رَبُّنا الرّحمن المُستَعان

تفسیر آیاتی از قرآن با رویکرد تربیتی

برخورداری از مال، ثروت و عمر طولانی می تواند یکی از عوامل فراموشی یاد خداوند باشد

بسم الله الرحمن الرحیم

 قَالُواْ سُبْحَانَکَ مَا کاَنَ یَنبَغِى لَنَا أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِکَ مِنْ أَوْلِیَاءَ وَ لَاکِن مَّتَّعْتَهُمْ وَ ءَابَاءَهُمْ حَتىَ‏ نَسُواْ الذِّکْرَ وَ کاَنُواْ قَوْمَا بُورًا(فرقان/18)

 ترجمه آیه: می ‏گویند: «منزّهى تو، برای ما شایسته نباشد که جز تو سرپرستانی براى خود بگیریم، ولى تو آنان و پدرانشان را برخوردار کردى تا [آنجا که‏] یاد [تو] را فراموش کردند و گروهى هلاک‏شده، بودند».

1.       کلمه" بور" جمع" بائر" به معنى هلاک شده و از بین رفته است‏، به زمینى که خالى از درخت، گل و گیاه باشد، «بایر» و زمین مرده می گویند.

2.     این آیه از حال مشرکان صحبت می کند. ولی زیبایی و لطافت آیه در این است که مخاطب خداوند مشرکین نیستند بلکه خداوند از معبودان و بت های آنها سوال می کند که چرا اسباب شرک بت پرستان را فراهم کرده اند؟ و آنها ضمن تبرئه خود؛ در باره بت پرستان می گویند: علت شرک آنها برخورداری از مواهب و نعمت های دنیوی و در نتیجه مشغول شدن بیش از حد به دنیاست به طورى که دیگر به غیر از لذت های مادى مجالى براى یاد خدا برایشان نمی ماند، این نیز باعث شده که تباه گردند.

3.     این آیه در مقام توبیخ مشرکان می باشد که اکثر مشرکان بت و معبود خود را از روی هواپرستی انتخاب می کنند در حالی که هیچ کدام از خدایانشان شرک آنها را نمی پسندند یعنی شرک نوعی توهم است و ریشه در هیچ حقیقتی ندارد حتی در اکثر موارد معبودشان ادعای خدایی ندارند.

4.     در قرآن و در آیات متعددی عوامل غفلت از خداوند و در نتیجه هلاکت عبارتند از: مال و ثروت که در این آیه آمده است، فرزند و خانواده، تجارت، شیطان، تفرقه، قمار و شراب و ...

5.     در خانواده‏هایى که چند نسل آنها مرفّه بوده‏اند، زمینه‏ى فراموشى از خدا و قیامت، بیشتر است و به تجربه دیده شده است که در اکثر موارد فرزندان خانواده های مرفه ایمانشان در مقایسه با خانواده های متوسط و یا کم درآمد ضعیف تر است.

6.      هرچند مال و ثروت و ماشین و ساختمان فریب دهنده است ولی این آیه می فهماند که به مال و جلوه‏گرى‏هاى مرفّهین خیره نباید شد، همه‏ى آنها تباه شدنى هستند و تنها خداوند باقی است.

موافقین ۰ مخالفین ۰

زندگى عادّى و حضور در میان مردم، براى یک پیامبر کمال است

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ قَالُواْ مَا لِ هَاذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعَامَ وَ یَمْشىِ فىِ الْأَسْوَاقِ لَوْ لَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیرًا(فرقان/7)

ترجمه آیه: و گفتند: «این چه پیامبرى است که غذا مى‏خورد و در بازارها راه مى‏رود؟ چرا فرشته‏اى به سوى او نازل نشده تا همراه وى هشداردهنده باشد؟

1.      انتظار غلط کفار از اربابان و کسانى که پیروییش مى کنند چنین است: تفاوت ذاتی با مردم داشته باشند یعنی مثل مردم نیاز به غذا و درآمد نداشته باشند، ویا لا اقل دسترسی به یک فرشته داشته باشند، تهی دست نباشند، خانه ای بزرگ و برخوردار از گنجینه های پایان ناپذیر باشند و یا نباید شخصا براى رفع حوائج خود به بازارها گام بگذارند، باید ماموران و خدمتگزاران را به دنبال این کار بفرستند.

