بسم الله الرحمن الرحیم

فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَنُ قَالَ یَادَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلىَ‏ شَجَرَةِ الخُلْدِ وَ مُلْکٍ لَّا یَبْلىَ‏ (طه/120)

ترجمه آیه: پس شیطان او را وسوسه کرد، گفت: «اى آدم، آیا تو را به درخت جاودانگى و ملکى که زایل نمى‏شود، راه نمایم؟»

1.       وسوسه در اصل به معنى صداى بسیار آهسته است، مثل صدای زینت آلات زنان که بر روح مرد اثر می گذارد. ولی به معنی خطور مطالب بد و افکار بى‏اساس به ذهن بکار می رود، اعم از اینکه از درون خود انسان بجوشد و یا کسى از بیرون عامل آن شود. مقصود از شجره در این آیه همان درختى است که حضرت آدم و همسرش از خوردن آن ممنوع شدند و کلمه یبلى به معناى کهنه شدن و پوسیدن چیزى است و در مقابل نو به کار مى‏رود.

2.     منظور از " شجره خلد" درختى است که خوردنش باعث مى‏شود آدمى عمری جاودانه پیدا کند و دائما زنده بماند، و مراد" از ملکى که کهنه نشود" قدرت حکومتی است که هیچ عاملی باعث ضعیف شدن آن نشود. شیطان دو خواسته را در دل آدم زنده کرد، عمری جاوید و سلطنتی دائمی، دو خواسته ای که در  طول تاریخ آرزوی انسان بوده است.

3.     در واقع شیطان حساب کرد تمایل آدم به چیست و به اینجا رسید که او تمایل به زندگى جاویدان و رسیدن به قدرت بى‏زوال دارد، لذا براى کشاندن او به مخالفت فرمان پروردگار از این دو عامل استفاده کرد، و به تعبیر دیگر همانگونه که خداوند به آدم وعده داد که اگر شیطان را از خود دور سازى همیشه در بهشت مشمول نعمتهاى پروردگارت خواهى بود، شیطان نیز در وسوسه‏هایش انگشت روى همین نقطه گذارد. البته باید بدانیم که حضرت آدم از مدت حضورش در آن باغ خبر نداشت و نمی دانست چند روز یا سال مهمان آن باغ است و شیطان از این نقطه ضعف استفاده کرد.

4.     شیطان غرائز خاموش شده را در دل انسان بر مى‏انگیزد، تا بتواند تخم مخالفت با امر خداوند را در دلها بیفشاند. بر ماست که این کید او را بشناسیم تا مبادا به دام او بیفتیم.

5.     آیا آدم مرتکب معصیتى شد؟ گرچه عصیان در عرف امروز معمولا به معنى گناه مى‏آید ولى در لغت به معنى خارج شدن از اطاعت و فرمان است. بنا بر این به کار رفتن کلمه عصیان، لزوما به معنى ترک واجب یا ارتکاب حرام نیست، بلکه مى‏تواند ترک یک امر مستحبّ یا ارتکاب مکروه باشد. با توجه به نحوه امر خداوند بر نخوردن میوه و بیان آثار آن که خروج از آن باغ بود معلوم می شود که امر خداوند، امری ارشادی بوده است و تخلف از امر ارشادی معصیت محسوب نمی شود ولی نعمتی را انسان از دست می دهد. مثل امر به رعایت بهداشت که عدم رعایت سلامت انسان را از بین می برد. معصیت تخلف از امر  مولوی است. امر مولوی امری است که خداوند برای متخلفین از آن امر وعده دوزخ و عذاب اخروی می دهد.

6.     انسان که به وعده خداوند اعتماد نکند و توهمات و آرزوهای نفسانی اش مبنای تصمیمش گردد نعمت ها ی زیادی که در اختیار دارد از دست می دهد. یکی از پیام های مهم این آیه قدرشناسی نعمت هایی است که خداوند در اختیار ما قرار داده است. در اکثر موارد عاملی که باعث می شود نعمت های سلامت جسم، آرامش خاطر، همسر خوب، فرزندان و ... را از دست می دهیم بی اهمیت دانستن این نعمت ها و اهمیت دادن به چیزهایی است که در دسترس ما نیست و یا خواستن چیزهایی است که تحصیل آنها نا شدنی است.