فَاصْبِر لِحُکم رَبِّک وَ لاتَکُن کَصاحِبِ الحُوت إِذ نادَی وَ هُوَ مَکظُوم  (قلم / 48)، پس بر فرمان پروردگارت صبر کن (خطاب به رسول اکرم«ص») و همانند همدم نهنگ (یونس) مباش آنگاه که با دلی پر از اندوه خدا را ندا داد.

1.       باید همة مؤمنان بدانند که سنّت خداوند در این دنیا نسبت به کافران و منحرفان امهال (مهلت دادن) و استدراج است و خداوند از بندگانی که در عذاب و هلاکت کافران عجله دارند راضی نیست هر چند آن مؤمن، پیامبر خداوند باشد و به همین خاطر به پیامبر اسلام (ص) دستور صبر می‌دهد.

2.       دستور صبر در این آیه متفاوت از دستوراتی است که خداوند در آیات دیگر پیامبر را به صبر دعوت می‌نماید. در این آیه با آوردن مثال حضرت یونس لحن آیه تهدید آمیز شده است و نشان از تأکید بیشتر خداوند بر صبر نسبت به سرنوشت کافران و مشرکان دارد.

3.       در این آیه صبر به معنی کظم غیظ و فرو بردن خشم است. در نظام تربیتی اسلام، مربی نباید خشمگین شود. در یک فضای احساسی کینه و نفرت، هیچگاه تربیت اتفاق نمی‌افتد. انذار و نهی از منکر اقدامی است که مربی برای اصلاح فرد و جامعه انجام می‌دهد. و درخواست اصلاح (نهی از منکر)، دلسوزی نسبت به شخص خطاکار است. البته دیدن خطا و در همان لحظه دلسوزی نسبت به خطاکار از عهده انبیا برمی آید و حضرت یونس در برهه‌ای از مأموریت خود برای هدایت قوم خود کظم غیظ نتوانست بکند و از خداوند درخواست عذاب الهی برای قوم خود نمود که خداوند حضرت یونس را تنبیه نمود.

4.      اراده خداوند مبنی بر عذاب قومی مثل قوم ثمود، عاد و یا قوم حضرت لوط و حضرت نوح متفاوت از بی‌صبری مربی است. گاه مصلحتی عام بر مصالح افراد مقدم می شود که علم آن نزد خداوند است . حتی انبیا نیز تا خداوند مطلعشان نکند از آن بی اطلاعند. جهاد ابتدایی نیز تقریبا از این قانون تبعیت می کند که غیر معصوم نمی تواند آغاز بر امری کند که جان عده ای گرفته خواهد شد و این فقط بر عهده امام معصوم است که علمش الهی است.

5. کظم غیظ یک صفت بسیار مطلوبی است که حاصل امید و توکل به خداوند و خیرخواهی برای مؤمنان می‌باشد و هر کس  به اندازه ای که تلاش و مجاهده با نفس خود کند می‌تواند از چنین صفتی برخوردار باشد .