2.      عظمت و شخصیت پیامبر ص به گنج و گنجینه نیست، و به باغهاى خرم و سرسبز میوه نمى‏باشد، این طرز تفکر انحرافى کفار است که شخصیت و حتى قرب به خدا را در سرمایه‏دار بودن مى‏داند، در حالى که پیامبران آمده‏اند تا بگویند: اى انسان، ارزش وجود تو با اینها نیست با علم و ایمان و تقواست. خداوند هرگز نمى‏خواهد مردم شخصیت پیامبرش را در مال و ثروت و قصر و باغ بدانند، و از ارزشهاى واقعى غافل شوند. او مى‏خواهد زندگى پیامبرش همانند افراد عادى و مستضعفان و محرومان باشد، تا بتواند پناهگاهى براى همه اینها و براى عموم مردم باشد. خداوند می فرماید همه‏ى پیامبران پیشین نیز غذا مى‏خوردند و در بازارها راه مى‏رفتند. زندگى عادّى و حضور در میان مردم، براى یک پیامبر کمال است‏.

3.       در غزوه بدر مسلمانان از امکانات مادی کمی برخوردار بودند تعدادشان هم کم بود پیامبر اسلام به همراه دو نفر دیگر سوار یک شتر بودند آن دو نفر به احترام حضرت محمد(ص) پیاده شدند پیامبر اکرم فرمود: "چرا شما پیاده شدید تا من سوار بر شتر بروم در حالی که نه شما در پیاده رفتن از من توانمندتر هستید و نه من احتیاجم به ثواب از شما کمتر است؟" ولذا قرار گذاشتند به نوبت سوار شتر شوند.

موافقین ۰ مخالفین ۰

بندگی خداوند بزرگترین شایستگی ها را برای انسان می آفریند

بسم الله الرحمن الرحیم

تَبَارَکَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلىَ‏ عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَلَمِینَ نَذِیرًا (فرقان/1)

ترجمه آیه: بزرگ و پرخیر است کسى که بر بنده خود، فرقان [کتاب جداسازنده حق از باطل‏] را نازل فرمود، تا براى جهانیان هشداردهنده‏اى باشد.

1.      سوره فرقان چهل و دومین سوره است که بر پیامبر اسلام نازل شده است و لذا جزو سوره های مکی و بیشتر از محتوای اعتقادی و اخلاقی برخوردار است.

2.      برکت به معنی خیر مدام و کثیر است و کلمه" فرقان" به معناى فرق است، و اگر در این آیه قرآن کریم را فرقان نامیده است چون آیات قرآن بین حق و باطل و درست از غلط جدایى مى‏اندازد " عالم" به معناى خلق است، و عالمین هر چند شامل همه خلق از جماد و نبات و حیوان و انسان و جن و ملک مى‏شود ولی در این آیه تنها انس و جن را که از شعور برخوردار و دارای تکلیف هستند شامل می شود.

3.      خداوند خود را منشا خیر کثیر و مدام می داند و سبب آن را نزول قرآن معرفی می کند به خاطر اینکه قرآن فارق میان حق و باطل، و نجات دهنده انس و جن از ضلالت و گمراهی و سوق دهنده به سوى هدایت است به عبارت دیگر این نشان مى‏دهد که برترین خیر و برکت آن است که انسان وسیله‏اى براى شناخت در دست داشته باشد. از سوی دیگر می توان گفت قرآن، از سرچشمه‏ى مبارکى صادر شده است خداوندی که مبارک است و جز خیر از او صادر نمی شود قرآن را نازل کرده است.

