بسم الله الرحمن الرحیم

وَ نَحنُ أقْرَبُ إِلَیْهِ مِنکُمْ وَ لَاکِن لَّا تُبْصِرُونَ (واقعه/85)

ترجمه آیه: و ما به آن [محتضر] از شما نزدیکتریم ولى نمى‏بینید.

1.       در این آیه خداوند خود را از تمام حاضرین در نزد محتضر به او نزدیک تر معرفی می کند. یعنی خداوند از همسر، فرزند، برادر، خواهر، پدر، مادر و همه دوستان و آشنایان فرد محتضر به او نزدیکتر است. هرچند در از آیات دیگر قرآن می شود فهمید که خداوند در همه حال از همه کس به ما نزدیکتر است و حتی از خود ما به خودمان نزدیکتر است ولی این مفهوم در خصوص محتضر که قادر به ارتباط گیری با اطرافیان نیست بیشتر قابل درک است.

2.     خداوند در این آیه بین محتضر و افرادی که در اطراف او جمع شده اند فرق گذاشته است. احتمالا همین محتضر تا چند ساعت قبل، مثل بقیه اطرافیانش منکر معاد بوده است ولی در حال احتضار چیزهایی از عالم حقیقت درک کرده است که دیگران آنها را منکر هستند. مثلا فرشته قبض کننده روحش را خودش می بیند. یکی از معانی تقرب همین است. محتضر به خداوند از تمام اطرافیانش نزدیکتر است چون از همه اطرافیان خداشناس تر است. و شاید آیه اشاره باین باشد که در آن وقت رحمت و فضل خداى رحمن شامل حال محتضر است زیرا که او دائم الفضل و کثیر الاحسان است،

3.     تقرب به خداوند زمانی ارزشمند است که با اراده باشد یعنی فرد با اختیار خودش یاد خدا کند و با اعمال صالح و ایمان محکم و اتصاف به صفات الهی خود را به خداوند نزدیک کند. اگر در اثر ظهور علائم مرگ و حالت احتضار این تقرب بدون خواست خود فرد حاصل شود حقیقتی است که هیچ ثوابی برای محتضر ندارد.    

4.     حال محتضران هنگام جان دادن متفاوت است. برخی به راحتى و برخی به سختى جان مى‏دهند به برخی بشارت مى‏دهند و برخی را تهدید مى‏کنند، برخی در نعمت و مشمول تفضلات الهى مى‏شوند و برخی در شکنجه و عذاب میافتند.

5.     رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و امیر المؤمنین و باقى ائمه علیهم السّلام در نزد مؤمن هنگام جان دادن حاضر می شوند و حضرت ملک الموت را در حق او به رفق و مدارا سفارش مى‏نمایند ، و ملائکه رحمت از جانب پروردگار بر او نازل مى‏شوند و او را به روح و ریحان و بهشت بشارت مى‏دهند.

6.     حضرت علی (ع) در خطبه 109 نهج البلاغه در باره آنچه از ذهن محتضر خطور می کند می فرماید: و محتضر در میان کسانش خاموش و با عقل درست مى‏اندیشد که عمرش را در چه تباه کرده است، به یاد مال هایى مى‏افتد که در طول عمرش جمع کرده و در به دست آوردنش از حلال و حرام چشم پوشیده است. اکنون وبالش گردن اوست و لذتش از آن وارثان. تمام آنچه به آنها علاقه داشت بر ذهنش خطور می کند در حالی که باید از همه آنها وداع کند. پس از یقین کردن به حقیقت مرگ پشیمانی و حسرت تمام وجودش را پر می کند. پشیمانی از گناه هایی که مرتکب شده است و حسرت از اعمال نیکی که انجام نداده است.