ص نیز با آن همه عظمت ملجا و پناه مستقلى در برابر عذاب خدا نمى‏تواند باشد، و در عین حال پاسخی صحیح به انتظارات بى‏مورد افراد لجوج است که از پیامبر (ص) تقاضاى کارهاى خدایى مى‏کردند و حتی این آیه ثابت مى‏کند که توسل و شفاعت نیز به اذن خدا است. پیامبران و اولیاى خدا صریح به مردم مى‏گفتند که ما نمی توانیم کاری را که به عهده شماست انجام دهیم و ایمان و عمل صالح ما نمى‏تواند به جاى تلاش و سعى شما کار کند. شما زمانی به بهشت راه می یابید که خودتان ایمان و عمل صالح داشته باشید.

4.     انتخابات در کشور ما آزمونی سخت برای مردم و کاندیداها است. انتظارات غلط و خارج از توان نماینده و ادعاهای واهی غیر واقع از سوی کاندیداها  همیشه برای مملکت عزیز و اسلامی ما مشکل ساز بوده است. کشور اسلامی که پیامبرش چنین اظهار بندگی و عبودیت می کند و در مقابل مشرکان قریش درس توحید و سرسپردگی به خداوند می دهد چرا باید شیعیان اهل بیت آن پیامبر دروغ پردازی کنند و یا وعده های دروغ بدهند. در فرهنگ اسلامی تبلیغ یعنی رساندن پیام مطابق واقع و درست به مخاطب، کاری که پیامبران می کردند.

5.      در این آیات در مقابل" ضر" (زیان)" رشد" (هدایت) قرار داده شده است یعنی سود و نفع حقیقى در هدایت است. همچنان که ضرر و زیان واقعی در گمراهی است.

موافقین ۰ مخالفین ۰

عبادت خاضعانه از نشانه های نزدیک بودن به خداوند است

بسم الله الرحمن الرحیم


إنَّ الَّذینَ عِنْدَ رَبِّکَ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ یَسْجُدُونَ (أعراف / 206)

ترجمه آیه: به یقین، کسانى که نزد پروردگار تو هستند، از پرستش او تکبّر نمی ورزند و او را به پاکى می ‏ستایند و براى او سجده می ‏کنند.

1.      این آیه آخرین آیه سوره اعراف می باشد.

2.     معناى کلمه «عند»، قرب منزلت و درجه و نزدیکى به فضل و رحمت خداوند است، یعنى هر کس برحمت و فضل خدا نزدیک است، در پیشگاه خداست.

3.     وقتی این آیه را با آیه قبلی در نظر می گیریم  ظاهر می ‏شود که قرب به خدا تنها به وسیله یاد و ذکر او حاصل مى‏شود، و به وسیله ذکر است که حجاب‏هاى حائل میان او و بنده‏اش بر طرف می ‏گردد، و اگر ذکرى در کار نباشد جمیع موجودات نسبت به نزدیکى به او و دورى از او یکسان می بودند و از این نظر هیچ اختلافى میان موجودات نمی ‏بود که یکى به او نزدیکتر و یکى دورتر باشد. و ذکر دو نوع است ذکر ظاهری که در زبان جاری می شود و ذکر باطنی که در قلب است. توضیح اینکه، نفس می تواند متصف باشد به حال عدم استکبار و به حال تقدیس خدا، و به حال سجده، و کمال خشوع در برابر او عینا همانطورى که اعضا و جوارح می تواند به این سه حالت متصف باشد، و چنان نیست که تسبیح مختص به زبان و سجده مختص به سایر اعضاء  باشد. و کسانی مقرب خدا هستند که وقتی در ظاهر سجده و یا رکوع می کنند قلبشان هم در مقام سجده باشد. چه بسیارند انسان هایی که در سجده ظاهری هستند ولی نسبت به اوامر و نواهی خداوند تمکین ندارند و از تکبر برخوردارند.

4.     مجموع آیات سجده در قرآن مجید پانزده آیه است، شافعى باستحباب سجده در همه آنها فتوى داده و ابو حنیفه بر وجوب، ولى در فقه اهل بیت علیهم السلام در چهار محل واجب است و در بقیه مستحبّ می ‏باشد، چهار محل نامبرده عبارتند از آیه 15 از سوره سجده، آیه 37 از سوره فصّلت، آیه 62 از سوره نجم و آیه 19 از سوره علق‏

5.     مقرّبان الهى، متواضع و فروتن بوده و تکبّر نمى‏ورزند و راه قرب به خداوند، فروتنى، عبادت و سجده‏ى خالصانه است

6.     سجده نور چشم پیامبر اسلام است و در حال سجده انسان از هر حال دیگری به خداوند نزدیک تر است.

موافقین ۰ مخالفین ۰