4.      این آیه حضرت محمد را با وصف بندگی توصیف کرده است و این برای او تعظیم و تکریم و تجلیل است زیرا فقط انسان های بزرگ در مقابل کسی که مستحق بندگی است خود را کوچک می کنند و در مقابل هیچ مخلوق دیگری سر خم نمی کنند ولی انسان های حقیر و پست در مقابل غیر خدا و حتی در مقابل پست تر از خود اظهار بندگی، کوچکی و خضوع می کنند. بدون شک مقام عبودیت و بندگى خالص حضرت محمد (ص) است که شایستگى نزول فرقان و پذیرا شدن معیارهاى شناخت حق از باطل را به وجود مى‏آورد.

5.      خداوند هم زمانی که انسان را خلق کرد خود را تبریک گفت و هم زمانی که کتاب تکالیف انسان را نازل کرد خود را مبارک و دارای خیر کثیر خواند و این نشان می دهد که تکوین و تشریع انسان پرخیر و شایسته تحسین است.

موافقین ۰ مخالفین ۰

سوره یس قلب قرآن است و این آیه عصاره سوره یس است

بسم الله الرحمن الرحیم

فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (یس/83)

ترجمه آیه: پس [شکوهمند و] پاک است آن کسى که ملکوت هر چیزى در دست اوست، و به سوى اوست که بازگردانیده مى‏شوید.

1.      در حدیثی از حضرت نبی مکرم اسلام(ص) نقل شده است که: هرچیزی قلب دارد و قلب قرآن سوره یس است. ‏ ابن عبّاس می گوید: من نمى‏دانستم چرا سوره یس اینقدر دارای فضیلت است تا متوجه این آیه شدم و دانستم که به خاطر این است‏.

2.      این آیه که آخرین آیه سوره یس است به صورت یک نتیجه‏گیرى کلى در مساله مبدء و معاد است. از آیات قرآن به خوبى بر مى‏آید که بیشترین مخالفت منکران معاد روى مساله معاد جسمانى و تعجب از باز گشت و زنده شدن دوباره انسان به زندگى و حیات است در حالی که بدنش پوسیده و به خاک تبدیل شده است. لذا اکثر آیات این سوره بر مساله قدرت خداوند تکیه مى‏کند، و نمونه‏هاى آن را در عالم هستى شرح مى‏دهد، تا تعجب منکرین معاد از مساله حیات بعد از مرگ زائل و ایمان معتقدین به معاد نیز تقویت گردد.

3.      خلاصه سوره یس این مفاهیم است که خداوند اول و آخر این عالم است و برای او مثل و مانندی نیست و هر موجودی به دست قدرت او خلق شده است و سر انجام با اراده او به او برخواهد گشت و در این آیه بطور اجمال و در عین حال زیبا مبدا و معاد را بیان می فرماید: جمله بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ اشاره به آغاز خلقت این جهان است و جمله وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ اشاره به معاد و پایان جهان و آغاز آخرت است.

4.      کلمه" ملکوت" مبالغه در معناى مُلک است‏ مثلا اگر فردی بگوید من صاحب و مالک این خانه هستم و فردی بگوید من صاحب خانه و همچنین صاحب صاحب این خانه هستم نفر دوم دارای ملکوت است و ملکوت هر چیزی در دست اوست یعنی خداوند مسلط بر هر چیز است، و غیر از خدا کسى در این تسلط بهره و سهمى ندارد.

