بسم الله الرحمن الرحیم


قَالَ فَمَن رَّبُّکُمَا یَامُوسىَ‏؛ قَالَ رَبُّنَا الَّذِى أَعْطَى‏ کلَ شىْءٍ خَلْقَهُ ثمُ‏ هَدَى‏(طه/49 و 50)

ترجمه آیات: [فرعون‏] گفت: «اى موسى، پروردگار شما دو تن کیست؟» [موسی] گفت: «پروردگار ما کسى است که هر چیزى را خلقتى که درخور اوست داده، سپس آن را هدایت فرموده است.»

1.       در این سخن کوتاه، موسى اشاره به دو اصل اساسى از آفرینش و هستى مى‏کند که هر یک دلیل مستقل و روشنى براى شناسایى پروردگار استنخست اینکه خداوند به هر موجودى آنچه نیاز داشته بخشیده است. مساله دوم: مساله هدایت و رهبرى موجودات است که قرآن آن را با کلمه" ثم" در درجه بعد از تامین نیازمندیها قرار داده است.

2.     کلمه هدایت به معناى این است که راه هر چیز را به آن طورى نشان دهیم که او را به مطلوبش برساند، و یا لا اقل راهى که به سوى مطلوب او منتهى مى‏شود به او نشان دهیم و برگشت هر دو معنا به یک حقیقت بر مى‏گردد و آن عبارت است از نوعى رساندن مطلوب، حال یا رساندن به خود مطلوب، و یا رساندن به طریق منتهى به آن.

3.     آنچه در نزد فرعون مطرح بود، ربوبیّت بود، نه الوهیت و خالقیت، زیرا او ادعاى خالقیت نمى ‏کرد و خود نیز الهه داشت، سایر کفّار نیز «الله» را بعنوان خالق قبول داشتند، بلکه ادعاى فرعون، رهبرى و حاکمیّت مطلقه خودش بود، از این روى موسى علیه السلام در جواب فرمود: خالق، مدبّر و حاکم هستى یکى است.

4.     در بین همه بت پرستان این اصلی مسلم بود که آفریدگار تمامى عالم لله است و الله حقیقتى بزرگتر از آن است که عقل بشر آن را درک کند و یا کسى با عبادت خود متوجه او شده، و یا با انجام مناسکی به او تقرب جوید، پس او را نباید اله و رب خود گرفت، بلکه واجب آن است که در عبادت متوجه بعضى از مقربین درگاهش شد و براى آن واسطه قربانى کرد، تا او آدمى را به خدا نزدیک نموده، در درگاهش شفاعت کند، و این واسطه‏ها همان آلهه ها و ارباب ها هستند، و خداى سبحان نه اله است و نه رب، بلکه او اله آلهه و رب ارباب است.  

5.     همه‏ ى انبیا مردم را دعوت به توحید کرده و تنها راه کمال و هدایت را از جانب خدا دانسته‏ اند: حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود: «الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ» «3»، خدایى که مرا آفرید پس او مرا هدایت کرد. موسى علیه السلام فرمود: «أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏» «4» او به هر چیز آفرینش داده و هدایت کرد و حضرت محمّد صلى اللَّه علیه و آله فرمود: «الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى، وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدى‏» «5» خدایى که آفرید سپس تعدیل کرد و کسى که اندازه گرفت و هدایت کرد.

6.     این آیه رابطه تکوین و تشریع را که یکی از اساسی ترین بحث های تربیت است بصورت بسیار ساده و زیبا بیان می کند. یعنی ابتدا باید تمام امکانات لازم برای رسیدن به مقصد در اختیار موجود قرار گیرد و سپس از او خواسته شود تا خود را به اهداف مد نظر برساند. و نیز این آیه تعریف درستی از عدالت تکوینی و عدالت تشریعی ارائه می دهد به این معنی که عدالت تکوینی عبارت است از اعطای آنچه که در حد ظرفیت وجودی یک شیئ، برای هدایتش به سمت کمال نیاز دارد. عدالت تشریعی عبارت است از تعیین وظایفی در حد وسع و توان هر فرد که برای رسیدن به هدف خلقت نیازمند است.