5.      این آیه می خواهد منزه و پاک بودن خدا از ضعف و ناتوانی در برپا ساختن قیامت را نیز بیان کند. مشرکین غافلند از اینکه ملکوت هر چیزى به دست خدا و در قبضه قدرت اوست. و خداوند با کلمه سبحان می فرماید که خداوند از ناتوانی و تشبیه کردن قدرت او به سایر قدرتمندان و داشتن هر محدودیتی منزه است زیرا تمام قدرت ها، زیبایی ها، تدبیرها و ظرفیت های این عالم از خداوند سرچشمه گرفته و سرانجام همه  به او منتهی خواهند شد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در عالم آخرت برای هر روحی متناسب نیات، اعمال، اخلاقیات، اعتقادات افراد، جسم ایجاد می شود

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئا أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ (یس/82)

ترجمه آیه: هر گاه اراده و مشیت خدا به آفرینش چیزى تعلق گیرد، فرمان نافذ او اینست که مى‏گوید: موجود باش، و فورا موجود مى‏شود

1.      این آیه شریفه از آیات برجسته قرآن کریم است که هرچند از معاد و زنده کردن مردگان بحث می کند ولی به طور کلی قدرت خلق خداوند را توصیف مى‏کند و مى‏فرماید: خداى تعالى در ایجاد هر چیزى که اراده کند، نیازمند هیچ سببى نیست.

2.       جمله کُنْ فَیَکُونُ حکایت از دفعى بودن دارد ولی به این معنی نیست که در این دنیا وقتی خداوند اراده خلق چیزی را بکند نیاز به زمان و فراهم شدن شرایط نیست بلکه باید گفت که مخلوقات دو جنبه دارند، جنبه ای به سوى حق که در آن همه بدون زمان و یکجا پیش خدا موجود هستند و با اراده «کن» موجود شده‏اند، و وجهه‏اى به سوى مادیات که در آن بطور تدریج و در زمان واقعند یا به تعبیر دیگر آنچه از ناحیه خداى تعالى افاضه مى‏شود، قابل درنگ و مهلت نیست و تبدل و دگرگونى را هم تحمل نمى‏کند، و تدریجی نیست. پس گذشت زمان که از موجودات مشاهده مى‏کنیم، از ناحیه خود آنها است نه از آن ناحیه که مربوط به اراده خداوند است.

3.      اراده خداوند دو نوع است اراده تکوینی و اراده تشریعی. اراده تکوینی خداوند تخلف پذیر نیست ولی اراده تشریعی خداوند که توسط انبیا و کتب آسمانی به انسان و جن ابلاغ می گردد تخلف پذیر است مثل امر خداوند بر نماز خواندن و عبادت کردن و جهاد رفتن، که برخی اطاعت می کنند و برخی از امر خداوند سرپیچی می کنند. این آیه اراده تکوینی خداوند را شرح می دهد یعنی امری که بی چون و چرا اجرا می شود.

4.      در برخی از مطالب بزرگان بین عالم خلق و عالم امر فرق گذاشته شده است به این معنی که در عالم امر تضاد، تزاحم و تدریج وجود ندارد و عالم خلق شامل تضاد، تغیر، تکثر و تزاحم است. و خداوند در این آیه برای معاد از امر استفاده کرده است تا بفهمیم که قیامت و عالم آخرت ویژگی های دنیای مادی را ندارد و معاد تنها تابع اراده خداوند است. همانطوری که در دنیا روح دفعتا بر جسم دمیده می شود در عالم آخرت نیز برای هر روحی متناسب اعمال، اخلاقیات، اعتقادات و نیات افراد، دفعتا جسم ایجاد می شود.

5.       بدیهى است امر و فرمان الهى در اینجا به معنى امر لفظى نیست، همچنین جمله" کن" (بوده باش) جمله‏اى نیست که خداوند به صورت لفظ بیان کند، چرا که نه اونیازمند به الفاظ است و نه قبل از ایجاد مخاطبی دارد، بلکه منظور همان تعلق اراده او به ایجاد و ابداع چیزى است. امیر مؤمنان على ع در یکى از خطبه‏هاى نهج البلاغه می فرماید: خداوند هر چه را اراده کند به آن مى‏گوید باش، آن بلا درنگ موجود مى‏شود، اما کلام او صوتى نیست که در گوش ها شنیده شود، بلکه سخن خدا همان فعل او است که ایجاد مى‏کند و پیش از او چیزى وجود نداشته و اگر بود خداى دومى محسوب مى‏شد

6.      از این آیه می شود فهمید براى خداوند، آفرینش دنیا و آخرت مثل یک کلمه بر زبان جاری کردن، آسان است خداوند در آفرینش هستى، نه وسیله مى‏خواهد نه کمک و نه کسى که موانع را بر طرف کند و نه کسی که شرایط را مهیا سازد. میان اراده‏ى خدا و انجام کار فاصله‏اى نیست.

موافقین ۰ مخالفین ۰

عزت و شفاعت و یاری در دست خداوند است

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ اتخَّذُواْ مِن دُونِ اللَّهِ ءَالِهَةً لَّعَلَّهُمْ یُنصَرُونَ لَا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لهَمْ جُندٌ محُّضَرُونَ(یس/ 74و 75)

ترجمه آیات: و غیر از خدا [ىِ یگانه‏] خدایانى به پرستش گرفتند، تا مگر یارى شوند. (ولى بتان‏) نمى‏توانند آنان را یارى کنند و آنانند که براى [بتان‏] چون سپاهى احضار شده‏اند.

1.      همه مطالب این دو آیه مربوط به مشرکین است و مراد از" آلهه" همان بت های سنگی و چوبی و یا شیاطین و یا فرعونهاى بشرى است.

2.      طبق آیات قرآن مشرکین گاه براى این به سراغ بتها مى‏رفتند که مایه عزتشان باشد(مریم/81) و گاه آنها را شفیعان در درگاه خداوند مى‏پنداشتند (یونس/ 18) وگاه برای در خواست یاری (یس/74) در حالی که عزت و شفاعت و یاری در دست خداوند است.

3.      تعبیر به" محضرون" در همه جای قرآن نشانه تحقیر است و حاضر ساختن افراد بى آنکه خودشان تمایل داشته باشند نشانه حقارت آنها است. امام صادق(ع) می فرمایند: آلهه ها قادر به کمک مشرکان نیستند و آنها مثل لشکری آماده به خدمت در مقابل بت ها  ایستاده از آنها محافظت می کنند.

4.      ستایش سنگی که هیچ ضرر و منفعتی ندارد توسط انسان عاقل عجیب است  ولی عجیب تر از آن این است که خودت از او نگهبانی کنی که سرقت نکنند و یا به او آسیبی نرسانند و در عین حال به او امید بسته باشی که تو را در سختی ها کمک کند و یا تو را به خدا نزدیک کند و یا از عذاب الهی نجات دهد؛ سنگی که از حراست خود عاجز است چگونه می تواند به کسی یاری رساند؟ و این آیه پرده از این جهل عظیم بشر برمی دارد که شما لشکر گوش بفرمان بتان هستید نه او لشکر کمک رسان شما.

5.      رابطه انسان با بت فرق نمی کند در خصوص همه بت ها صادق است چه بت های امروزی و مدرن و چه بت های چوبی و سنگی دیروز؛ محبت و توکلی که باید برای خداوند اظهار شود وقتی متوجه مال و فرزند و مقام و موقعیت شغلی و شهرت و نزدیکی به قدرتهای داخلی و خارجی و پیروی از خواست شیطان و حکومت های فاسد جهان و ادیان باطل  گردید همه بت پرستی است و اگر دقت کنید همه این ها که انسان دل به آنها می بندد و از آنها انتظار کمک دارد به دنبال یاری ما هستند و هیچ نفعی نمی توانند به ما برسانند خصوصا در آخرت که بیشتر از همیشه محتاح کمک هستیم.

موافقین ۰ مخالفین ۰

قبول نصیحت قرآن از علائم حیات است

 

بسم الله الرحمن الرحیم

لِیُنذِرَ مَن کاَنَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلىَ الْکَافِرِینَ(یس/70)

ترجمه آیه: تا بیم دهد هر کسی را  که زنده است ، و گفتار [خدا] در باره کافران محقّق گردد.

1.      کلمه (حَیًّا) یعنى زنده که در مقابل کلمه (الْکافِرِینَ) قرار گرفته است شاید منظور این باشد که کافران همانند مردگان بلکه عین مردگانند.

2.      پیامبران فقط کسانى را که زنده‏اند، انذار مى‏کنند و مقصود از زنده یا فرد خردمند و تأمّل کننده است، زیرا غیر خردمند مانند مرده است، یا منظور کسانى هستند که به نور ایمان زنده مى‏شوند، زیرا کافر مانند مرده است.‏ حضرت امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید: مراد از حیات در این آیه عقل است‏‏. پس  در کل می شود گفت: حیات انسانى شکوفا شدن گلهاى عقل و خرد و ملکات برجسته در روح انسان و تقوى و ایثار و فداکارى و تسلط بر نفس و فضیلت و اخلاق است، و قرآن پرورش دهنده این حیات در وجود انسانهاست.

3.      زنده بودن دو نوع است: زندگی جسمانی و زندگی روحانی؛ منظور از زندگی جسمانی برخورداری از جان می باشد که انسان با آن حرکت، حس، تغذیه، رشد و تکثیر می کند ولی منظور از زندگی روحانی برخورداری از یک نیروی نورانی است که انسان را به معارف حقّه الهی هدایت می کند و موجب جاوید شدن انسان می شود.

4.      همانطور که زندگی جسمانی نیازمند غذای  سالم و پرانرژی است زندگی روحانی نیازمند کسب معارف قرآنی، علوم الهی، شنیدن نصایح و مواعظ و رعایت آداب دینی و انجام کارهای خود در چارچوب احکام شرعی است. 

5.      کفار یا به دلیل تقلید از پدران خود و یا به دلیل استبداد رآی و عدم مشورت و عدم تواضع در مقابل حرف حق به مرگ دل مبتلا شده اند. آنها با انکار حق ،  پیروی از شیطان، طمع ورزی، شهوت، میل به لذات زودگذر دنیوی و هوی و هوس، خود را آنچنان با دنیا مشغول کرده اند که از فهم قرآن ، درک آخرت، گام برداشتن در راه حق محروم شده اند. 

موافقین ۰ مخالفین ۰

انسان از دو حال خارج نیست، یا بنده خدا و یا بنده شیطان‏ است

بسم الله الرحمن الرحیم

أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَابَنىِ ءَادَمَ أَن لَّا تَعْبُدُواْ الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُم عَدُوٌّ مُّبِینٌ وَ أَنِ اعْبُدُونىِ هَاذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ(یس/60 و 61)
ترجمه آیات: اى فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید، زیرا وى دشمن آشکار شماست؟ و اینکه مرا بپرستید این است راه راست!
1. کلمه" عهد" به معناى توصیه و سفارش است و مراد از" عبادت" اطاعت و پیروی است. در حدیث آمده است که هرکس اطاعت کند از فردی در انجام گناه در حقیقت او را پرستش کرده است.
2. عهد و پیمان الهى با شیوه های مختلف از انسان گرفته شده است و بارها به او گوشزد شده است:اولا به طور مکرر به زبان پیامبران خدا به همه انسان ها ابلاغ شده است ثانیا این پیمان در عالم" تکوین" با دادن عقل به انسان نیز گرفته شده است، چرا که هیچ عقلی انسان را به غیر اطاعت خدا دعوت نمی کند ثالثا سرشت و فطرت الهى همه انسانها بر توحید، و انحصار اطاعت براى ذات پاک پروردگار است و به این ترتیب نه با یک زبان که با چندین زبان این توصیه الهى تحقق یافته و این عهد و پیمان سرنوشت‏ساز امضا شده است.
3. انسان از دو حال خارج نیست، یا بنده خدا و یا بنده شیطان‏ است؛ بندگی خدا، پیروی از عقل و فطرت و خواسته خدا و پیامبران است و بندگی شیطان، پیروی از لذات جسمانی و هوا و هوس و شهوات و امیال طبیعی نفسانی است. در روایتى از امام باقر و امام صادق ع که در ذیل این آیه آمده چنین مى‏خوانیم: به خدا سوگند علمای یهود و نصاری، یهودیان و مسیحیان را به عبادت خویشتن دعوت نکردند، و اگر دعوت مى‏کردند هرگز دعوتشان را اجابت نمى‏نمودند، ولى آنها حرامى را براى ایشان حلال و حلالى را حرام کردند و به این ترتیب، آنان با پیروی از احکام غیر الهی علمای خود را پرستش کردند.
4. عبادت خداوند، صراط مستقیم است و این در حقیقت بهترین محرک انسانها است، چرا که فى المثل هر کس در وسط بیابان خشک و سوزانى گرفتار شود و جان خود، همسر، فرزندان و اموالش را در خطر ببیند، مهمترین چیزى که به آن مى‏اندیشد پیدا کردن راه مستقیم به سوى مقصد است، راهى که سریعتر و آسانتر او را به سر منزل نجات برساند

موافقین ۰ مخالفین ۰

تملق و اظهار ذلت در مقابل قدرتمندان عادت کفار و کسانی است که به آخرت ایمان ندارند

بسم الله الرحمن الرحیم

قالُواْ یَاوَیْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا  هَاذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَانُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ(یس/52(

ترجمه آیه: مى‏گویند: «اى واى بر ما، چه کسى ما را از آرامگاهمان برانگیخت؟ این است همان وعده خداى رحمان، و پیامبران راست مى‏گفتند«.

1.     کلمه" بعث" به معناى بپا داشتن و کلمه" مرقد" به معنی محل خواب است و مراد از مرقد، قبر است‏.

2.     گر کفار در قیامت  از خدا به رحمان تعبیر مى‏کنند،  به دو دلیل است اولا پس از مرگ و سؤال و جواب عالم برزخ یقین به زندگی بعد از مرگ پیدا کرده اند و ثانیا براى این است که به نوعى از خدا بخواهند بر آنان رحم کند، چون همین‏ها بودند که در دنیا مى‏گفتند:" وَ مَا الرَّحْمن‏" یعنی رحمن کیست؟ البته همین گفتارشان هم از در نیرنگ و کیدى است که: در دنیا به آن خو گرفته بودند، هر وقت دشمن بر آنان غلبه می کرد، شروع مى‏کردند به تملق و اظهار ذلت و اعتراف به ظلم و تقصیر ولی اگر قدرت می یافتند مؤمنان را تمسخر می کردند.

3.     کلمه خواب برای کافری که از ابتدای مرگ و ورود به عالم برزخ با اتفاقات بسیار هولناک و پر از ترس و وحشت روبروست کمی تعجب آور است ولی به نظر می رسد چون بین صور اول که جهان دگرگون می شود و صور دوم که همه از قبور محشور می شوند فاصله است در این فاصله زمان برای کافر و مؤمن مثل خواب می گذرد. در حدیث معروف نیز وارد شده است: کما تنامون تموتون و کما تستیقظون تبعثون" همانگونه که مى‏خوابید مى‏میرید و همانگونه که از خواب برمى‏خیزید زنده مى‏شوید".

4.     منکران معاد تنها دلیل بر انکار معادشان این سؤال است که کی وعده الهی محقق می شود؟ و اینکه شما نمى‏توانید تاریخى براى قیام قیامت تعیین کنید دلیل بر این است که در گفتار خود صادق نیستید! در حالی که صحبت کردن از اتفاقی که خارج از زمان و مکان است یا زمان و مکان در آن به نوعی دیگر است برای کسی که کاملا در زمان و مکان این جهان محصور است بسیار سخت است. مثل این است که شما به کور مادرزاد از رنگ ها صحبت کنید و او سوال کند که چگونه می شود آن را لمس کرد و یا بویید؟ و شما قادر به پاسخ او نباشید و او ناتوانی شما در پاسخ را دلیل عدم صداقت شما بداند.

موافقین ۰ مخالفین ۰

جهان میدان آزمایش و امتحان است

بسم الله الرحمن الرحیم

 و إِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقَکُم اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ أَ نُطْعِمُ مَن لَّوْ یَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فىِ ضَلَالٍ مُّبِینٍ(یس/47(

ترجمه آیه: و چون به آنان گفته شود: «از آنچه خدا به شما روزى داده انفاق کنید»، کسانى که کافر شده‏اند، به آنان که ایمان آورده‏اند، مى‏گویند: «آیا کسى را بخورانیم که اگر خدا می خواست [خودش‏] وى را می ‏خورانید؟ شما جز در گمراهىِ آشکارى [بیش‏] نیستید».

1.       جهان میدان آزمایش و امتحان است، خداوند یکى را با تنگدستى آزمایش می ‏کند، و دیگرى را با غنا و ثروت، و گاه یک انسان را در دو زمان با این دو وضعیت یعنی تنگدستی و ثروت امتحان می کند.

2.      فطرت هر انسانى حکم مى‏کند که نسبت به افراد نیازمند و ضعیف کمک کند و این نشان از پاکی فطرت دارد ولی گناه، کفر و دوری از حق و پیروى شهوات، فطرت را آلوده می کند و مانع کمک به فقرا می شود. در حقیقت این نهایت انحطاط است. زیرا تمام آیات الهی بر انسان ها عرضه می شود وقتی نه بیان آیات انفسى در آنها مؤثر می شود، و نه شرح آیات آفاقى، نه تهدید و انذار، و نه بشارت و نوید به رحمت الهى، نه منطق عقل و خرد را مى‏پذیرند خداوند آنها را با فرمان عواطف و فطرت می آزماید که دیگر هیچ بهانه ای نماند کاری که ابا عبدالله(ع) در روز عاشورا با کوفیان کرد که اخرین حجت آن حضرت برای نشان دادن نهایت انحطاط آنها حضرت علی اصغر بود.

3.      افرادى که مى‏خواهند از زیر بار مسئولیّت شانه خالى کنند، تمام انحرافات و عملکرد زشت خود را به گردن دیگران مى‏اندازند: گاهى مى‏گویند: مقصّر خداست، اگر او نمى‏خواست ما مشرک نبودیم؛ گاهى مى‏گویند: مقصّر جامعه است، اگر این بزرگان نبودند، ما مؤمن بودیم؛ گاهى مى‏گویند: مقصّر نیاکان ما هستند؛ و در این آیه نیز مى‏گویند: اگر لازم بود خدا خودش به فقرا روزى مى‏داد و این مغالطه‏ است.

4.      رشد انسان، در سایه‏ى گذشت و ایثار و سخاوت و نوع‏دوستى و دلسوزى و صرفه‏جویى و الفت و تعاون و محبّت و تفقّد است. اگر همه‏ى مردم از امکانات یکسان برخوردار باشند، نه زمینه‏اى براى بروز این کمالات باقى مى‏ماند و نه بسترى براى صبر و زهد و قناعت محرومان. همچنین انفاق درمان بسیاری از امراض روحی مثل حب دنیا، حرص و طمع و سنگ دلی و بخل و ... است.  ‏

5.     مترفین و اشراف یک دین بیشتر ندارند و آن حرص و طمع دنیوی است و به همه چیز از این زاویه نگاه می کنند لذا خود را افراد مصلح و مؤمن می دانند و کارهای مؤمنین را سفاهت و بی خردی ارزیابی می کنند.

موافقین ۰ مخالفین ۰